مناسبت ها

عید مبعث | آیت الله سید علی‌محمد دستغیب

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ

مبعث رسول اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله | چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

بعثت پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به نبوت بر همه مبارک باد. امیدواریم خدای تعالی لطف تازه‌ای به همۀ ما عنایت کند؛ هر کس به هر نیّتی که دارد.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در مثل امشب، ۲۷ ماه رجب، در سن چهل سالگی، به رسالت مبعوث شدند. جبرئیل از طرف پروردگار نازل شد و بازوی ایشان را گرفت و به امر پروردگار دستور داد بخوان!

گفت: چه بخوانم؟

آن حضرت مکتب نرفته بود و درس نخوانده بود.

گفت: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ» بخوان به نام پروردگارت که خلق کرده.

وقتی از غار حرا به‌سوی خانه می‌آمدند، به‌خاطر عظمتی که در باطن آن حضرت جلوه‌گر بود، به هرجا می‌رسیدند همه‌چیز، از درخت و گیاه و دیوار، همه بر ایشان تعظیم می‌کردند.

وقتی به خانه رسیدند، خدیجه کبری به استقبال آمد و گفت: این چه نوری است که در شما می‌بینم؟

فرمود: این نور نبوت است.

خدیجه کفت: من سال‌هاست که منتظر این روز بودم، و همان ابتدا به ایشان ایمان آورد.

در اثر سنگینی وحی لرزه‌ای بر حضرت غالب شد. به جناب خدیجه فرمود: چیزی بیاور و روی من بکش.

دوباره فرشتۀ وحی نازل شد و این آیات را آورد:

﴿یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِر﴾[1]

«ای که جامه بر خود کشیده‌ای! برخیز و بیم ده و پروردگارت را بزرگ بشمار و لباست را پاکیزه کن و از پلیدی‌ها دوری کن و منّت مگذار تا بیشتر بستانی و به‌خاطر پروردگارت صبر کن.»

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله سه سال اول بعثت مردم را مخفیانه به اسلا م دعوت می‌‌کرد. در این مدت تعداد کمی ایمان آوردند. بعد از سه سال خدای تعالی دستور داد دعوت خویش را علنی سازند و ابتدا از خویشاوندان خود آغاز کردند.

 

نام مبارک رسول خدا در قرآن

آیات زیادی خطاب به آن حضرت در قرآن آمده، امّا در چهار سوره نام شریف محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و در یک سوره نام احمد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله آمده است؛

﴿وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾[2]

«محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فقط رسول خداست که پیش از او نیز رسولان دیگری آمده بودند.»

﴿ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ﴾[3]

«محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، امّا رسول خدا و اخرین پیامبر است.»

﴿وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ﴾[4]

«آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و به آنچه به‌حق از طرف پروردگارشان بر محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نازل گشته ایمان آوردند، خداوند از گناهانشان درگذشت و کارشان را اصلاح کرد.»

﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ﴾[5]

«محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله رسول خداست و کسانی که با اویند بر کفّار سخت‌گیر و با یکدیگر مهربان‌اند.»

﴿مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ﴾[6]

«عیسی گفت: من بشارت می‌دهم به رسولی که بعد از من می‌‌آید و نامش احمد است.»

 

هدف بعثت

خدای تعالی در چهار  مرتبه در سه سوره، هدف رسالت حضرت ختمی مرتبت را تلاوت کتاب، تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت بیان کرده.

﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ﴾[7]

«خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که پیامبری از بین خودشان برایشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها بخواند و آنان را تزکیه کند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، هرچند پیش از این در گمراهی آشکاری بودند.»

در دو سوره‌ بقره و جمعه نیز نزدیک به همین معنا آمده است.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله ابتدا آیات قرآن را بر مردم تلاوت می‌کند؛ «یتلوا علیهم آیاته»، سپس آنها را تزکیه (پاک) می‌‌کند و بعد کتاب و حکمت به آنان می‌‌آموزد.

امّا پیامبر اکرم چگونه امّت را پاک می‌کند و مسلمانانی که به او ایمان آوردند چگونه تزکیه می‌شوند؟

تزکیۀ امّت به اطاعت از دستوراتی است که خدای تعالی فرموده و پیامبر آنها را ابلاغ کرده است؛ از جمله احکام دین و اوامر و نواهی شریعت.

