تفسیر سوره یونس

سوره یونس آیه ۲۱ | جلسه ۱۸

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره یونس |  آیه ۲۱ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۱۲/۲۳ | جلسه ۱۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس

 

متن تفسیر

 

وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّکْرٌ فىِ آیَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ(۲۱)

و چون به مردم بعداز ضرری که به آنها رسید، رحمتی بچشمانیم، در آیاتِ ما مکر می‌‌کنند. بگو مکرِ خدا سریع‌تر است. فرستادگان (فرشتگان) ما مکرهای شما را می‌‌نویسند.

«إِذَا أَذَقْنَا النَّاس» هنگامی که به مردم چشاندیم. ذوق به‌معنای چشیدن است. «رَحْمَهً» رحمتی را «مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُم» بعداز اینکه ضررها آنها را مس کرد؛ ناراحتی‌هایی به آنها رسید «إِذَا لَهُم مَّکْرٌ فىِ آیَاتِنَا» شروع به مکر در آیاتِ ما می‌‌کنند. «قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْراً» بگو مکرِ خدا سریع‌تر است. «إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُون» نمایندگان و فرستادگان ما یعنی فرشتگان هر مکری کنید، می‌نویسند.

آیه دربارۀ مکر با خداست؛‌ وقتی آسیب و زیانی به مردم می‌‌رسد و پس‌از آن خدای تعالی رحمتِ خود را بر آنها نازل می‌‌کند، به‌جای شکرگزاری، از درِ مکر و حیله با او درمی‌آیند و در آیاتش نیرنگ می‌‌بازند. خداوند به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌‌فرماید به آنها بگو خدای تعالی مکرِ شما را با مکر پاسخ می‌‌دهد و مکرِ او سریع‌تر است. به‌علاوه فرشتگان و مأموران او نیز مکرهای شما را ثبت می‌‌کنند.

مکر در لغت یعنی چاره‌اندیشی برای ضرر زدن. نقشه‌هایی که شخص می‌‌کشد تا به دیگری آسیبی بزند، بدون اینکه آن را اعلام کند. در قرآن کریم در ۱۴ سوره ۴۳ مرتبه مکر با صیغه‌های مختلف استعمال شده است.

در اینجا به برخی مصادیقِ مکر با خدا اشاره می‌‌شود.

 

مکر با پیامبر

اولین مصداق، مناسبت و ارتباطِ آیه با آیات قبل است که مشرکان به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله گفتند قرآنِ دیگری به‌جای این قرآن بیاور یا بعضی آیات آن را به‌دلخواه ما تغییر ده که خدای تعالی جوابِ آنها را داد.

مشرکان نمی‌‌دانند این قرآن که از طرف پروردگار نازل شده، رحمت برای آنهاست و آنان را از تنگناهایی که در آن هستند؛ مثل عبادتِ بت‌ها بیرون می‌آورد. لذتِ این آیات را چشیدند و ملتفت شدند نسیمِ رحمتی به آنها خورده، ولی آن راقبول نکردند. دیدند که اگر بخواهند این رحمتِ الهی و آیات اعجاب‌انگیزِ پروردگار را قبول کنند، به‌ناچار باید از ریاستِ خود دست بشویند و از آقایی و بزرگی مکه پایین بیایند؛ لذا شروع کردند به مکر در آیات خدا. گفتند محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله این‌ها را از پیشِ خود آورده است، حتی نسبتِ جنون و کذب به حضرت دادند و در آخر تقاضای تبدیل و تغییر قرآن کردند تا بفهمانند این کتاب از جانبِ خدا نیست و پیامبر از پیش خود حرف می‌‌زند.

این مکرِ آنها بود که می‌‌خواستند به آیات قرآن ضرر بزنند، امّا خدای تعالی می‌‌فرماید مکرِ خدا سریع‌تر است؛ یعنی این کار را کردند که نجات پیدا کنند و قدرتشان باقی باشد، امّا خیلی زود ازهم پاشیدند و مکرهاشان به خودشان برگشت. به‌علاوه آنچه کردند ملائکه نوشتند و در نفسشان ثبت شد. در موقع خود نشانشان می‌‌دهند و اعضاء و جوارحشان به ‌زیانشان شهادت خواهند داد.

