تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۲۹ | جلسه ۲۰

 

تفسیر سوره توبه آیه  ۲۹ | یکشنبه ۱۳۹۵/۰۹/۱۴ | جلسه ۲۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الآخِرِ وَ لاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ‌ (۲۹)

با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداو پیامبرش حرام کرده‌اند، حرام نمی‌دانند و به دین حق متدین نیستند، بجنگید تا به اندازه‌ای که قدرت دارند جزیه بدهند، در حالی که کوچک شده‌اند.

 

هنگامی که پیامبر اسلام، حضرت محمّد صلّی اﷲ علیه و آله در جزیره العرب قدرت یافت و تقریباً همه‌ی آن سرزمین زیر نظر ایشان قرار گرفت، کشورهای همسایه؛ مثل روم به فکر چاره افتادند و خواستند علیه اسلام دست به اقداماتی بزنند؛ لذا این آیه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که باید در مقابل اقدامات آنها عکس العمل مناسب نشان دهید تا آنجا که زیر نظر مسلمانان قرار گیرند؛ یعنی جزیه بدهند و تحت حمایت اسلام قرار گیرند. در این صورت جنگ با آنها لزومی ندارد.

قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الآخِر؛ چرا خداوند درباره اهل کتاب می‌‌فرماید: «به خدا و روز قیامت ایمان نمی‌آورند» در حالی که آنها، خدا و معاد را قبول دارند؟ این به خاطر آن است که یهودیان، عُزَیر را و مسیحیان، حضرت عیسی را فرزند خدا می‌‌دانستند؛

﴿وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ﴾[1]

«و یهودیان گفتند: عُزَیر پسر خداست و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداست.»

خداوند منزّه از فرزند داشتن است و اعتقاد به فرزند داشتن او، خلاف ایمان است.

یهودیان معتقدند بهشت فقط برای آنهاست و جز آنها هیچ کس حق ورود به آن را ندارد، در حالی که ما معتقدیم امت هر پیامبری، اگر به دین خود عمل کرده باشند، اهل بهشتند. مسیحیان هم بهشت را خرید و فروش می‌‌کردند؛ پس اعتقاد آنها به قیامت، بهشت و دوزخ فاسد و برخلاف حق است؛ لذا ایمان واقعی به معاد ندارند.

وَ لاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُه؛ اهل کتاب، آنچه را خدا و پیامبر اسلام صلّی اﷲ علیه و آله حرام دانسته‌اند، حرام نمی‌شمارند، حتّی به آنچه حضرت موسی و عیسی حرام کردند، بی‌اعتنایند؛از جمله گوشت خوک و شراب که با دستکاری در تورات و انجیل آنها را حلال شمرد‌ه‌اند.

وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقّ؛ دین حق، اسلام است. با آن که نشانه‌های پیامبر اسلام در تورات و انجیل آمده است، یهود و نصارا زیر بار نرفتند و از پذیرش اسلام سرباز زدند. علمای آنان، دانسته حقایق کتاب‌های خود را کتمان کردند و عوامشان هم با این که فساد و دنیاطلبی آنها را دیدند، به اطاعت از آنان ادامه دادند و گمراه شدند.

مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُون؛ «عَنْ یَدٍ» طبق بعضی تفاسیر یعنی به انداز‌ه‌ای که توان دارند. «هُمْ صَاغِرون» یعنی خود را کوچک بشمارند و متوجه کوچکی خود باشند.

از صدر اسلام تا به حال، همواره حکومت‌های اسلامی از اقلیت اهل کتاب مبلغی را به عنوان جزیه دریافت می‌‌کردند و در عوض از آنها حمایت می‌‌کردند. این خطبه امیر المؤمنین علیه السلام بسیار معروف است که فرمود: «از پای دختر یهودی در سرزمین اسلامی خلخال ربوده شد و اگر از این ننگ مسلمانی بمیرد سزاست». این بیانگر اهمیت حمایت از کسانی است که تحت لوای اسلام قرار می‌‌گیرند.

معاویه در زمان امیر المؤمنین علیه السلام کسانی را به شهرهای مختلف می‌‌فرستاد برای این که آشوب بپا کنند؛ مردم را بکشند و خانه‌هایشان را خراب کنند تا مسؤولیت این ناامنی را متوجه مولا علی علیه السلام ‌‌کند و تخم کینه‌ی آن حضرت را در دل مردم بکارد.

اهل کتاب در سرزمین اسلامی همواره تحت حمایت اسلام بودند و هنوز هم هستند. جزیه‌ای هم که می‌‌دهند، مالیاتی است که باید بدهند. البته حق ندارند علناً شراب فروشی کنند؛ در کشور اسلامی تبلیغ دین خود کنند یا معابد خود را همتراز مساجد بسازند، ولی در انجام مناسک خود، در منازل خویش آزادند. این‌ها برخی از شرایط جزیه است.

