تفسیر سوره اعراف

سوره اعراف آیه ۱۵۵ و ۱۵۶ | جلسه ۷۷

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره اعراف  آیه  ۱۵۵ و ۱۵۶ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۱۱ | جلسه ۷۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف

 

وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمّا أخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ اِیّایَ أ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا اِنْ هِیَ اِلّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ(155)

و موسى هفتاد مرد را براى وعده گاه ما برگزید و چون لرزه آنان را فرا گرفت، موسى گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى، آنان و مرا پیش از این هلاک مى‌کردى. آیا ما را بخاطر آنچه نادانان ما انجام داده‌اند، هلاک مى‌کنى؟ این جز امتحان تو نیست که با آن هر کس را بخواهى گمراه مى‌کنى و هر کس را بخواهى هدایت مى‌فرمایى. تو ولىّ ما هستى پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین بخشایندگانى.

 

وَ اکْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اْلآخِرَهِ اِنّا هُدْنا اِلَیْکَ قالَ عَذابی أُصیبُ بِهِ مَنْ أشاءُ وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُوْتُونَ الزَّکاهَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُوْمِنُونَ(156)

و براى ما در این دنیا و در آخرت «حسنه» مقرّر فرما که ما به سوى تو بازگشته‌ایم. خداوند فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم مى‌رسانم و رحمتم همه چیز را دربرگرفته است؛ پس به زودى آن را براى کسانى که تقوا پیشه مى‌کنند و زکات مى‌پردازند و آنها که به آیات ما ایمان مى‌آورند، مقرّر مى‌گردانم.

 

وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا…؛ «رَجْفَه» لرزه‌اى است که موجب غش کردن انسان شود.

تقاضایى که بیشتر بنى اسرائیل از حضرت موسى داشتند و چند بار تکرار کردند، این بود که خدا را ببینند. بیشتر آنان مى‌گفتند ما ایمان نمى‌آوریم مگر آنکه خدا را ببینیم.

 

(لَنْ نُوْمِنَ لَکَ حَتّى نَرَى اللهَ جَهْرَهً فَأخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ أنْتُمْ تَنْظُرُونَ )

«و هنگامى که گفتید: اى موسى! ما به تو ایمان نمى‌آوریم تا آنکه خدا را آشکارا ببینیم. پس صاعقه شما را فرو گرفت و شما نگاه مى‌کردید.»

خداوند به موسى فرمود: گروهى از میان آنان انتخاب کن و به کوه طور بیاور. موسى از حدود هفتصد هزار نفر، هفتاد هزار و از بین آنها هفت هزار نفر و سپس هفتصد نفر و در نهایت هفتاد نفر را انتخاب کرد و آنها را به میقات پروردگار آورد. در آنجا آنان با پروردگار سخن گفتند و از جهت‌هاى مختلف صداى او را شنیدند. پس از آن تقاضاى مشاهده پروردگار را مطرح کردند. در این زمان صاعقه‌اى نازل شد و آنان را هلاک کرد. حضرت موسى به پروردگار عرض کرد: خداوندا اگر مى‌خواستى آنان را هلاک کنى، کاش پیش از این چنین مى‌کردى.

دلیل این سخن معلوم است؛ چراکه در این حال بنى اسرائیل به جناب موسى سوءظنّ مى‌بردند و درباره او به تردید مى‌افتادند. این سخن موسى از سر اعتراض نبود، بلکه آنچه را در دل داشت بر زبان آورد و ضمنآ مى‌خواست براى درخواست زنده کردن آنها، مقدّمه‌چینى کند. پس از آن به دعاى وى، آنان زنده شدند و در بازگشت، آنچه را اتّفاق افتاده بود براى بنى اسرائیل بازگو کردند.

