تفسیر سوره انفال

سوره انفال آیه ۳۳ | جلسه ۲۲

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره انفال آیه ۳۳ | یکشنبه ۱۳۹۵/۰۱/۱۵ | جلسه ۲۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال

 

وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ(۳۳)

و خدا بر آن نیست که آنان را عذاب کند، در حالى که تو در میانشان هستى و خدا عذاب‌کننده آنان نیست در حالى که استغفار مى‌کنند.

 

وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیهِم؛ در آیه قبل صحبت از این بود که مشرکان از خدا خواستند اگر این قرآن، حق است، باران سنگ بر آنان ببارد یا به عذاب دردناک گرفتار شوند. خداى تعالى عذاب آنان را موکول کرد به جنگ بدر که هفتاد نفر از آنان کشته و هفتاد نفر اسیر شدند و مفتضحانه شکست خوردند.

این آیه، هم مى‌تواند مرتبط با آیه‌ى قبل باشد و هم مى‌تواند به طور مستقل بررسى شود. در اینجا دو موضوع براى برداشته شدن عذاب نقش اساسى و محورى دارند؛ یکى وجود رسول الله صلّى الله علیه و آله و دیگرى، استغفار.

در قسمت اول مى‌فرماید تا زمانى که پیامبر در میان مردم است، خداوند آنان را بخاطر شرک عذاب نمى‌کند. غیر از شرک، گناهان دیگرى نیز وجود دارد که مى‌تواند موجب نزول بلا شود، امّا وجود با برکت رسول خدا صلّى الله علیه و آله در میان مردم، عذاب الهى را از آنان مى‌گرداند.

وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون؛ در قسمت دوم آیه نیز مى‌فرماید: تا هنگامى که مردم به درگاه الهى استغفار مى‌کنند، خداوند آنان را عذاب نمى‌کند؛ گرچه پیامبر در میانشان نباشد.

استغفار یعنى طلب آمرزش و بخشش از پروردگار عالم به خاطر گناهان و لغزش‌ها. طلب بخشش، تنها در زبان نیست.

امام صادق علیه السلام در روایتى، ضمن سفارش به امورى چند، مى‌فرمایند :

«مبادا اصرار بر گناه داشته باشى و استغفار کنى؛ چراکه در این صورت مانند کسى هستى که خدا و پیامبران را به استهزاء گرفته است.»[1]

حضور معصوم برطرف‌کننده بلا

آیا حضور امام معصوم هم مانند پیامبر مى‌تواند موجب دفع بلا شود یا خیر؟

در زیارت جامعه کبیره، به تعلیم امام هادى علیه السلام به حضرات معصومین علیهم السلام عرض مى‌کنیم :

«بِکُمْ یُمْسِکُ السَمَاءَ أنْ تَقَعَ عَلَى الأرْض»

«به خاطر شما آسمان بر زمین نمى‌آید.»

این عبارت کنایه از نزول بلاست. بنابراین حضور امام معصوم نیز مانند پیامبر، موجب دفع بلا از مردم مى‌شود؛ یعنى بلاى عمومى که همه‌ى زمین را فراگیرد نازل نمى‌شود، نزول بلاى عمومى و عذاب همگانى براى تمام اهل زمین است که از برکت وجود پیامبر و امام معصوم، برداشته مى‌شود. و البته در محلی که پیامبر یا امام یا مؤمن خاص باشد نیز بلای عمومی برای آن منطقه نازل نمی شود.

هنگامى که ملائکه الهى نزد جناب ابراهیم آمدند تا ایشان را در جریان وقوع بلا بر قوم لوط قرار دهند، حضرت ابراهیم ابتدا خواست واسطه شود؛ لذا گفت مگر نه اینکه لوط در آنجاست.

ملائکه گفتند: او و اهلش ـ جز همسرش ـ را از آنجا بیرون مى‌بریم.

