تفسیر سوره حج

سوره حج آیه ۷۲ و ۷۳ | جلسه ۴۴

مگر بنده و شما و امثال ما که یکی‌دو کلمه بلدیم، از خودمان است؟ چه کسی این را به ما آموخته و در ما نگه داشته، جز خدای تعالی؟

کیست که این فهم را به ما داده، توانستیم و توفیق یافتیم در این راه باشیم؟ باید متوجه باشیم همۀ این‌ها از خدای تعالی است.

خدایا به‌حق محمّد و آل محمّد ما را از جهل ونادانی حفظ فرما!

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره حج  آیه  ۷۲ و ۷۳ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۴/۰۲ | جلسه ۴۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فی‏ وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصیرُ (۷۲)

هنگامی که آیاتِ روشن ما را بر آنان می‌خوانند، در چهرۀ کافران انکار را می‌بینی. چیزی نمانده به آنها که آیات ما را بر آنان می‌خوانند حمله‌ور شوند. بگو: آیا شما را به بدتر از این آگاه کنم؟ آتشی که خداوند آن را به کافران وعده داده، و چه بد سرانجامی است!

 

یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ (۷۳)

ای مردم، مَثَلی زده شده، به آن گوش دهید! کسانی را که جای خدا می‌خوانید، نمی‌توانند مگسی بیافرینند، هرچند بر آن اجتماع کنند، و اگر مگس چیزی از آنان برباید، نمی‌توانند آن را پس گیرند. طالب و مطلوب هردو ناتوان‌اند.

 

«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ» هنگامی که خوانده می‌شود بر آنان «آیاتُنا بَیِّناتٍ» آیات روشن ما «تَعْرِفُ» می‌بینی، می‌فهمی «فی‏ وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَر» انکار را در چهرۀ کافران. «یَکادُونَ» نزدیک است، چیزی نمانده «یَسْطُونَ» حمله کنند «بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا» به کسانی که آیات ما را برایشان می‌خوانند. «قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ» بگو: آیا شما را به بدتر از این آگاه کنم؟ «النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ» آتشی که خدا آن را وعده داده «الَّذینَ کَفَرُوا» به کافران «وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» چه بد بازگشت و بد سرانجامی است! (۷۲)

«یا أَیُّهَا النَّاسُ» ای مردم! «ضُرِبَ مَثَلٌ» مَثَلی زده می‌شود «فَاسْتَمِعُوا لَهُ» به آن گوش فرادهید! «إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ» کسانی را که می‌خوانید، می‌پرستید «مِنْ دُونِ اللَّهِ» غیر خدا «لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً» نمی‌توانند مگسی بیافرینند «وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ» هرچند بر این کار اجتماع کنند. «وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً» اگر مگس چیزی از آنان برباید «لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ» نمی‌توانند آن را پس بگیرند. «ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ» طالب و مطلوب هردو ضعیف‌اند. (۷۳)

وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّنات…؛ هنگامی که آیات ما بر کافران خوانده می‌شود، حالت انکاری در آنان ظاهر می‌شود که چنان واضح و آشکار است و درونشان را پر کرده که نزدیک است به پیامبر و مسلمانان که این آیات را می‌خوانند، حمله‌ور شوند.

این آیات معمولاً دربارۀ توحید و اسماء و صفات پروردگار و نبوت و مؤمنان و کافران و قیامت و بهشت و جهنّم سخن می‌راند، این مشرکان که قرآن و واقعیات قرآن را قبول ندارند، با شنیدن این آیات، انکارِ درونشان ظاهر می‌شود.

قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ النَّار؛ آیا شما را به بدتر از این آگاه کنم؟ اگر این حالت ادامه داشته باشد و همچنان در مقابل آیات الهی موضع‌گیری کنید و چشم‌ورو در هم کشید، آتشی در انتظارتان است که خود برای خویش فراهم کرده‌اید.

وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذینَ کَفَرُوا؛ خداوند این آتش را به کسانی وعده می‌دهد که کافر شدند و پا بر عقل و فطرتشان گذاشتند.

وَ بِئْسَ الْمَصیر؛ به‌راستی این بد بازگشتی برای کافران است.

این افراد یک گروه نیستند و اقسامی دارند؛ بدترین قسم آنان بت‌پرستانِ زمان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بودند که نه‌فقط با دست خود بت می‌تراشیدند و می‌پرستیدند، در مقابل رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و دین اسلام هم می‌ایستادند و تا آخر دست از این کار برنداشتند تا اینکه یا به دست مسلمانان هلاک شدند یا اجلشان رسید و با همین عقیده مردند.

