تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۵۱ و ۵۲ | جلسه ۳۴

تفسیر سوره توبه آیه ۵۱ و ۵۲ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۱۱/۲۰ | جلسه ۳۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

سوره توبه آیه ۵۱ و ۵۲ | جلسه ۳۴ 1

قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ‌ (۵۱)

بگو: هرگز چیزی به ما نمی‌رسد، جز آنچه خدا برای ما نوشته است. او مولای ماست و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند.

 

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ‌ (۵۲)

بگو: آیا برای ما چیزی جز یکی از دو نیکویی را انتظار می‌‌کشید؟ و ما منتظریم خداوند عذابی از جانب خودش یا به دست ما، به شما برساند؛ پس منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم.

 

قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا؛ برخی منافقان از شرکت در جنگ تبوک سر باز زدند و همراه پیامبر نرفتند. چون سفر طولانی بود و بازگشت مسلمانان حدود یک ماه طول کشید، آنها شروع کردند به شایعه پراکنی و گفتند: همه‌ی مسلمانان در جنگ کشته شده‌اند، امّا طولی نکشید که سپاه اسلام به سلامت بازگشت. خدای تعالی این آیه را فرستاد که به منافقان بگو: چیزی به ما نمی‌رسد، جز آنچه خدا برای ما معیّن کرده است؛ او مولای ماست و مؤمن باید فقط بر خدا توکل کند.

در سوره حدید می‌‌فرماید:

﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ﴾[1]

«هیچ مصیبتی در زمین و در جان‌هایتان رخ نمی‌دهد، مگر پیش از آنکه آن را خلق کنیم، در کتابی ثبت است. این کار بر خدا آسان است.»

در سوره تغابن نیز می‌‌فرماید:

﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[2]

«هیچ مصیبتی نمی‌رسد، مگر به فرمان خدا.»

پیش از آن که بشر خلق شود، خدای تعالی سرنوشتش را در لوح محفوظ ثبت کرده است؛ چیزهایی مثل عمر یا نعمت‌ها و بلاهایی که باید به هر کس برسد در آنجا ثبت است و از این جهت فرقی بین مؤمن و کافر نیست. البته ممکن است گاهی به خاطر بعضی کارها، آنچه ثبت شده، تغییر کند و کم یا زیاد شود. با وجود این تعیین سرنوشت، امّا دست خدا بسته نیست و می‌‌تواند آنچه را خود تعیین کرده، تغییر دهد.

﴿وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ﴾[3]

«و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دست‌هایشان بسته باد و به کیفر گفتارشان، لعنت بر آنان باد! بلکه هر دو دست او باز است.»

آنچه موجب تغییر سرنوشت می‌‌شود، عبارت است از دعا، استغفار، صدقه و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام. در این میان، مؤمن و کافر در برابر مشیت و خواست پروردگار مثل هم نیستند؛ مؤمن می‌‌گوید: خدایا من بنده و مخلوق تو هستم و تو آقای من هستی؛ می‌‌دانم هر چه تو برای من بخواهی، جز خوبی نیست. معتقدم دنیا مقدمه آخرت است و بعد از این دنیا، دنیای دیگری است؛ پس اگر فقر برای من خواستی، راضی به رضای توام. دعا می‌‌کنم، چون تو فرمودی: ﴿اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم﴾[4] و فرمودی: ﴿فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی﴾[5]

اجابت دعا دست توست؛ اگر رضای تو باشد، خواسته مرا محقق می‌‌کنی و اگر نباشد، محقق نمی‌کنی. به هر حال کار من دعا کردن است، نه دستور دادن. تو مولای منی و صلاح مرا بهتر از من می‌‌دانی. گاه آنچه من می‌‌خواهم، به صلاحم نیست؛ پس اگر دیر شد یا اصلا نشد، راضی به رضای تو هستم؛ چراکه به تو ایمان دارم.