از دیگر مکرهای مشرکان با پیامبر این بود که از هر قبیله یک نفر انتخاب کردند تا نیمه‌شب به خانۀ پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله حمله کنند و حضرت را بکشند، امّا خدای تعالی مکرِ آنها را پاسخ داد و علی علیه‌السلام به‌جای رسول خدا خوابید، درحالی که پیامبر در مقابل چشمِ آنها به غار ثور و سپس به مدینه رفت.

 

مکر با انبیاء

ازجمله آیاتِ پروردگار پیامبران هستند. اگر به‌طورِ خلاصه زندگی پیامبران را مرور کنیم، می‌‌بینیم امّت‌های آنها در سختی‌های عجبیبی بودند. در زمان حضرت موسی بنی‌اسرائیل تحت فشار شدید فرعون قرار داشتند. وقتی جناب موسی از طرف پروردگار آمد، فهمیدند به‌زودی آزاد می‌‌شوند، امّا فرعون و فرعونیان راه مکر درپیش گرفتند؛‌ ازجمله نسبت سحر به موسی دادند و مفتضح شدند. همچنین آیاتی ظاهر شد؛ مثل خون شدن آب، شیوعِ ملخ، قورباغه، شپش و نشانه‌های دیگر و همچنین عصا و یدبیضاء که جناب موسی ظاهر کرد. باوجود این باز فرعون با موسی مکر کرد و به‌خیال خود خواست به ایشان و بنی‌اسرائیل ضرر بزند که نتیجۀ مکرش غرق شدن در نیل بود. به همین نسبت دربارۀ پیامبران دیگر.

 

مکر با علی علیه‌السلام

از مکرهای منافقان با مولا علی علیه‌السلام این بود که وقتی سپاه اسلام رهسپارِ جنگ تبوک می‌‌شد، رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله امیرالمؤمنین را جای خود در مدینه نشاندند. منافقان از سرِ مکر گفتند پیامبر از علی بیزار بود و همراهی با او را دوست نداشت که او را با خود نبرد. مولا علی علیه‌السلام خود را به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله رساند و این سخن را به عرض ایشان رساند. پیامبر ضمن دلداری مولا علی به ایشان فرمود:

«أنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسى إلّا أنَّهُ لا نَبِیَّ بَعدی»

«تو براى من به‌منزلۀ هارون براى موسى هستى، جز آنکه پس‌از من پیامبرى نیست.»

خدای تعالی مکرِ منافقان را این‌طور جواب داد. آنها می‌‌خواستند به امیرالمؤمنین ضرر بزنند، امّا برای خودشان بد شد؛ چون بهانه‌ای شد که بعداز بارها گفتن، باز هم پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله علی علیه‌السلام را به‌عنوان جانشینِ خود معرفی فرمایند و منزلتِ بزرگ ایشان را خاطرنشان سازند.

یکی دیگر از مکرها، قضایای پس‌از وفاتِ پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بود. با آنکه هنوز غدیر خم فراموش نشده بود، برخی که فقط اسمِ مسلمانی داشتند، مکر کردند و در سقیفۀ بنی‌ساعده ابوبکر را به‌جای علی علیه‌السلام نشاندند، درحالی که مولا مشغولِ نماز و تجهیزِ پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بود. بعد هم در کوچه‌ها فریاد زدند بیایید با جانشینِ پیامبر (ابوبکر) بیعت کنید. گمان کردند کارشان درست شد.

در این ضمن مکری که منافقان خواستند انجام دهند این بود که علی علیه‌السلام را وادارند با آنها دربیفتد و با شمشیر حقِ خود را بگیرد. آنها هم با سوءاستفاده از فرصت دوباره بت‌ها را علَم کنند و بگویند اسلام و مسلمانی فایده‌ای ندارد؛ علی می‌خواهد مسلمانان را بکشد.

مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبۀ سوم می‌‌فرماید:

«فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحا ً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّه‏ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى‏ فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»

«پس رداى خلافت را رها کردم و از آن کناره‌گیرى نمودم و در این اندیشه بودم که آیا با دستِ تنها براى گرفتن حقِ خود به‌پا خیزم یا در این محیطِ خفقان و تاریک صبر پیشه کنم؛‌ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردانِ باایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى‏دارد! پس خویشتنداری و صبر را خردمندانه‏تر دیدم و صبر کردم، درحالى که خار در چشم و استخوان در گلویم بود و می‌‌دیدم میراثم را به غارت مى‏برند!»

