تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۹۹ | جلسه ۶۷

تفسیر سوره توبه آیه ۹۹ | چهارشنبه  ۱۳۹۶/۰۵/۱۸ | جلسه ۶۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

 

وَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلآخِرِ وَ یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ عِنْدَ اَللّهِ وَ صَلَوٰاتِ اَلرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اَللّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اَللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۹)

و گروهی از بادیه‌نشینان به خدا و روزِ قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می‌‌کنند موجبِ تقرّب به خدا و دعای پیامبر می‌‌دانند. بدانید که انفاقشان وسیلۀ تقرّبِ آنهاست. به‌زودی خداوند آنان را در رحمتِ خود وارد می‌‌کند. به‌راستی خداوند آمرزنده و مهربان است.

 

وَ مِنَ اَلْأَعْرٰابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلآخِر؛ در آیۀ قبل فرمود: برخی اعراب، کافر هستند و انفاق را برای خود غرامت و خسارت می‌‌دانند. در مقابل برخی دیگر از این اعرابِ بادیه‌نشین به خدا و روز قیامت ایمان دارند و آنچه را انفاق می‌‌کنند و نیز عباداتی که انجام می‌‌دهند، مایۀ تقرب به خدای تعالی می‌دانند. معلوم می‌شود توحید و نبوت را قبول دارند. خداوند هم آنها را قبول کرده، به خود نزدیک می‌‌کند و در رحمت خود داخل می‌‌گرداند.

«اللّه» جلّ‌جلاله اسمی است از ذات پروردگاری که تمامِ صفاتِ خوب را دارد؛ یعنی این اسم، اسمِ اعظم و نمایندۀ اسماء دیگرِ خدای تعالی است. وقتی به «اللّه» جلّ‌جلاله ایمان دارید، یعنی می‌‌دانید خدای تعالی عالم، قادر، رازق، رحمان، رحیم، حکیم، غفور، شکور و فعّال ما یشاء است و به تمام اسمائی که در قرآن است، ایمان دارید.

اگر اعتقاد به این موضوع را رها نکنید و بدانید «اللّه» جلّ‌جلاله همه‌کارۀ شماست، به‌تدریج بعضی صفات او را می‌‌گیرید؛ یعنی وقتی می‌‌گویید خدایی که مرا خلق کرده، رحیم است، خدای تعالی کمک می‌‌کند و خودتان هم رحیم و مهربان می‌‌شوید؛ اول به همسر و بچه‌ها و پدر و مارد، بعد هم به دیگران. هرچه ایمانتان به خدا بیشتر باشد، روز به روز که سنّتان بالاتر می‌‌رود و به مرگ نزدیک‌تر می‌‌شوید، این رحیمیت و مهربانی در شما بیشتر می‌شود. این به‌خاطرِ ایمانِ شما به خدای تعالی است.

﴿فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اَللّهِ لِنْتَ لَهُم﴾[1]

«از رحمتِ خدا بود که با آنان مهربان شدى.»

کسی‌که می‌ گوید خدا عالم است، دیگر نمی‌‌خواهد جاهل باشد و دنبال علم می‌‌رود. منظور از علم، اول از همه، قرآن و روایات است؛ پس سعی می‌‌کند ساعاتی از روز یا هفته را به مطالعۀ قرآن و روایاتی که از ائمۀ اطهار علیهم‌السلام رسیده، اختصاص دهد و کتاب‌هایی که بزرگانِ دین نوشته‌اند، می‌‌خواند. شهید آیت‌اللّه دستغیب می‌گفت: «قبلاً در مسجدِ جامعِ عتیق پانصد زنِ مجتهد می‌‌نشستند و مذاکرۀ علم می‌‌کردند. کسبۀ بازار می‌‌آمدند، فقه و اصول می‌‌خواندند». منظور اینکه وقتی کسی بفهمد خدا عالم است، چرا برای آموختنِ علم وقت نگذارد؟

علاوه‌براین وقتی می‌گوییم خدا عالم است؛ یعنی علم به همۀ موجودات و خصوصیاتِ آنها دارد؛ پس شما هم باید از همۀ خصوصیاتِ خود مطلع شوید و بفهمید چکارۀ خدا هستید. روشن است که ما بنده و مخلوقِ خدا هستیم امّا باید بفهمیم «هو مَعَکُم» یعنی چه؟ وقتی می‌‌فرماید: «ما از رگِ گردن به شما نزدیک‌تریم» یعنی چه! این فهم را باید از خدا بخواهیم. بگو: «خدایا تو عالمی، این علم را به ما هم بده تا ملتف شویم تو از رگِ گردن به ما نزدیک‌تری. کمک کن بفهمیم تو چکارۀ موجودات هستی. چه رابطه‌ای بین تو و مخلوقت وجود دارد». این علمِ دوم است که بعداز آن علمِ اول، از خدا طلب کنید.