 

أ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا؛ بعد از دیدن آن همه نشانه‌هاى پروردگار و شنیدن صداى او، تقاضاى مشاهده، گستاخانه و نابجا بود، ولى همه‌ى این هفتاد نفر این گونه کم‌خرد و نادان نبودند. حضرت موسى گفت: خدایا بخاطر اعمال نابخردانه مردم نادان، همه‌ى ما را هلاک مکن!

اِنْ هِیَ اِلّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ؛ «فتنه» در لغت به معناى امتحان است؛ یعنى گذاشتن طلا یا نقره در کوره آتش براى این که ناخالصى‌هایش آب شود.

جناب موسى گفت: هلاکت این مردان، در واقع امتحانى است که باعث گمراهى برخى و هدایت برخى دیگر مى‌شود.

این اتّفاق براى آنها که به حضرت موسى و خداى یکتا ایمان راسخ داشتند، موجب اطمینان بیشتر مى‌شد و براى کسانى که در ایمانشان سستى و خلل بود، موجب سوءظنّ به خداى تعالى و جناب موسى مى‌گردید و حتّى ممکن بود به خدا اعتراض کنند که چرا این کار را کردى.

در واقع هدایت و گمراهى، به انتخاب خود افراد است، امّا نسبت دادن آن به خداى تعالى، به خاطر این است که خداوند چنین اراده کرده که هر کس ایمان دارد و مى‌خواهد در ایمان خود قوى شود، خدا هدایتش مى‌کند و هر کس ایمانش تابع دیگران است، در امتحانات الهى مردود مى‌شود.

در این که میقات این هفتاد نفر، همان میقات چهل روزه‌ى موسى بود یا وعده دیگرى، از آیات و روایات و تفاسیر، برداشت محکم و قابل اعتمادى بدست نمى‌آید و احتمال دارد این دو میقات، یکى بوده و آن هفتاد نفر، ابتدا به همراه جناب موسى رفتند و سپس بدون او بازگشتند.

 

آموزه‌هاى آیه

این حکایت براى همه‌ى ما، نکات فراوانى در خود دارد؛ از جمله این که برخى افراد، اعتقاد به وجود خدا را منوط به برآورده شدن حاجت‌هایشان مى‌کنند؛ یعنى مى‌گویند: اگر این خواسته‌ام برآورده شد، معلوم مى‌شود خدایى هست، وگرنه، نه.

بعضى دیگر به خدا اعتقاد دارند، امّا پرستش او و انجام اوامر و ترک نواهى او را منوط به اجابت دعاهایشان مى‌کنند؛ یعنى مى‌گویند: اگر این دعایم مستجاب شد، نماز مى‌خوانم، روزه مى‌گیرم و خدا را دوست مى‌دارم. و اگر نشد دیگر نه من و نه تو!

حضرت امام خمینى رحمه الله حکایت مردى را بیان مى‌کرد که مؤمن و اهل نماز و روزه و مسجد بود و کربلا و مکه رفته بود؛ فرزندانى هم داشت که به سن جوانى رسیده بودند. در اثر مرضى به حال احتضار افتاد و مرگ خود را مشاهده کرد. در آن حال زبان به اعتراض گشود و گفت ظلمى که خدا به من کرده، به هیچ کس نکرده است. اکنون که فرزندانم رشید شده‌اند و از دیدن آنها به وجد مى‌آیم، مى‌خواهد جانم را بگیرد.

یعنى همه‌ى عبادت‌هاى او براى دنیا بود. چنین کسى، چه فرقى دارد با بنى اسرائیل که آن همه معجزه از جناب موسى دیدند، ولى اکنون که به امنیت و آزادى رسیدند، به جاى بندگى خدا، مى‌گویند اى موسى خدا را به ما نشان بده تا ایمان بیاوریم. وجه مشترک همه‌ى آنها در این آیه است :

 

(قُلْ اِنْ کانَ آباوُکُمْ وَ أبْناوُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ أزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِیَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ )

«بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و بستگانتان و اموالى که به دست آورده‌اید و تجارتى که از کسادى آن بیم دارید و خانه‌هاى دلخواهتان در نظر شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا محبوب‌تر است، منتظر باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خدا هرگز فاسقان را هدایت نخواهد کرد.»

