محرم ۱۳۹۲ - ۱۴۳۵

سخنرانی شب هشتم محرم ۱۳۹۲

 

صوت جلسه

دانلود فایل‌های صوتی محرم ۱۳۹۲

 

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

سخنرانی شب هشتم محرم  | دوشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۲۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب 

 

شرح دعاى عرفه

بِکَ أنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی وَ عَلَیْکَ أتَوَکَّلُ فَلاَ تَکِلْنِی وَ اِیَّاکَ أسْأَلُ فَلاَ تُخَیِّبْنِی

از تو یارى مى‌طلبم، مرا یارى فرما و بر تو توکل مى‌کنم، پس مرا وا مگذار و از تو درخواست مى‌کنم، ناامیدم مگردان!

 

بِکَ أنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی؛ قرآن کریم در آیات مختلف از زبان مؤمنین و پیامبران طلب یارى از درگاه خداوند کرده است، مخصوصآ در جنگ‌ها و هنگام رویارویى با کافران و دشمنان دین خدا. هر کس در هر شأن و موقعیتى باشد، به ناچار باید از خداوند طلب یارى کند؛ اگر دنیا را مى‌خواهد؛ اگر موفقیت در تحصیل و کسب و کار را مى‌خواهد؛ اگر دچار گرفتارى و بلایى شده یا مرضى گریبانش را گرفته؛ اگر مورد آزار و اذیت دیگران است، از خداوند درخواست کمک مى‌کند. این بسیار خوب است که انسان در امور مربوط به دنیا و دین خود دست نیاز به درگاه پروردگار دراز کند و از او یارى بجوید. یکى از خصوصیات بارز مؤمنین واقعى همین است. شخص مؤمن فقط خدا را کمک‌کار خود مى‌داند و به راستى خداوند بهترین کمک رسان است.

در امور مربوط به آخرت هم همین طور است؛ یعنى باید از خدا بخواهیم که بتوانیم واجبات را انجام دهیم؛ نمازمان را سر وقت بخوانیم؛ از حرام پرهیز کنیم و عمر و جوانى خود را بیهوده تلف نکنیم.

حضرات معصومین نیز در همه‌ى کارهاى خود از خداوند استمداد مى‌جستند، با این تفاوت که ایشان تمام نظرشان به خداى تعالى بود و جز او یارى‌گرى نمى‌شناختند؛ لذا اگر به کسى هم رو مى‌کردند و از کسى درخواستى مى‌نمودند، متوجّه خداى تعالى بودند، بر عکس دیگران که اسیر شرکند، یعنی شرک خفی و بعضا غیر خدا را مؤثر مى‌دانند.

وَ عَلَیْکَ أتَوَکَّلُ فَلاَ تَکِلْنِی؛ قرآن کریم در هفت آیه مى‌فرماید :

(وَ عَلَى اللهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُوْمِنُونَ)

«مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.»

مؤمنین همواره بر خداند توکل مى‌کنند و او را وکیل خود قرار مى‌دهند. خدا نیز متوکلین را دوست مى‌دارد؛ (اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ)[1]

(وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)[2]

«هر کس بر خدا توکل کند، او کفایتش مى‌کند.»

توکل یعنى این که انسان مقدمات کار خویش را فراهم آورد و باقى کار را به خدا بسپارد؛ …با توکل زانوى اشتر ببند.

