بِسْم ﷲ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
شرح و تفسیر سوره یونس توسط مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی سید علیمحمد دستغیب از منبرمسجد قبا (آتشیها) در سال ۱۳۹۶ تا اواخر سال ۱۳۹۷ طی مدت سیزده ماه به زبانی ساده و روان برای عموم مؤمنین همراه با حکایات اخلاقی و عرفانی ایراد گردیده است.
متأسفانه استفاده از قرآن منحصر شده به استخاره یا مراسمِ ختم. گاهی هم جلوی عروس میگذارند. بعضی زنان و مردانِ مؤمن هم فقط میخوانند تا ثوابی نصیبشان شود، البته صرفِ خواندنِ قرآن خوب است و تأکید بر آن شده، سعی کنید ماهی یک ختم داشته باشید، ولی باید وقتی هم برای تأمل کردن بر آن بگذارید و از خدا بخواهید مطالب آن را ملتفت شوید. جلساتِ تفسیر کمک میکند مقداری از حقایقِ آن باخبر شوید.
أَ کانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ
آیا برای مردم عجیب است که به مردی از خودشان وحی فرستادیم که مردم را بترسان و به کسانی که ایمان آوردند، بشارت ده که نزد پروردگارشان گامهای درستی در حرکت خود دارند. کافران گفتند: این جادوگری آشکار است.
یونسبنمتی علیهالسلام پیامبر قوم بنی اسرائیل در شهر نینوا، نام مبارکش چهار بار در قرآن مجید ذکر شده است و نیز با لفظ ذاالنون و صاحبالحوت از او یاد شده است.[1]
کفّار مکه با تعجب میگفتند: چطور کسیکه یتیم است؛ مال و ثروتی ندارد و حاکم و بزرگِ قبیلهای نیست، به نبوت مبعوث شده و خدا به او وحی میکند؟! خدای تعالی در سوره یونس ضمن آنکه تعجبِ آنها را بیان میکند و پاسخ میدهد، آیاتی نیز راجعبه توحید و معاد آورده است. گفتنی است این سوره در مکه نازل شده، الّا سه آیه که گفتهاند مدنی است. مقداری از حالاتِ حضرت یونس نیز در آن بیان شده است.
در آیۀ نودوهشتم این سوره نام یونس علیهالسلام آمده است.
در چند سورۀ قرآن کریم؛ ازجمله یونس، صافات، انبیاء و قلم از جناب یونس نام برده شده، به شرححالِ او اشاره شده است. ایشان پیامبر اولواالعزم نبود، بعداز حضرت سلیمان آمد و بعضی او را از نوادگانِ حضرت ابراهیم و بعضی از جناب هود دانستهاند. از جانبِ مادر از بنیاسرائیل بود. ۳۳ سال قومش را که بیشاز صدهزار نفر بودند، به توحید دعوت کرد، ولی هیچکس به او ایمان نیاورد، جز دونفر؛ یکی عالمی بود بهنامِ روبیل که از مطالبی باخبر بود، و دیگری، تنوخا، عابدی بود که بهرهای از علم نداشت.
یونس وقتی از هدایت قومش ناامید شد، از درگاه خدا براى آنها تقاضاى عذاب کرد و بر این کار اصرار ورزید، سرانجام خداوند فرمود: عذابم را روز چهارشنبه، نیمۀ ماه شوال، بعداز طلوعِ خورشید بر آنها مىفرستم. این موضوع را به آنها اعلام کن.
یونس نزد تنوخا (عابد) رفت و ماجراى عذاب و وقتِ آن را به او خبر داد. سپس گفت: برویم و ماجرا را به مردم خبر دهیم.
عابد گفت: آنها را رها کن تا ناگهان عذابِ سختِ الهى به سراغشان آید.
یونس گفت: بهجاست نزد روبیل (عالِم) برویم و در این مورد با او مشورت کنیم؛ زیرا او مردى حکیم و از خاندانِ نبوت است. آنها نزد روبیل آمدند و ماجرا را گفتند.
روبیل از یونس علیهالسلام خواست بهسوى خدا بازگردد و از درگاه خداوند بخواهد عذاب را از قوم بردارد؛ زیرا خداوند از عذاب کردن آنها بىنیاز و نسبت به بندگانش مهربان است.