 

آموزه آیه

مسلمان کسی است که به «اﷲ» جلّ جلاله ایمان داشته باشد. منظور از اﷲ، نه یک اسم، بلکه مسمای ذات حضرت حق است. معبود ما، خدایی است که صاحب صفات حسنای جمال و جلال است؛ آن که خالق آسمان‌ها و زمین است؛ شریکی ندارد؛ با چشم دیده نمی‌شود و جسم نیست؛ اگر کسی بگوید خداوند در دنیا یا آخرت دیده می‌‌شود، ایمان به خدا ندارد.

نه مرکب بود و جسم نه مرئی نه محل

بی‌شریک است و معانی تو غنی دان خالق

خدای تعالی انسان را مختار آفریده است؛ پس کسی که قابل به جبر یا تفویض باشد، ایمانش فاسد است.

«لا جَبْرَ وَ لا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أمْرٌ بَیْنَ أمْرَیْن»[2]

«نه جبر محض است و نه واگذار شدن به خود، بلکه چیزى بین این دو است.»

برخی مسلمانان قائل به معاد جسمانی نیستند، امّا طبق آیات قرآن، خداوند انسان را در قیامت دوباره زنده کرده، تمام اجزاء بدنش را به هم می‌‌پیوندد و روح او را که در عالم برزخ بسر می‌‌برد، به آن بدن باز می‌‌گرداند، لکن آن بدن متناسب با عالم دیگر است و با این بدن مادی تفاوت دارد؛ لذا کثافات و فضولات ندارد.

ما شیعه معتقد به شفاعت هستیم؛ هر چه خدا و رسولش حرام کرده و از طریق اهل بیت به ما رسیده است، قبول داریم، امّا برخی مسلمانان کاری به ائمه اطهار ندارند و راه خود را به قرآن و سنّت بسته‌اند؛ لذا بعضی محرمات الهی را حلال و بعضی حلال‌ها را حرام می‌‌شمارند.

وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ؛ دین حق، همان است که پیامبر فرمود و بدان سفارش کرد؛ از جمله اعتقاد به امامت مولا علی علیه السلام و فرزندان معصومش تا حضرت صاحب الزمان عجّل اﷲ تعالی فرجه؛ پس هر کس اعتقادی جز این داشته باشد؛ یعنی قائل به امامت نباشد یا دوازده امامی نباشد، از دایره‌ی دین حق بیرون است.

 

روایت

رسول گرامی اسلام حضرت محمّد صلّی اﷲ علیه و آله فرمود:

«اِنّی تارِکٌ فیکُم الثَقَلَین کِتابَ اﷲ وَ عِترَتی أهل بَیتِی لَن یَفتَرِقا حَتّى یَرِدَا عَلَیَّ الحوض مَن تَوَسلَ (تمسّک) بِهِمِا فَقَد نَجى وَ مَن تَخَلّفَ عَنْهَا فَقَد هَلَک، مَا اِنْ تَمَسَّکتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوا أبدا»[3]

«من در میان شما دو چیز بزرگ بجا مى‌گذارم؛ کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بیتم. این دو هرگز از هم جدا نمى‌شوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند. هر کس به آن دو توسّل جوید، نجات یافته و هر کس از آنها دورى کند، هلاک گشته است. تا به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نمى‌شوید.»

وجوه مختلفی درباره «لن یفترقا» می‌‌توان برشمرد که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود؛

یکم: سنّت، مبیّن قرآن است. خداوند مسؤولیت بیان قرآن را متوجه پیامبر فرموده است؛ یعنی چیزهایی در قرآن نهفته که پیامبر گرامی باید آنها را بازگو کند. از طرفی، شیعه و سنّی از پیامبر نقل کرده‌اند که فرمود:

«أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ»[4]

«من شهر دانشم و علی، دروازه آن است. آن که طالب علم است، باید از دروازه در آید.»

هر کس می‌‌خواهد به علم پیامبر دست یابد، باید از طریق علی علیه السلام وارد شود؛‌او را به عنوان جانشین پیامبر قبول کند و سخنش را دستور پیامبر و قرآن بداند. کسی که مولا علی علیه السلام را قبول ندارد، در واقع قرآن را مهمل گذاشته است. هر کدام از ائمه، امام بعد از خود را معرفی کرد. پیامبر نیز یک یک ائمه را نام برد؛ پس هر کس از یکی روگرداند، گویی از همه روگردانده است.

وجه دیگر این که امام، قرآن ناطق و قرآن مجسم است. وجود شریف و قلب وسیع ایشان جایگاه بطون قرآن است و هر چه می‌‌گویند جز از قرآن نیست. قرآن کریم می‌‌فرماید: «کُونُوا مَعَ الصَادِقین». مصداق کامل «صادقین» ائمه اطهار علیهم السلام هستند. روایات صحیح با سندهای معتبر از ایشان رسیده است که فرمودند: «هر چه ما می‌‌گوییم از قرآن است». هر گاه کسی دلیل حکمی را می‌‌پرسید، آن را از قرآن بیان می‌‌کردند. اگر روایات اهل بیت کنار رود، قرآن هم کنار می‌‌رود.