وقتى جناب یوسف در زندان بود، دو نفر از زندانیان، هر کدام خوابى دیدند و تعبیرش را از یوسف پرسیدند. اولى خواب دید طبقى بر سرش گذاشته و پرندگان از آن مى‌خورند. دومى خواب دید براى پادشاه انگور مى‌فشارد. جناب یوسف به اولى گفت که به دار آویخته مى‌شود و به دومى خبر آزادى داد و گفت که از نزدیکان پادشاه خواهد شد. پس از مدّتى همین اتفاق افتاد. وقتى که دومى را از زندان بیرون مى‌بردند، یوسف به او گفت: نزد پادشاه مرا هم یاد کن و از حال من او را آگاه ساز! در این وقت جبرئیل نازل شد و گفت :

اى یوسف! چه کسى تو را از قعر چاه نجات داد؟ چه کسى نزد زلیخا محبوبت کرد؟ چه کسى از دست او نجاتت داد؟ چه کسى طفل شیر خوار را به سخن آورد تا به نفع تو شهادت دهد؟ چه کسى تو را از نظر سوء زنان مصر نگه داشت؟ اکنون چه کسى مى‌تواند تو را از این زندان نجات دهد، غیر از خدا؟ آیا متوسّل به بنده‌اى کوچک شده‌اى؟ به همین دلیل باید چند سالى بیشتر در زندان بمانى تا توجّه یابى.

البتّه جناب یوسف مقام نبوت داشت و مقرّب پروردگار بود، لکن باید متوجّه مطالب دقیق‌ترى مى‌شد و به همین دلیل چند سال دیگر در زندان ماند.

یکى از معانى توکل بر خدا رو نینداختن به ظالمین و دشمنان خدا است، ولى درخواست از مؤمنین و قرض گرفتن و رو انداختن به آنها هیچ اشکالى ندارد و منافى توکل بر خدا نیست.

حضرات معصومین به دلیل شأن عالى خود و توجّه کامل به پروردگار، توکلى بسیار قوى‌تر از دیگران دارند؛ زیرا مى‌دانند که هیچ موجودى، وجود و صفتى از خود ندارد و هر کس هر چه دارد از خدا است و همه در مقابل او کوچک و هیچند؛ لذا به سادگى رو به کسى نمى‌کنند و همواره متوجّه‌اند که کار به دست خدا است.

ایشان با آن که از همه بالاترند، متوجّه‌اند که هر چه دارند از خدا است. هر کس بیشتر خود را در مقابل خدا کوچک دانست و بیشتر از دین خدا، بى هیچ منّتى، دفاع کرد، خداوند بزرگش مى‌کند و نعمت‌هاى بى‌شمار عطایش مى‌کند. هر کس بیشتر بنده‌ى خدا باشد و خضوع بیشترى براى او داشته باشد و به حقیقت بفهمد که هیچ ندارد، به او نزدیک‌تر مى‌شود، تا آنجا که امین خدا مى‌گردد و در حرم او قدمى مى‌گذارد و به معناى واقعى، عالم و عارف مى‌شود.

حضرت ابا عبدالله علیه السلام در عین حال که نور خدا را در همه جا مى‌بیند و متوجّه دست قدرت خداى تعالى است، اشتباه نمى‌کند و به «تشخّص» التفات دارد؛ یعنى مى‌داند که هر کس چه خصوصیاتى دارد و چه مى‌کند و اثر این کارش چیست. این مقام «جمع الجمع» نام دارد؛ یعنى با آن که همه‌ى موجودات حامل نور وجود خداى تعالى هستند، یکى با اختیار خود مى‌شود یزید پلید که جز کثافت و تاریکى هیچ ندارد و یکى دیگر، باز با اختیار خود مى‌شود سلمان فارسى.

سؤال: چرا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا مى‌فرمود: «هل من ناصرٍ یَنصُرُنى هَل مِن مُعینٍ یُعینُنى هَل مِن مُغیثٍ یُغیثُنى هَل مِن ذَابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ الرسول»؟

پاسخ:

استغاثه ایشان از مردم کوفه و سپاه عمر سعد براى این است که بفهماند تنها کسى که صلاحیت امامت و رهبرى جامعه را دارد و مى‌تواند دنیا و آخرت مردم را به بهترین شکل تأمین کند و راه خدا را به آنان بنماید و به آن هدایت نماید، فقط امام معصوم است.

