تفسیر سوره یونس

سوره یونس آیه ۶۱ | جلسه ۴۷

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره یونس آیه  ۶۱ | یکشنبه ۱۳۹۷/۰۶/۱۱ | جلسه ۴۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس

 

متن تفسیر

 

 

وَ ما تَکُونُ فی‏ شَأنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ (۶۱)

در هیچ کاری نباشی و هیچ بخشی از قرآن را نخوانی و هیچ کاری نکنید، مگر آنکه ما شاهدِ شما هستیم، هنگامی که مشغولِ آن هستید. و کمترین ذره‌ای از پروردگارِ تو مخفی نیست؛ نه در زمین و نه در آسمان و نه کوچک‌تر از آن و نه بزرگ‌تر، مگر اینکه در کتابِ مبین ثبت است.

«وَ ما تَکُونُ» و نیستی «ما» در اینجا نافیه است. «فی‏ شَأنٍ» در حالِ انجامِ کاری «وَ ما تَتْلُوا» و تلاوت نمی‌‌کنی «مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ» بخشی از قرآن را «وَ لا تَعْمَلُونَ» و انجام نمی‌‌دهید «مِنْ عَمَلٍ» کاری را «إِلاَّ» مگر اینکه «کُنَّا» هستیم «عَلَیْکُمْ شُهُوداً» شاهدِ شما «إِذْ» هنگامی‌ که «تُفیضُونَ فیهِ» مشغولِ آن هستید «وَ ما یَعْزُبُ» و پنهان نیست «عَنْ رَبِّکَ» از پروردگار تو «مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ» به اندازۀ ذره‌ای «فِی الْأَرْضِ» در زمین «وَ لا فِی السَّماءِ» و نه در آسمان «وَ لا أَصْغَرَ» و نه کوچک‌تر «مِنْ ذلِکَ» از آن «وَ لا أَکْبَرَ» و نه بزرگ‌تر «إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» مگر اینکه در کتاب مبین ثبت است.

ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ؛ «یَعزُبُ» از عَزب یعنی پنهان شدن یا حایل شدن بین دو چیز است؛ مثلاً مردِ مجرد را «عَزَب» می‌خوانند. یعنی از همسر دور است.

آیات فراوانی در قرآن کریم دربارۀ این است که خدای تعالی بر هر چیزی عالم است و هیچ‌چیز از او پنهان نیست. به‌عنوانِ مثال در سورۀ بقره می‌فرماید:

﴿وَ اعْلَمُوا أَنَ‏ اللَّهَ‏ یَعْلَمُ‏ ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ فَاحْذَرُوهُ﴾[1]

«بدانید خدا از آنچه در دل دارید آگاه است.»

در سورۀ احزاب می‌فرماید:

﴿وَ اللَّهُ‏ یَعْلَمُ‏ ما فی‏ قُلُوبِکُم﴾[2]

«خداوند آنچه در دل‌های شماست، می‌داند.»

در سورۀ علق می‌فرماید:

﴿أَ لَمْ‏ یَعْلَمْ‏ بِأَنَ‏ اللَّهَ‏ یَرىٰ﴾[3]

«آیا نمی‌داند که خدا او را می‌بیند؟»

در سورۀ طور می‌فرماید:

﴿وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنا﴾[4]

«و بر فرمانِ پروردگارت صبر کن که تو در چشمِ ما هستی.»

در سورۀ احقاف می‌فرماید:

﴿کَفىٰ‏ بِهِ‏ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُم﴾[5]

«شهادتِ او میان من و شما کافی است.»

 

از این آیات چه استفاده‌ای می‌کنیم؟

اولاً: خدای تعالی ما را از نطفه آفرید و طی نُه ماه مراحلی را در رحمِ مادر بر ما گذراند تا به این دنیا آمدیم. غیر از حضرت آدم همه همین‌طور بودند؛ پیامبران، ائمه، علما، صلحا و… همه روزی نطفه و علقه و مُضغه بودند و بعد طفلِ شیرخوار شدند و به‌تدریج بزرگ شدند تا به کهولت رسیدند. پس خدای تعالی خالقِ همۀ ما و خصوصیاتِ ماست، چطور ممکن است از درون ما آگاه نباشد؟ لذا ما قائل به خدای حیِ قادرِ عالم هستیم؛ این سه صفت از صفاتِ ذاتِ پروردگار است.