وجه دیگر این است که قرآن «علم» است و و پیامبر و اهل بیت «عالم» هستند. علم و عالم از هم جدا نیست. علم انسان با خود او یکی است. علم؛ یعنی حقیقتی درون انسان که با روح او عجین شده است. این علم از خدای تعالی ظاهر می‌‌شود. به قول حضرت آیت اﷲ العظمیٰ نجابت: «قرآن، تجسم اسماء خداست» و با روح ایشان عجین است.

وجه دیگر: خدای تعالی در سوره واقعه می‌‌فرماید:

﴿لا یَمَسُّهُ اِلّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[5]

«جز پاکان بدان دست نیابند.»

«مطَهّرون» چه کسانی هستند؟ پاسخ آن در آیه تطهیر آمده است:

﴿اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا﴾[6]

«خداوند اراده فرموده که هر پلیدى را از شما اهل بیت دور کند و شما را پاک فرماید.»

اهل بیت علیهم السلام از هر نوع شرک و رجسی مطهرند؛ پس فقط ایشان سزاوار مسّ قرآن هستند. مسّ؛ یعنی غور کردن در قرآن. حضرت آیت اﷲ العظمیٰ نجابت می‌‌فرمود: «لا یَمَسَّه» خبری است؛ یعنی غیر از مطهرون (ائمه اطهار علیهم السلام) کسی نمی‌تواند قرآن را مسّ کند، امّا می‌‌بینیم یهود، نصارا و شخص جنب می‌‌توانند دست بر قرآن بگذارند؛ پس منظور از مسّ، آشنا بودن و فرو رفتن در قرآن است. به عبارت دیگر، ورود در قرآن فقط کار مطهرون؛ یعنی حضرات معصومین علیهم السلام است.

همه‌ی ما باید از قرآن و سنّت مراقبت کنیم؛ یعنی ابتدا اعتقاد به آنها داشته باشیم. هیچ فقیهی نمی‌تواند بگوید فقط قرآن را قبول می‌‌کنم و روایات را کنار می‌‌گذارم. این یعنی کنار گذاشتن اهل بیت. اعتقاد به ایشان فقط به معنای بوسیدن و دوست داشن آنها نیست؛ باید تابع و مطیع دستورات ایشان بود و از آنان اطاعت کامل نمود؛

﴿قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ﴾[7]

«بگو: اگر خدا را دوست مى‌دارید، از من پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد!»

تبعیت از پیامبر بدون تبعیت از اهل بیت کامل نیست.

قرآن، کتاب آسمانی ماست؛ نباید آن را کنج طاقچه گذاشت و فقط در مراسم عقد و عزا آن را باز کرد؛ این اعراض از قرآن است. باید آن را خواند و سعی در فهم معانی آن نمود. هر کس مقداری صرف و نحو بداند، می‌‌تواند معنای قرآن را بفهمد. بعد هم باید به این کتاب ارزشمند عمل نمود؛ یعنی آنچه را واجب فرموده، عمل کرد و آنچه را نهی کرده، ترک کرد. در قرآن و سنّت همه چیز بیان شده است، لکن هر کس نمی‌تواند استنباط کند و لازم است از فقیه عادل تقلید نماید.

«أمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاء صائِناً لِنَفْسِه، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً عَلى هَواهُ، مُطیعَاً لأمْرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدوهُ»[8]

«امّا کسى از فقیهان که نفسش را کنترل کند؛ نگهدارنده دینش باشد؛ با هواى خود مخالفت کند و فرمانبردار امر مولایش باشد، بر عوام واجب است از او تقلید کنند.»

کسی که خود را طلبه امام زمان می‌‌داند، اگر درس نخواند و در عمل به قرآن و سنّت مسامحه کند، امانتداری نکرده است. همچنین در عمل به قرآن و سنّت لازم است نیّت خدایی داشته باشد و تا آخر عمر از این نیّت عدول نکند؛ در این صورت امانتدار و صادق خواهد بود. طلبه‌ای که از ابتدا برای رضای خدا بر خواندن، تجزیه و ترکیب، تفسیر و عمل به قرآن ممارست داشته، به سنّت پایبند باشد، خداوند امر دنیا و آخرتش را اصلاح می‌‌کند. روایت‌های متعدد در این باره رسیده است.

 

اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

 

 [1]ـ توبه، 30.

 [2]ـ کافى، 1، 160.

 [3]ـ اثبات الهداه 2، 351 تا 353. حرّ عاملى این حدیث را از راویان مختلفى ذکر نموده است.

[4] ـ الإحتجاج، ۱، ۱۹۶.

[5] ـ واقعه، 79.

[6] ـ احزاب، 33.

 [7]ـ آل عمران، 31.

 [8]ـ وسائل الشیعه، 27، 131.

 

 [1]ـ فصّلت، 30.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است