تفسیر سوره انعام

سوره انعام آیه ۱۱ و ۱۲ | جلسه ۹

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره انعام آیه ۱۱ و ۱۲ | یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۲ | جلسه ۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام

 

متن جلسه

 

قُلْ سیرُوا فِی الاْرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبینَ(11)

بگو در زمین گردش کنید، پس بنگرید که فرجام تکذیب‌کنندگان چگونه بوده است.

 

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الاْرْضِ قُلْ لِلّهِ کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فیهِ الَّذینَ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُوْمِنُونَ(12)

بگو: آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو: از آن خداوند است که رحمت را بر خویش واجب کرده است. بدون شک همه‌ى شما را در روز قیامت، که تردیدى در آن نیست، جمع خواهد کرد. کسانى که به خود زیان رسانده‌اند، ایمان نمى‌آورند.

 

قُلْ سیرُوا فِی الاْرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبینَ؛ خداى تعالى به کافران و کسانى که منکر نبوّت پیامبر اسلام هستند و معجزات او را تکذیب مى‌کنند و سحر مى‌شمارند، پیشنهاد مى‌کند که در زمین سیاحت کنند و عاقبت کار اقوام گذشته را که پیامبرانشان را تکذیب کردند، ملاحظه کنند.

سران کفّار از سر تکبّر و جاه‌طلبى و عوام آنها به خاطر تقلید کورکورانه از بزرگان خود، نبوّت پیامبر اسلام را انکار مى‌کردند، در حالى که وجدان آنها به خوبى حقّانیت پیامبر را مى‌فهمید و در واقع آنان به زور به خود مى‌قبولاندند که هیچ خبرى نیست و پیامبر دروغ مى‌گوید؛ چراکه روزها و ماه‌ها و سال‌ها از پى هم مى‌گذشت و با آن که آنها هر روز شرارت و ظلم بیشترى مى‌کردند، عذابى نازل نمى‌شد و گرفتار بلا نمى‌شدند. وعده‌هاى عذاب پس از مرگ هم چیزى نبود که آنان زیر بارش بروند و بپذیرند؛ لذا سعى مى‌کردند وجدان خود را قانع کنند که خبرى نیست.

خداى تعالى به حساب لطف و مرحمتى که به همه‌ى بندگانش دارد، به آنها پیشنهاد مى‌کند به جاى مغرور شدن به مهلتى که به آنها داده شده، در زمین گردش کنند و در سفرهایى که به سرزمین‌هاى دیگر مى‌روند، کمى پیرامون اقوام گذشته، که آثار ویرانه‌هایشان هنوز بر جاى مانده، بیندیشند.

عبرت گرفتن از گذشتگان، مختصّ کافران نیست، ما هم که مسلمانیم و اصول و فروع دین را پذیرفته‌ایم، باید دیده‌ى عبرت‌بین داشته باشیم. کسانى که مبتلا به گناهانى هستند و هنوز عزم توبه نکرده‌اند، خوب است در احوال گذشتگان خود که اهل گناه بودند، کمى فکر کنند. بى‌تردید انباشته شدن گناه و توبه نکردن از آن، انسان را به پرتگاه‌هاى هلاکت‌بارى مى‌کشاند، یا لااقل توفیق بعضى خیرات را از او مى‌گیرد؛

(ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أساوُا السُّواى أنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِوُنَ)[1]

«سرانجام آنان که به کار زشت پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به تمسخر گرفتند.»

همچنین کسانى که طالب قرب خدا و مقامات معنوى هستند، ولى مسامحه مى‌کنند و گاه و بى‌گاه مرتکب مکروهات شدید مى‌شوند یا مستحبات مؤکد را رعایت نمى‌کنند، باید بدانند که شاید به عاقبت کسانى گرفتار شوند که در راه ماندند و به مقصود و مطلوب خود نرسیدند.