ثانیاً: اینکه می‌فرماید «بِأَعْیُنِنا» یعنی تو در چشمِ ما هستی و این منحصر به پیامبر نیست، دربارۀ همۀ بشر همین‌طور است. خدای تعالی چشم ندارد، امّا بیناست؛ یعنی به هرچیزی علمِ کامل دارد و نفوذِ علمِ او موثرتر از دیدن است. مثلاً ممکن است کسی کشورهای خارج را حتی در تلوزیون ندیده باشد، ولی علم به وجود آنها دارد یا مثلاً دربارۀ موضوعاتی مطالعه می‌کند و بدون آنکه آنها را ببیند، می‌داند وجود دارند یا از جهت معنوی، گاهی خدای تعالی عنایت می‌کند و انسان چیزهایی را از افراد ملتفت می‌شود، بدون اینکه چیزی ببیند یا کسی به او بگوید.

جناب‌عالی اگر بخواهید، می‌توانید در عرض یک دقیقه بسیاری از شهرها و کشورها را در ذهن بیاورید یا مثلاً چیزهایی را که در طولِ عمرِ خود دیده‌اید، در یک آن همه را در ذهن می‌آورید؛ این احاطۀ شماست که به اندازه خود دارید. خدایی که شما را خلق کرده، بر شما احاطه دارد، لکن چگونگی این احاطه را باید کم‌کم ملتفت شوید.

ثالثاً: خدای تعالی عالم و شاهد است. خودش فرموده «هُوَ مَعَکُمْ‏ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» هرجا باشید، او با شماست، ولی آیا او در دل یا روحمان است؟ دراین‌صورت باید میلیاردها خدا وجود داشته باشد و در هرکس جزئی از آن باشد که این باطل است. علمِ او بر همه‌چیز و همه‌کس احاطه دارد. او واجب‌الوجود است؛‌ یعنی بودنش حتمی است. ما ممکن‌الوجودیم یعنی وجودمان را از او داریم.

اگر می‌‌خواهی او را ببینی، باید بر انجام واجبات و ترک محرمات مراقبت کنی تا به‌تدریج ملتفت شوی که او همراهت است. وقتی در سختی‌ها از ته قلب صدا می‌زنی «یااللّه» یعنی او هست؛ او که شاهدِ اعمال توست و در سختی‌ها ظاهر می‌شود، لکن با این چشم نمی‌شود او را دید؛ نمی‌شود لمسش کرد؛ او در کرات و آسمان‌ها نیست.

مولا علی علیه‌السلام می‌فرماید:

«اتَّقُوا مَعَاصِیَ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ الْخَلَوَاتِ‏ فَإِنَ‏ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِم‏»[6]

«از نافرمانی خدا در خلوت‌ها بپرهیزید که بیننده همان حکم کننده است.»

آن‌که امروز شما را می‌بیند، همان است که فردا دربارۀ شما حکم می‌کند.

وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین؛ هیچ‌چیز از اعمال شما، حتی مثقالِ ذره‌ای، نه در زمین و نه در آسمان، نه کوچک‌تر و نه بزرگ‌تر، از خدا مخفی نیست و همه در «کتابِ مبین» ثبت است.

 

کتاب مبین چیست؟

یکی از مصادیقِ کتابِ مبین، نفسِ انسان است. هر کاری می‌کنید و هرچه می‌گویید و هر فکری در ذهنتان خطور می‌کند و هرآنچه از ابتدا در یادتان است، همه در نفسِ شما وجود دارد، الآن هم اگر بخواهید، می‌توانید چندین سال را یکباره در مقابلِ خود مجسم کنید؛ این نفس است که کتاب مبین خدای تعالی است. در این باره آیاتِ متعددی در قرآن آمده؛‌ ازجمله در سورۀ تکویر می‌فرماید:

﴿عَلِمَتْ‏ نَفْسٌ‏ ما أَحْضَرَتْ‏﴾[7]

«هر کسی می‌داند چه آماده کرده است.»