اگر فهم و التفات حاصل شود؛ یعنی در جان انسان فرورود، غفلت به مقدارِ زیادی از او کم می‌‌شود و غالباً در یادِ خداست. معنای یادِ خدا این نیست که دائم بگوید «لا اله الّا اللّه» یا صلوات بفرستد -هرچند آن هم خوب است- یاد خدا یعنی ملتفت شود خدایی که خلقش کرده، همراهش است؛ ملتفت شود که او وسیله هایی قرار داده تا رابطِ بین خودش و مخلوقش باشند که آنها هم عالم هستند و به خصوصیاتِ مخلوقات علم دارند. بداند همان‌طور که خدا همراه انسان است، پیامبر و اهل‌بیت و بزرگانی که خدا معیّن کرده نیز همراه انسان هستند؛ این می‌‌شود ایمان به خدای تعالی که نتایجی درپی دارد و به‌تدریج صفاتِ خدای تعالی در انسان پیدا می‌‌شود.

خدای تعالی جاهل نیست. بزرگانِ دین صفاتِ بد ندارند؛ کینه، حسد، کبر، عُجب و… ندارند. شخصِ مؤمن هم باید همین‌طور باشد. در عوض، خداوند صفاتِ رحمت دارد؛ آمرزنده و مهربان است، برای همه، مگر کسی‌که خودش نخواهد. نمی‌‌خواهد خدا عفوش کند؛ می‌‌گوید: «نه نماز می‌‌خوانم؛ نه روزه می‌‌گیرم و نه عبادت می‌‌کنم، خدا هم هر کاری می‌‌خواهد سرم بیاورد!» این چیزی است که خودش خواسته؛ لذا عملِ خودش دست‌وپاگیرش می‌‌شود، وگرنه خدای تعالی نمی‌‌خواهد کسی را گمراه کند؛ نمی‌‌خواهد کسی را عذاب کند، امّا خودِ شخص این را انتخاب می‌‌کند. در آیاتِ مختلفِ قرآن به این موضوع اشاره شده است.

کسی‌که ایمان به خدای تعالی دارد، قهراً دنبال کسی می‌‌گردد که بیشتر بوی خدای تعالی را بدهد و با او رابطه داشته باشد. امّا کسی‌که با خدا رابطه دارد، چه علایمی باید داشته باشد؟ علامت و نشانۀ صدقِ پیامبر، قرآن است. خودِ پیامبر خبر داده که اهل‌بیت، جانشینانِ او هستند. قاعدۀ ایمان به «اللّه» جلّ‌جلاله این است که می‌‌گردد تا ایشان را پیدا کند.

در زمانِ غیبت هم خدای تعالی طالبِ خود را رها نمی‌‌کند. کسی‌که واقعاً طالب خدا و دنبالِ صفاتِ اوست، خدا هدایتش می‌‌کند و با کسانی که بویی از او دارند، آشنایش می‌‌کند. ﴿وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ﴾[2] خدا قلبش را هدایت می‌‌کند و نمی‌گذارد ساکن باشد.

کسی‌که به حکمتِ خدا اعتقاد دارد، می‌‌داند که او کارِ بیهوده انجام نمی‌‌دهد. اگر جایی نباشد که به اعمالِ خوب و بدِ بشر رسیدگی شود، خلفتش بیهوده است؛ یعنی بشر را خلق کرده که بخورد و بخوابد و نکاح کند، دستِ‌آخر هم بمیرد و نابود شود!

﴿وَ مٰا خَلَقْنَا اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا لاٰعِبِینَ﴾[3]

«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه میانِ آنهاست، برای بازی نیافریدیم.»

﴿وَ مٰا خَلَقْنَا اَلسَّمٰاءَ وَ اَلْأَرْضَ وَ مٰا بَیْنَهُمٰا بٰاطِلاً ذٰلِکَ ظَنُّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ اَلنّٰارِ﴾[4]

«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه میانِ آنهاست، بیهوده نیافریدیم. این گمانِ کسانی است که کافرند؛ پس وای بر کسانی‌که کافرند، از آتش.»

پس باید جای دیگری باشد که بعداز مرگ، وقتی روح از این بدن منخلع شد، جزا داده شود؛ لذا به عالمِ برزخ منتقل می‌‌شود.

