سوره حج آیه ۱۹ تا ۲۲ | جلسه ۹
الحمدللّه که خدای تعالی نعمتش را بر ما تمام کرد و ما را در زمرۀ دوستان پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام قرار داد. وقتی مصائب امام حسین و حضرت زهرا علیهماالسلام را میشنویم گریان و نالان میشویم و بر دشمنان ایشان لعن میفرستیم و عذاب الهی را برایشان میطلبیم.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج | آیه ۱۹ تا ۲۲ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۲۴ | جلسه ۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ فَالَّذینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیمُ (۱۹)
این دو گروه با هم دشمناند که دربارۀ پروردگارشان به دشمنی پرداختند. برای کافران لباسهایی از آتش بریده شده و آب سوزان بر سرشان ریخته میشود.
یُصْهَرُ بِهِ ما فی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ (۲۰)
آنچه در شکمهایشان است و پوستشان با آن آب میشود.
وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدیدٍ (۲۱)
و برایشان گرزهای آهنین است.
کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعیدُوا فیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ (۲۲)
هرگاه بخواهند از شدت اندوه از آن خارج شوند، آنان را بازمیگردانند و میگویند بچشید عذاب سوزان را!
«هذانِ خَصْمانِ» این دو گروه با هم دشمناند «اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِمْ» که دربارۀ پروردگارشان به دشمنی برخاستند. «فَالَّذینَ کَفَرُوا» کسانی که کافرند «قُطِّعَتْ لَهُمْ» بریده شده برایشان «ثِیابٌ مِنْ نارٍ» لباسهایی از آتش «یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ» ریخته میشود بر سرشان «الْحَمیمُ» آب سوزان. (۱۹)
«یُصْهَرُ بِهِ ما فی بُطُونِهِمْ» آب میشود با آن آنچه در شکمهایشان است «وَ الْجُلُودُ» و پوستشان. (20)
«وَ لَهُمْ مَقامِعُ» و برای آنها گرزهایی است «مِنْ حَدیدٍ» از آهن. (21)
«کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها» هر زمان بخواهند از آن خارج شوند «مِنْ غَمٍّ» از شدت اندوه «أُعیدُوا فیها» بازگردانده میشوند در آن «وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریقِ» بچشید عذاب سوزان را! (22)
هذانِ خَصْمان؛ «خصمان» یعنی دو نفر که با هم دشمن یا مخالفاند و مقابل هم ایستادهاند. قهراً هرکدام میخواهند حرف و نظر خود را به کرسی بنشانند. در این بین آنکه حق است پیروز میشود و آنکه باطل است محکوم و نابود میگردد؛ چراکه باطل رفتنی است «انّ الباطل کان زهوقا».
اخْتَصَمُوا فی رَبِّهِم؛ خصومت این دو گروه در باب عقاید و مشخصاً دربارۀ پروردگار یکتاست.
طایفۀ حق قائل به وحدانیت پروردگار، نبوت رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله، امامت ائمۀ اطهار علیهمالسلام، حقانیت معاد و ثبوت صفات حسنای پروردگارند.
طایفۀ مقابل (باطل) به گروههای مختلف تقسیم میشوند؛ برخی وجود خدا را انکار میکنند؛ برخی قائل به جسمیت اویند؛ برخی شریک برای او قرار میدهند؛ برخی او را صاحب فرزند میدانند.
همچنین گروهی در نبوت رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله تردید و انکار دارند؛ برخی وصایت اوصیای دوازدهگانۀ او یعنی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام تا امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه را قبول ندارند؛ گروهی در معاد و گروهی در صفات پروردگار دچار انحراف هستند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللّهعلیهوآله «سَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً مِنْهَا فِرْقَهٌ نَاجِیَهٌ وَ الْبَاقُونَ هَالِکُون»[1]
«بهزودی امّت من ۷۳ فرقه میشوند که یک فرقه اهل نجات و بقیه هلاک میگردند.»
