تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۲۳ و ۲۴ | جلسه ۱۶

 

تفسیر سوره توبه آیه  ۲۳ و ۲۴| یکشنبه ۱۳۹۵/۰۸/۳۰ | جلسه ۱۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌ (۲۳)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر پدران و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح می‌‌دهند آنان را ولیّ خود قرار ندهید و هر کدام از شما آنان را ولی خود گیرند ستمکارند.

 

قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ‌ (۲۴)

بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و بستگانتان و اموالى که به دست آورده‌اید و تجارتى که از کسادى آن بیم دارید و خانه‌هاى دلخواهتان در نظر شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا محبوب‌تر است، منتظر باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خدا هرگز فاسقان را هدایت نخواهد کرد.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا آبَاءَکُمْ وَ إِخْوَانَکُمْ أَوْلِیَاء؛ خداوند تصریح می‌‌فرماید که پدران و برادران خود را، اگر کافرند، ولیّ خود قرار ندهید. علت این که نامی از همسر، فرزند و دیگر نزدیکان برده نشده این است که معمولاً پدر و برادر، وقتی سرپرستی شخص را بر عهده می‌‌گیرند در تمام خصوصیات او رخنه می‌‌کنند؛ لذا اگر کسی پدرش کافر شود، باید خود را کنار بکشد و او را سرپرست خود قرار ندهد، البته به جهت پدر بودن، احترامش را نگه دارد، امّا تحت ولایت او قرار نگیرد.

در سوره عنکبوت می‌‌فرماید:

﴿وَ اِنْ جاهَداکَ عَلى أنْ تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا﴾[1]

«اگر آن دو (پدر و مادر) سعى کردند چیزى را که نمى‌دانى شریک من سازى، اطاعتشان مکن و در این دنیا به نیکى با آنان معاشرت کن!»

به طور معمول تأثیر پدر و برادر بیشتر از زن و فرزند است، ولی این به معنای انحصار حکم در این مصداق نیست. ‌وقتی این دو، که عرفاً بر دیگران مقدمند، نباید سرپرست شخص مسلمان قرار گیرند، دیگران به طریق اولی نباید چنین باشند.

خدای تعالی در سوره‌ها و آیات دیگر تصریح می‌‌فرماید که به طور کلی تحت ولایت هیچ کافری، هرچند نزدیک‌ترین افراد شما باشد، قرار نگیرید. مولا علی علیه السلام می‌‌فرمود ما در بعضی جنگ‌ها با اقوام و خویشان خود که کافر بودند، مواجه می‌‌شدیم و با آنها می‌‌جنگیدیم، حتّی اگر اسلام را نمی‌پذیرفتند، آنها را می‌‌کشتیم. این یعنی شخص کافر، حتّی اگر فرزند انسان باشد، حرمتی ندارد.

دوستی با کفار

قرآن کریم در آیات مختلف متذکر شده که مؤمنان نباید کافران را سرپرست خود قرار دهند و حتّی با آنها دوستی تنگاتنگ برقرار کنند. در آیه ۱۶ همین سوره نیز به این مطلب اشاره فرمود:

﴿أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَهً وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌﴾

«آیا گمان کرده‌اید به حال خود رها می‌‌شوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کردند و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان را محرم اسرار نگرفته‌اند، معلوم نکرده است؟ و خدا به آنچه می‌‌کنید آگاه است.»

در سوره مائده می‌‌فرماید:

﴿یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّهٍ عَلَى المُوْمِنینَ أعِزَّهٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُوْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾[2]

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هر کدام از شما از دینش برگردد، به زودى خداوند گروهى را مى‌آورد که آنان را دوست مى‌دارد و آنان نیز او را دوست مى‌دارند؛ در برابر مؤمنان فروتن و در مقابل کافران سخت‌گیر و مقتدرند؛ در راه خدا جهاد مى‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى باک ندارند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد عطا کند و خداوند گشایشگر و داناست.»

در سوره ممتحنه می‌‌فرماید:

﴿إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ وَ ظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‌﴾[3]

«خداوند شما را فقط از دوستی کسانی نهی می‌کند که در کار دین با شما جنگیدند و شما را از خانه‌هایتان بیرون کردند و یا در بیرون کردن شما کمک کردند و هر کس با آنان دوستی کند، ستمکار است.»

