تفسیر سوره انفال

سوره انفال آیه ۲۲ و ۲۳ | جلسه ۱۴

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره انفال آیه ۲۲ و ۲۳ | یکشنبه ۱۳۹۴/۱۲/۰۹ | جلسه ۱۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال

 

اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (۲۲)

بدترین جنبندگان نزد خدا کر و لال‌هایى هستند که تعقل نمى‌کنند.

 

وَ لَوْ عَلِمَ اللهُ فیهِمْ خَیْرآ لاَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ(۲۳)

و اگر خدا در آنان خیرى مى‌دید شنوایشان مى‌کرد و اگر شنوایشان هم کند بطور قطع پشت مى‌کنند و رو مى‌گردانند.

 

اِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ؛ فطرت انسان‌ها بر توحید خداى تعالى است و او همه را خوب خلق کرده.

(فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفآ فِطْرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها)[1]

«روى خود را به سوى دین حق قرار ده، همان فطرتى که خداوند مردم را بر آن سرشته است.»

عبارت «الناس» شامل همه‌ى انسان‌ها مى‌شود و مخصوص مؤمنان نیست. خداى تعالى دین را فطرت همه قرار داده است؛ یعنى همه‌ى انسان‌ها فطرتآ مى‌دانند خالقى دانا و توانا دارند، لکن بشر به مقتضاى مختار بودنش گاه به راه بد مى‌رود؛ خوى حیوانى را برمى‌گزیند و از حیوانات بدتر مى‌شود؛ چراکه حیوانات کمال انسانى ندارند؛ اقتضاى خلقتشان شهوترانى، درندگى، شکم‌بارگى و مکّارى است و راه دیگرى جز این ندارند، امّا انسان این گونه خلق نشده است؛ اگر صفات حیوانى دارد، صفات روحانى هم دارد و مى‌فهمد که راه نجات و کمالش در چیست؛ پس اگر حیوانیت را برگزید، چون خلاف فهم و علم خود عمل کرده، از حیوانات پست‌تر مى‌شود.

بنابراین کسى که تمام فکر و ذکرش خوردن است و از این کار لذّت مى‌برد، از گاو و الاغ بدتر است؛ آن که دائم مشغول شهوترانى یا افکار شهوى است و اوج لذّت خود را در این کار مى‌بیند، مثل خوک یا خرس و بدتر از آنهاست. این افراد حتّى وقتى پیر مى‌شوند و اعضا و آلاتشان از کار مى‌افتد، از راه دیگرى شهوترانى مى‌کنند.

اگر با حیوانات درباره لذّت نماز و عبادت یا حقّانیّت معاد و مرگ یا واقعیاتى مثل توحید پروردگار صحبت کنى، هیچ نمى‌فهمند و مثل اینکه گوشى براى شنیدن یا زبانى براى اقرار کردن ندارند، انسان‌هایى هم که راه حیوانیت پیش گرفتند، مثل حیوانات درباره واقعیات عالم، حقایق پیش رو و لذّات معنوى هیچ نمى‌فهمند؛ گویى در برابر حق، کر و لالند.

حیوانات، عقلى که بتواند فوق عالم ماده و ماوراى طبیعت را بفهمد، ندارند، امّا همان‌ها هم به عنوان آیه‌اى از آیات و موجودى از مخلوقات پروردگار بدون آنکه خود متوجّه شوند، با تمام وجود خدا را نشان مى‌دهند، امّا براى کسانى که چشم خدابین دارند.

(وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ )[2]

«هیچ چیز نیست، مگر این که در حال ستایش، تسبیح او مى‌گوید، ولى شما تسبیح آنها را نمى‌فهمید.»

فقط کسانى قادر به فهمیدن این تسبیح هستند که از مادیات بالاتر رفته، کمى وارد عالم روح شده‌اند.