﴿وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾[5]

«و پیشِ رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»

بعداز اینکه روح تابشِ خود را از بدن گرفت، واردِ عالم برزخ می‌‌شود. برزخ بینِ این دنیا و آن دنیاست که جزا‌هایی دارد و برگشتی هم درکار نیست. اگر دربارۀ برخی اصحاب امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه وارد شده که برمی‌گردند، به‌خاطرِ نصِّ روایاتی است که در این باره رسیده. آنها می‌‌آیند و در رکابِ حضرت صاحب‌الزمان جهاد می‌‌کنند و شهید می‌‌شوند. نامِ بعضی از آنها ذکر شده است. در روایت است هرکس دعای عهد را هرروز بخواند -در مفاتیح چهل روز ذکر شده ولی اگر هرروز بخواند که عادتش شود- امید است، اگر دوست بدارد، بعداز ظهور زنده شود و در رکابِ حضرت قرار گیرد؛ یعنی بدن دوباره به اذن‌اللّه جمع می‌‌شود و زنده می‌‌شود.

پس هرکس خدا را حکیم می‌‌داند، حتماً باید عالمِ برزخ و قیامت را قبول داشته باشد و بداند مرگ پایانِ کار نیست. این بدن، قالبِ روح و تابشی از آن است. روح بدن را نگه داشته، نه بدن روح را. روح مربوط به عالمِ امر و فائق است و بر این عالم احاطه دارد.

هرچه شما در این عالم می‌‌بینید؛ از کرات و موجودات، همه ماده‌ و مربوط به عالمِ دنیاست. عالمِ دیگر محیط بر این عالم است و قابل مقایسه با اینجا نیست. وسعتِ آن در فکر نمی‌‌گنجد، مگر اینکه در اثرِ ایمانِ زیاد، خدای تعالی صلاح بداند و چیزهایی نشانِ شخص بدهد، اگر هم صلاح نداند، در جای دیگر خواهد فهمید.

در عالمِ برزخ، زمان و مکان حائل نیست. ارواح آن‌قدر آزادند که زمان ومکان برایشان معنا ندارد. آنجا نیازی به چشم و گوش نیست و همه‌چیر را حس می‌‌کنید. در عین حال که بدنِ برزخی مثل همین بدن، چشم و گوش و اعضاء و جوارح دارد -به‌حدی که باید در عالم برزخ باشد-  کثافات و فضولات ندارد؛ خیلی قوی است و سرعتِ فهم دارد، البته اگر مؤمن و آزاد باشد؛ یعنی هرچه در ذهن و قلبِ شما باشد و در هرجای کرۀ زمین باشید، روحِ مؤمنی که آزاد است، آن را می‌‌فهمد. پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام در این دنیا که هستند، این‌طورند.

وَ یَتَّخِذُ مٰا یُنْفِقُ قُرُبٰاتٍ عِنْدَ اَللّه؛ شخصِ مؤمن؛ مال، خوراک، وسایلِ زندگی و… در راه خدا انفاق می‌‌کند. این‌ها انفاق‌های مادی است که از مؤمن صادر می‌‌شود. غیر از این باید با اعضاء و جوارحِ خود نیز انفاق کند؛ ازجمله با زبانِ خود؛ هرجا لازم شد زبانِ خیر بگذارد. از برکتِ شما صحبتی هم که ما می‌‌کنیم، انفاق است. خدای تعالی عنایت کرده و ما را موفق داشته است؛ این انفاق است. نصیحتی که به فرزندان و دوستانِ خود می‌‌کنید، انفاق محسوب می‌‌شود. وقتی برای خدا فکرِ خود را به کار می‌‌اندازید و چیزهای خوبی می‌‌نویسید که دیگران استفاده کنند، انفاق می‌‌کنید. برادران و خواهرانی که به دوستانِ خود هنرهایی می‌‌آموزند تا آنها را به مسجد مشغول کنند یا کسی‌که برای خدا بچه‌ها را جمع می‌کند و به مسجد می‌‌کشاند تا با خدا آشنا شوند و دوستان خوب و مؤمن پیدا کنند، انفاق می‌‌کند. مهربانی با پدر و مادر، اطاعت از آنها و آزرده نکردنِ آنها، نوعی انفاق است. پایتان که حرکت می‌کند به‌سوی مسجد می‌‌آیید تا نماز بخوانید و مؤمنان را ملاقات کنید انفاق است. همۀ این‌ها چون برای خداست «قُرُبات» است و شما را به خدای تعالی نزدیک می‌‌کند.

وَ صَلَوٰاتِ اَلرَّسُول؛ همۀ شما از پیامبر گرامی اسلام و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام می‌‌خواهید برایتان دعا کنند و به شما نظر کنند. به زیارتِ ایشان می‌‌روید و دعا می‌‌کنید تا موردِ نظرِ عنایت ایشان قرار گیرید؛ این صلوات رسول است.