هر کشور بیگانه‌ای بخواهد در لباس دوستی، در امور دینی ما دخالت کند یا منافع ما را به خطر اندازد، نباید دست دوستی با او بدهیم، ولی اگر چنین قصدی نداشت و نخواست در کار ما دخالت کند، برقراری رابطه اشکالی ندارد. قرآن کریم در آیات مختلف فرموده است که مؤمنان نباید با کفار به گونه‌ای دوستی و رابطه داشته باشند که آنان فوق ایشان قرار گیرند. باید بدانند که ایمان فوق همه است؛ رابطه‌ی با خدا، فوق همه چیز است. به صرف این که کشوری در صنعت یا اقتصاد یا سیاست پیشرفت کرد، دلیل نمی‌شود آقای ما باشد؛ آقای ما خدا، پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام هستند. مؤمن هرگز به کافر باج نمی‌دهد.

إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَى الْإِیمَان؛ برخی مسلمانان، بر اثر دیدگاه غلط، یهودیان و مسیحیان را بهتر از مؤمنان می‌‌دانند. آنچه ما داریم، اعتقاد به واقعیات است، ولی آنها اعتقاد به واقعیات ندارند و در تخیل زندگی می‌‌کنند؛ یعنی و ابسته به عقاید حق  نیستند، بلکه وابسته به شکم، شهوت، مال و رفاه هستند. برای این که دیگران را به خود جذب کنند، احترام می‌‌گذارند و اگر هم لازم باشد، برای این کار پول خرج می‌‌کنند.

وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولٰئِکَ هُمُ الظَّالِمُون؛ هر کس این کافران را ولیّ خود قرار دهد، ستمکار است.

«ظالم» کسی است که اول به خود و بعد به دیگران ستم می‌ کند؛ ظلمی که به خود می‌‌کند، این است که خود را زیر نظر شیطان قرار می‌‌دهد. شخص کافر، دوست شیطان است، حتّی بدتر از این؛ شیطان بر او سوار می‌‌شود؛ لجام بر دهانش می‌‌زند و هر جا بخواهد او را می‌‌برد. ظلم به دیگران، یعنی تلاش برای جهنّمی کردن آنها. این کار در واقع ظلم به همه‌ی جامعه است و شخص را مبلّغ ضد دین می‌‌کند.

جالب آن که نمی‌فرماید «اولئک هم الکافرون» چون ظالم، بدتر از کافر است. ممکن است کسی فقط خودش کافر باشد و کاری به کسی نداشته باشد، ولی این شخص نه تنها خود، بلکه دیگران را هم گرفتار می‌‌کند.

قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُم…؛ وقتى امیر المؤمنین علیه السلام اعلام کرد از این پس هیچ مشرکى حق ندارد وارد مسجد الحرام شود، قریش بسیار ناراحت شده، گفتند: «تجارت ما از بین رفت؛ زن و بچه‌هایمان بیچاره شدند و خانه‏هایمان خراب شد.» پس خداى تعالى این آیه را نازل کرد.[4]

اولین مرتبه ایمان این است که انسان، دوستی خدا، پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام را بر پدر، مادر، عشیره، اموال، مسکن و دیگر تعلقات مادی ترجیح دهد. شخص مؤمن اگر دینش را در خطر دید، باید همه چیز را رها کند و در صورت لزوم از موطن خود نیز هجرت کند. نباید دوستی اموال، اقوام و دیگر تعلقات، او را پایبند کند. نباید بگوید: «‌عیسی به دین خود، موسی به دین خود». کسی که خدا، پیامبر و دین در نزدش محبوب‌تر از دنیا نباشد، فاسق است. همه‌ی ما باید در این مورد خود را در میزان سنجش قرار دهیم.

به لطف خدا، شیعیان و دوستان اهل بیت از این مرحله گذشته‌اند که کافران را بر خدا، پیامبر و مؤمنان ترجیح دهند. اگر هم از آداب و اخلاق آنها تعریف می‌‌کنند، سطحی است و می‌‌دانند آنان اهل دوزخند. اولین مصداق «مغضوب علیهم و لاالضالین» یهودیان و مسیحیان هستند و «صراط مستقیم» راه مؤمنان و شیعیان اهل بیت است.