یونس پیشنهادِ او را نپذیرفت و همراه تنوخا بهسوى قوم رفتند و آنها را به نزولِ عذاب الهى در صبح روز چهارشنبه هشدار دادند. مردم با تندى و خشونت با یونس و تنوخا برخورد کردند و یونس علیهالسلام را با شدت از شهر اخراج نمودند. آن دو از شهر بیرون آمدند تا از آن منطقه دور شوند، ولى روبیل در میان قوم خود ماند.
هنگامى که ماه شوال فرا رسید، روبیل بالاى کوه رفت و با صداى بلند فریاد زد: اى مردم! موعدِ عذاب نزدیک شد. من به شما مهربان و دلسوز هستم، اکنون تا فرصت دارید استغفار کنید تا خداوند عذابش را از شما برطرف کند.
مردم تحت تأثیرِ سخنان روبیل قرار گرفته، نزد او رفتند و گفتند: ما مىدانیم تو فردى حکیم و دلسوز هستى، به نظرِ تو اکنون چه کار کنیم تا مشمول عذاب نگردیم؟
روبیل گفت: کودکان را همراه مادرانشان به بیابان آورید و آنها را از همدیگر جدا کنید. همچنین حیوانات را بیاورید و بچههاشان را از آنها جدا کنید. هنگامى که طوفانِ زرد را از جانبِ مشرق دیدید، همه از کوچک و بزرگ صدا به گریه و زارى بلند کنید و با التماس و تضرع توبه نمایید و از خدا بخواهید تا شما را مشمولِ رحمتش قرار دهد.
همۀ قوم سخن روبیل را پذیرفتند. هنگام بروز نشانههاى عذاب، همه صدا به گریه و زارى و تضرع بلند کردند و از درگاه خدا طلبِ عفو نمودند. ناگاه دیدند هنگامِ طلوعِ خورشید، طوفانِ زرد و تاریک و بسیار تندى وزیدن گرفت. ناله و شیون و استغاثۀ انسانها و حیوانات از کوچک و بزرگ برخاست و مردم حقیقتاً توبه کردند. خداوند توبۀ آنها را پذیرفت و به اسرافیل فرمان داد طوفانِ عذاب را به کوههاى اطراف وارد سازد. وقتى مردم دیدند عذاب از آنها برطرف شد، شکر و حمد خدا بهجا آوردند.
روز پنجشنبه یونس و عابد، جریان رفع عذاب را دریافتند. یونس با حالتِ قهر بهسوى دریا رفت و سوارِ کشتى شد. وسطِ دریا ناگاه ماهى بزرگى سرِ راهِ کشتى قرار گرفت، درحالىکه دهان باز کرده، گویى غذایى مىطلبید.
سرنشینان کشتى گفتند بهنظر مىرسد گناهکارى در میان ماست که باید طعمۀ ماهى شود. بین خود قرعه زدند و قرعه به نامِ یونس افتاد. حتى سه بار قرعه زدند و هر سه بار نامِ یونس درآمد. بهناچار یونس را به دریا افکندند و ماهى بزرگ او را بلعید.[۲]
یونس در شکمِ ماهی استغفار کرد و خداوند توبۀ او را پذیرفت.
﴿وَ ذَا النّونِ إِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ فَنادىٰ فِی الظُّلُماتِ أَن لا إِلٰهَ إِلّا أَنتَ سُبحانَکَ إِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ ۞ فَاستَجَبنا لَهُ وَنَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذٰلِکَ نُنجِی المُؤمِنینَ﴾[۳]
«و ذاالنون را به یاد آور، هنگامی که خشمگین رفت و گمان کرد ما او را در سختی نمیاندازیم؛ پس در دلِ تاریکی ندا کرد: معبودی جز تو نیست؛ منزهی تو؛ من از ستمکاران بودم ۞ پس دعایش را اجابت کردیم و او را از غم نجات دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات میدهیم.»
﴿فَلَولا أَنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحینَ ۞ لَلَبِثَ فی بَطنِهِ إِلىٰ یَومِ یُبعَثونَ﴾[۴]
«اگر از تسبیحکنندگان نبود ۞ تا قیامت در شکمِ ماهی میماند.»
[1] ـ قاموس قرآن، 1، 131.
[۲] ـ برگرفته از قصههای قرآن به قلم روان، ذیل داستان حضرت یونس.
[۳] ـ انبیاء، ۸۷ و ۸۸.
[۴] ـ صافات، ۱۴۳ و ۱۴۴.
کلیه حقوق برای مرکز نشر آثار و اندیشههای آیت الله دستغیب محفوظ است.
زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است