(قالَ اِنَّ فیها لُوطآ قالُوا نَحْنُ أعْلَمُ بِمَنْ فیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أهْلَهُ اِلّا امْرَأتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرینَ )[2]

«گفت: لوط در آنجاست. گفتند ما بهتر مى‌دانیم چه کسى در آنجاست. او و خانواده‌اش را نجات مى‌دهیم، جز همسرش را که از باقى‌ماندگان است.»

حضرت لوط، نبى و تابع شریعت ابراهیم بود، امّا مقام ائمه اطهار علیهم السلام بالاتر از او و همه‌ى پیامبران گذشته است.

نه فقط امام معصوم، بلکه طبق روایت، اگر مؤمنى در جایى باشد، خداوند از برکت او عذاب عمومى نازل نمى‌کند. هنگامى که حضرت لوط و دخترانش از شهر بیرون رفتند، یک نفر از مردم که شهر آلوده گناه آنان نبود، نیمه شب از خواب برخاست. خداوند به جبرئیل دستور داد صبر کنند و ببینند اگر او نام خدا را بر زبان آورد، عذاب رفع شود، امّا وقتى بیدار شد، به جاى «صمد» گفت «صنم» (نام بت را بجاى نام خدا برزبان آورد).

از طرفى، اگر حجت خدا بر زمین نباشد، زمین، اهل خود را فرو مى‌برد. امام صادق علیه السلام فرمود :

«لو لا الحجه لساخت الارض باهلها»

«اگر حجتى در زمین نبود، زمین اهلش را فرو مى‌برد».[3]

مطابق روایات متعدّد، بعد از ظهور و شهادت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه برخى امامان معصوم رجعت مى‌کنند و تا دامنه قیامت، بازگشت و حضور ائمه در زمین ادامه خواهد یافت.

قوام و برپایى زمین، منوط به حضور حجت خداست و منظور از حجت؛ پیامبران، اوصیاء و اولیاى بزرگ خداست؛ اولیایى که به اوصیاى پیامبران نزدیکند. مثل کسانى که در زمان «فترت» بودند (بین حضرت عیسى و پیامبر خاتم را دوران فترت مى‌نامند).

علت این امر آن است که خداوند اراده فرموده است همه‌ى امور این عالم از بستر اسباب انجام شوند. با آنکه همه‌ى عالم، ظهور خداى تعالى است، امّا او واسطه‌اى در ظهور خود قرار داده است. این واسطه، کسى است که کاملا به او مقرّب باشد و از لحاظ روحى و معنوى هیچ فاصله‌اى با او نداشته باشد (فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنى )[4]  ولى در عین حال خصوصیت مادى و بشرى نیز داشته باشد.

عوامل و انواع عذاب

برخى گناهان موجب نزول عذاب‌هاى فردى براى انسان مى‌شود و گاه حتّى دامن اطرافیان او را نیز مى‌گیرد؛ از جمله زنا و لواط. اگر این گناهان شایع شود، بلاهاى عمومى نازل شده، ممکن است شهر یا منطقه‌اى را به کام نابودى و هلاکت بکشاند.

شهید آیت الله دستغیب در کتاب «داستان‌هاى شگفت» درباره زلزله قیر و کارزین فارس، حکایت‌هایى آورده است و در ضمن آنها، به خواب‌ها و مکاشفاتى که از برخى مؤمنان و اهل تقوا مشاهده شده، اشاره مى‌کند؛ از جمله مى‌نویسد :

شخصى به نام «رمضان طاهرى» گفت: شب بیست و پنجم صفر که صبح آن زلزله آمد، پسر کوچکى داشتم بیمار بود و خواب نمى‌رفت و خیلى ناراحتى مى‌نمود. نزدیک طلوع صبح بود، دیدم خیلى گریه مى کند. مادرش را صدا زدم، بیدار شد، گفت: خیلى به صبح مانده؟ گفتم: نزدیک است و من قدرى مى‌خوابم، موقع نماز مرا بیدار کن!

