تفسیر سوره یوسف

سوره یوسف آیه ۷ تا ۹ | جلسه ۵

گاهی انسان گناه و خلافی انجام می‌دهد و بعد پشیمان می‌شود و توبه می‌کند، امّا گاهی قبل از انجام گناه متوجه زشتی آن می‌‌شود، ولی می‌گوید انجام می‌دهم و بعد توبه می‌کنم؛ این بد است. خداوند توبۀ کسی را که واقعاً از گناه پشیمان شده، می‌بخشد، ولی چنین کسی که نسبت به گناه بی‌باک است، کارش سخت است. به‌قول شهید آیت‌اللّه دستغیب می‌گویند بگذار در جوانی خوش باشیم، موقع پیری توبه می‌کنیم.
فیلم جلسه
 

 

صوت جلسه
متن تفسیر
  

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره یوسف | آیات ۵ تا ۷ | یکشنبه ۱۳۹۸/۰۷/۱۴ | جلسه ۵

 

 

 

 

حکمت ۴۰ نهج‌البلاغه:

«لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه‏»

«زبان عاقل پشت قلب او و قلب نادان پشت زبانش است.»

عاقل یعنی بافهم و مؤمن. احمق یعنی نادان؛ کسی که ایمانش ضعیف است.

عاقل اول فکر می‌کند و همۀ جوانب را می‌سنجد که سخنش گناه و غیبت و تهمت و مسخره کردن و تحقیر دیگران نباشد و مفید باشد. اول به این چیزها فکر می‌کند، بعد حرف می‌زند؛ لذا بعد از حرف زدن پشیمان نمی‌شود. می‌گوید الهی شکر؛ خدایا تو توفیق دادی.

احمق یعنی آن‌که ایمان درستی ندارد و نادان است، این طور نیست. او اول حرف می‌زند و هرچه بر زبانش آمد، می‌گوید و بعد پشیمان می‌شود. می‌گوید چرا این حرف را زدم. کاش این را نگفته بودم!

در اعمال هم همین است؛ آدم عاقل اولِ هر کار فکر می‌کند و با ملاک‌های قرآن و روایات می‌سنجد و با افراد مؤمن و عاقل مشورت می‌کند تا پشیمان نشود، امّا نادانی که ایمان درستی هم ندارد، هر کاری شد، می‌کند و بعد پشیمان می‌شود.

 

تفسیر آیه ۷ تا ۹ سوره یوسف

لَقَدْ کانَ فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلینَ (۷)

بی‌تردید در داستان یوسف و برادرانش نشانه‌هایی برای سؤال کنندگان است.

إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (۸)

هنگامی که گفتند یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدرمان از ما محبوب‌تر هستند، در حالی که ما گروهی نیرومندیم. پدر ما در گمراهی آشکاری است.

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحینَ (۹)

یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دوری بفرستید تا توجه پدرتان فقط به شما باشد و بعد از آن مردمانی نیکوکار شوید.

«لَقَدْ» بی‌تردید، به یقین «کانَ» بوده است «فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ» در داستان یوسف و برادرانش «آیاتٌ» نشانه‌هایی «لِلسَّائِلین» برای سؤال کنندگان.

«إِذْ قالُوا» هنگامی که (برادران به هم) گفتند «لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ» یوسف و برادرش «أَحَبُّ» محبوب‌تر هستند «إِلى‏ أَبینا» نزد پدرمان «مِنَّا» از ما «وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» در حالی که ما گروهی توانمند و کارآمد هستیم. «إِنَّ أَبانا» به درستی که پدر ما «لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ» در گمراهی آشکاری است.

«اقْتُلُوا یُوسُفَ» یوسف را بکشید «أَوِ اطْرَحُوهُ» یا او را بفرستید «أَرْضاً» به سرزمینی دور و ناشناخته «یَخْلُ لَکُمْ» تا فقط مخصوص شما شود «وَجْهُ أَبیکُمْ» توجه پدرتان «وَ تَکُونُوا» و بشوید «مِنْ بَعْدِه» بعد از این کار «قَوْماً صالِحینَ» مردمانی صالح و نیکوکار.

