سوره توبه آیه ۷۲ | جلسه ۴۸
تفسیر سوره توبه آیه ۷۲ | یکشنبه ۱۳۹۶/۰۱/۲۰ | جلسه ۴۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۷۲)
خداوند به مردان و زنان باایمان باغهایی وعده داد که از زیر آنها نهرها روان است. همیشه در آن خواهند ماند و نیز منازل پاکیزهای در بهشتهای ابدی، و خشنودی خدا از همه بزرگتر است. این رستگاری بزرگ است.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار؛ در آیه قبل صحبت از زنان و مردان مؤمن و بیان صفاتشان بود؛ ازجمله اینکه امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ نماز بهپا میدارند؛ زکات میدهند و از خدا و رسولش اطاعت میکنند. در پایان نیز فرمود: خدای تعالی به زودی رحمت خود را شامل حال آنها میکند. در اینجا نیز به این مردان و زنان باایمان وعده میدهد که جایگاهشان «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار» است. (بهشتهایی که نهرها از زیر آن جاری است).
واژهی «جَنّات» جمع «جَنَّه» به معنای باغ است. در قرآن کریم ۶۶ مرتبه این عبارت آمده است که بیشتر آنها درباره بهشت و برخی نیز درباره بهشت حضرت آدم یا سایر باغهایی است که در این عالم مورد اشاره خداوند قرار گرفته است. بهشت را از آن جهت جنّات میخوانند که در آنجا انواع و اقسام درختان وجود دارد. در بهشت برزخی نیز همینطور است؛ یعنی خداوند چنین باغهایی را برای مؤمنان، از وقتیکه وارد عالم برزخ میشوند، آماده کرده است. همهی خصوصیاتی که برای بهشت در قرآن آمده، در عالم برزخ نیز وجود دارد. این بهشتها ظهور ایمان، اعتقادات و اعمال صالح مؤمنان است.
همانطور که خداوند در این عالم نعمتهای مختلف آفریده، در بهشت هم این نعمتها وجود دارند، به طوریکه بهشتیان میگویند:
﴿کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقاً قَالُوا هٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً﴾[1]
«هرگاه میوهاى از آن باغها روزىِ آنان شود، گویند: «این همان است که پیش از این روزىِ ما شده بود.» و نعمتهایى مانند هم برایشان بیاورند.»
مؤمن باتقوایی که واجبات را انجام داده، حرام را ترک کرده است، وقتی از دنیا میرود، وارد عالم برزخ و بهشت خود میشود. در آنجا علیالدوام در بهشت است؛ نعمتهای آن روبه ازدیاد است؛ هیچ ناراحتی و رنجی به او نمیرسد؛ ساعات و لحظاتش یکنواخت نیست و هر روز فرح تازهای نصیبش میشود؛ ﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾[2]. این است تا روز قیامت فرارسد و پس از طی مواقف آن ـ که در سورههای مختلف ذکر شده ـ وارد بهشت جاویدی شود که خدای تعالی برایش معین فرموده است که البته بسیار وسیعتر از عالم برزخ است.
بهشت در عالم ماده نیست. آنجا عالم خاک نیست. بدن ما، مادی، خاکی و مرکب روح و نفس ماست. وقتی این مرکب رها میشود؛ این خرقه میافتد و همانطور که خاک بود، دوباره به خاک بازمیگردد، روح ما که همراه نفس است، شکل پیدا میکند، به همین شکلی که بدن دارد، البته در آنجا مؤمن از هرجهت زیباتر و لطیفتر است.
نمیتوان گفت بهشتی که خدای تعالی از برکت ائمه اطهار علیهم السلام برای ما مهیّا کرده، همین الان در عالم برزخ برایمان مهیّاست، امّا چون دوستی اهل بیت را داریم، مورد عنایت خدای تعالی و کمک این بزرگواران قرار خواهیم گرفت.
پایهی ایمان و اصل حرکت ما در دنیا و آخرت، به دستور خدای تعالی و پیامبر اکرم، بر ولای علی علیه السلام است و یقیناً در موقع مرگ ایشان بالای سرمان هستند. حضرت عزرائیل، به سفارش پیامبر و اهل بیت، از مادر با ما مهربانتر است. اگر خلافی از ما سرزده باشد که باعث توبیخ ما باشد، به خاطر محبّت، امید و حسنظنی که به خدای تعالی و حضرات معصومین علیهم السلام داریم، خودشان رفع میکنند. این امید اهمیت بهسزایی دارد. زیارت حضرت سید الشهدا و سایر ائمه اطهار علیهم السلام که ظهور محبّت ماست، بسیار اهمیت دارد. قول دادهاند در جاهای مختلف به داد ما برسند و اگر احیاناً مشکلات و سختیهایی پیش بیاید، کمک میکنند. روایات و حکایات قطعی در این باره فراوان رسیده است.