خوابم برد، ناگاه دیدم یک نفر جوان آمد درب خانه به من گفت : بیا بیرون! گفتم چکار دارى؟ گفت: بیا بیرون! رفتم نزدیک منزلم جاى وسیعى بود. گفت: نگاه کن! گفتم: به چه نگاه کنم؟ گفت: نگاه خانه‌ها و منزل‌ها؛ چون نگاه کردم، دیدم تماما خراب شده است. گفتم: خانه‌هاى ماست؟ گفت: بلى. گفتم: براى چه این طور شد؟ گفت: به واسطه معصیت زیاد. گفتم: اهل این محل همه نماز مى خوانند و روزه مى گیرند و عبادت کارند. گفت: همه ریاست و خالص نیست. هرچه التماس کردم فایده نبخشید و رفت.

از دیگر عواملى که موجب نزول عذاب، چه به صورت فردى و چه به صورت اجتماعى مى‌شود و بسیارى آن را دیده یا تجربه کرده‌اند «ظلم» است. ظلم زن و شوهر به هم یا به فرزندان یا ظلم به پدر و مادر، موجب عذاب براى شخص یا خانوداه او مى‌شود.

عذاب، همیشه زلزله و طوفان نیست؛ اختلاف، دشمنى، دورى و کینه‌توزى در میان خانواده‌ها و افراد، هر کدام عذابى هستند که سال‌ها مى‌مانند و چه بسا بدتر از هر بلایى باشند.

گاهى عذاب، سلب نعمت‌هاى مادى و معنوى است. اگر در جمع مؤمنان؛ مثلا در یک مسجد، مردم دسته دسته و پراکنده شوند، همه‌ى آنها از نعمت‌هاى معنوى مهمّى محروم مى‌شوند و این خود نوعى عذاب است. در ابعاد بزرگ‌تر، ممکن است این اتّفاق در یک ده یا شهر یا کشورى رخ دهد و در میان مردم، چند دستگى بوجود آید؛ هر دسته، دیگرى را تکفیر کند؛ مرتّد بداند و مدت‌ها بر این روال قرار گیرند ـ با آنکه هر دو دسته نماز مى‌خوانند و شهادتین مى‌گویند ـ این خود عذابى وحشتناک است و دیگر لازم نیست کسى از خارج حمله کند و به آنها ضربه بزند؛ چراکه این‌ها با دست خود، همدیگر را هلاک مى‌کنند. بى‌شک نمى‌توان افراد چنین جامعه‌اى را بهره‌مند از زندگى و سعادت مادى و معنوى دانست.

دفع بلا منوط به اطاعت از حجت خدا

عبارت «أنتَ فیهم» بر این معنا تصریح دارد که وجود مقدس پیامبر و به تبع او، امام معصوم موجب دفع بلا و از جمله اختلافات اجتماعى مى‌شود؛ پس چرا بعد از پیامبر، بلاى عظیم نازل و بذر اختلاف و پراکندگى در امّت اسلام کاشته شد و تا ظهور مهدى عجّل الله تعالى فرجه این اختلاف وجود دارد؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت: امام معصوم، وقتى دافع بلاست و مردم را یکپارچه به سوى خدا دعوت مى‌کند که مردم از او اطاعت کنند، نه آنکه بند گردنش بیندازند یا او را بکشند.

به عبارت دیگر، وجود مقدس پیامبر و امام، هنگامى پناهگاه بلاهاست که مردم به ایشان پناهنده شوند؛ یعنى زیر پرچم ولایتشان قرار گیرند و به اطاعتشان درآیند، نه آنکه با آنان اعلان جنگ کنند و شمشیر به رویشان بکشند.

شهید آیت الله دستغیب مى‌فرمود: «أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرِجیم» یعنى از شرّ شیطان به خدا پناه مى‌برم، امّا این سخن وقتى سودمند است که آدمى در عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد. ایشان مثل مى‌زد که اگر حیوان درنده‌اى مقابل شما قرار گیرد و شما قلعه‌ى امنى سراغ داشته باشید، باید بلافاصله به سوى آن فرار کنید، نه اینکه سر جاى خود بایستید و بگوید اى حیوان از شرّ تو به آنجا پناه مى‌برم. در این صورت طعمه حیوان خواهید شد و پناهگاه سودى به حالتان نمى‌بخشد.