روزی که اعمالِ انسان در مقابلش حاضر می‌شود. همۀ این‌ها را می‌دانسته، علمش در وجودش بوده و آنجا آشکار می‌شود.

در سورۀ انفطار می‌فرماید:

﴿عَلِمَتْ‏ نَفْسٌ‏ ما قَدَّمَتْ‏ وَ أَخَّرَتْ﴾[8]

«هر کسی آنچه را پیش فرستاده و آنچه را باقی گذاشته، بداند.»

در سورۀ اسراء می‌فرماید:

﴿وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً ۞ اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً﴾[9]

«و عملِ هر انسانی را به گردنش آویخته‌ایم و روز قیامت کتابی برایش بیرون می‌آوریم که آن را گشوده می‌بیند ۞ کتابت را بخوان که امروز خود بر حسابرسی خویش کافی هستی.»

این کتاب مثل دفترهای اینجا نیست که آن را برگ بزنید و بگویید این مال آن روز است و آن مال آن روز. کتاب کنایه است؛ یعنی همه‌چیز ظاهر می‌شود و هرکسی اثر عملش را می‌بیند و می‌فهمد این همان است که در دنیا انجام داده بود. مثل مرور کردنِ خاطرات، می‌تواند همۀ اعمالش را به‌یاد آورد و پیدا کند. ممکن است در دنیا بعضی چیزها از یادِ انسان برود، ولی آنجا چیزی گم نمی‌شود و یاد آوردنشان یک لحظه هم طول نمی‌کشد.

«اِقْرَأْ کِتابَک» یعنی خودت بخوان و توجه کن. «کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» خودت کارهایی را که کردی ببین و دربارۀ خودت قضاوت کن!

در سورۀ کهف می‌فرماید:

﴿وَ وُضِعَ‏ الْکِتابُ‏ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾[10]

«کتابِ اعمال گشوده می‌شود، پس گناهکاران را می‌بینی که از آنچه در آن است هراسان‌اند و می‌گویند وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ کوچک و بزرگی را از قلم نینداخته، جز اینکه همه را به حساب آورده است و هرچه کرده‌اند همه را حاضر می‌بینند و پروردگارت به احدی ظلم نمی‌کند.»

در عالم برزخ و قیامت همه‌چیز از اول عمر تا آخر، یک‌آن مقابل انسان ظاهر می‌شود و می‌بیند که هیچ‌چیز فراموش نشده و هر عملِ کوچک و بزرگی نوشته شده است.

در سورۀ الحاقه می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ‏ فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه ۞ إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَه﴾[11]

«امّا کسی‌که کتابش به دست راستش داده شود، گوید بیایید کتابِ مرا بخوانید! ۞ من یقین داشتم حساب خود را می‌بینم.»

دستِ راست کنایه از این است که حرکتش خدایی بوده و نجات یافته است. خودش را به خدا و حضرات معصومین علیهم‌السلام و خوبان وصل کرده و اکنون با خوشحالی فریاد می‌زند بیایید کتاب مرا بخوانید. من می‌دانستم چنین چیزی وجود دارد، ولی آن‌که کتابش را به دستِ چپش می‌دهند، آن‌قدر خجالت‌زده و بیچاره می‌شود که می‌گوید کاش کتابم را نداده بودند؛ کاش حسابم را ندیده بودم؛ کاش طعمۀ مرگ شده بودم! ﴿وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ فَیَقُولُ یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ ۞ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ ۞ یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَهَ﴾[12]

در سورۀ آل عمران می‌فرماید:

﴿یَوْمَ‏ تَجِدُ کُلُ‏ نَفْسٍ‏ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾[13]

«روزى که هرکس، هر کار نیکى کرده حاضر مى‌بیند و هر کار بدى کرده، آرزو مى‌کند اى کاش میان او و کار بدش فاصلۀ زیادى بود؛ و خدا شما را از خود بیم مى‌دهد و خدا به بندگان مهربان است.»