درختان باطراوتی که بسیار لطیف هستند، بهطوریکه از دیدن آنها انسان لذت میبرد. شاید بعضی افراد در عالم خواب چنین چیزهایی را از ارواح یا شهدا دیده باشند، بهجت فراوانی دارد که قابل مقایسه با این عالم نیست.
لذتهای اینجا معمولاً کثافتهایی درپی دارد که آنجا نیست؛ چون روح است و روح هیچ کثافتی ندارد. حورالعینهای عجیبی که در آن عالم وجود دارد، مثل اینجا با خصوصیات بدنی و لذتهای حیوانی نیست. لذت آنجا، لذت جمال حورالعین است؛ یعنی خداوند لذت ایمان و اعمال صالح را بهصورت حور و باغ به انسان میچشاند.
شهید آیت اللّه دستغیب مىگفت: یکى از مؤمنان متهجّد، ممارست بسیار بر نماز شب داشت. شبى دیر بیدار شد. در خواب حوریهاى زیبا دید که گونههایش به نهایت سرخى و زیبایى بود. از او پرسید: تو کیستى؟
گفت: من از آنِ تو هستم.
پرسید: چگونه گونههایت چنین شده است؟
گفت: بهخاطر گریههاى تو در سحرهاست.
خواست دستی بهسویش دراز کند، ولی اجازه نداد و گفت: تا قبل از مرگ به من راهى نداری، اکنون زود باش تا فرصت سحر از دست نرفته از خواب بیدار شو!
البته هرچقدر حورالعین زیبا باشد، همسر شخص مؤمن از آن زیباتر است. هرکسی به اندازه ایمان و اعمال صالحش این نعمتها را دارد. این طور هم نیست که کسی بگوید من یکی دو حورالعین برایم کافی است؛ هرچه بیشتر داشته باشد، بازهم میخواهد.
واقعِ همهی اینها از محبّت ائمه اطهار علیهم السلام است. اصل و اساس حرکت ما در این دنیا که در عالم برزخ ظهور مییابد، از برکت محبّت ایشان است. هر چه این محبّت بیشتر باشد، وسعت عالم برزخ و نعمتهای آن بیشتر میشود. راه ازدیاد محبّت، اولاً: اطاعت از ایشان، مخصوصاً در انجام واجبات و ترک محرمات است. ثانیاً: مطالعهی سیرهی ایشان و عمل کردن به آن است. این امر موجب خوشحالی و رضایت ایشان میشود که نتیجه آن، خوشحالی خود ماست.
داود بن کثیر رقّى گفت: خدمت حضرت صادق علیه السلام نشسته بودم، قبل از اینکه من سخنى بگویم، ایشان بىسابقه فرمودند: داود روز پنجشنبه اعمال شما را بر من عرضه داشتند، در بین آنچه از اعمال تو عرضه شد، صلهرحمى دیدم که با پسر عمویت کرده بودی، این کار مرا خوشحال نمود و من میدانم این صله رحمِ تو زودتر موجب هلاک او مىشود.
داود گفت: پسرعمویی داشتم که دشمن اهل بیت و خیلى خبیث بود. شنیدم وضع مالى او خوب نیست، قبل از رفتن به مکه مقدارى پول برایش حواله دادم. وقتى به مدینه رسیدم، امام صادق علیه السلام جریان را به من فرمود.[3]
محبّتی که ما به حضرات معصومین علیهم السلام داریم را آنان چند برابر، به ما دارند و مطمئناً این محبّت اجازه نمیدهد در عالم برزخ قیامت در جهنّم بیفتیم و یقیناً ایشان نجاتمان میدهند. اگر حکایاتی درباره گرفتاری شیعیان و دوستان اهل بیت در عالم برزخ وجود دارد، منحصر به کسانی است که حرف نشنیدند و مهمترین علت آن که امیدواریم گرفتار آن نشویم، «خودیت» انسان است؛ یعنی کاری به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام نداشته باشد؛ خود را محور قرار دهد؛ منمن کند و بگوید من همهکاره هستم.