ما طلّاب هم که قرار است طلبه‌ى امام زمان باشیم، اگر در تحصیل علوم دینى کوتاهى کنیم، باید هم از عاقبت کسانى که در این راه استقامت کردند و هم از کسانى که به بیراهه رفتند، عبرت بگیریم. خداوند اجر محسنین را تباه نمى‌کند و از میان همین طلّاب، گاه امثال میرزاى شیرازى‌ها بیرون مى‌آیند، همچنان که برخى از آنها هم طالب دنیا مى‌شوند که همّ و غمّى جز کاسبى و مسؤلیت در ادارات ندارند و پناه بر خدا اگر سر از قضاوت درآورند!

قُلْ لِمَنْ ما فِی السَّماواتِ وَ الاْرْضِ قُلْ لِلّهِ؛ کافران و مشرکان مى‌دانستند که خالق و مالک آسمان‌ها و زمین، خداوند یکتاست. هر کس هم اندکى عقل خود را به کار بیندازد و وجدان خود را به میدان آورد، مى‌فهمد که این جهان بى‌انتها و شگفت‌انگیز، خود به خود به وجود نیامده است و بى‌گمان دست خالقى توانا و دانا و حکیم در کار بوده که این همه زیبایى و نظم و دقت را در کنار هم گذاشته است. او ربّ العالمین، پروردگار جهانیان، الله جلّ جلاله است. اگر کسى این ذات بى‌همتا را نمى‌شناسد و با او آشنایى ندارد، از کم همتى و کوتاهى خودش است.

خدایى که مالک و خالق و صاحب اختیار انسان است، با همه‌ى بزرگى و علوّش، با بنده‌ى عاجز و ناتوانى هم‌کلام شده که خود از مشتى خاک او را آفریده است. این نشان دهنده‌ى اهمیّت و ارزشى است که خداوند براى بشر قائل شده.

کَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ؛ این خداى با عظمت براى بنده‌ى ضعیفش رحمت و مهربانى و بخشش در نظر گرفته است. «کتب» یعنى همراه او است. خداوند یعنى رحمت؛ یعنى لطف؛ یعنى فضل؛ یعنى همه‌ى صفات حسنا که جملگى از سه صفت علم و قدرت و حیات سرچشمه مى‌گیرند.

از مظاهر رحمت پروردگار همین بس که این جهان را با همه‌ى آنچه در آن است، براى بشر خلق کرده و همه چیز را تحت سیطره و مغلوب او قرار داده است؛ از آسمان و کرات گرفته تا اعماق زمین و موجودات ناپیداى آن. خدایى که این همه نعمت در این جهان به بنده‌ى خود عطا فرموده، بنایش بر رحمت است و جز سعادت و رستگارى و نعمت‌هاى ابدى براى او نمى‌خواهد. این بشر به خودى خود هیچ است، امّا خدا مى‌خواهد او را به همه چیز برساند؛ مى‌خواهد او را از فقر محض به سلطنت دو جهان برساند و تاج خلیفه اللهى بر سرش بگذارد.

امّا رسیدن به این مقام و صاحب شدن این همه نعمت، به رایگان و بى‌زحمت ممکن نیست و ناگزیر باید کمى تلاش کرد؛ زیرا خصلت آدمى این است که چون به نعمتى رسید، خود را مالک آن مى‌داند و گمان مى‌کند این حاصل لیاقت و دسترنج خودش بوده و لاغیر؛ لذا اگر دنیا به او رو بیاورد، مى‌گوید: «خودم زحمت کشیدم و فکرم را به کار انداختم». اگر در معنویات چیزى نصیبش شود، مى‌گوید: «خودم فهم خوبى دارم». یعنى خیلى زود خدا را فراموش مى‌کند و خود را شریک او مى‌گمارد؛ پس باید آن قدر در مبارزه با نفس زحمت بکشد و تهذیب شود که زیر پاى این «خودم»ها کشیده شود و بفهمد آنچه نصیبش شده، عطاى پروردگار است، نه حاصل زحمت و لیاقت و توانایى‌هاى خودش.

لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ لا رَیْبَ فیهِ؛ خدایى که مالک آسمان‌ها و زمین است و بر خویش لطف و مهربانى و رحمت را فرض کرده، از سر همین رحمت، معاد و قیامتى قرار داده است تا همه‌ى انسان‌ها را در آن جمع کند.

کسى که همه‌ى عمر در راه خدا قدم بر مى‌دارد و توفیق درک مقام خلیفه اللهى نصیبش مى‌شود و بنده خوب خدا مى‌گردد، با آن که در همین دنیا بهره فراوانى مى‌برد، امّا این جهان جایى نیست که ظرفیت اجر عظیمى را که خداوند براى او در نظر گرفته، داشته باشد، به همین جهت خداى تعالى عالم دیگرى را براى ظهور رحمت خویش بر بنده‌ى خوب خویش تدارک دیده که مقدّمه‌ى ورود به آن قیامت است و پایانى براى نعمت‌هاى آن نیست.

الَّذینَ خَسِرُوا أنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا یُوْمِنُونَ؛ تا به حال صحبت از رحمت پروردگار بود، امّا این رحمت براى کسانى است که بندگى خدا را بپذیرند و از او اطاعت کنند، وگرنه کسانى که پا بر فطرت خود مى‌گذارند و منکر خدا و فرستادگان او و قیامت مى‌شوند، جز فشار و تاریکى و عذاب بهره‌اى ندارند. آنان خود را به زیان انداختند زیرا از استعداد فوق العاده‌اى که خداوند در وجودشان نهاده بود، بهره نگرفتند و عمر خود را سرمایه‌ى تجارت با خدا و دستیابى به سود سرشار معنوى نساختند. چنین کسانى بى‌گمان زیانکارترین مردمانند.

بنابراین خداوند عین رحمت است و به خاطر همین رحمت، قیامت را وعده‌گاه خود با مردم قرار داد تا دستشان را از پاداش عظیم خود پر کند، لکن کسانى که رحمت پروردگار را پس مى‌زنند و از او رو مى‌گردانند و مشغول دنیا و بازى‌هاى آن مى‌شوند، از رحمت او بى‌نصیب مى‌مانند و دستشان از پاداش و نعمت‌هاى ابدى خالى مى‌ماند، على الخصوص که بناى خداوند بر این نیست که کسى را به زور وارد بهشت کند و هر کس جهنّم را اختیار کند، به او عطا مى‌کند، همان طور که فرعون چنین خواست و چنان شد. دیگران هم همین طور.

بعضى افراد در ظاهر باایمان و عالم هستند، ولى دل‌خوش به دنیا شده‌اند و در اثر تهذیب نشدن، کوه‌هاى تاریکى در باطن دارند و پر از صفات ناپسند هستند؛ لذا همین تاریکى‌ها در وقت مرگ ظاهر مى‌شود و با آن که عمرى در لباس علم بوده‌اند، نمى‌توانند شهادتین بگویند؛

(مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارآ)[2]

«مثل کسانى که به تورات مکلّف شدند و آن را به کار نبستند به خرى مانَد که بار کتاب‌ها بر پشت کشد.»

بنابراین هیچ کس از دست نفس و شیطان در امان نیست و این لباس و عبا و عمامه براى کسى تقوا به ارمغان نمى‌آورد. براى کسب تقوا باید تلاش کرد و زحمت کشید. اگر عالمى اهل تقوا نباشد، عالَمى را به تباهى مى‌کشاند و بسیارى را جهنّمى مى‌کند؛ «اِذا فَسَدَ العالِم فَسَدَ العالَم». باید توجّه داشت که خطر فساد روحانیت بسیار بیشتر از فساد پهلوى و ساواک است؛ چراکه دین مردم دست ایشان است.



[1] ـ روم، 10.

[2] ـ جمعه، 5.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است