ایشان با استغاثه خود به مردم، تا روز قیامت فهماند که کسانى که آب را بر مسلمانى مى‌بندند و حتّى کودکان بى‌گناه را از آن محروم مى‌کنند، صلاحیت رهبرى جامعه را ندارند و اصلا انسان نیستند.

علاوه بر این هیچ بعید نبود که این نداى یارى‌طلبى، بعضى را متذکّر سازد، همچنان که حرّ بن یزید ریاحى در روز عاشورا متنبّه شد و به سوى امام آمد. در شب عاشورا هم نزدیک به سى نفر از سپاه دشمن به امام پیوستند. حتّى اگر در اثر این نداى مظلومانه کسى از آیندگان هم به یارى حسین علیه السلام بر خیزد خوب است. به همین جهت بود که پس از مدّت کوتاهى قیام توابین رخ داد و بعضى از حاضران در کربلا و بى‌وفایان کوفى علیه یزید قیام کردند.

اثر دیگراین استغاثه این است که بر ایمان و محبّت مؤمنین و دوستان اهل بیت افزوده مى‌شود و بر شقاوت و گمراهى دشمنان ایشان نیز اضافه مى‌شود.

(اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمآ)[3]

«مهلتشان مى‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند.»

وقتى کسى خود را در آتش مى‌بیند و آتش بیشتر براى خود مى‌طلبد، خدا هم در این کار یارى‌اش مى‌کند. خداوند وسایل نجات و هدایت همه را فراهم آورده است، امّا وقتى کسى خود طالب گمراهى است، خدا مانعش نمى‌شود.

وَ اِیَّاکَ أسْأَلُ فَلاَ تُخَیِّبْنِی؛ به همه‌ى دوستان عزیز سفارش مى‌کنیم که دعا و درخواست از پروردگار را رها نکنند. نباید گمان کرد اتفاقات، چون با قلم تقدیر نوشته شده، تغییرپذیر نیست. دعا اگر هیچ تغییرى هم ایجاد نکند، موجب بالا رفتن درجه انسان مى‌شود. گاه انسان تا چیزى از خدا نخواهد، عنایتى نصیبش نمى‌شود. خداى تعالى به حضرت موسى على نبینا و آله و علیه السلام فرمود: حتّى نمک طعامت را هم از ما بخواه! قرآن کریم مى‌فرماید :

(وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أسْتَجِبْ لَکُمْ اِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ)[4]

«پروردگار شما فرموده: مرا بخوانید تا اجابتتان کنم. آنان که از عبادت من کبر مى‌ورزند با خوارى به دوزخ مى‌افتند.»

در این آیه، دعا به عنوان عبادت معرفى و عقوبت جهنّم براى تکبّر از این عبادت ذکر شده است. نباید از دعا ناامید شد. این را هم باید توجّه داشت که بعضى دعاها باید در زمان خود مستجاب شوند و اجابت فورى آن براى انسان خوب نیست.

بعضى افراد مستجاب الدعوه هستند، امّا خود را از مردم پنهان مى‌کنند.

از سعید بن مسیّب روایت شده که گفت: قحطى عمومى مردم را فرا گرفت. من چشم خود را گشودم، غلام سیاهى را بالاى تپه‌اى تنها دیدم. به طرف او روان شدم، دیدم لب‌هاى خود را حرکت مى‌دهد. هنوز دعاى او تمام نشده بود که ابرى آمد، چون آن ابر را دید خوش‌حال شد و برگشت. به قدرى باران آمد که ما گمان کردیم غرق خواهیم شد. من به دنبال آن غلام رفتم تا این که دیدم داخل خانه على بن الحسین علیهما السلام شد. من نیز در خانه على بن الحسین داخل شدم، عرض کردم :

اى آقاى من! آیا در خانه شما غلام سیاهى است که او را به من بفروشى و مرا ممنون نمایى؟ فرمود: اى سعید چرا آن غلام به تو بخشیده نشود؟ به سرپرست غلامان خود دستور داد تا کلیه غلام‌هایى را که در خانه بودند به من عرضه کرد، ولى من آن غلام سیاه را در بین آنان ندیدم. گفتم: من آن غلام سیاه را ندیدم. سرپرست غلامان گفت: غیر از فلان غلام که نگهبان است کسى نیست. گفتم: او را بیاور! چون او را آورد دیدم همان غلام سیاهى است که من مى‌خواستم.