وَ لَوْ عَلِمَ اللهُ فیهِمْ خَیْرآ لاَسْمَعَهُمْ؛ خداى تعالى مى‌داند که وقتى کسى به فطرت خود پشت پا زد و حیوانیت را انتخاب کرد؛ یعنى به جاى کمال انسانى، دلخوش به لذّات حیوانى شد و خواست حیوان باشد، دیگر خیرى در او نیست؛ یعنى حرف حق در گوشش فرو نمى‌رود.

«خیر» عبارت است از خوبى‌هایى که بندگان خوب خدا انتخاب مى‌کنند؛ یعنى ایمان، تقوا، توحید، معرفت پروردگار، اعتقادات صحیح، انسانیت و… برخى بنا ندارند صاحب خیر شوند؛ لذا همه‌ى عمر بر فطرت خود پا مى‌گذارند و به حیوان بودن خود راضى مى‌شوند. این افراد، شاید اگر ناگهان صورت برزخى خود را ببینند، وحشتزده شوند، امّا همان صفات و خصوصیات را دارند.

تا وقتى که نفس مهذّب نشده هر روز به شکل حیوانى درمى‌آید و وقتى مهذّب شد، همیشه انسان مى‌ماند، حتّى نفس مؤمنان هم همین طور است. براى تهذیب نفس باید واجبات را کاملا انجام داد؛ محرمات را ترک کرد و راه خلاف نفس در پیش گرفت.

خداى تعالى مى‌فرماید: «لاَسْمَعَهُمْ» یعنى اگر خیرى در آنها بود، شنوایشان مى‌کرد. البته همان طور که گفته شد آنها از ابتدا چنین نبودند؛ مى‌توانستند خوب شوند و شنوا و بینا باشند؛ چراکه خداى تعالى زمینه‌ى خیر را در آنان قرار داده بود، ولى آنان خود نخواستند از این نعمت الهى بهره‌مند شوند و به حیوانیت تن دادند.

افراد معتاد وقتى دور هم مى‌نشینند و مشغول استعمال مواد مخدر مى‌شوند، چنان لذّتى مى‌برند که از همه‌ى دنیا فارغ مى‌شوند. هر کس وضع آنان را ببیند، به بیچارگى‌شان رقّت مى‌کند، امّا خود آنها در دل به مردم مى‌گویند شما نمى‌دانید چه لذّتى در این کار است. براى بسیارى از این افراد راه بازگشتى وجود ندارد؛ چراکه نمى‌خواهند بازگردند.

وَ لَوْ أسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ؛ خداى تعالى قادر است آنان را به زور شنواى حق کند، ولى اگر به اجبار شنوا شوند فایده‌اى ندارد و کمالى محسوب نمى‌شود؛ مثل وقتى شمشیر بالاى سر مردم مى‌گیرند تا دین حق را بپذیرند، قطعآ این دیندارى مطلوب خداى تعالى نیست.

اگر اختیار آنها سلب نشود و خداوند به طرق مختلف حق را به گوش آنان برساند، باز اعراض و حتّى لجبازى مى‌کنند.

این آیه براى همه‌ى ما نیز هشدار است؛ یعنى حتّى مؤمنان هم باید در حد خود مراقب نعمت‌ها و توفیق‌هاى معنوى پروردگار باشند؛ آنها را قدر بداننند و از شرّ شیطان وسوسه‌گر و نفس پلید دائم به خدا پناه ببرند. کسى که به خدا پناهنده شود، خدا پناهش مى‌دهد و این یعنى توفیق الهى. از رهگذر این توفیق، مى‌فهمد شیطان و نفس دشمن او هستند و پیوسته او را به سوى بدى و هلاکت مى‌کشانند. بى‌شک کسى که به خدا پناهنده مى‌شود، خداوند یارى‌اش مى‌کند. بناى او بر دستگیرى و نجات بندگانش است؛ انبیاء و ائمه براى همین کمک کردن و دستگیرى آمده‌اند.

[1]ـ روم، 30.

[2]ـ اسراء، 44.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است