هر مسلمانی به اوامر الهی گردن نهد نفس و روحش پاک می‌شود و به‌تدریج ملتفت می‌شود که خدایی که او را خلق کرده، مدبر او و همیشه همراهش است.

به‌عنوان مثال خدای تعالی دستور داده نماز بخوانید. این نماز، به تعبیر رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، مانند نهر آبی است که انسان روزی پنج مرتبه خود را در آن شست‌وشو می‌‌دهد و از آلودگی گناهان پاک می‌شود.

قَالَ النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله:

«إِنَّمَا مَثَلُ الصَّلَاهِ فِیکُمْ کَمَثَلِ السَّرِیِّ وَ هُوَ النَّهَرُ عَلَى بَابِ أَحَدِکُمْ یَخْرُجُ إِلَیْهِ فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ یَغْتَسِلُ مِنْهُ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَلَمْ یَبْقَ الدَّرَنُ مَعَ الْغُسْلِ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ لَمْ تَبْقَ الذُّنُوبُ مَعَ الصَّلَاهِ خَمْسَ مَرَّاتٍ»

روایات متعددی وارد شده مبنی بر اینکه هر کس نماز نخواند معلوم نیست مسلمان باشد.

نماز ستون دین است «الصلاه عمود الدین» امّا برای بعضی از کندن کوه سخت‌تر است.

﴿وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ﴾[8]

«نماز جز بر خاشعان سخت و سنگنین است.»

آنها که به خدا دل بستند، به نماز شوق دارند و قدر و اهمیت آن را می‌دانند. اگر کسی نماز را رها نکند و سعی کند حضور قلب داشته باشد، خداوند گناهانش را می‌بخشد و موفق به انجام سایر واجبات می‌شود.

این یکی از مصادیق تعلیم کتاب است. اگر کسی دربارۀ همۀ واجبات و محرمات الهی مراقبت شدید بر خود داشته باشد و به‌جای تجسس در کار دیگران، خود را زیر ذرّه‌بین قرار دهد؛ از همۀ حرف‌ها و نگاه‌ها و شنیدنی‌ها و خیالاتش حسابرسی کند، به‌تدریج تزکیه می‌شود؛ یعنی نفسش پاک می‌شود؛ تاریکی‌هایش می‌رود و بر عبودیتش افزوده می‌گردد.

این نفس «ظلمات بعضها فوق بعض» تاریکی روی تاریکی است، ولی اگر کسی در راه تزکیه افتد؛ یعنی لحظه به لحظه مراقب تکلیف خود باشد، خداوند تزکیه و نورانیت نصیبش می‌کند.

در مرحلۀ بعد، رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، آیات خدا را بر مردم می‌‌خواند.

یکی از مصادیق کتاب همین قرآن است که خواندن و تفکر در آن، از برکت خدا و امام زمان، مطالب جدیدی را نصیب انسان می‌کند.

﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها﴾[9]

«آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند یا بر قلب‌هایشان قفل‌ها نهاده شده؟»

تدبر کردن به این است که تفاسیر قرآن را بخوانید تا کم‌کم راه فکر کردن را یاد بگیرید. همیشه این کتاب الهی را بخوانید و ازخدا بخواهید راه فکر کردن را برایتان باز کند. این تفکر انسان را حرکت می‌دهد و او را در اقیانوس بی‌انتهای خدای تعالی وارد می‌کند.

تفکر وارد شدن در نور خداست. این نور در همۀ ما وجود دارد «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» لکن باید ظاهر شود.

بعد از هر نماز از خدای تعالی بخواهید و آرزویتان همین باشد که معنای «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» را بفهمید. بگویید خدایا کمک کن ملتفت شوم چگونه از رگ گردن به من نزدیک‌تر هستی.

پاره‌ای از معجزات پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله

از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل است که فرمود:

من با حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بودم، روزى که اشراف قریش خدمت آن حضرت آمدند و گفتند: یا محمّد، تو دعوى بزرگى مى‌کنى که پدران و خویشان تو نکرده‌اند و ما از تو امرى سؤال مى‌کنیم اگر اجابت نمایى مى‌دانیم پیغمبرى و اگر نکنى مى‌دانیم که ساحر و دروغگویی.