به على بن الحسین عرض کردم: این همان غلام سیاهى است که من مى‌خواهم. فرمود: اى غلام! سعید مالک تو شد، با او برو! غلام سیاه به من گفت: چه باعث شد که بین من و مولاى من جدایى انداختى؟ گفتم: آن معجزه‌اى که من بالاى تپه از تو دیدم. ناگاه آن غلام دست خود را با تضرع و زارى به طرف آسمان بلند کرد و گفت: اى خدا! اگر ما بین من و تو رازى بوده که آن را فاش کردى الآن مرا قبض روح کن. على بن الحسین علیهما السلام گریه کرد و اشخاصى که در حضور آن حضرت بودند نیز گریه کردند، من هم با چشم اشکبار خارج شدم. همین که به منزل خود رسیدم، قاصد زین العابدین آمد که اگر میخواهى از آن غلام سیاه تشییع جنازه نمایى، فعلا موقعیت دارد. من با آن قاصد حرکت کردم و آن غلام را مرده دیدم.

 

یارى خدا به حسین بن على علیهماالسلام

ممکن است سؤال شود که یارى خداى تعالى درباره حسین بن على علیهماالسلام در روز عاشورا چگونه بود؟

براى پاسخ به این سؤال ابتدا باید ببینیم که امام حسین علیه السلام با چه هدفى پاى در کربلا گذاشت و از خدا چه مى‌خواست؟

مى‌دانیم که ایشان هدف خود را امر به معروف و نهى از منکر اعلام کردند و قصد اصلاح دین جدّشان رسول خدا صلّى الله‌علیه وآله را داشتند.

ایشان مى‌خواستند به مردم بفهمانند که رسول خدا صلّى الله‌علیه وآله وجهه‌اى کاملا الهى داشت و از طرف خدا مبعوث شد تا دنیا و آخرت مردم را اصلاح کند. امامان معصوم بعد از ایشان هم همین طور بودند و همین هدف را داشتند.

در حقیقت دنیا از آخرت و دین از سیاست جدا نیست و اگر رهبرى الهى جلودار انسان‌ها شود، آنان را از مسیر دنیا به آخرت مى‌رساند و هر دو را آباد مى‌کند، در حالى که امثال یزید و معاویه و دیگر خلفاى غاصب هیچ بهره‌اى از معنویات نداشتند و دنیا و آخرت را از هم جدا کردند و مردم را از هر دو باز داشتند.

با توجّه با این مطلب، حضرت حسین بن على علیهماالسلام به خواست خود رسید و خداوند در این هدف ایشان را یارى فرمود. بسیارى از مردم، هم در آن روز و هم بعد از آن، تا روز قیامت این حقیقت را دریافتند.

کسانى که براى حضرت ابا عبدالله دلشکسته مى‌شوند، قلبشان با آن حضرت یکى مى‌شود و فهمشان بالا مى‌رود و متوجّه حقایق بسیارى مى‌شوند.

همچنین ایشان به همه‌ى مردم تا روز قیامت نشان داد که چون اویى، با آن مقام و مرتبت عالى، باید خود را فدا کند تا دین خود و احکام خدا باقى بماند. تنها کسانى شایسته‌ى رهبرى مردم هستند که معصوم یا کاملا تابع معصوم باشند و دین خدا را مانند جان خود حفظ کنند و از بذل جان براى آن ابایى نداشته باشند.

 

 



[1] ـ آل عمران، 159.

[2] ـ طلاق، 3.

[3] ـ آل عمران، 178.

[4] ـ غافر، 60.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است