تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ | جلسه ۶۹

تفسیر سوره توبه آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ | چهارشنبه  ۱۳۹۶/۰۷/۱۹ | جلسه ۶۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ (۱۰۱)

و از بادیه‌نشینانی که اطرافِ شمایند، برخی منافق‌اند و از اهلِ مدینه نیز گروهی به نفاق خو گرفته‌اند. تو آنها را نمی‌‌شناسی. ما می‌‌شناسیمشان و به‌زودی دو بار عذابشان می‌‌کنیم و به آتشی بزرگ بازگردانده می‌‌شوند.

 

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَ آخَرَ سَیِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۰۲)

و گروهی دیگر به گناهانِ خود اعتراف ‌کرده، عملِ صالح و گناه را درآمیخته‌اند. امید است خداوند به‌‌سوی آنها بازگردد (توبۀ آنان را بپذیرد). به‌راستی خدا آمرزنده و مهربان است.

 

«أمرَد» یعنی صاف و یک‌دست. «مَرَدُوا عَلَى النِّفَاق» یعنی خالصانه بر نفاق هستند و به آن خو گرفته‌اند. بعضی هم «زرنگی» معنی کرده‌اند؛ یعنی در نفاق بسیار زرنگ هستند و به سادگی خود را لو نمی‌‌دهند.

بعداز آنکه خداوند در آیۀ قبل دربارۀ مهاجران و انصار فرمود: «رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه» و تعریفشان کرد، در اینجا می‌‌فرماید بعضی از این اعراب -بیرون از شما یا در بینِ شما- منافق‌اند. آنها که در شهر هستند، با زرنگی، خود را مخفی می‌‌کنند و به این زودی خود رانشان نمی‌‌دهند. «مَرَدُوا عَلَى النِّفَاق» یعنی همین‌ها.

لَا تَعْلَمُهُمْ؛ چرا خداوند می‌‌فرماید: «تو آنها را نمی‌‌شناسی» درحالی که در آیۀ ۱۰۵ همین سوره می‌‌فرماید:

﴿وَ قُلِ اِعْمَلُوا فَسَیَرَى اَللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ﴾

«و بگو: هر کاری مى‌خواهید بکنید. به‌زودى خدا و پیامبرش و مؤمنان عملِ شما را می‌‌بینند.»

می‌‌دانیم طبقِ آیاتِ قرآن کریم پیامبر اکرم ازطرفِ پروردگارْ عالِم‌اند و خداوند به ایشان علم داده است؛ پس اینجا که می‌‌فرماید: «لَا تَعْلَمُهُمْ» به‌حسابِ ظاهر است؛ یعنی پیامبر هم مثلِ همۀ آدم‌های عادی است و ظاهراً آنها را نمی‌‌شناسد. -پیامبر باید این‌طور باشد- مگر اینکه بخواهد معجزه‌ای نشان بدهد و غیب را ظاهر کند. ولی از جهتِ باطنی، همۀ خصوصیاتِ مردم برای حضرت معلوم است.

کسی‌که به دستوراتِ اسلام عمل می‌‌کند و درونِ خود را پاک کرده است، بسیاری چیزها را می‌‌داند -البته با لطفی که خدای تعالی کرده- چطور ممکن است پیغمبر اکرم نداند، درحالی که جلودار است و هرکس هر علمی دارد از بسترِ ایشان و از خدای تعالی است؛ لذا کاملاً روشن است که بر ایشان ظاهر بوده است. شاید منظور از اینکه تو نمی‌دانی، این باشد که آنها به‌هرحال کارِ خود را می‌‌کنند و ما آنها را می‌‌شناسیم.

سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْن؛ به‌زودی آنان را دو بار عذاب می‌‌کنیم. قول‌های مختلفی در این باره گفته شده است، چه‌بسا به این برمی‌گردد که هم در دنیا گرفتاری‌هایی برایشان پیش می‌‌آید و بعضاً خدا آنها را رسوا می‌‌کند و هم در وقتِ مرگ عذاب‌هایی خواهند داشت و این غیراز عذابِ آخرت است که فرمود: «ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِیمٍ».

