تفسیر سوره انعام

سوره انعام آیه ۴۶ | جلسه ۲۸

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره انعام آیه  ۴۶ | یکشنبه ۱۳۹۳/۰۱/۱۷ | جلسه ۲۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام

 

متن جلسه

 

قُلْ أ رَأیْتُمْ اِنْ أخَذَ اللهُ سَمْعَکُمْ وَ أبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلى قُلُوبِکُمْ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَأْتیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ اْلآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ(46)

بگو: به من خبر دهید اگر خدا گوش و چشم‌هاى شما را بگیرد و بر دل‌هایتان مُهر نهد، جز خداوند، کدام خداست که آنها را به شما پس دهد؟ ببین چگونه آیات خود را به شیوه‌هاى مختلف مى‌آوریم و آنان رو مى‌گردانند!

 

 آیه درباره بت‌پرستان است که براى هر کارى، بتى داشتند و در وقت نیاز به آن مراجعه مى‌کردند؛ بت باران؛ بت نگهبان؛ بت روز؛ بت شب و… مشرکین مکه تا پیش از ظهور اسلام سیصد و شصت بت داشتند و هر کدام را براى کارى مؤثر مى‌دانستند.

خداى تعالى در این آیه مى‌فرماید: اگر شنوایى یا بینایى شما از بین برود، آیا بت‌هایتان مى‌توانند آن را به شما بازگردانند؟ بى‌شک نمى‌توانند.

کسانى هم که به طور کلّى منکر خدا هستند و طبیعت را مؤثر مى‌دانند و معتقدند این عالم در یک سیر طبیعى و تکامل تدریجى بدین شکل در آمده و هیچ خالق و مدبّرى ندارد، مورد خطاب این آیه قرار مى‌گیرند. به آنان هم گفته مى‌شود که اگر چشم یا گوش یا هر عضو دیگر شما از بین برود، آیا خود به خود درست مى‌شود؟ آنان معتقدند ماده اولیه «اِتر» بوده است که از چیزى تشکیل نشده بود. امّا همان ماده را چه کسى ساخته است؟ این عناصر طبیعى هیچ کدام نمى‌توانند خالق باشند. اگر میلیاردها سال هم به عقب بازگردیم، باز موادّى را مشاهده مى‌کنیم که نمى‌توانند خالق باشند و نیازمند خالق توانا، دانا و حکیم هستند.

برخى افراد هم علم را فوق همه چیز مى‌دانند، ولى آیا همین امروز، با تمام پیشرفت‌هاى علمى، بشر مى‌تواند یک گوش یا یک چشم یا یک انگشت درست کند که هیچ تفاوتى با عضو اصلى نداشته باشد؟ آیا بیمارى‌هاى مادرزاد را مى‌تواند درمان کند؟ آیا مى‌تواند از پیرى یا مرگ جلوگیرى کند؟ قطعآ خیر. پس معلوم مى‌شود از علم هم کارى بر نمى‌آید و این عالم نیازمند خالق دیگرى است؛ خالقى که علم نیز آفریده‌ى اوست.

غیر از این‌ها، اگر انسان، هر کس و هر چیزى را بالاتر از خدا، مؤثر بداند یا بدون اذن او صاحب اختیار و مالک خویش قلمداد کند، مورد خطاب این آیه قرار مى‌گیرد؛ عدّه‌اى فرعون را معبود خود مى‌خواندند و از سر حماقت یا اجبار و یا طمع، او را مى‌پرستیدند؛ عدّه‌اى پادشاهان دیگر را. همه‌ى این معبودها، مانند هم هستند.

 

چشم و گوش باطنى

کسانى که در اثر انجام واجبات و ترک محرّمات، به توفیق الهى صاحب مراتبى از ایمان گشته، فهمى نصیبشان شده یا مکاشفات و یا خواب‌هاى خوبى دیده‌اند، به نوعى چشم و گوش باطنشان باز شده است، ولى آفت این مقامات آن است که انسان ناگهان از پروردگار خود غافل شده، از سر غرور و خودبینى، به منیّت بیفتد؛ در نتیجه فراموش کند که این مقامات همه از خداوند است و او عطا مى‌کند و مى‌گیرد. اعمال صالح به خودى خود مؤثر نیستند و نورانیت و اثر هر عمل، از خداست.