حضرت فرمود سؤال شما چیسـت؟

گفتند: این درخت را بخوان تا از ریشه کنده شود و پیش تو بایستد.

حضرت فرمود خدا بر همه‌چیز قادر است، اگر بکند شما ایمان خواهید آورد؟

گفتند: بلى.

فرمود من مى‌نمایم به شما آنچه طلبیدید و مى‌دانم که ایمان نخواهید آورد و در میان شما جمعى هستند که کشته خواهند شد در جنگ بدر و در چاه بدر خواهند افتاد و جمعى هستند که لشکرها برخواهند انگیخت و به جنگ من خواهند آورد؛ پس فرمود: اى درخت! اگر ایمان به خدا و روز قیامت دارى و مى‌دانى کـه من رسول خدایم، با ریشه‌هاى خود کنده شو و در پیش من بایست، به اذن خدا.

به حقّ خداوندى که او را به حـقّ فرستاد که آن درخت با ریشه‌ها از زمین کنده شد و به جانب آن حضرت روانه شد، با صوتى شدید و صدائى مانند صداى بال‌هاى مرغان و نزد آن حضرت ایستاد و سایه بر سر مبارک آن حضرت انداخت و شاخ بلند خود را بر سـر آن حضرت گشود و شاخ دیگر بر سرمن گشود و من در جانب راست آن حضرت ایستاده بودم.

چون این معجزه نمایان را دیدند، از روى علوّ و تکبّر گفتند: امر کن برگردد و بـه دو نـیـم شـود و نصفش بیاید و نصفش در جاى خود بماند.

حضرت آن را امر کرد و برگشت و نصفش جدا شد و با صداى عظیم به نهایت سرعت دوید تا به نزدیک آن حضرت رسید.

گفتند: بفرما که این نصف برگردد و با نصف دیگر متّصل گردد.

حضرت فرمود و چنان شد که خواسته بودند؛ پس من گفتم «لا اِلهَ اِلا اللّهُ» اوّل کـسـى که به تو ایمان آورد منم و اوّل کس که اقرار مى‌کند آنچه درخت کرد براى تصدیق پیغمبرى و تعظیم تو کرد، منم.

همۀ آن کافران گفتند: ما مى‌گوییم تو ساحر و کذّابى و جادوهاى عجیب دارى و کسی تو را تصدیق نمى‌کند، مگر مثل این که پهلوى تو ایستاده است.

چرا انسان این‌قدر نافهم و خودخواه می‌شود که چنین معجزۀ روشنی را می‌‌بیند و تصدیق نمی‌‌کند؟ از آن‌طرف اشخاص ساده و صادق این‌طورند:

روزى رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در جمع اصحاب نشسته بود، عرب بادیه‌نشینى که سوسمارى را گرفته و در آستین خود مخفى کرده بود، خدمت پیامبر آمد.

اعرابى گفت: این شخص کیست؟

اصحاب گفتند: پیامبر خداست.

اعرابى گفت: قسم به لات و عزّى، در دنیا هیچ‌کس مبغوض‌تر از تو نزد من نیست. اگر قبیله‌ام به من نمى‌گفتند عجول، فوراً تو را به قتل مى‌رساندم.

پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: چه چیز تو را به این کار وادار کرده است؟ به من ایمان بیاور.

اعرابى گفت: به تو ایمان نمى‌آورم مگر اینکه این سوسمار به تو ایمان آورد.

در این لحظه سوسمار را از آستین خود بیرون انداخت.

پیامبر فرمود: اى سوسمار!

سوسمار گفت: لبیک و سعدیک! اى زینت کسى که به قیامت ایمان دارد.

پیامبر فرمود: چه کسى را مى‌پرستى؟

سوسمار گفت: کسى را که عرش او در آسمان‌ها و سلطنت او در زمین و دریاها جارى است و در بهشت، رحمت و در آتش جهنّم، عذاب دارد.

پیامبر فرمود: من کیستم اى سوسمار؟

سوسمار گفت: تو فرستادۀ پروردگار عالمیان و خاتم پیامبران هستى. رستگار است کسى که تو را تصدیق کند و زیانکار است کسى که تو را تکذیب نماید.