اگر کسی بخواهد خود را بهتر امتحان کند، باید ببیند اگر فرزند یا پدر و مادر یا برادرش بیمار شدند و هر چه دعا کرد، بهبودی حاصل نشد و او مرد، چه می‌‌کند؟ آیا در دین خود شک راه می‌‌دهد یا خیر؟ به طور قطع خدای تعالی دعای بندگانش را اجابت می‌‌کند، ولی نه آن طور که آنها می‌‌خواهند؛ ‌گاهی اوقات چیزی را می‌‌خواهند که به صلاحشان نیست و گاهی نیز باید امتحان شوند، البته هر کسی به اندازه طاقت و توانش امتحان می‌‌شود، امّا کسی که خود را نوکر و خادم حضرت ابا عبد اﷲ علیه السلام می‌داند، اگر داغ فرزند دید، آیا دست از محبّت و ارادت خود برمی‌دارد یا خیر؟ این می‌‌شود امتحان او.

گاه از بعضی کسانی که با زن و فرزند خود اختلاف دارند، سؤال می‌‌کنم: آیا نماز می‌‌خوانید؟‌ بعضی می‌‌گویند: «قبلاً می‌‌خواندم، ولی از وقتی این اتفاقات برایم افتاده، دیگر نمی‌خوانم» یا می‌‌گویند: «این همه دعا کردم و نشد، من هم دیگر نماز نمی‌خوانم.» این امتحان نشان می‌دهد در دین خود به شدت ضعیف هستند؛ لذا باید همیشه از خدا بخواهیم یاری‌مان کند و ‌ما را از گمراهی امتحانات در امان بدارد؛

«اللّهُمَّ اِنّا نَعوذُ بِکَ مِنْ مُضِلّاتِ الفِتَن»

«خدایا از گمراهی در امتحانات به تو پناه می‌‌برم!»

مگر عمر انسان چقدر است؟ ‌هفتاد، هشتاد سال عمری نیست که بماند و خیلی زود می‌‌گذرد، امّا بعد از آن به جایی می‌‌رود که انتها ندارد. قبول کنید که نمی‌شود عالم دیگر را انکار کرد؛ حتّی احتمال آن هم کفایت می‌‌کند که شخص عاقل به فکر تدارک زاد و توشه برای آن باشد.

بنابراین اولین درجه، کسانی هستند که ایمان بسیار سستی دارند و با یک شبهه، همه چیز را رها ‌کرده، دیگر نه نماز می‌‌خوانند؛ نه روزه می‌‌گیرند و نه اعتقاد به چیزی دارند، البته اگر کسی توبه کند، خدا می‌‌بخشد. عده دیگری در امتحانات سخت‌تری می‌‌افتند؛ کسانی که با کمک خدای تعالی به مرتبه‌ای می‌‌رسند که در این حدیث شریف امام باقر علیه السلام به جابر قرار می‌‌گیرند؛

«بدان که ولىّ ما نمى‌شوى مگر زمانى که اگر تمام مردم شهر بگویند مرد بدى هستى، ناراحت نشوى و اگر همه بگویند مرد خوبى هستى، دلخوش نگردى، اما خود را به کتاب خدا عرضه نمایى.»[5]

بعید نیست چنین امتحاناتی برای کسی که ادعای دوستی اهل بیت را دارد، پیش آید و اگر در آن موفق شود، بسیار برایش خوب است. کسی که مقام بلندی را طلب می‌‌کند، باید در موقع امتحان حواس خود را جمع کند. مگر امام حسین علیه السلام نبود؛ مگر حضرت زین العابدین علیه السلام نبود؟ ایشان امام بودند و همه کاری می‌‌توانستند بکنند؛ اگر اراده می‌‌کردند همه چیز عوض می‌‌شد، ولی این امتحانی بود برای ایشان و باید طبق قاعده معمول عمل کنند. بنای خدای تعالی بر این نیست که در همه جا معجزه انجام شود و همه‌ی کارها از راه معجزه پیش رود.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد

 

 [1]ـ لقمان، 15.

[2] ـ مائده، ۵۴.

[3] ـ ممتحنه، ۹.

[4] ـ تفسیر قمی، ‏1، 284.

 [5]ـ تحف العقول، 284.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است