آن که در راه خدا قدم برمى‌دارد، باید خود را از همه جهت به او بسپارد؛ چون کارى از دست خودش بر نمى‌آید و همه چیز وابسته به عنایت حضرت حق است. این راه مثل فقاهت و اجتهاد اصطلاحی نیست، درست است که آن هم دست خداست، ولى در واقع یک فنّ است که هر کسى مى‌تواند آن را بیاموزد؛ مثل پزشکى و مهندسى، امّا علم توحید، آموختنى نیست. این که انسان بفهمد فقط خداى تعالى در این عالم مؤثر و همه کاره است و این علم در جانش قرار بگیرد، با خواندن و آموختن به دست نمى‌آید و منوط به عنایت ویژه‌ى پروردگار است.

علم فقه و فلسفه و پزشکى، تا دم مرگ بیشتر همراه انسان نیست، حتّى گاهى در اثر یک بیمارى، همه‌ى آنها فراموش مى‌شود. اگر هم فراموش نشود، در عالم برزخ وجود ندارد و به کار نمى‌آید، البتّه اگر با اخلاص آموخته باشد، مثل هر عمل صالحى، نورانیت دارد. وقتى انسان از این دنیا رفت و وارد عالم برزخ شد، آنچه به کارش مى‌آید و درباره آن سؤال مى‌شود، فهمى است که از توحید خداى تعالى نصیبش شده.

 

امانت سنگین الهى

خداوند امانت سنگین «خلیفه الهى» را به انسان بخشیده است، ولى بیشتر افراد متوجّه این امانت نیستند و به آن اهمیّت نمى‌دهند و آن را تباه مى‌کنند؛ در نتیجه روز قیامت حسرت‌زده و زیانکار مى‌گردند، البتّه صرف انجام واجبات و ترک حرام، موجب بهره‌مندى از نعمت‌هاى بهشتى و نجات از عذاب مى‌شود، ولى آن که متوجّه موقعیت ویژه خود به عنوان بنده‌ى خدا و صاحب مقام خلیفه الهى مى‌شود و اسما و صفات پروردگار را در خویش ظاهر مى‌سازد، بهره‌مند از فهم توحیدى مى‌شود و در پى آن فقط خداى تعالى را مؤثر، عالم، حىّ، قادر، مدبّر و… مى‌داند. چنین کسى جایگاه دیگرى نزد خداوند دارد.

امام سجاد علیه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى به خداوند عرض مى‌کند :

«اِلَهِی لَو قَرَنْتَنِی بِالأصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ وَ أمَرْتَ بِی اِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الأبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأمِیلِی لِلْعَفْوِ عَنْکَ وَ لاَ خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِی»

«اى خدا! اگر گردنم را به زنجیرهاى قهرت ببندى و عطایت را از میان همه‌ى خلق، از من منع کنى و فضیحت و رسوائى‌هایم را به چشم بندگانت عیان سازى و فرمان دهى که مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، باز هرگز رشته‌ى امیدم از تو قطع نخواهد شد و از امیدى که به عفو و بخششت دارم منصرف نمى‌شوم و محبّتت از دلم بیرون نخواهد رفت.»

خداوند به هر کس که طالبش باشد، عنایت خواهد کرد. کارى که از ما بر مى‌آید این است که واجبات را انجام دهیم و از محرّمات پرهیز کنیم، آن هم فقط براى رضاى خدا.

به همه‌ى دوستان عزیز سفارش مى‌کنیم که فطرت شما، امانت بزرگ پروردگار است، مراقب باشید در این امانت خیانت نکنید!

خداى تعالى درباره این امانت مى‌فرماید :

(اِنّا عَرَضْنَا الاْمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الاْرْضِ وَ الْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْنْسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُومآ جَهُولا)[1]

«ما این امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، پس آنها از برداشتن آن خوددارى کردند و از آن ترسیدند، ولى انسان آن را برداشت. به راستى او ستمگر و نادان بود.»

این امانت در زبان روایات، به توحید (فطرت) نماز و محبّت اهل بیت تعبیر شده است.

 



[1] ـ احزاب، 72.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است