تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۹۶ | جلسه ۶۵

تفسیر سوره توبه آیه ۹۶ | چهارشنبه  ۱۳۹۶/۰۵/۱۱ | جلسه ۶۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اَللٰهَ لاٰ یَرْضىٰ عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْفٰاسِقِینَ‌ (۹۶)

برای شما قسم می‌‌خورند تا از آنان خشنود شوید؛ پس اگر از آنها خشنود شوید، خداوند هرگز از گروه فاسقان خشنود نخواهد شد.

کسانی که عمداً گناه کبیره انجام می‌‌دهند، در اصطلاحِ فقهی «فاسق» خوانده می‌‌شوند و دیگر عادل محسوب نمی‌‌شوند. عادل کسی است که گناه کبیره نمی‌‌کند و اصرار بر صغیره ندارد.

 

آیه دربارۀ منافقانی است که به جنگِ تبوک نرفتند و وقتی مسلمانان بازگشتند، انتقادهای شدیدی از آنها شد -نامِ برخی از آنها و رُئساشان در تفاسیر آمده است- پس نزد پیامبر و مسلمانان آمده، عذر می‌‌آوردند و حتی قسم می‌‌خوردند تا آنها را راضی کنند، امّا خداوند فرمود: عذرِ آنها پذیرفتنی نیست؛ چراکه واقعاً پشیمان نبودند و بنای توبه نداشتند؛ لذا می‌‌فرماید اگر شما مسلمانان از آنها راضی شوید، خدای تعالی راضی نمی‌‌شود.

 

بررسی آیاتِ مربوط به رضای خدا

اکنون ببینیم قرآن کریم دربارۀ رضای خدا چه می‌‌فرماید:

در سورۀ «مائده» می‌فرماید:

﴿قٰالَ اَللّهُ هٰذٰا یَوْمُ یَنْفَعُ اَلصّٰادِقِینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّٰاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ﴾[1]

«خداوند فرمود: امروز روزی است که صدقِ راستگویان سودشان بخشد. برای آنها بهشت‌هایی است که از زیرِ آنها نهرها جاری است. همیشه در آن بمانند. خدا از آنها راضی است و آنها از او راضی؛ این است رستگاری بزرگ.»

«صدق» یعنی حرف و عملِ انسان یکی باشد و نیّتش هم صحیح باشد؛ یعنی خدا، پیامبر و اهل‌بیت را قبول دارد و در عمل، طبقِ همین عقیده و نیّت رفتار می‌‌کند. آیۀ فوق بعداز آیاتی آمده که خداوند از حضرت عیسی پرسید: آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را دو خدا، به‌جای خدای یکتا برگزینند؟

عیسی عرض کرد: من چنین نگفته‌ام و اگر گفته بودم تو از آن باخبر بودی. من فقط آنچه را تو فرمودی به آنها گفتم و گفتم «اللّه» جلّ‌جلاله را بپرستید که ربّ من و شماست.

کسانی‌که نیّت، عمل و کلامشان مطابقِ واقع باشد، صادق‌اند و خداوند از آنها راضی است.

در سورۀ «زمر» می‌‌فرماید:

﴿إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اَللّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لاٰ یَرْضىٰ لِعِبٰادِهِ اَلْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ﴾[2]

«اگر کفر ورزید، خدا از شما بی‌نیاز است و ناسپاسی را برای بندگانش نمی‌‌پسندد و اگر شکر کنید، آن را برای شما می‌‌پسندد.»

کفر، هم به معنای کفرِ عقیده‌ای است و هم به معنای ناسپاسی و ناشکری. کسی‌که اعتقاداتش صحیح است؛ یعنی خدا را به یکتایی قبول دارد؛ پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را معصوم می‌‌داند و به ولایتشان معتقد است و عدل و معاد را پذیرفته، اعمالی که انجام می‌‌دهد به حسابِ شکر خداست؛ لذا طلبکارِ خدا نیست؛ اگر نماز می‌خواند، روزه می‌‌گیرد یا هر عبادتِ دیگری انجام می‌‌دهد و گناه نمی‌کند، همه به حسابِ بندگی و شکرِ نعمت‌های ظاهری و باطنیِ اوست. پس « إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُم» یعنی اعمالِ صالحِ شما به‌خاطرِ این است که بندۀ خدا هستید و نوعی شکر است که موجبِ رضایتِ پروردگار می‌شود.