لَقَدْ کانَ فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلین؛ آیات یعنی نشانه‌ها. وقتی خدای تعالی دربارۀ موضوعی صحبت می‌فرماید، مقصودش این نیست که صرفاً قصه‌ای تعریف کند. این‌ها نشانه‌های خداست و می‌خواهد از این حکایت‌ها او را بشناسیم. در واقع او ما را به توحید و یگانگی خود دلالت می‌کند؛ به اینکه مؤثر فقط اوست و زمام همۀ امور به دست اوست و آنچه بخواهد انجام می‌دهد.

این درست که بشر مختار است و هر کاری بخواهد، انجام می‌دهد، لکن گاهی مردم می‌خواهند کسی را پایین بیاورند، امّا خدای تعالی از همان راهی که می‌خواهند او را پایین بکشند، بلندش می‌کند. می‌خواهند آبروی کسی را بریزند، امّا خدا از همان راه بزرگش می‌کند و عزّتش می‌دهد. می‌خواهند کسی را نابود کنند، ولی از همان راه بود پیدا می‌کند.

تفسیر المیزان در این باره می‌نویسد:

«لَقَدْ کانَ فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلین» از این جمله شروع به بیان داستان مى‏شود و در این جمله مى‏فرماید: در داستان یوسف و برادرانش آیات الهی‌اى است که دلالت بر توحید او مى‏کند، و دلالت مى‏کند بر اینکه خداى تعالى ولىّ بندگان مخلص و عهده‏دار امور آنان است تا به عرش عزّت بلندشان کرده، در اریکه کمال جلوسشان دهد. پس خدایى که غالب بر امر خویش است، اسباب را هر طور بخواهد مى‏چیند، نه هر طور که غیر او بخواهند، و از به کار انداختن اسباب نتیجه‏اى که خودش مى‏خواهد، مى‏گیرد، نه نتیجه‏اى که بر حسب ظاهر نتیجه آن است.

برادران یوسف به وى حسد ورزیده، او را در قعر چاهى مى‏افکنند و سپس به عنوان برده‏اى او را به مکاریان مى‏فروشند و بر حسب ظاهر به سوى هلاکت سوقش مى‏دهند، ولى خداوند نتیجه‏اى بر خلاف این ظاهر گرفت و او را به وسیله همین اسباب زنده کرد. آنها کوشیدند ذلیلش کنند و از دامن عزّت یعقوب به ذلّت بردگى بکشانند، امّا خداوند با همین اسباب او را عزیز کرد. آنها خواستند زمینش بزنند و خداوند با همان اسباب بلندش کرد. آنها مى‏خواستند محبّت یعقوب را از او به خود برگردانند، لکن خداوند قضیه را برعکس کرد. آنها کارى کردند که پدرشان نابینا شد و در اثر دیدن پیراهن خون‏آلود یوسف دیدگان را از دست داد. خداوند به‌وسیلۀ همان پیراهن چشم او را به او برگردانید و به محض آنکه بشیر پیراهن یوسف را آورد و به روى یعقوب انداخت، دیدگانش باز شد.

همچنین همواره هر کس مى‏خواست او را آزارى برساند، خداوند او را نجات مى‏داد و همان قصد سوء را وسیلۀ ظهور و بروز کرامت و جمال ذات او مى‏کرد. در هر راهى که او را بردند که بر حسب ظاهر منتهى به هلاکت و یا مصیبت وى مى‏شد، خداوند عیناً به‌وسیلۀ همان راه او را به سرانجامى خیر و به فضیلتى شریف منتهى نمود.