می‌‌دانم اگر در این عالم فقیر باشم، در سرای دیگر تو تلافی می‌‌کنی. اگر هم نعمت دادی، شکرگزارم و در سرای دیگر، امید عنایت‌های تو را دارم. اگر بلاها و مصیبت‌های اجتماعی به من رسید، باز می‌‌گویم هر چه تو بخواهی؛ چون تو مولای من هستی.

این می‌‌شود معنای «لَنْ یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا» مهم این است که ما در برابر نعمت‌ها یا گرفتاری‌ها چگونه باشیم؛ اگر پیروز شدیم، الحمدللّه و اگر شکست خوردیم، باز هم الحمدللّه. وظیفه ما این است که امر تو را اطاعت کنیم؛ نهی تو را ترک کنیم و در کار دنیا و آخرت بر تو توکل ‌کنیم. هر چه توانستیم، انجام می‌‌دهیم و هر چه نتوانستیم و غفلت کردیم، امید به رحمت و لطف تو داریم؛ می‌‌دانیم تو آمرزنده و مهربانی؛ بندگانت را دوست می‌‌داری و خود را با صفات غفور و رحیم معرفی کرده‌ای؛ می‌‌دانیم سر و کارمان با تو است؛ پس همه‌ی کارهایمان را به تو موکول می‌‌کنیم.

در آنچه شبانه روز انجام می‌‌دهیم، از تو اطاعت می‌‌کنیم و مابقی را به تو می‌سپاریم. فرمودی در پی رزق حلال باشید؛ به دنبال تحصیل علم بروید، رفتیم؛ اگر شد یا نشد می‌‌گوییم الهی شکر.

هر چه از خوبی و بدی به ما رسید، دست توست، البته بدی‌ها در ظاهر بد، امّا در باطن خیر و خوب هستند. ناراحتی به همه می‌‌رسد؛ مسلمان و کافر؛ ضعیف الایمان و قوی الایمان؛ مؤمن و منافق؛ پس بدی اختصاص به بدها ندارد و اگر به مؤمنی بدی رسید و در سختی و شدت افتاد، شماتتی ندارد. اگر کسی او را بدین جهت بد بداند، در اشتباه است. همین بدی‌هایی که آنها در ظاهر می‌بینند، در باطن خیر و خوبی است، امّا کمتر کسی می‌‌فهمد. اگر هم خوبی و نعمتی رسید و دیگران حسدش را بردند، می‌‌گوید: این نعمت خداست و جای حسد ندارد؛ اگر دستم بیشتر باز شود، به شما هم کمک می‌‌کنم.

قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْن؛ آیا برای ما چیزی جز پیروزی یا شکست را انتظار می‌‌کشید؟ هر کدام از آنها به ما برسد، نیکوست؛ چراکه ما به دستور پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله عمل کردیم و او نیز فرمان خدا را به ما ابلاغ کرده است؛ اگر پیروز شدیم، شکر؛ اگر هم در راه خدا کشته شدیم، باز هم شکر؛ این هر دو حُسن است. فعل خدا در نظر ما، همه حُسن است؛ چون می‌‌دانیم آنچه برایمان نوشته، همان است که اتفاق می‌‌افتد و هر چه او کند، خیر است؛ «هر چه آن خسرو کند شیرین بود». مهم این است که ما از فرمان او تخطی نکردیم و در این راه هر چه برایمان پیش آید، جز خوبی نیست.

نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ…؛  آنچه ما برای شما انتظار می‌‌کشیم این است که خداوند عذابی از جانب خود یا به دست ما بر شما نازل کند. آری؛ هر کس به کفر گرایید و از بندگی خدای تعالی بیرون رفت، به عذاب دنیا و آخرت گرفتار می‌‌شود؛ این عذاب یا مستقیما به دست خداست یا به مؤمنان دستور جهاد می‌‌دهد و به وسیله آنان عذابشان می‌‌کند.

فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُون؛ شما منتظر هستید و ما هم منتظریم، امّا انتظار ما غیر از انتظار شماست؛ آنچه شما برای ما انتظار می‌‌کشید، در هر صورت جز خوبی نیست، امّا شما به خاطر مخالفت با امر پروردگار مستحق عذاب دنیا و آخرت هستید.

 

انقلاب اسلامی

این دو آیه عیناً بیان وضع ایامی است که امام خمینی رحمه اللّه شروع کردند به مبارزه. امام در تبعید برای مردم اطلاعیه می‌‌داد و مردم مؤمن به حساب تقلید از ایشان که فقیه الهی و مهذبی بود، به میدان آمدند و کشته می‌‌دادند؛ عده‌ای هم دورا دور ایستاده بودند و می‌‌خندیدند که آیا نگفتیم این کار را نکنید؛ با شاه در نیفتید؟ امّا مردم و امام می‌گفتند: «ما به تکلیف خود عمل می‌‌کنیم». یک مرجع وارسته با کمک مراجع و علمایی چون شهید آیت اللّه دستغیب و حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت و پیش از آنها، آیت اللّه قاضی و آیت اللّه انصاری که اخباری به طور رمزی داده بودند، قدم پیش گذاشت؛ مردم هم به حساب ایشان به میدان آمدند و قهراً عده‌ای کشته می‌‌شدند و در سختی و مصیبت می‌‌افتادند، امّا باطنشان این بود که «علی اللّه توکلنا».

روزها گذشت تا دوازدهم بهمن 57، امام به وطن بازگشت و مردم از او حمایت می‌‌کردند، امّا آن طرف رژیم شاه نیز آخرین تلاش‌هایش را می‌‌کرد. روز بیست و یکم بهمن، حکومت نظامی را تشدید کردند و اهداف شومی در سر پروراندند، امّا امام خمینی از برکت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه دستور داد مردم به حکومت نظامی اعتنا نکنند و همه به خیابان‌ها بیایند. در این بین عده‌ای شهید شدند، ولی در نهایت با عنایت خدای تعالی پیروزی انقلاب رقم خورد و خداوند «اِحْدَی الحُسْنَیین» را نصیب فرمود.

کشورهای خارجی هم اوضاع ایران را به طور کامل و دقیق رصد می‌‌کردند. آمریکا، شوروی، چین، اروپا و دیگر دشمنان ما ناراحت شدند و عده‌ای هم البته خوشحال شدند. کسانی که مردم را می‌‌کشتند، گرفتار شدند و دنیا و آخرتشان بر باد رفت. کسانی هم که همراه بودند، خداوند پیروزی را نصیبشان کرد.

امیدواریم بزرگان ما که به قول امام خمینی، مردم آنها را از زندان و تبعید بیرون آوردند و بر کرسی نشاندند، قدر مردم را بدانند. امام شخصیت مهذبی بود و از مردم قدردانی می‌‌کرد. به روحانیون سفارش می‌‌کرد مبادا کاری کنید که این مردم خوبی که مدافع شما هستند، ناگهان از شما و از دین رو بگردانند. این نصایح نشانه مهذب بودن ایشان بود. او ترس از خدای تعالی داشت و می‌‌دانست دنیا محل قرار نیست؛ تکلیف خود دید از اسلام دفاع کند و همین کار را کرد و کار خوبی، در زمان مناسب انجام داد. مردم هم از او حمایت کردند؛ چون خواستار دین و احکام خدا بودند.

همیشه به نقش مردم صحه می‌‌گذاشت؛ می‌‌فرمود: ما خدمتگذار مردم هستیم. مردم می‌‌خواستند دینشان را از دست شاه و آمریکا و شوروی آزاد کنند. می‌‌گفت آنها جز ریاست طلبی هیچ ندارند و همه مثل هم هستند. دائم می‌‌فرمود انقلاب متعلق به مردم است و همین مردم باید حمایت کنند. اگر از دینشان و احکام اسلام حمایت کنند، یقینا پیروز می‌شوند و دنیا و آخرتشان اصلاح می‌‌شود.