یعنى آن شخص، با همه‌ى عبادت‌هایى که کرده بود، محبّت فرزندانش از محبّت خدا برایش بیشتر یا مساوى بود. بنى اسرائیل هم همین طور بودند؛ یعنى حبّ دنیا داشتند و پول‌دوست و بسیار بخیل بودند. هر کس دنیا و تعلقات آن را بیشتر یا مساوى خدا دوست داشته باشد، همین طور است.

لذا باید معلوم شود که محبّت انسان به مال، مقام، دوستان، مریدان، شاگردان و دیگر دارایى‌هایش براى خداست یا براى نفس! اگر براى نفس باشد، دیگر خدایى نیست. علامت آن هم این است که شخص خدادوست، همواره براى آمدن حضرت عزرائیل آماده است و دلبستگى و نگرانى درباره چیزى ندارد.

هنگامى که حضرت عزرائیل براى قبض روح انسان مى‌آید، آن که حبّ دنیا در دلش نیست، به راحتى تسلیم مى‌شود و مى‌داند که اختیار جانش دست خودش نیست؛ خالق و مالکش کس دیگرى است که بدن و روح و جسمش متعلّق به او است؛ به همین دلیل قرآن کریم بارها و بارها به خلقت انسان از نطفه‌ى گندیده و به مراحلى که پشت سرگذاشته تا از نطفه تبدیل به انسان کامل شده است، اشاره مى‌کند، امّا چه سود که کمتر کسى توجّه و تعقل مى‌کند؛ لذا بیشتر مردم آمدن حضرت عزرائیل را خوش ندارند.

حضرت آیت الله العظمى نجابت در روز آخر عمر، سر درس گفتند: حضرت عزرائیل! تو یک نوکرى بیشتر نیستى، هر وقت مى‌خواهى بیا!

در حقیقت این خداست که عزرائیل را مامور کرده تا بنده او را نزد او بازگرداند و بدنش نیز خاک بود و خاک مى‌شود. هر کس ملاقات پروردگارش را دوست نداشته باشد، در این بازگشت دچار سختى و نارحتى مى‌شود و زجر مى‌کشد، ولى اگر از لقاء پروردگار مسرور باشد، خوشا بحالش!

وَ اکْتُبْ لَنا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهً؛ حضرت موسى، پیامبر اولوالعزم خدا، براى دنیا و آخرتش از خداى تعالى «حسنه» طلب مى‌کند. امّا از نظر پیامبران الهى حسنه دنیا و آخرت چیست؟

 

خداى تعالى در سوره بقره از قول مؤمنان مى‌فرماید :

(رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اْلآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ النّارِ )

«پرورگارا در دنیا به ما نیکى عطا کن و در آخرت نیز به ما نیکى عطا کن و ما را از عذاب آتش حفظ فرما!»

شخص مؤمن در طول یک روز، براى خدا واجباتش را انجام مى‌دهد و از حرام پرهیز مى‌کند. در کنار آن نیز برنامه‌هاى روزانه خود را دارد؛ مى‌خوابد، غذا مى‌خورد، به مدرسه و دانشگاه یا سر کار مى‌رود، معاشرت مى‌کند و…

معمولا در میان این همه مشغله، ساعات و دقایق کمى براى در یاد خدا بودن باقى مى‌ماند. با این وضع چگونه ممکن است دنیاى انسان حسنه شود؛ یعنى همه‌ى دقیقه‌ها و ساعت‌هایش با حسنه واقعى یعنى یاد خدا قرین شود؟