قوم لوط ابتدا با پیامبر خود دشمنى نکردند؛ لذا وجودش بلا را از آنان دفع مى‌کرد و برایشان سودمند بود، امّا اهل مدینه مقابل على علیه السلام ایستادند و به او ستم کردند. آنان متوجّه قدر و منزلت مولا نبودند و بیشتر آنان، حضرت را خلیفه چهارم مى‌دانستند، نه امام معصوم و وصى بلافصل پیامبر، پس از ایشان نیز خلفاى اموى و عباسى را «امیرالمؤمنین» مى‌خواندند و کارى به امامان معصوم نداشتند.

امان دوم، استغفار

مولا على علیه السلام مى‌فرماید :

«کَانَ فِی الأرْضِ أمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ الآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ أمَّا الأمَانُ الَّذِی رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله علیه و آله وَ أمَّا الأمَانُ البَاقِی فَالاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُون»[5]

«دو چیز در زمین مایه‌ى أمان از عذاب خدا بود. یکى از آن دو برداشته شد؛ پس دیگرى را بگیرید و بدان چنگ زنید: امانى که برداشته شد، رسول خدا صلّى الله علیه و آله بود و امانى که مانده، آمرزش خواستن است. خداى تعالى مى‌فرماید «و خدا بر آن نیست که آنان را عذاب کند، در حالى که تو در میانشان هستى و خدا عذاب‌کننده آنان نیست در حالى که استغفار مى‌کنند.»

 

ثمرات استغفار

1 ـ برطرف شدن غم و اندوه؛

«اللّهُمَّ وَآغْفِر لِیَ الذُنوبَ التی تُنْزِلُ النِقَم»

«خداوندا بر من ببخش گناهانى که اندوه مى‌آورد!»

«نِقَم» یعنى حزن و اندوه. استغفار، اندوه دنیا را از بین مى‌برد و فرح معنوى به ارمغان مى‌آورد. این فرح، با حزن اخروى منافات ندارد؛ چراکه قلب مؤمن همیشه براى آخرت محزون است و این حزن، عنایت خاص پروردگار محسوب مى‌شود.

2 ـ جلوگیرى از زوال نعمت؛

«اللّهُمَّ آغْفِر لِیَ الذُنوبَ التی تُغَیّرُ النِعَم»

«خداوندا بر من ببخش گناهانى که نعمت‌ها را دگرگون (کم) مى‌کند!»

بر اثر برخى گناهان، زندگى انسان از هم مى‌پاشد و نعمت‌ها از دست مى‌روند. استغفار مانع این اتّفاق مى‌شود و نعمت‌ها را بازمى‌گرداند.

3 ـ استجابت دعا؛

«اللّهُمَّ آغْفِر لِیَ الذُنوبَ التی تَحْبِسُ الدُعَاء»

«خداوندا بر من ببخش گناهانى را که باعث مستجاب نشدن دعا مى‌شوند!»

گناهانى که مانع استجابت دعا مى‌شوند، به وسیله استغفار پاک شده، دعا به درگاه الهى بالا مى‌رود و به اجابت مى‌رسد.

4 ـ برداشته شدن عذاب؛

«اللّهُمَّ آغْفِر لِیَ الذُنوبَ التی تُنْزِلُ البَلاء»

«خداوند ببخش بر من گناهانى را که باعث نزول بلا مى‌شوند!»

بلاهاى عمومى مثل طوفان، رعد و برق‌هاى مرگبار، سیل، زلزله و این قبیل بلاها به وسیله‌ى استغفار رفع مى‌شوند.

5 ـ دور شدن از ناامیدى؛

«اللّهُمَّ آغْفِر لِیَ الذُنوبَ التی تَقطَعُ الرَجَاء»

«خداوندا بر من ببخش گناهانى را که موجب ناامیدى مى‌شود!»

6 ـ محبّت پروردگار؛

(اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین )[6]

«خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست مى‌دارد.»

از مصادیق «تطهیر» پاک از آلودگى گناه به وسیله استغفار است.