چنان با قرآن دشمنی داشتند که می‌خواستند بر قرائت کننده آن حمله کنند و او را بزنند یا بکشند یا هرطور می‌توانند اذیت کنند.

قسم دیگرِ این مجموعه آنهایند که به هیچ‌چیز اعتقاد ندارند، حتی به بت‌ها. فقط حرف خودشان را قبول دارند. می‌گویند: من این‌طور می‌فهمم و همین درست است.

اگر از خدا گفتی، حرف‌های زشت می‌زنند و بدوبیراه می‌گویند. هیچ اعتقادی به توحید و نبوت و قیامت و عدل و امامت ندارند و همه را من‌درآوردی می‌دانند.

می‌گوید: حرف حرفِ من است؛ هرچه دلم بخواهد. چنین کسی بندۀ هوای نفس و شیطانی است که فریبش داده، از لشکریان خوب شیطان شده است. شیطان هم از او خوشش می‌آید. مصیبت اینجاست که عده‌ای را هم دنبال خود می‌کشاند.

در افکار و اعمال خود با مؤمنان دشمن هستند و اگر زمینه فراهم شود دوست دارند به آنها حمله کنند و آنان را زیر پا له کنند.

تا وقتی زنده‌اند راه‌وروششان همین است، امّا وقتی مردند روحشان، علی‌رغم عقاید باطلشان، از بین نمی‌رود و دمسازِ آتش است. این‌ آتشی است که برای خود فراهم کرده‌اند.

برای نمونه خواب‌های بدی که انسان می‌بیند، از آتش‌ها و گرفتاری‌های خود یا دیگران، بعضی جنبۀ واقعیت دارند، حتی گاهی خیالات شخص هم همین طور است و گوشه‌ای از عالم برزخ را نشانش می‌دهند.

می‌گویی: بیا خداپرست شو!

می‌گوید: دلیلت چیست؛ از کجا که خدایی وجود دارد؛ اصلاً خدا کیست؟

می‌گویی: خدا آن کسی است که آسمان و زمین و این‌همه خلایق را خلق کرده؛ از جمله خود تو را.آیا این‌همه شگفتی خودبه‌خود روی هم سوار شده، سازنده و گرداننده‌ای نداشته است؟

عقل خود را به میدان بیاور! دلیل اینکه می‌گویی هیچ خبری نیست و خدایی وجود ندارد، چیست؟

برای راهی که می‌روی و حرفی که می‌زنی باید دلیلی داشته باشی، دلیلت چیست؟

تأویل آیه

دربارۀ این آیه از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام وارد شده:

«کَانَ الْقَوْمُ إِذَا نَزَلَتْ فِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْه‌السَّلَامُ آیَهٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِیهَا فَرْضُ طَاعَتِهِ أَوْ فَضِیلَهٌ فِیهِ أَوْ فِی أَهْلِهِ سَخِطُوا ذَلِکَ وَ کَرِهُوا حَتَّى هَمُّوا بِه وَ أَرَادُوا بِهِ الْعَظِیمَ وَ أَرَادُوا بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَیْضاً لَیْلَهَ الْعَقَبَهِ غَیْظاً وَ حَنَقاً وَ غَضَباً وَ حَسَداً حَتَّى نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ»[1]

«هر وقت آیه‏اى دربارۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام نازل می‌شد که در آن اطاعت او را واجب نموده یا متضمن فضیلتى براى آن جناب یا خانواده‏اش بود، در خشم مى‏شدند و ناراحت بودند، طورى که گاه تصمیم‏هاى بد می‌گرفتند. دربارۀ شخص پیغمبر نیز در لیلهالعقبه شدت خشم و کینه و حسادت خود را به کار بردند تا این آیه نازل شد.»

در راه بازگشت از جنگ تبوک عدّه‌ای از منافقان نقشۀ ترور رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را طراحی کردند و خواستند در یکی از گردنه‌های کوه به ایشان حمله و آن حضرت را به پایین پرت کنند.

خداوند رسولش را از این توطئه آگاه کرد و منافقان ناکام ماندند.

یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ؛ خدای تعالی در این آیه ضمن بیان مَثَلی می‌فرماید: آنچه شما به‌جای خدا می‌پرستید هیچ کاری از دستشان بر نمی‌آید، حتی قادر به آفریدن مگسی نیستند.

البته بشر می‌تواند زمینه را برای خلقت پروردگار مهیّا کند، امّا خود راساً قادر به خلق هیچ‌چیز نیست، حتی یک میکروب.