 

آموزه‌های آیه

«نفاق» از «نفق» است؛ یعنی دالانی که زیرِ زمین می‌‌کَنند و از دو طرف به بیرون راه دارد. منافق، کسی است که از یک سو مسلمان می‌شود و از سوی دیگر بیرون می‌‌رود. ظاهراً شهادتین می‌‌گوید، ولی کارهایی می‌‌کند و چیزهایی از او ظاهر می‌‌شود که جزء دین نیست.

برای ما که مؤمن هستیم، این شکلِ نفاق وجود ندارد، امّا باید مراقب باشیم در مراتبِ پایین هم گرفتارِ نفاق نشویم. آنچه ممکن است انسان را در مراتبِ پایین دچار نفاق و دورویی کند چیست؟

یکی از آنها «ریا» است؛ یعنی خود را خوب جلوه می‌‌دهد؛ نماز و قرآن می‌‌خواند، امّا برای نشان دادن به مردم، نه برای خدا. بعضی اوقات خودِ شخص می‌‌فهمد ریا می‌‌کند؛ یعنی با علم و اختیار این کار را می‌‌کند؛ در این صورت عاقبتش به جهنّم می‌‌رسد، امّا بعضی اوقات بر انسان مخفی است و این مشکل است.

فرض کنید طلبه‌ای درس خوانده، چیزهایی هم می‌‌فهمد، استنباطاتی هم ممکن است بکند، ولی چه‌بسا امر بر خودش مشتبه شود و فکر کند مجتهدِ مطلق شده و همۀ مسائل را می‌‌تواند استنباط کند. اگر واقعاً با خدای تعالی رابطه داشته باشد و از خدا بخواهد گرفتارِ خودبزرگ‌بینی نشود، خدا نجاتش می‌‌دهد. به همین نحو کسی‌که نمازِشب می‌‌خواند و ذکر می‌گوید و چه بسا خواب‌های خوب ببیند و مکاشفاتی داشته باشد -که مصیبت بزرگ‌تر می‌شود- و ممکن است گمان کند مراتبی را طی کرده، درحالی که طی نکرده و به اشتباه افتاده است. اگر کسی با خدای تعالی رابطه‌ای داشته باشد، خداوند در این مواقع حق را نشانش می‌‌دهد، ولی خطرِ مدعی شدن مخصوصاً در بین طلبه‌ها و مؤمنان بسیار زیاد است. باید همیشه از خدا بخواهد به خود واگذار نشود. «الهی لا تکلنی الی نفسی طَرفهَ عینٍ ابدا».

بعضی اوقات مؤمنان برخوردِ خوبی در جامعه با مردم دارند، ولی در خانه با همسر و فرزندانِ خود بداخلاق‌اند؛ این هم نوعی نفاق و بسیار خطرناک است و باید خود را به خدا سپرد.

 

علاجِ کار

چه کنیم که چنین وضعی (نفاق) برایمان پیش نیاید؟ این را باید قبول کنیم که انسان تا در این دنیاست، نباید از خودش و از شیطان مطمئن شود. پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام این‌طور بودند؛ یعنی حتی امامِ معصوم هم نسبت به مقام خود همیشه پناه به خدا می‌‌برد، البته آنها این نفس را نداشتند، ولی مقامی که خدا به آنها داده بود، اقتضا می‌‌کرد که ترکِ‌اولیٰ هم برایشان پیدا شود. همۀ ما نیز از پیر و جوان باید دائم پناه بر خدا ببریم و هرگز از نفسِ خود وشیطان مطمئن نباشیم.

در حالاتِ شیخِ انصارى نوشته‌اند: روزى یکى از فضلا در مجلسِ بحثِ شیخ گفت: خوابى براى شما دیدم، ولى خجالت مى کشم نقل کنم.