هر کسى مى‌تواند کارى کند که با همین حال و وضعى که دارد، تمام ساعت‌هایش براى خدا باشد؛ بدین شکل که براى خدا درس بخواند تا چیزى بیاموزد و به مردم و جامعه خدمت کند؛ براى خدا کار کند تا رزق حلال بدست آورد و نفقه‌ى همسر و فرزندانش را که بر عهده‌اش واجب است، بدهد؛ براى خدا غذا بخورد تا نیروى لازم براى انجام اوامر پروردگار را داشته باشد؛ براى خدا بخوابد تا براى اطاعت پروردگار تجدید قوا کند. این گونه، دنیا رنگ آخرت مى‌گیرد و همه‌ى ساعات عمر، حسنه مى‌شود، بدون آنکه لازم باشد مقام اولیاء الله را داشته باشد. البتّه اهل معرفت و اولیاء الله حسابشان از مردم عادى جداست، آنان جز از خدا نمى‌بینند و جز او را مؤثر نمى‌دانند.

زن خوب یک حسنه است که هر مردى بدان نیاز دارد تا او را از گناه نگه دارد؛ نیازهایش را برآورده سازد و در امر دنیا و آخرت یارى‌اش کند. بعضى زن‌ها، زیبایى ظاهر ندارند ولى اخلاق خوبى دارند، برعکس بعضى زن‌هاى زیبا، در اخلاق و صفت بد، مثل جن هستند. این زیبایى چه حاصلى دارد؟ یک مرض مختصر او را از قیافه مى‌اندازد و ظاهر زیبایش را زشت و کریه مى‌کند. چنین زنى قطعآ نمى‌تواند حسنه باشد.

شغل خوب هم حسنه است، به شرط آنکه انسان را به طور دائم مشغول دنیا نکند و او را به یاد خدا اندازد. درس و بحث و طلبگى هم همین طور است.

بنابراین حسنه یعنى یاد خدا، و یاد خدا فقط به ذکر گفتن و نماز خواندن نیست، بلکه این است که بداند خداى تعالى حاضر و ناظر است و از گفتار و افکارش خبر دارد؛ اگر هم کسى طلب بالایى داشته باشد، بتدیج خداوند به او عطا مى‌کند، ولى به قول حضرت آیت الله العظمى نجابت نه این که شب بخوابد و جبرئیل بر او نازل شود.

وَ فِی اْلآخِرَهِ؛ حسنه‌ى آخرت، بشارت بهشت و بشارت دیدار پروردگار با قلب سلیم است؛ روح و رضوانى است که قابل مقایسه با خوشى‌هاى دنیا نیست، البتّه بعضى ـ از نظر لذّت خدایى ـ اینجا و آنجا برایشان فرقى ندارد؛ در همین دنیا موانع از سر راهشان برداشته شده و به مطلوب و مقصود خویش رسیده‌اند.

 

امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد :

«یا محمّد صَلَّى الله علَیک و آلِک! عِش ما شئت فَانَّکَ مَیِّتٌ و أحبِب مَن شِئت فِانَّکَ مُفارِقُه و اعمَل ما شِئت فانَّکَ مُلاقیه»

«اى پیامبر! هر طور مى‌خواهى زندگى کن، امّا سرانجام خواهى مُرد و هر که را مى‌خواهى دوست بدار، امّا روزى از او جدا خواهى شد و هر کارى مى‌خواهى انجام ده، امّا بدان که آن را خواهى دید.»

جوان‌ها از خدا عمر طولانى بخواهند، امّا نه براى این که ازدواج کنند و بچه‌دار شوند، بگویید: خدایا مهلتم بده تا معرفتم بیشتر شود و تو را بهتر بشناسم؛ عمر بده تا براى آخرتم توشه بردارم

هر چه محبّت انسان به غیر خدا بیشتر باشد، هنگام جدایى از آن، زجر بیشترى مى‌کشد. فراموش نکنیم سخن خداى تعالى را که فرمود :

 

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْرآ یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرّآ یَرَهُ )

«پس هر کس به اندازه ذرّه‌اى نیکى کند، آن را مى‌بیند و هر کس به اندازه ذرّه‌اى بدى کند، آن را مى‌بیند.»

 



 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است