در آیۀ آخر سورۀ «مجادله» دربارۀ حزب‌اللّه می‌‌فرماید:

﴿لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلآخِرِ یُوٰادُّونَ مَنْ حَادَّ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کٰانُوا آبٰاءَهُمْ أَوْ أَبْنٰاءَهُمْ أَوْ إِخْوٰانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلْإِیمٰانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولٰئِکَ حِزْبُ اَللّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اَللّهِ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ﴾[3]

«گروهی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند، نمی‌‌یابی که با کسانی‌که با خدا و رسولش مخالفت کرده‌اند، دوستی کنند؛ هرچند پدران و فرزندان و برادران و خویشانِ آنها باشند. خداوند ایمان را در دل‌هاشان تثبیت کرده و با روحی از جانبِ خود تأییدشان کرده است و آنان را به بهشت‌های ابدی وعده می‌‌دهد که نهرها از زیرِ درختانش جاری است. خدا از آنها راضی و آنها از او راضی. آنان «حزب‌اللّه» هستند. بدانید که حزب‌اللّه همان رستگارانند.»

شخصِ مؤمن همواره به پدر و مادر و برادر و سایر اقوام و خویشانش احترام می‌‌گذارد، ولی اگر کافر باشند، هرگز باطناً از آنها راضی نیست و هیچ محبّتی به آنها ندارد؛ چون دشمنِ خدایند و دوستِ خدا هرگز با دشمنِ او نمی‌‌سازد.

وقتی خدا می‌‌فرماید ایمان در دل‌هاشان نوشته شده یعنی دیگر زائل‌شدنی نیست. آن‌قدر در محبّتِ خدا و پیامبر محکم‌اند که این محبّت آنها را به کارهای خوب وامی‌دارد و قهراً از اعمالِ بد حفظ می‌‌کند؛ یعنی حتی به زور هم گناه نمی‌‌کنند.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌‌فرمود: انسانِ عاقل هرگز نجاست نمی‌‌خورد، حتی اگر در خواب به او نجاست بخورانند، آن را بیرون می‌‌ریزد. مؤمن هم حتی در خواب معصیتِ خدا نمی‌‌کند. اگر در خواب هم نامحرم ببیند، روی خود را برمی‌گرداند. این‌ها اهل رضا هستند.

پس رضا مقامِ بلندی است که قبل از تسلیم است؛ یعنی هرطور خدا بخواهد، راضی است. هرچه خدا برایش بخواهد؛ فقر، ثروت، بیماری، سلامت و… راضی است. نه اینکه اختیار را از خود سلب کند و دست به هیچ اقدامی نزند، امّا تسلیم یعنی اینکه کاملاً خود را به خدا سپرده. مثلِ مرده در دست غسّال، هیچ اعتراضی به آنچه خدا برایش خواسته ندارد. همان‌طور که امام حسین علیه‌السلام بود. دوستانِ حضرات معصومین علهیم‌السلام باید این‌گونه باشند. با خواستن از خدا می‌‌توان به این مقام رسید؛ گرچه بسیار مشکل است. بنابراین حزب‌اللّه شدن به ادعا نیست.

در سورۀ «فجر» می‌‌فرماید:

﴿یا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِلىٰ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی﴾[4]

«ای نفسِ آرامش یافته به‌سوی پروردگارت بازگرد درحالی که از او خشنودی و او از تو خشنود است. پس درمیان بندگانم وارد شو.»

اطمینان یعنی هیچ شک و شبهه‌ای دربارۀ خدای تعالی، پیامبر، ائمۀ اطهار علیهم‌السلام، معاد و قرآن در قلب نیاید.

مراتبِ نفس به‌ترتیب عبارت‌انداز: نفسِ امارّه، نفسِ لوامه، نفسِ مطمئنه، نفسِ راضیه و نفسِ مرضیه. نفس امارّه سرکش است و انسان را به معصیتِ خدا دعوت می‌‌کند. اگر کسی آن را مهار کرد، به‌طوری که دیگر به سادگی نه واجبی را ترک کند و نه حرامی انجام دهد، صاحبِ نفس لوامه می‌‌شود؛ یعنی اگر ناخواسته گناه کرد، خود را ملامت می‌کند. کسی‌که از نفس اماره گذشته، خدا به او رحم کرده است.

﴿وَ ما أُبَرِّىُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لَأمّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّی﴾[5]

«من نفسِ خود را تبرئه نمى‌کنم. به‌راستى نفس پیوسته به بدى‌ها دستور مى‌دهد، مگر کسى را که خدا بر او رحم آورد.»