باید بگوید: خدایا ما هر چه داریم از توست؛ بدن، روح، قلب، اعضا و جوارح همه از توست و ما از خود هیچ چیز نداریم. خوب است گاهی با خود فکر کنیم، ببینیم چه چیزی از خود داریم؛ هر چه هست از خدای تعالی است، البته او به ما اختیار داده است؛ هر کسی اسمی برای خود دارد، ولی این بدن و روح همه از خداست، باید این را بفهمیم. اصلاً به این عالم آمدهایم که بفهمیم اینها همه مال خداست. اگر این را بفهمد، دیگر چرا منمن کند؟ حضرات معصومین علیهم السلام در دعاها و زیارات مختلف این مطلب را تعلیم فرمودهاند. حضرت زین العابدین علیه السلام در دعای سحرِ ماه رمضان میگوید: «یا ربّ ما أنا و ما خَطَری» من کیستم و کار من چیست؟
دوستی ائمه اطهار علیهم السلام زیر پای «من» را میکشد. اگر این دوستی قوی نشود و صرفاً خودمان را دوست بداریم، خدای ناکرده به مشکل میخوریم. البته از برکت ایشان، به خود رها نمیشویم؛ چون همهی نظرمان این است که بگوییم مولای من علی است؛ من عاشق علی هستم؛ عاشق اولاد علی هستم. کسی که خود را محبّ و دوستدار ایشان میداند و خاک پایشان را سرمهی چشم میکند، معلوم میشود نمیخواهد بگوید «من» میگوید «شما». این خوب است و خداوند این محبّت را زیادتر میکند. هنگام مرگ هم می گوید: یا علی، یا حسین، یا امام زمان، و با توسل به چهارده معصوم با سلامت ایمان از دنیا میرود.
خَالِدِینَ فِیهَا؛ بهشتِ قیامت ابدی است؛ ملالآور نیست و روزبهروز و لحظهبهلحظه عنایت تازهای میرسد.
وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَه؛ در بهشت خانههای پاک است، آنهم نه خانههای صدمتری و دویستمتری و هزارمتری، بهشتی که پهنای آن آسمانها و زمین است؛
﴿وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ﴾[4]
«بشتابید به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن آسمانها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است.»
هر مؤمنی صاحب چنین بهشتی خواهد بود و هیچکس جای دیگری را تنگ نمیکند. این همه کراتی که خداوند در عالم ماده خلق کرده که تعداد آنها از هزاران میلیارد هم بیشتر گفته شده است، در حالی که عالم معنا قابل مقایسه با این عالم نیست. همهی این «مساکن طیِّبه و جنّات عدن» به خاطر عمل و محبّت شماست.
فِی جَنَّاتِ عَدْن؛ «عَدْن» یعنی مستقر و ثابت؛ چیزی که همیشگی است. «جنّاتِ عدن» مخصوص عدهای خاص است؛ کسانی که از خدا ایمان خاص خواستند و خداوند به لطف خود به آنان عطا فرمود. جایگاه آنها به تعبیر قرآن ﴿فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[5] است. طبق روایاتی از پیامبر، جنّات عدن مخصوص نبییّن، صدیقین و شهداست.
وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر؛ مهمتر از هرچیز خشنودی پروردگار عالم از شخص مؤمن است. این امر وقتی تحقق مییابد که شخص از خدا راضی باشد. فرق رضا با صبر این است که صبر همراه با زحمت و رنج است، امّا رضا یعنی شیرین بودن همهی تلخیها؛ آنطور که حضرت زینب سلام اللّه علیها فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلا». همانطور که حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام وقتی از اسب بر زمین افتاد، عرضه داشت:
«رِضاً بِقَضائِکَ وَ تَسْلیماً لِأمْرِکَ لا مَعْبودَ سِواکَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ»[6]
«راضی به قضای تو و تسلیم فرمان تو هستم. معبودی جز تو نیست، ای فریادرس بیچارگان!»
امام حسین علیه السلام خلیفه خدا بر زمین است و هر چه اراده کند، حاصل میشود، امّا خود را بندهای کوچک و ضعیف در برابر پروردگار میبیند؛ این رضوان است.
مقام رضا به این سادگی حاصل نمیشود، ولی اگر کسی از خدا بخواهد، بهتدریج نصیبش میشود. هرچقدر هم طول بکشد، میارزد. باید همیشه بگوید: خدایا این نعمت را نصیب من کن که من از تو راضی باشم و تو از من راضی باشی؛﴿رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ﴾[7] در این صورت از برکت مولا علی علیه السلام از جانب خدای تعالی این خطاب میرسد:
﴿یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ۞ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً﴾[8]
«هان اى نفس اطمینان یافته! ۞ خرسند و خداپسند به سوى پروردگار خود بازگرد.»
نفس «امّاره» از بین میرود و به «لوامّه» میرسد؛ یعنی اگر خلافی کرد، خود را ملامت میکند. بعد از آن بهتدریج صاحب نفس «مطمئنّه» میشود؛ یعنی از دست هوای نفس آسوده شده، هیچ خلافی از او سر نمیزند و اطمینان مییابد که خدای تعالی کمکش میکند. بعد از آن به نفس «راضیه» و «مرضیه» میرسد؛ خداوند از او راضی، او از خدا راضی. این آخرین درجه برای نفس انسان است.
