رمضان المبارک ۱۴۰۲-۱۴۴۴

چهاردهم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

چهاردهم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۱/۱۶ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

 

 

قال اللّه تعالی فی کتابه المبین:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»

در بحث طلب و اخلاق طلبگی، به عشق رسیدیم؛ یعنی طلبی که در اوج و بسیار شدید باشد. عرض کردیم که وقتی عشق به حضرت حق تعالی پیدا شد،‌ آثاری دارد.

یکی دیگر از آثار عشق زنده شدن و حیات یافتن است.

عشق آن است که مرده را زنده می‌کند. هرکه عشق نداشته باشد مرده است. به تعبیر حافظ:

هر آن کسی که در این حلقه زنده نیست به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

اگر عشق درون آدمی نباشد، حیات ندارد. عشق آمد تا حیات دهد و انسان‌ها را طالب خدا کند.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ»

کسی که طالب خدا باشد و خدا را بخواهد، ولاغیر، زنده است به عشق.

شب‌های ماه مبارک که صحبت از احیاست، احیا یعنی زنده کردن، حیات دادن. در فارسی می‌گوییم «شب‌زنده‌داری» یعنی در این شب از خدا می‌خواهیم ما را زنده کند، نه اینکه این ماه مبارک بگذرد و ما همان مرده‌ای باشیم که بودیم!

عشق و محبّت الهی انسان را حیات می‌دهد، نشاط می‌دهد، شادی و شادابی و سرزندگی می‌دهد؛ لذا بچه‌های جبهه را که نگاه می‌کردی، می‌دیدی انگار هیچ غمی در آنها وجود ندارد. این‌قدر شاد و بشّاش و خرم؛ زنده بودند. گویی در این جبهه که آمده بودند، پا به عالم برزخ و نشئۀ دیگر گذاشته بودند.

حیات پیدا کردن، نشاط پیدا کردن، از افسردگی بیرون آمدن عشق است. مولانا فرمود:

گریه بدم خنده شدم مرده بدم زنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

این‌ها شعر نیست، وصف حالی است که نصیب این بزرگان شده و در این قالب‌ها ریخته‌اند.

آن شادی و فرح که انسان عاشق خدا باشد، دل را زنده می‌کند.

مولانا حکایتی دارد، می‌گوید کسی مرده بود و او را تشییع می‌کردند. فرزندش گریه می‌کرد و می‌نالید که ای پدر، تو را به جایی می‌برند که تنگ و تاریک است؛ زمستان سرد و تابستان گرم است؛ چراغ و آب و غذا ندارد و هیچ یافت نمی‌شود.

کودکی با پدرش آنجا بود. گفت پدرجان، مثل اینکه این مرده را به خانۀ ما می‌برند. گوش کن، آدرس خانۀ ما را می‌دهد که تنگ و ترش و تاریک است و هیچ ندارد.

مولانا از این حکایت استفاده معنوی می‌کند و می‌گوید این آدرس دل ماست، وقتی که عشق خدا در آن نباشد. دلی که از محبّت خدا خالی باشد؛ نور و ذکر خدا در آن نباشد، مرده است.

زنده‌ای و زنده‌زاد ای شوخ شنگ

دل نمی‌گیرد تو را زین گور تنگ؟

وقتی در دل خدا نباشد، همین است؛ نور ندارد، سرد است، هیچ معنویتی در آن نیست، زنده نیستی. باید زنده شوی و احیا ان‌شاءاللّه همین زنده شدن به عشق الهی است.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت رضوان اللّه تعالی می‌فرمودند عشق انسان را به یک معنا دیوانه می‌کند.

دیوانه به تعبیر دنیوی‌ها، وگرنه عاقل‌ترین عاقل‌ها آن است که عشق الهی پیدا کرده، امّا اهل دنیا می‌بینند این مثل آنها نیست؛ چیزهایی را که این‌ها رعایت می‌کنند او نمی‌کند. می‌گویند آدم نباید این‌طور باشد؛ باید حواسش جمع باشد که گربه شاخش نزند. اسم خودشان را هم می‌گذارند آدم.

آنها فکر می‌کنند او دیوانه است، در حالی که اگر درست نگاه کنی، دیوانه خودشان هستند، آنهایند که برعکس می‌روند.

رضوان خدا به حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت یکی از معدود کتاب‌هایی که به قلم خود نوشتند -بیشتر آثار ایشان از صوت تبدیل به کتاب شده- در جواب دوستی است که دربارۀ کلمۀ عشق پرسیده بود که چرا لفظ عشق در قرآن نیست و در روایات کم است.

این کتاب تحت عنوان «کلمۀ عشق» به چاپ رسیده، در سایت وجود دارد و بنده هم در کتاب «هستی و عشق و نیستی» آن را آورده‌ام.