وَ إِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئاً لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْه؛ از این پایین‌تر، اگر مگسی چیزی از آنان برباید نمی‌توانند از او پس بگیرند.

وقتی پشه‌ نیش خود را در بدن انسان فرو می‌کند و خون او را می‌کشد، آیا می‌تواند آن را دنبال کند و این خون را پس بگیرد؟

ضعف انسان

ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوب؛ هم این پشه موجود ضعیفی است و هم آدمی با همۀ ادعایش.

روزی منصور دوانیقى در محضر امام صادق علیه‌السلام بود، مگسى بر او نشست. منصور آن را پراند. باز بر وى نشست و منصور براى بار دوم آن را پراند. مگس براى مرتبه سوم بر او نشست. وى به امام علیه‌السلام عرض کرد: براى چه خداوند متعال مگس را آفریده است؟

حضرت فرمودند: براى اینکه با آن ستمگران را خوار و ذلیل کند.[2]

به‌راستی بشری که این‌همه خود را بزرگ می‌داند، نمی‌تواند از مگسی فرار کند یا از میکروبی که وارد بدنش می‌شود و او را زمین‌گیر می‌کند، در امان بماند. این‌ها نشانۀ ضعف آدمی است تا به خود غرّه نگردد.

این‌ مثلی است که خداوند مخصوصاً برای کسانی می‌زند که او را قبول ندارند. آیا می‌توانی خود را از دست ضعیف‌ترین مخلوقات پروردگار نگه داری؟

اگر قلبت از کار بیفتد، آیا می‌توانی دوباره آن را به کار اندازی؟ اگر چشمت کور یا دست و پایت فلج یا هر نقصی در عضوی از بدنت ایجاد شود، آیا قادری آن را برطرف سازی؟

آدمی با این‌همه نقص چرا این‌قدر به خود مغرور است و من‌من می‌کند؟!

از امام صادق علیه‌السلام روایت است که قریش بت‌ها را که گرداگرد خانه کعبه بودند با مشک و عنبر معطر می‌کردند. یغوث در مقابل در بود، یعوق سمت راست کعبه و نسر سمت چپ.

وقتی وارد می‌شدند، ابتدا براى یغوث به سجده می‌افتادند و خم نمی‌شدند، سپس برمی‌گشتند به‌سوی یعوق و از سمت چپ به نسر سجده می‌کردند. آن‌گاه چنین تلبیه می‌گفتند:«لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک الا شریک هو لک تملکه و ما ملک» (خدایا تو شریک نداری، جز یک شریک که آن‌هم مال توست. تو مالک آن هستی و او ملک ندارد).

امام فرمود: خداوند مگس سبزى فرستاد که چهار بال داشت و همه آن مشک و عنبر را می‌خورد. بعد هم این آیه را نازل کرد.[3]

خدای تعالی می‌فرماید بت‌های شما در مقابل یک پشه نمی‌توانند کاری کنند و خود شما قادر به دفاع از آنها نیستید، حتی نمی‌توانید مگسی را از آنان دفع کنید، چطور آنها را شریک خدا می‌دانید و برایشان سجده می‌کنید؟

خدایا به‌حق محمّد و آل محمّد ما را یک آن به خود رها مکن! «ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفه عین ابداً».

این بشر همین که دو نفر برایش خاضع شدند، فکر می‌کند کاره‌ای است. هیچ‌کدام از ما کاره‌ای نیستیم. همه ضعیف و ذلیل در مقابل خدای تعالی هستیم.

باید توجه داشته باشیم که اگر کسی به برادر مؤمنش احترام می‌گذارد، به‌خاطرِ ایمان اوست.

چون تو معتقد به خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام هستی و انّانیتِ کمتری داری، مردم احترامت می‌گذارند؛ پس مراقب باش ناگهان من‌من نکنی و خودت را بالا نگیری که جهالت واقعی همین است!

مگر بنده و شما و امثال ما که یکی‌دو کلمه بلدیم، از خودمان است؟ چه کسی این را به ما آموخته و در ما نگه داشته، جز خدای تعالی؟

کیست که این فهم را به ما داده، توانستیم و توفیق یافتیم در این راه باشیم؟ باید متوجه باشیم همۀ این‌ها از خدای تعالی است.

خدایا به‌حق محمّد و آل محمّد ما را از جهل ونادانی حفظ فرما!

[1]. تفسیر برهان، ۳، ۹۰۷.

[2]. علل الشرایع، ۲، ۴۹۶.

[3]. کافی، ۴، ۵۴۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است