از خصوصیات چنین شخصی، طبق آنچه از روایات و اولیای خدا به ما رسیده، این است که خود را در برابر خدا فقیر محض میبیند؛ چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی. نه اینکه حالی به او دست بدهد و ساعات و دقایقی این طور باشد، خیر؛ در تمام عمر اعتقادش همین است. هیچ اندرهیچ اندرهیچ.
شخصی محضر آیت اللّه انصاری این شعر حافظ را میخواند:
گر بشکافند سراپای من جز تو نیابند در اعضای من
آیت اللّه انصاری سر در گوش او کرده، فرمودند:
گر بشکافند سراپای من از تو نیابند در اعضای من
این مرتبهی آسانی نیست؛ به ادعا نیست. شعر خواندن کاری ندارد. برای آنکه «جز تو نیابند» باید آن قدر خلاف نفس کند تا خدای تعالی نصیب فرماید.
لازم هم نیست به کسی نگاه کنید که او اینطور است و من هم باید اینطور باشم. هرکس به حساب خودش؛ نگاه درونش کند ببیند چگونه است؛ در مدت عمرش چقدر توانسته از خودش بریده، به سوی خدای تعالی حرکت داشته باشد؟
«حَاسِبُوا أنْفُسَکُمْ قَبْلَ أنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أنْ تُوزَنُوا»[9]
«از خود حسابرسی کنید، پیش از آنکه به حساب شما برسند و کارهای خود را بسنجید، قبل از آنکه اعمال شما را وزن کنند.»
جوانها و نوجوانها شبانهروز از خود حسابرسی کنند تا این کار برایشان عادت شود. ابتدا اعمالش را حساب کند؛ بعد حالاتش را و بعد اخلاقیاتش را تا خدای تعالی آنچه را میخواهد نصیبش کند. «ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ».
بالاتر از بهشت
در تفسیر عیاشى از على بن الحسین علیهما السلام روایت شده که فرمود:
وقتى اهل بهشت وارد بهشت شده، ولىّ خدا به جنّات و قصرهاى خود درآید و مؤمن بر تخت خود تکیه زند، خدمتگزاران به دورش حلقه مىزنند؛ شاخههاى پرمیوه، خود را به طرفش خم مىکنند؛ پیرامونش چشمهسارها جوشیدن مىگیرد؛ از چشماندازش نهرها به جریان مىافتد؛ برایش بساطها گسترده مىشود؛ پشتىها برایش مىگذارند؛ هر چه بخواهد و اشتها کند، قبل از آنکه بر زبان آورد، خُدّامش حاضر مىسازند؛ حورالعینها برایش از جنان بیرون مىآیند و بندگان خدا تا خدا بخواهد، در این حالت و در این تنعم بهسر مىبرند.
این است تا پروردگار جبار براى آنان تجلى نموده، فرماید: اى اولیاء و اى اهل طاعت من و اى ساکنان بهشت من که در جوار من منزل گرفتهاید! میل دارید به شما از کرامتى بالاتر از آنچه دارید، خبر دهم؟
عرض مىکنند: پروردگارا آن چیست که از این بهشت که هر چه بخواهیم در آن مىیابیم، بهتر و بالاتر است؟
بار دیگر همان پرسش تکرار مىشود و عرض مىکنند: پروردگارا بله. آن کدام خیر است که از این بهشت بهتر است؟
خداى تعالى فرماید: رضایت من از شما و دوستى من به شماست که از این لذتها و نعمتها که در آنید بهتر است.
بهشتیان گویند: آرى، پروردگار ما! رضایت تو از ما و محبت تو به ما، بهتر و گواراتر است.
آنگاه على بن الحسین علیهما السلام این آیه را تلاوت فرمود: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[10]
«تجلی خدا» یعنی شخص از مادیات کنده شده، ظهورات پروردگار را میبیند؛ متوجه میشود که همهی اینها از خداست. این فهم در اینجا برای همه میسر نیست، الّا قلیلی. «من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود» یعنی عدهای هستند که این تجلیات در همینجا برایشان ظاهر میشود.
«رضایت من» یعنی اهل بهشت میبینند که همهی اینها از خداست و او به رحمت واسعهی خود اعمالشان را این قدر وسعت داده، چنین نعمتهایی به آنها بخشیده است، حال میفرماید من از شما راضی هستم. این رضایت از همهی نعمتها بالاتر است.
[1] ـ بقره، ۲۵.
[2] ـ رحمن، ۲۹.
[3] ـ بحارالأنوار، 23، 33۹.
[4] ـ آلعمران، 133.
[5] ـ «در جایگاه صدق نزد پادشاه توانا». قمر، ۵۵.
[6]ـ مقتل الحسین، مقرّم، 282
[7] – توبه، 100.
[8] ـ فجر، 27 و ۲۸.
[9]ـ بحار الأنوار، ۶۷، ۷۳.
[10] ـ تفسیر عیاشى، ۲، ۹۶.