کسی‌که از نفس لوامه بگذرد، به خدا تکیه می‌کند و دیگر معصیت از او سر نمی‌‌زند؛ واجبات را انجام می‌دهد؛ مکروهاتِ شدید را ترک می‌‌کند و مستحبات شدید را تا آنجا که می‌‌شود انجام می‌‌دهد؛ درنتیجه به‌تدریج صاحبِ نفسِ مطمئنه می‌‌شود؛ یعنی تاحدودی از دستِ شیطان راحت می‌‌شود، البته شیطان رهایش نمی‌‌کند، ولی مثل دیگران به این زودی زورش به او نمی‌‌رسد.

بعداز این مرحله نوبت به تسلیم و همراه آن رضا می‌‌رسد «راضیهً ‌مرضیه». صاحبِ این نفس در «مقعدِ صدق» نزد ملیک مقتدر است؛ یعنی از جنات تجری (بهشت‌ها و نهرها) گذشته، خود تقسیم کنندۀ بهشت می‌‌شود؛ ‌مثل پیامبر و امام معصوم. «فَادْخُلِی فِی عِبادِی» یعنی بندگانِ خاصِ پروردگار. این مقامِ بسیار بلندی است، ولی به‌قولِ حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت خواستنش از خدا ارزش دارد.

در سورۀ «بیّنه» می‌‌فرماید:

﴿إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أُولٰئِکَ هُمْ خَیْرُ اَلْبَرِیَّهِ جَزٰاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّٰاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ﴾[6]

«کسانی‌که ایمان آوردند و عملِ صالح انجام دادند بهترین مخلوقاتند ۞ پاداششان نزد پروردگارشان بهشت‌های جاودان است که از زیر درختانش نهرها جاری است و همیشه در آن می‌‌مانند. خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضی‌اند. این برای کسی است که از پروردگارش بترسد.»

این آیه به فرمودۀ رسول گرامی اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دربارۀ مولا علی علیه‌السلام و شیعانش نازل شده است. «مَن خَشِیَ رَبَّه» کسی است که از قهر و غضبِ خدا و از روگردانی او ترس داشته باشد. کسی که بگوید: من بندۀ خدا نیستم؛‌بندۀ خویشم؛ اختیاردارِ خودم هستم و هرکار دلم خواست، می‌‌کنم، خدا هم می‌‌فرماید: هرکار دلت خواست، بکن تا موعد مقرر!

البته خداوند به سادگی کسی را رها نمی‌‌کند، مگر آن که خودش بخواهد و بگوید: «می‌‌خواهم آزاد باشم». قرآن کریم می‌‌فرماید:

﴿بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ‌﴾[7]

«بلکه انسان می‌‌خواهد پیشِ رویش باز باشد.»

می‌‌خواهد جلویش باز باشد و هر کاری می‌‌خواهد، بکند. درمقابل، کسی‌که بخواهد بندۀ خدا باشد، خدا حفظش می‌‌کند و رهایش نمی‌‌کند؛ چون خودش این را از خدا می‌‌خواهد.

امّا با توجه به آنچه گفته شد، چه رابطه‌ای بین شکر و رضا وجود دارد که خداوند شکر را موجبِ حصول رضایتش قرار داده، آن را برای بندگانش می‌‌پسندد؟

گفتیم که شکرِ خدای تعالی یعنی اطاعتِ او در انجام واجبات و ترک محرمات؛ یعنی نمازی که می‌‌خوانید، شکرِ نعمت‌های خداست و اعلام می‌‌کنید بندۀ او هستید. این همه نعمت‌های ظاهری و باطنی به شما داده است و خود را موظف به شکرگزاری می‌‌دانید. از سوی دیگر هر عبادتی، چه واجب و چه مستحب، مستحقِ شکرگزاری است؛ یعنی همان‌طور که غذا می‌‌خورید و بر سرِ هر لقمه «بسم‌اللّه» و پس‌از خوردنِ آن «الحمدللّه» می‌‌گویید، بعداز نماز هم باید شکرِ خدا کنید. اگر موفق به خواندنِ قرآن شدید، شکر کنید. این شکرها رضای خدا را به‌دنبال دارد؛ چراکه

۱- شکر طاعتِ خداست.

۲- کسی‌که شکر می‌‌کند، نعمت را از خدا می‌داند و همین امر باعث می‌‌شود به‌تدریج از دام اسباب رها شود. وقتی غذا می‌‌خورد و شکر خدا می‌‌کند، دیگر خودش را نمی‌‌بیند که بگوید: «خودم زحمت کشیدم، پول درآوردم». درواقع سبب‌بینی از او زائل می‌‌شود.