صلوات در اینجا به معنای دعاست. شما می‌‌خواهید و آنها برایتان دعا می‌‌کنند. اگر بعضی اوقات خواسته‌ای داشتید و نشد، صلاحِ خدا نبوده. شما دعا کنید؛ هر چه می‌‌خواهید، از خدا بخواهید؛ صبح و شام، بعداز هر نماز دعا کنید و دعا را رها نکنید؛ اگر شد، شکر کنید؛ اگر هم نشد، بگویید: خدایا تو صلاح ندانستی. من بندۀ تو هستم. چکاره‌ام که به تو امر کنم. کارِ بنده این است که از مولا اطاعت کند.

اگر اذنِ خدای تعالی باشد، حضرات معصومین علهیم‌السلام آماده‌اند برای عنایت کردن و شفا دادن. همچنان که در طولِ زندگی‌شان همین‌طور بودند و حیّ و ‌میّتی ندارند. در کتاب‌های مختلف، حکایاتِ بی‌شماری ثبت شده از افرادِ شفایافته و حوایجی که عنایت فرمودند.

اگر امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه را ببینیم، به پایش می‌‌افتیم؛ پایش را می‌‌بوسیم و خاکِ پای ایشان را بر صورت خود می‌‌مالیم؛ این می‌‌شود «صلوات الرسول» و خدا قبول می‌‌فرماید.

أَلا إِنَّها قُرْبَهٌ لَهُم؛ خدا می‌‌فرماید: ما هم شما را قبول داریم؛ نزدیکتان می‌‌کنیم و کمکتان می‌‌دهیم، به شرطِ آنکه خودتان خسته نشوید و فرار نکنید. شما هم بگویید: اگر هزارسال از تو عمر بگیرم، نماز و عبادت و بندگی‌ام را ترک نمی‌‌کنم.

از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند چگونه کسی‌که در جوانی می‌‌میرد، اگر خوب باشد، ابدالآباد در خوشی و نعمت است؟ فرمود: چون قصد و نیّتش این بود که اگر تا آخرِ دنیا هم زنده باشد، خدا را رها نکند. کافر هم می‌خواهد همۀ عمر کافر باشد.

سَیُدْخِلُهُمُ اَللّهُ فِی رَحْمَتِه؛ یقیناً خداوند آنها را در رحمتِ خود وارد می‌‌کند. وعدۀ رحمت برای آینده نداد، بلکه نقداً فرمود. هرکسی‌ می‌تواند بفهمد آیا در رحمتِ خدا داخل شده است یا نه. برای این کار، ببیند رحمتش به دیگران چگونه است، مخصوصاً به پدر، مادر، همسر و فرزندانش، از جهاتِ مختلف؛ اخلاقی، مالی و… هرچقدر ظهورِ رحمت دارد، بداند از رحمتِ خداست و حتماً هزاربرابرِ آن در عالم برزخ و قیامت است. شعاعی از این رحمت باید در شما باشد!

إِنَّ اَللّهَ غَفُورٌ رَحِیم؛ خداوند به همه، حتی به کافران و منافقان رحمت دارد؛ دوست دارد آنها هم به‌سوی او بیایند و اگر بیایند، قبولشان می‌‌کند. مؤمن هم باید این‌طور باشد. اگر فرزندان یا زیردستانش خلافی کردند و عذرخواهی کردند، قبول کند، حتی اگر عذرخواهی هم نکردند، وقتی می‌‌بیند آثارِ پشیمانی در آنها ظاهر است، ببخشد. اگر بزرگ خانواده هستید؛ اگر تاجر هستید و زیردستانی دارید؛ اگر استاد هستید و شاگرد دارید؛ اگر فرمانده لشکر یا شخصِ بزرگواری هستید و کسانی تحتِ امر شمایند، با آنها خوش‌رفتار و مهربان باشید؛ این مهربانی مالِ خداست. خدا این‌طور نیست که تا کسی گناهی کرد، فوراً او را مؤاخذه کند. یکی از پیامبران تا کسی را در حال گناه می‌دید، زود نفرینش می‌‌کرد و هلاک می‌‌شد. به او وحی رسید ما تو را نفرستادیم که مردم را نفرین کنی، فرستادیم هدایتشان کنی.

مؤمنِ واقعی باید با زیردستانش این‌طور باشد و دستِ محبّت بر سرشان بکشد. اگر خلافی کردند، بیاورد و با آنها صحبت کند. اگر کسی این‌گونه با مردم مماشات کند، تفنگدار باشد یا عصادار، یقیناً مردم اول قربانِ خدا می‌‌روند و بعد هم قربان او.

خدایا به‌حقِ محمّد و آل‌محمّد دلِ همۀ ما را با مهربانی‌ای که خودت به خلقت داری، مهربان قرار بده.

 

[1] ـ آل‌عمران، ۱۵۹.

[2] ـ تغابن، ۱۱.

[3] ـ دخان، ۳۸.

[4] ـ ص، ۲۷.

[5] ـ مؤمنون، ۱۰۰.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است