همیشه سعی می‌‌کرد خلافی پیش نیاید، اگر هم آمد، ایشان مقصر نبود؛ چون سعی خود را می‌کرد؛ لذا حمایت حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت به خاطر نیّت پاک او بود.

 

صبر در بلا

در شدائد و سختی‌ها خدا را فراموش نکنید. این طور نیست که گرفتاری‌ها همیشه به خاطر گناه باشد. به ملاقات آقای پانزده ساله‌ای رفتیم که سرطان داشت. گریه می‌‌کرد و می‌‌گفت: مگر من چه گناهی کردم که خدا مرا این طور مبتلا کرده است؟

گفتم این طور نیست که شما کاری کرده باشید. مگر حضرت علی اکبر یا امام حسین علیهما السلام کار خلافی کرده بودند؟ خواستند تکلیف الهی خود را انجام دهند؛ امر به معروف و نهی از منکر کنند، امّا چه شدائد و مصیبت‌هایی برای خود، خانواده و اصحابشان پیش آمد؟

خیر انسان مؤمن همین است؛ پس اگر عذاب و گرفتاری رسید، نگویید مگر من چه گناهی کردم؟ بگویید: «خدایا اگر تقدیر تو این است، الهی شکر؛ اگر با صدقه و دعا رفع می‌‌شود، صدقه می‌دهم و دعا می‌‌کنم، ولی اگر رفع نشد، تسلیم تو هستم». مؤمن، این گونه تسلیم خداست؛ نه از خدا قهر می‌‌کند و نه ناامید می‌‌شود.

کار ما نماز خواندن و انجام واجب و ترک حرام است. بلاهایی که می‌‌رسد، بعضی به خاطر گناهان است؛ یعنی این فقر و گرفتاری، گناهان را از بین می‌‌برد، ولی شما نگویید: مگر چقدر گناه کرد‌ه‌ام! خدای تعالی اجر مصیبت‌ها را برایتان نگه می‌‌دارد. روایت‌های زیادی درباره بلا برای مؤمن رسیده است؛ از جمله می‌‌فرماید: در آخرت، وقتی مؤمن می‌‌بیند چگونه خدا در برابر بلاها و سختی‌های دنیا به او لطف می‌‌کند، آرزو می‌‌کند کاش بدنش را با قیچی تکه تکه کرده بودند تا نعمت‌هایی که در عالم برزخ و قیامت خدا به او می‌‌دهد بیشتر می‌شد.

باز در روایت است که خدا به خاطر بلاهایی که در دنیا به بنده مؤمن رسیده است، از او خود عذرخواهی می‌‌کند؛ یعنی خالق آسمان ها و زمین از مؤمن عذرخواهی می‌‌کند.

خدا به همه مهربان است و فرقی بین مؤمن و کافر نیست، امّا کافر از رحمت خدا فرار می‌‌کند. پروردگار، غفور است رحیم است؛ این همه غفلت و گناه از ما سر می‌ زند و شایسته است عذاب‌های سختی به ما برسد، امّا بسیاری را می‌‌بخشد و عفو می‌‌کند. گاهی بلایی به خاطر گناهی می‌‌فرستد تا کمی متنبه شویم و بیشتر به سوی او بیاییم. هر چه به سوی او بیاییم، برای خودمان بهتر است.

هر چه زیبایی در دنیاست، از خداست؛ ذره‌ای از زیبایی خداست؛ او «جمیل» است و جمال خود را به بنده‌ای که صبر می‌‌کند و شکرگزار است، نشان می‌‌دهد.

شکر در برابر بلا، برای بدن هم خوب است. اگر خود را در سختی نیندازد، بدنش هم سالم می‌‌ماند. بسیاری از مرض‌ها و استرس‌ها به خاطر ناشکری و نادانی است.

 

[1] ـ حدید، ۲۲.

[2] ـ تغابن، ۱۱.

 [3]ـ مائده، 64.

[4] ـ غافر، ۶۰.

[5] ـ بقره، ۱۸۶.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است