7 ـ تبدیل گناهان به حسنات؛

(اِلّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحآ فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُورآ رَحیمآ)[7]

«مگر کسانى که توبه کنند، ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند. خداوند گناهان آنان را به خوبى‌ها تبدیل مى‌کند و خداوند همیشه آمرزنده و مهربان است.»

با استغفار، نه تنها گناهان آمرزیده مى‌شوند، بلکه با عنایت خداى تعالى، به جاى آنها ثواب و حسنات مى‌نشیند. به شرط آنکه شخص در استغفار خود صادق باشد و اخلاق خود را هم اصلاح کند.

8 ـ ایجاد صلح و آشتى. خداوند به وسیله استغفار، دشمنى‌هاى میان افراد را تبدیل به دوستى مى‌کند و از رهگذر آن محبّت ایجاد مى‌شود. همچنین استغفار، دل‌ها را به هم نزدیک مى‌کند و خداوند به استغفار کننده وجهه‌ى دیگرى مى‌بخشد.

خدا هر کس را دوست بدارد، محبّتش را در دل دیگران هم مى‌اندازد و خواه ناخواه دوستش مى‌دارند؛ اگر زن یا مردى از بى‌اعتنایى‌هاى همسرش ناراحت است، استغفار کند؛ فرزندان و والدین نسبت به هم و نیز اقوام و خویشان براى ازدیاد محبّت، استغفار کنند.

وقتى مى‌فرماید: «خدواند مردمى را که استغفار مى‌کنند، عذاب نمى‌کند» یعنى همه‌ى چیزهایى را که موجب کینه، دشمنى و دورى بین افراد است، برمى‌دارد و محبّت و دوستى را جایگزین مى‌سازد. (یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ) شامل تبدیل دشمنى به دوستى نیز مى‌شود.

9 ـ در روایت موثق از امام رضا علیه السلام نقل شده است: زن و شوهرى که صاحب فرزند نمى‌شوند، اگر هر شب صد مرتبه «أسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَ أتوبُ اِلَیه» بگویند، امید است خداوند فرزند به آنان عطا فرماید.

10 ـ در سوره‌هاى «نوح» و «هود» استغفار عامل برکت، نزول باران، فراوانى مال و اولاد معرفى شده است.

(وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارآ وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً اِلى قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ )[8]

«اى قوم! از پروردگار خود آمرزش بخواهید و به درگاه او توبه کنید تا براى شما از آسمان باران فراوان بفرستد و بر قدرت شما بیفزاید و مجرمانه رو مگردانید!»

(فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّارآ * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارآ * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أنْهارآ)[9]

«گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است. براى شما از آسمان باران فراوان نازل مى‌کند و شما را با اموال و پسران یارى مى‌کند و باغ‌ها و نهرها برایتان قرار مى‌دهد.»

11 ـ استغفار انسان را از ثقل و سنگینى بیرون آورده، عُجب و کبر را از او مى‌زداید و سبکى روحى و معنوى به او ارزانى مى‌کند.

ذکر «أسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَ أتوبُ اِلَیه» از تعقیبات مشترک نمازهاست؛ بعد از نماز صبح، صد مرتبه؛ بعد از نماز عصر، هفتاد مرتبه و بعد از نماز عشاء، صد مرتبه گفتن این ذکر بسیار خوب و مداومت بر آن مفید است. لازم نیست حتمآ بعد از نماز گفته شود، اگر در خانه یا کمى بعد هم بگوید، خوب است.

در نماز «وتر» هفتاد مرتبه این ذکر وارد شده است، به علاوه سیصد مرتبه ذکر «العفو». در حاشیه مفاتیح الجنان روایات و دعاهاى وارده در باب نماز شب، ذکر شده است.

[1]ـ خصال، 2، 543.

[2]ـ عنکبوت، 32.

[3]ـ بحارالأنوار، 60، 213.

[4]ـ نجم، 9.

[5]ـ نهج البلاغه، حکمت 88.

[6]ـ بقره، 222.

[7]ـ فرقان، 70.

[8]ـ هود، 52.

[9]ـ نوح، 10 تا 12.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است