در زیارت امین اللّه که بسیار زیارت بلندی است و حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت دستور دادند آن را بر قبر فرزند شهید خود، محمّدحسین قرار دهند تا هرکه آمد، بخواند. یکی از فقرات این زیارت این است: «اللَّهُمَّ إِنَ‏ قُلُوبَ‏ الْمُخْبِتِینَ‏ إِلَیْکَ‏ وَالِهَه» «مُخبت» یعنی کسی که قلبش به خدای تعالی طمأنینه پیدا کرده.

ایشان می‌فرمایند: «کلمۀ «خبت» یعنی سکون و اطمینان. قلب و نفس مُخبت متعلق به خداوند گردید و از غیر خداوند بریده و اطمینان نفس و قلب آنان به منعم حقیقی می‌باشد. چنین قلبِ مطمئن به خداوند، منحصر به عشاق خداوند است.»

بعد توضیحاتی می‌دهند و می‌فرمایند: «خلاصه معنی عبارت این است که کسانی که عاشق حضرت‌عالی شدند، عقل خودشان و صلاحدید خودشان و روشنایی خودشان را به‌واسطۀ طلب و عشق حضرت‌عالی از دست داده و به‌واسطۀ روشنایی حقیقی و نور اعظم، از خودشان روبرگردانیده‌اند.»

دیگر به خودش توجه ندارد. حواست کجاست؟ چیزی که نفس است، اهل دنیا اسمش را عقل می‌گذارند، امّا مخبت از این نفس که آنها می‌گویند عقل، بیرون آمده.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت ادامه می‌دهند: «چنین دیوانگانِ خداوند منحصر به عشاق، و اخبات بر آنها منطبق می‌شود. شدت حبّ و عشق این طایفۀ مخبتین به جایی می‌رسد که مردم می‌گویند اینان دیوانگان‌اند.»

مثلاً آداب علمایی چیست؟ حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت بیل می‌زدند، در حوزه کار می‌کردند، در حالی که از نظر آنها عالم نباید بیل بزند، شأن علمایی این نیست. امیرالمؤمنین که از همه عالم‌تر بودند. چیزهایی را ما برای خودمان درست کردیم و به کسانی که خلاف این باشند می‌گوییم دیوانگان‌اند.

در ادامه می‌فرمایند: «در خطبۀ شریفۀ همام، حضرت امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین می‌فرمایند: نه، این‌ها طایفۀ دیوانگان نیستند، بلکه عشق حضرت ربّ‌الارباب به آنها رسیده و به آنها فهمانده که غیر خدا و دوستانش «کَسَرابٍ بِقیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» این‌ها این را فهمیدند.»

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبۀ همام صفات متقین را بیان می‌فرمایند و می‌فرمایند «یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى» مردم به آنها نگاه می‌کنند و خیال می‌کنند مریض است. می‌گویند مثل اینکه حالت خوش نیست. آدم که این‌طور نمی‌کند! «وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض» آنها بیمار نیستند.

«وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا» مردم می‌گویند این‌ها قاطی کردند. «خولطوا» از «خالط» یعنی قاطی کردند.

«وَ لَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ» امر عظیمی با جان این‌ها درآمیخته. این امر عظیم را حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت فرموند عشق است، عشق خداست.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت یکی از مصادیق خطبۀ متقین را شهید حبیبب روزی‌طلب ذکر کردند که مردم فکر می‌کردند دیوانه است، ولی عاشق بود، حبیب بود.

پس یکی دیگر از آثار عشق این است که «غم عشقت بیابان پرورم کرد». «إِنَ‏ قُلُوبَ‏ الْمُخْبِتِینَ‏ إِلَیْکَ‏ وَالِهَه».

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

خرقه جایی گرو و باده و دفتر جایی

دیگر برای خود نه شخصیت قائل است که آقا من آیت‌اللّه و آیت‌اللّه‌العظمی هستم و فلان و بهمانم. خیر، شیدای شیدا. چون می‌داند غیر خدا همه سراب است و آن‌که هست و هستِ واقعی خداست.

رفع تکلف عبادت

یکی دیگر از آثار عشق این است که عبادت و تکلیف را از حالت کلفت و سختی بیرون می‌آورد و عبادتش عاشقانه می‌شود. چطور عاشق، اگر با معشوق قرار داشته باشد، لحظه‌شماری می‌کند، به قول مولانا:

زان شبی که وعده کردی روز وصل

روز و شب را می‌شمارم روز و شب

روز و شب نمی‌شناسد. منتظر است وفت نماز شود. برخی هم نمازشان این‌طور است که نزدیک قضاشدن، به اکراه چند رکعت نماز می‌خوانند. البته همین هم قبول است و خداوند سعه دارد.