یکی دیگر از مصادیق کتاب مبین «امام معصوم» است که با علم خدایی شاهدِ اعمال ماست. در سوره یاسین می‌فرماید:

﴿وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فی‏ إِمامٍ مُبینٍ﴾[14]

«و هرچیزی را در پیشوایی که روشن است برشمردیم.»

امام معصوم در اثر تقرّب به خدای تعالی، صفات خدایی دارد و ازجمله صفاتِ خدا، علم و قدرت و حیات است. حیاتِ خدایی، یعنی همیشه زنده‌اند، حتی در خواب هم قلبشان بیدار است «أنام و لا ینام قلبی» (می‌خوابم و قلبم به خواب نمی‌رود) البته بدن بعداز مدتی از کار می‌افتد، امّا خودشان زنده و شاهدند.

﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً﴾[15]

«پس چگونه است ]حالِ آنان[ هنگامی که از هر امّتى گواهى مى‌آوریم و تو را بر آنان گواه مى‌گیریم؟»

در روایت است که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله گفت خدایا اجازه بده حساب امّتِ من با من باشد تا روز قیامت پیش مردم رسوا نشوند. من امتم را دوست دارم و به آنها رحم دارم.

خداوند فرمود حسابِ امّتِ تو را خودم برعهده می‌گیرم که اگر لغزشی داشته باشند، از تو هم پنهان ماند و پیش تو رسوا نشوند. شاید چیزهایی بین من و او باشد و من نخواهم حتی تو آنها را بدانی.

معدنِ رحم، خدای تعالی است. او چقدر به بندگانش مهربان است و آنها چقدر از او می‌گریزند! اگر کمی زندگی سخت شود، همه‌چیز را رها می‌کند و از خدا رو می‌گرداند، امّا باز هم خدای تعالی می‌فرماید برگرد.

«لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتوا شوقا»

«اگر آنان که پشت کردند می‌دانستند اشتیاقِ من به آنها چگونه است، از فرط شوق می‌مردند.»

 

عیب‌پوشی

«أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ یَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُه‏»[16]

«از لغزش جوانمردان درگذرید، زیرا جوانمردى نمى‏لغزد جز آنکه دستِ خدا او را بلند سازد.»

اگر لغزشی از آبرومندی دیدید، او را رسوا نکنید؛ عیبش را بپوشانید و به کسی نگویید. این راجع‌به افراد عادی است، امّا دربارۀ علمای دین مسأله فرق می‌‌کند. کسی‌که عالم دینی شد، باید خیلی مراقب باشد. گاهی هفتاد گناه از جاهل بخشیده می‌شود که یکی از آنها از عالم بخشیده نمی‌شود. لذا کسی‌که به لباس دین درآمده و خود را جلودارِ دینی معرفی کرده، باید حواسش باشد گناهی نکند؛ حرامی انجام ندهد و واجبی را ترک نکند.

«زلّه العالم مضروب بها الطّبل و زلّه الجاهل یخفیها الجهل»[17]

«لغزش عالم بر طبل زده شده و لغزش نادان را جهل می‌پوشاند.»

یعنی لغزشِ عالم خیلی زود آشکار می‌شود ولی لغزشِ جاهل به‌خاطرِ جهلش پوشیده می‌ماند؛ او مورد رحم است. دلیلش هم روشن است؛ وقتی طلبه یا عالمی خلافی کرد، دینِ عده‌ای متزلزل می‌شود.

 

[1] ـ بقره، ۲۳۵.

[2] ـ احزاب، ۵۵.

[3] ـ علق، ۱۴.

[4] ـ طور، ۴۸.

[5] ـ احقاف، ۸.

[6] ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۳۲۴.

[7] ـ تکویر، ۱۴.

[8] ـ انفطار، ۵.

[9] ـ اسراء، ۱۳ و ۱۴.

[10] ـ کهف، ۴۹.

[11] ـ الحاقه، ۱۹ و ۲۰.

[12] ـ الحاقه، ۲۵ تا ۲۷.

[13] ـ آل عمران، ۳۰.

[14] ـ یس، ۱۲.

[15] ـ نساء، ۴۱.

[16] ـ نهج‌البلاغه، حکمت ۲۰.

[17] ـ نهج‌الفصاحه، ۵۱۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است