۳- یکی از چیزهایی که همه بدان مبتلا هستیم و تا آخرِ عمر وجود دارد، نفس است، مخصوصاً که شیطان هم کمک‌کارِ اوست. هرکسی را نگاه می‌‌کنید، می‌گوید «من» تا علمی نصیبش می‌شود، می‌‌گوید «علمِ من» تا به قدرت می‌‌رسد، می‌‌گوید «قدرتِ من» تا جمالی در خود می‌‌بیند، می‌‌گوید «جمالِ من». این «من»ها مصیبت‌ساز است و باید از بین برود. شکرگزاری پروردگار به‌تدریج آن را ضعیف می‌‌کند و زیر پایش را می‌‌کشد؛ این می‌‌شود رضای خدای تعالی.

در روایت است اگر کسی رضای خدا را طلب کند، حتی اگر با ناخرسندی مردم مواجه شود، خدا از او راضی می‌‌شود و دلِ مردم را از او خشنود می‌‌سازد؛ مثلاً اگر در بین جمعی که هیچ‌کس نماز نمی‌‌خواند و به نمازگزاران طعنه می‌‌زنند، به نماز بایستد یا در جایی که کسی به حجاب پایبند نیست، حجابش را رعایت ‌کند، خداوند دلِ آنها را نسبت به او راضی می‌‌کند و ناخودآگاه دوستش می‌‌دارند.

در روایت دیگر از امام حسین علیه‌السلام نقل است که می‌‌فرماید: هرکس رضای خدا را دربرابرِ خشمِ مردم طلب کند، خداوند امورش را کفایت کند و هرکه رضای مردم را جوید، در برابرِ خشم خدا، خداوند او را به مردم واگذار کند.[8]

 

زیارت با معرفت

شخصی می‌‌خواست به زیارتِ امام رضا علیه‌السلام مشرف شود. با خود می‌‌گفت: هم زیارت امام می‌‌روم و هم از هلوهای مشهدی می‌‌خورم. یکی از خادمانِ حرم امام رضا علیه‌السلام را در خواب دید که فرمودند: مقداری هلو برای فلانی بگیرید و بگویید: این را بگیر و بازگرد.

یعنی وقتی برای زیارتِ امام می‌‌روید، هدفتان فقط زیارت باشد، نه چیز دیگری. در کار برای خدا، شریک قرار ندهید. اینکه فرمود هرکس مرا زیارت کند، در چند مورد به دیدارش می‌‌آیم؛‌در قبر، در تطایر کتب، در صراط و… حتی طبق بعضی نقل‌ها از اول مرگ حضرت به دادش می‌‌رسند، برای کسی است که فقط برای زیارت برود؛ یعنی زیارتِ آقایی که بر زُوّارِ خود نظر دارد و زیارتش، سفارشِ پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است و آثارِ فراوان دارد. اگر اظهارِ محبّتی می‌‌کنیم، برای این است که محبّتِ بیشتری به ما کنند. البته رضای معصومین در گرو رضای خداست و بالعکس.

اشکالی ندارد برای شفای مرض‌ها به زیارت امامِ معصوم برویم، ولی باید بدانیم که اگر عنایتی نشد، نباید سوءظن ببریم! مبادا کسی بگوید: اعتنایم نکردند. فقط که همین امروز و همین درخواست نیست؛ دنیا و آخرت سروکار ما با ایشان است و تا ابدالآباد با ایشان هستیم. بنابراین مراقبِ نیّاتمان باشیم و بدانیم ایشان به اذن پروردگار کار می‌‌کنند. اگر اجازۀ خدا نباشد، باید راضی و شاکر باشیم. خداوند هرگز دشمنِ مؤمنان نیست. او جلّ‌جلاله «یُحِبُّ اَلْمُتَّقِین» «یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِین» «یُحِبُّ اَلْمُتَوَکِّلِین» «یُحِبُّ اَلتَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِینَ»

 

[1] ـ مائده، ۱۱۹.

[2] ـ زمر، ۷.

[3] ـ مجادله، ۲۲.

[4] ـ فجر، ۲۷ تا ۲۹.

[5] – یوسف، ۵۳.

[6] ـ بیّنه، ۷ و۸.

[7] ـ قیامت، 5.

[8] ـ امالی صدوق، ۲۰۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است