امّا کسانی بالاتر از این هستند. این شعر سعدی قبلاً در کتاب‌های درسی بود:

دوش مرغی به صبح می‌نالید

عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلص را

مگر آواز من رسید به گوش

گفت: باور نداشتم که تو را

بانگ مرغی چنین کند مدهوش

گفتم این شرط آدمیت نیست

مرغ تسبیح‌گوی و ما خاموش

امّا حافظ می‌گوید این‌طور برای نمازشب بیدارش می‌کنند:

زلف آشفته و خِی‌کرده و خندان‌لب و مست

پیرهن چاک و غزل‌خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان

نیمه‌شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینۀ من خوابت هست؟

عاشقی را که چنین بادۀ شب‌گیر دهند

کافر عشق بود گر نشود باده‌پرست

اگر شب بلند شود، می‌شود عشق‌بازی با خدا. جناب شیخ ابوسعید ابوالخیر گفت:

 

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند

گرد در و بام دوست پرواز کنند

هرجا که دری بود به شب دربندند

الّا در عاشقان که شب باز کنند

حیف است این عشق‌بازی و این ماه مبارک که ماه عشق‌بازی با خداست از دست برود! حافظ چه زیبا گفت:

دریغا عیش شب‌گیری که در خواب سحر بگذشت

ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

یعنی اگر خوابیدی، آن عیش شب‌گیر را از دست می‌دهی. حیف است از دست دادن این قرار ملاقات معشوق را! این شب‌های احیاء ماه رمضان وقت همین است.

راه حصول عشق

از آثار عشق زیاد صحبت کردیم، امّا چه کنیم که این عشق پیدا شود؟ همۀ این‌ها خوب، امّا چطور عشق پیدا شود؟ راه آن همین آیۀ شریفه‌ای است که ابتدا عرض کردم:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»

بگو اگر خدا را دوست دارید، از شرع حضرت ختمی صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مرتبت پیروی کنید. شرع و شریعت آن چشمه‌ای است که آب دارد و سیرآب می‌کند.

از پیامبر تعبیت کنید تا محبوب خدا شوید. پیامبر آمده که تبعیتش کنید. خداوند فرمود:

«یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»[1]

علم و تزکیه باید با هم باشند. اگر شد، عشق خدا می‌آید. این‌ها هم در همین قرآنی است که پیامبر اکرم آورده. ما فکر می‌کنیم که یک جای دیگر و یک جور دیگر است! خیر، همین است.

وقتی سن و سال کمتری داشتیم، ذکری از حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌خواستیم، جرأت هم نمی‌کردیم مطرح کنیم. وقتی برای عملیات محرم -که شهید حبیبب روزی‌طلب در آن شهید شد- برای خداحافظی به منزل حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت رفتم، دست آقا را بوسیدم و وقتی آقا به چشمانم نگاه کردند، به خود جرأت دادم و گفتم ذکری بدهید!

پیش خود فکر می‌کردم الآن می‌روند و از قوطی عطاری ذکری که هیچ‌کس ندارد، می‌آورند، من هم کیف می‌کنم. این هم نوعی خودخواهی است.

ایشان گفتند در جبهه که هستید، بعد از هر نماز صد صلوات بفرست.

با خود گفتم صلوات را که همه می‌فرستند. از آنها که در قوطی عطاری است و یک جای دیگر است، می‌خواستم، امّا خیر. این صلوات بسیار ذکر بلندی است.

ما فکر می‌کنیم باید یک چیز دیگر باشد که بالا برویم و عاشق خدا شویم، خیر. همین نماز و روزه و شریعت حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله کافی است. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» اگر تبعیت حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را داشتید، حتماً خدای تعالی حبّ خود را در دل شما راه می‌دهد. غیر از این هم راهی نیست.

به‌راستی چه نعمت بزرگی است که خدا منّت گذاشته بر ما که این دین و این ماه مبارک و این سفره الهی را به ما عطا فرموده!

خدایا خداوندا تو را به مقرّبان درگاهت، ما را دست خالی از این ماه مبارک بیرون نبر!

خدایا خداوندا تو را به حبیبت، حضرت ختمی مرتبت، بین ما و اهل‌بیت علیهم‌السلام جدایی مینداز!

خدایا ما را ببخش و بیامرز، گناهان ما را ببخش. به‌خاطر این‌همه گناهی که داریم، آبروی ما را نریز!

طول و عمر موفقیت به استاد گرامی آیت‌اللّه سید علی‌محمّد دستغیب عطا فرما!

ما را بدار حسین‌وار زندگی کنیم، حسین‌وار بمیریم و با حسین علیه‌السلام محشور شویم!

[1]. آل‌‌عمران، ۱۶۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است