بنابراین حق یکی بیشتر نیست، امّا باطل بسیار و گروهگروه است.
آنها که باطل هستند، معمولاً به بطلان خویش آگاهاند، امّا حاضر نیستند زیر بارِ حق بروند. آنان در برزخ و قیامت هم با آنکه میدانند چه کردهاند و حاصل کار خود را مشاهده میکنند، دستبردار نیستند و اگر بازگردند، به همان روش خود برمیگردند؛ «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه»[2]
این عقاید فاسد سالها در قلب آنها فرورفت و بر همین مبنا کاشتند و برداشتند؛ لذا این فسادها به این سادگی از اعماق جانشان خارج نمیشود.
فَالَّذینَ کَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نار؛ کسانی که باطل هستند؛ یعنی پا بر حق گذاشتند و حق را پوشاندند، لباسهایی از آتش برایشان بریده میشود و بر تنشان میپوشانند.
لباس خیلی اوقات نماد شغل، شخصیت و حتی تفکر انسان است. اهل علم از لباسشان شناخته میشوند. نظامیان لباس مخصوص خود را دارند. برخی ادارات و شرکتها نیز لباس خاص خود را میپوشند.
در عالم برزخ و قیامت هم برای شناخت حق و ناحق میتوان به لباسهای آنها توجه کرد؛ اهل حق حریرهای نازک و ضخیم بر تن دارند و اهل باطل لباسهایی از آتش.
امّا چرا آتش؟ آتش مظهر سوختن است؛ سوختنِ آلودگیها و کثافات؛ یعنی باید کثافاتی که برای خود فراهم کرده با این لباس بسوزد تا پاک شود.
یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمیم؛ علاوه بر لباسِ سوزان آبِ جوش بر سرشان میریزند؛ چراکه در سرشان افکار باطل و نقشههای شیطانی برای اهل حق میکشیدند.
خواهناخواه آنکه حق است میخواهد باطل را از بین ببرود و آنکه باطل است میخواهد حق را نابود کند. هر کدام هر اندازه وسعت و قدرت یابند، در پی حذف طرف مقابل است، امّا خدای تعالی با حق است و در نهایت حق پیروز است.
یُصْهَرُ بِهِ ما فی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُود؛ آتشی که بر سرشان میریزد، آنچه را درونشان است به همراه پوستشان میسوزاند. خدا داند این سوختن چقدر طول بکشد و کی برطرف شود.
در سورۀ حدید میفرماید:
﴿یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَهُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذاب﴾[3]
«روزی که مردان و زنان منافق به مؤمنان گویند: «نظری به ما کنید تا از نورتان پرتویی برگیریم». به آنان گفته شود: «به پشتسر خود بازگردید و نوری بجویید». در این هنگام میان آنان دیواری کشیده میشود که دری دارد. باطنِ آن رحمت و ظاهرش عذاب است.»
«باطِنُهُ فیهِ الرَّحْمَه» یعنی اعماق دلِ هر کافر و منافقی فطرت توحیدی است؛ رحمت است، امّا باید سالیان دراز بسوزد تا آلودگیهایی که خود فراهم کرده از بین برود و آن رحمت ظاهر شود.
وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدید؛ «مقمع» یعنی گرزها. حدید یعنی آهن. برای آنان گرزهای آهنین است که بر سرشان میزنند.
بهخاطرِ حق و ناحقی که کرده؛ مردم را در شبهه انداخته؛ ظلم کرده و بر سر مردم زده؛ مال آنها را برده و آنان را در فشارهای ذهنی و روانی انداخته، الآن همانها را میچشد و هیچ راه فراری ندارد.
کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعیدُوا فیها؛ هرزمان بخواهند فرار کنند بر سرشان میزنند و این خود عذاب دیگری است.
به نظر میرسد راههایی پیدا میکنند که به گمان خود اگر از آن بروند نجات مییابند، امّا وقتی میروند با عکسالعملی مواجه میشوند و سر جای اول خود برمیگردند.
وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَریق؛ به آنها گفته میشود: بچشید عذاب سوزاننده را!
در دنیا هم همین طور بودند؛ گاهی میخواستند از کثافاتی که در آن غوطهور بودند نجات یابند، امّا شیطان و نفس نمیگذاشت. مثل معتادی که عمری به افیون عادت کرده، حال اگر بخواهند ترکش دهند، شاید چند روزی همکاری کند، امّا باز هم به اعتیاد خود برمیگردد.
آن که به گناه عادت کرده و درونش با آن عجین شده، شاید هر از چند گاهی فطرت نهیبش دهد، امّا شیطان و نفسش رهایش نمیکند، البته اگر ارادۀ قوی به کار اندازد، خدای تعالی کمکش میکند، امّا حاضر نیست به خدا متوسل شود، مخصوصاً اگر رفقایی داشته باشد که در راه معصیت کمککارش باشند. هرکس در هر فسادی باشد، دوستانی مثل خود پیدا میکند که کمکش کنند.
دوستان و دشمنان اهلبیت
تفسیر المیزان ذیل این آیه روایتی بدین مضمون از کتاب خصال نقل کرده:
از نضر بن مالک روایت شده: به حسین بن على علیهماالسلام عرض کردم: یا اباعبداللَّه! در معناى «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِم» حدیثى بفرمایید.
فرمود: منظور بنىامیه و ما هستیم که در پیشگاه عدل الهى مخاصمه خواهیم کرد. ما خدا را تصدیق کردیم و آنان تکذیب کردند. پس «خصمان» در روز قیامت ماییم.
بیشک شیعیان امیرالمؤمنین و دوستان ائمۀ اطهار علیهمالسلام که به اندازۀ خود از احکام اسلام و سنّت رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله تبعیت کردند، در این آیات نمیگنجند و گرزهای آهنین و لباسهای آتشین نخواهند داشت.
وقتی خدای تعالی پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را دوست میدارد و او را حبیب خود میخواند، محال است پیروان ایشان و محبان اهلبیتش را رها کند. خود حضرات قول دادهاند و قسم خوردند که دوستانمان را در هر مرحلهای باشند، نجات میدهیم.
نگویید ما شیعه نیستیم، دوست که هستید. همین که اهل نماز و روزه و ترک معصیت هستید و اگر گناهی کنید، فوراً استغفار میکنید، عذابی نخواهید داشت و مطابق روایت، حضرت فاطمۀ زهرا سلاماللّهعلیها در قیامت مثل مرغی که دانه برمیچیند دوستان خود را جدا میکند.
این عذابها برای دشمان اهلبیت است؛ برای امثال یزید و ابن زیاد لعین است که دوستان اهلبیت را با شکنجههای سخت میکشتند. برای عمرسعد و شمر ملعون است که مرتکب آن جنایات بزرگ در حق امام حسین و اهلبیتشان صلوات اللّه علیهم اجمعین شدند.
اینها دوستی و محبّت اهلبیت را رد کردند و در عالم دیگر هم اگر بگویند لباسهای آتش را بیرون آورید و با حسین بن علی علیهماالسلام دوست و همراه شوید، قبول نمیکنند.
آنان چنان در دشمنی خود متعصباند که میگویند: اگر علی علیهالسلام چشم دیگرم را هم کور کند، دست از دشمنی با او برنمیدارم! آیا استحقاق آنها چیزی جز لباسهایی از آتش و گرزهایی از آهن است؟
این همان چیزی است که خودشان برای خود تهیه کردند.
الحمدللّه که خدای تعالی نعمتش را بر ما تمام کرد و ما را در زمرۀ دوستان پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام قرار داد. وقتی مصائب امام حسین و حضرت زهرا علیهماالسلام را میشنویم گریان و نالان میشویم و بر دشمنان ایشان لعن میفرستیم و عذاب الهی را برایشان میطلبیم.
[1]. بحارالأنوار، ۳۶، ۳۳۶.
[2]. انعام، ۲۸.
[3]. حدید، ۱۳.