شیخ فرمود بگو: عرض کرد دیشب در خواب شیطان را دیدم. طناب‌هاى مختلفِ نازک و ضخیم داشت. پرسیدم این طنابِ ضخیم براى کیست؟ گفت: براى استادت، شیخِ انصارى. خیلى زور مى خواهد شیخ را بکشانم. دیروز به هر زحمتى بود او را به دام انداختم و تا بازار او را کشاندم، ولى طناب را پاره کرد و فرار کرد. نمى‌دانم این خواب حقیقت دارد یا نه؟

شیخ تبسم کرد و فرمود: ملعون راست گفته است. دیروز در منزل چند میهمان بر ما وارد شدند. اهلِ منزل پیشنهاد کردند مقدارى میوه براى میهمانان بگیرم، ولی چون در منزل از خودم پولى نداشتم، سراغِ پولى که جهت نماز و روزه و ختم قرآن از شخصى در منزل به امانت بود، رفتم و به‌عنوانِ قرض برداشتم تا به بازار بروم و میوه تهیه کنم و بعد که پول رسید جایش بگذارم. تا به درِ مغازه رسیدم، ناگهان به خود آمدم و گفتم: مرتضى شاید مُردى، از کجا زنده بمانى و قرضت را ادا کنى؟ برگشتم و پول را به جاى خودش گذاشتم.

جالب است که آن فاضلِ محترم گفت: از شیطان پرسیدم طنابِ من کدام است؟ نگاهى به من انداخت و گفت: تو نیازی به طناب ندارى.

بندِ بزرگ نشانۀ این است که هرچقدر هم مقامِ معنوی انسان بالا باشد، باز شیطان دست‌بردار نیست. البته تا خودِ شخص نخواهد، کاری از شیطان ساخته نیست. او فقط وسوسه می‌‌کند و برای نجات از وسوسه‌هایش باید به خدا پناه ببریم. بعداز هر نماز این دعا را بخوانید و بگویید خدایا کمکم کن. «یااللّه یارحمان یارحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِم؛ عدۀ دیگری به گناهانشان اعتراف دارند و عملِ صالح و غیرِصالح را با هم درآمیخته‌اند، ولی امیدشان این است که خدای تعالی توبۀ آنان را بپذیرد و بیامرزدشان، و بی‌شک خداوند آمرزنده و مهربان است.

وقتی کسی در پیشگاه خدای تعالی به گناهش اعتراف می‌‌کند؛ یعنی پشیمان و شرمنده است، چنین کسانی را امید است خداوند بیامرزد. این آیه برای همه بسیار امیدوارکننده است. بعضی می‌‌گویند: «عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِم» یعنی آمرزشِ خدای تعالی حتمی است، به این جهت می‌‌گوید «امید است» که فکر نکنید بدون توبه می‌‌شود. در آخر نیز می‌‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیم». پس ناامیدی غلط است. هرکس هر گناهی کرده باشد، نباید بگوید خدا مرا نمی‌‌بخشد. این غلط است و از همه‌چیز بدتر است.

﴿قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ﴾[1]

«گفت: جز گمراهان چه کسى از رحمتِ پروردگارش ناامید مى شود؟»

یادآوری کنیم کسانی‌که برای امام حسین علیه‌السلام گریه می‌‌کنند و طبقِ روایت خدا آنها را می‌‌بخشد، بدین معنا نیست که دیگر بخشیده شده‌اند‌ و هر کاری خواستند، می‌‌توانند بکنند. این شمشیر زدن به امام است. علی‌القاعده کسی‌که برای امام حسین علیه‌السلام دل‌شکسته می‌‌شود و اشک می‌‌ریزد، از گذشتۀ خود شرمنده است. باید این‌طور باشد؛ یعنی در دریای رحمت حسین بن علی علیهماالسلام فرو می‌‌رود.

پس ناامیدی از خدای تعالی غلط است و به خدا می‌‌گوییم: اگر توبه از گناه این است که به گناه خود اعتراف کنیم، هم‌اکنون اعتراف داریم و می‌‌خواهیم ما را ببخشی و بیامرزی.

 

[1] – حجر، ۵۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است