اعرابى خطاب به پیامبر گفت: وقتى پیش تو آمدم مبغوض‌ترین شخص نزد من بودى، ولى الآن محبوب‌ترین فرد هستى.

آن‌گاه اسلام آورد و به یگانگى خدا و رسالت پیامبر گواهى داد و پیش قبیله خود «بنى‌سلیم» برگشت و قضیه را به آنها گفت و هزار نفر از آنها مسلمان شدند.[10]

چطور ممکن است یک نفر این‌طور منقاد می‌شود و ایمان می‌آورد، ولی آنها که این‌همه نشانه و معجزه دیدند منکر شدند؟

چون امثال این شخص درون خود طالب حق هستند. در عین حال که بیابان‌گرد است، پا بر حقی که خدا درونش نهاده نمی‌‌گذارد، ولی آنها، در اثر نادانی و خودخواهی که درونشان بود، حق را پایمال کردند و ایمان نیاوردند.

 

ردّ الشمس

علماء خاصه و عامّه به سندهاى بسیار از اسماء بنت عُمَیْس و غیر او روایت کرده‌اند کـه روزى حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را پى کارى فرستاد و چون وقت نماز عصر شد و نماز عصر گزاردند، حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد، در حالی که نماز عصر نخوانده بود.

حضرت رسول سر مبارک خـود را در دامن آن حضرت گزارد و خوابید و وحى بر آن حضرت نازل شـد و سر خـود را به جامه پیچیده و مشغول شنیدن وحى گردید تا نزدیک شد آفتاب فرورود.

چون وحى منقطع شد، حضرت فرمود: یا على ! نماز کرده‌اى؟

گفت: نه، یا رسـول اللّه، نتوانستم سر مبارک شما را از دامن خود دور کنم.

حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود خـداوندا! على مشغول طاعت تو و طاعت رسول تو بود، آفتاب را براى او برگردان !

اسماء گفت : واللّه! دیدم که آفتاب برگشت و بلند شد و به جائى رسید که بر زمین‌ها تابید و وقت فضیلت عصر برگشت و حضرت نماز کرد و باز آفتاب فرورفت.

رسول خدا بدون اذن خدا کاری نمی‌کند. اذن خدا که باشد تمام کائنات به‌اذن‌اللّه زیرنظر ایشان است. همۀ حیوانات و نباتات و همه‌چیز به اجازه پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است و ایشان هرچه اراده کنند انجام می‌شود.

مشرکان و کافران این‌همه معجزه دیدند و ایمان نیاوردند، مخصوصاً قرآن کریم که معجزۀ باقیۀ رسول خداست. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون».

خواندن قرآن بسیار خوب است و نورانیت دارد. سعی کنید حتماً روزی یک جزء قرآن بخوانید و هر ماه یک بار این کتاب را ختم کنید. جوان‌ها اگر بتوانند قرآن را حفظ کنند بسیار خوب است. هم خواندن و هم از بر کردن قرآن نتایج خوبی دارد و انسان عاقبت به خیر می‌شود.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله آن‌قدر اخلاقشان خوب بود و خدای تعالی به ایشان تحمل داده بود که هر روز می‌‌دیدند اولی و دومی صبح و ظهر و شب پشت‌سرشان نماز می‌خوانند و می‌دانستند در آینده چه خواهند کرد، امّا هرگز چیزی بروز نمی‌دادند و حلم می‌ورزیدند. فقط به‌صورت کلی سخن می‌گفتند و دربارۀ علی علیه‌السلام سفارش می‌کردند.

به مولا علی علیه‌السلام می‌گفتند:

«أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»

«تو برای من مثل هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد.»

[1]. مدثر، ۱ تا ۷.

[2]. آل‌عمران، ۱۴۴.

[3]. احزاب، ۴۰.

[4]. محمّد، ۲.

[5]. فتح، ۲۹.

[6]. صف، ۶.

[7]. آل‌‌عمران، ۱۶۴.

[8]. بقره، ۴۵.

[9]. محمّد، ۲۴.

[10]. بحارالأنوار، ۱۷، ۴۰۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است