به همین معناست اشاره یوسف که در مقام معرفى خود براى برادرانش گفت: «أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» و نیز در برابر برادرانش به پدر بزرگوارش گفت: «یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی» آن‌گاه وقتى مجذوب جذبه الهى مى‏شود، با تمام وجود به سوى خدا متوجه و از غیر او روى‏گردان شده، مى‏گوید: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ …»[1]

إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَه؛ «عُصبه» یعنی جمعیتی حدود ۱۰ تا۱۵ نفر که افرادی ورزیده و کاردان هستند. این لغت جمعی است که مفرد ندارد؛‌ مثل قوم.

برادران یوسف گفتند پدرمان یوسف و بنیامین را بیشتر از ما دوست می‌دارد و همواره آنان را در آغوش مهر خود قرار می‌دهد، در حالی که آنها کودکانی بیش نیستند و ماییم که همۀ کارهای او را انجام می‌دهیم و امور زندگی‌اش را می‌چرخانیم.

إِنَّ أَبانا لَفی‏ ضَلالٍ مُبین؛ اینکه گفتند پدر ما در گمراهی است، مقصودشان گمراهی دینی نبود؛‌ چراکه او را پیامبر خدا می‌دانستند و آخر کار هم گفتند ما کار بدی کردیم و از خدا برای ما استغفار کن.

بنابراین منظورشان این بود که ما با توانمندی و عقلی که داریم، کارهای پدر را انجام می‌دهیم؛ زراعت می‌کنیم؛ گاو و گوسفندها را می‌چرانیم و وسیلۀ رزق و روزی خانواده هستیم، نه این دو کودک. این‌ها که کاری از دستشان بر نمی‌آید، با این حال احترامی که پدر به آنها می‌گذارد، بیش از ماست؛‌ پس او آداب زندگی را نمی‌‌داند و از این جهت در ضلال مبین است.

آنها می‌‌دانستند هر پدر و مادری نسبت به فرزندان کوچک خود مهربانی و محبّت بیشتری دارد. این به‌خاطرِ کوچکی و ترحم به اوست، امّا علاوه بر این ملتفت بودند احترام خاص یعقوب به یوسف، غیر از این است. آنها می‌دانستند معنویت خاصی در یوسف وجود دارد؛‌ لذا حسدش را بردند و برایش نقشه کشیدند.

برادران یوسف کافر نبودند. آنها دین داشتند و حضرت یعقوب را پیامبر خدا می‌دانستد، امّا وقتی حسد در دل انسان وارد می‌شود، چشم و گوشش را تاریک می‌کند و فهم خدایی ‌او را می‌گیرد تا آنجا که حتی برای برادر خود تله می‌گذارد و آزارش می‌دهد.

اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً؛ گاهی انسان تصمیمات غلطی می‌گیرد، در حالی که فکر می‌کند کار خوبی انجام می‌دهد. حسادت باعث شد برادران یوسف که همگی فرزندان پیامبر بودند، تصمیم بگیرند برادر خود را بکشند یا او را به سرزمین دوری بفرستند.

وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحین؛ جالب اینکه گفتند این کار را می‌کنیم و بعد توبه می‌کنیم و آدم‌های صالحی می‌شویم.

گاهی انسان گناه و خلافی انجام می‌دهد و بعد پشیمان می‌شود و توبه می‌کند، امّا گاهی قبل از انجام گناه متوجه زشتی آن می‌‌شود، ولی می‌گوید انجام می‌دهم و بعد توبه می‌کنم؛ این بد است. خداوند توبۀ کسی را که واقعاً از گناه پشیمان شده، می‌بخشد، ولی چنین کسی که نسبت به گناه بی‌باک است، کارش سخت است. به‌قول شهید آیت‌اللّه دستغیب می‌گویند بگذار در جوانی خوش باشیم، موقع پیری توبه می‌کنیم.

همیشه توفیق توبه پیدا نمی‌‌شود. نه اینکه خدا نمی‌بخشد، امّا غروری در انسان ایجاد می‌شود که خیلی بد است.

[1] ـ ترجمه تفسیر المیزان، ۱۱، ۱۱۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است