در خطبۀ پنجم می‌‌فرمایند:

«أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاهِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَهِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَهِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ‏ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَهٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَهِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ»

«اى مردم! امواج فتنه‏ها را با کشتى‏هاى نجات درهم بشکنید و از اختلاف و پراکندگى بپرهیزید و تاج‏هاى فخرفروشی و برترى‌جویى را از سر بیندازید. رستگار شد آن‌که با یار و مددکار قیام کرد یا تسلیم شد و مردم را راحت گذاشت. این زمامدارى چون آبى متعفن و لقمه‏اى گلوگیر است. هرکس میوه را به‌موقع نچیند، مانند کشاورزى است که در زمین دیگرى بکارد.»

جلودارِ آنها ابوسفیان بود که می‌خواست بت‌هارا بالا بیاورد، امّا حضرت با صبرِ خود مکرِ آنها را به خودشان برگرداند. به‌صورت ظاهر همراهی کرد تا کم‌کم آنها که لازم است، ملتفت شوند.

مکر دیگری که با مولا علی علیه‌السلام کردند این بود که وقتی بعداز ۲۵ سال ایشان را به‌عنوان حاکمِ خود انتخاب و همه بیعت کردند، عده‌ای اعتراض کردند که چرا ما را که اصحاب پیامبر هستیم و سابقۀ اسلام داریم، در حقوقِ بیت‌المال با غلامان برابر دانستی؟ بارزترینِ آنها طلحه و زبیر بودند که پنهانی نقشه کشیدند و گفتند می‌‌خواهیم به مکه برویم. حضرت فرمود: بروید، امّا بدانید که پیمان می‌‌شکنید و با من ملاقات نمی‌‌کنید جز با لشکری بزرگ. این مکرِ آنها بود ولی خدای تعالی مکرشان را به خودشان بازگرداند.

هدفِ دشمنان اهل‌بیت این بود که نامی از ایشان نباشد و با کارهایی که با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کردند، به‌خیالِ خودشان کار تمام شد، ولی امروز می‌‌بینیم شیعیان در تمام دنیا هستند و بسیاری از مسلمانان اهل سنّت هم که ضعیف شمرده شدند، اگر حق را ببینند قبول می‌‌کنند. خداوند در جواب مکرِ آنها روز به روز اسلام و شیعه را گسترش داد.

در سال‌ها و قرن‌های پیش افرادی مثل داعشی‌های امروزی، بسیاری از شیعیان و علمای ما را کشتند. این تفکر از قبل بوده و امروز پیدا نشده. کسانی مثل شهید اول و شهید ثانی و بسیاری دیگر که نامی از آنها نماند، همه را این افراد کشتند. قبرستان ابوطالبِ مکه مدفن بسیاری از علمای ماست، بااین‌همه خدا نخواست تیرِ مکرشان به هدف بنشیند.

 

مکرهای امروز

امام خمینی رحمه‌اللّه به‌حسابِ نیّتِ الهی خود و مردم به‌حسابِ علاقه‌ای که باطناً و واقعاً به او و دین اسلام داشتند، انقلاب کردند. شاه که خدا او و پدرش را لعنت کند، مقابل ایستاد و بسیاری از مردم را کشت. هرگز نگویید خدا شاه و پدرش را بیامرزد. آنها خیلی مکر کردند؛ آدم‌های زیادی را ظلماً کشتند و خدای تعالی مکرشان را به خودشان بازگرداند.

امروز همه می‌‌دانیم نقایصی وجود دارد، امّا چه کسانی هستند که دین و آدابِ دینی را از جوانان ما می‌‌گیرند و با آنها به روش‌های مختلف مکر می‌‌کنند؟ هرکسی به نحوی به این دین ضرر می‌‌زند. مقصود ما دین اسلام و ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام است. دلمان می‌‌خواهد همه احکام اسلام را یاد بگیرند و پیروی کنند، ولی عده‌ای به میدان آمدند و از نقایصِ موجود سوءاستفاده می‌‌کنند تا به دین مردم ضربه بزنند؛ این مکر است و خدا با آنها مکر می‌‌کند.

انتقاد و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر خوب است و همه قبول دارند، ولی ‌هرگز نگویید این افراد هم حق دارند. هیچ حقی نباید به این‌ها داده شود که آنچه می‌‌خواهند بگویند و بنویسند و شبهه در دین اسلام ایجاد کنند که برخی هم بیایند در خیابان کارهای زشتی بکنند که یقیناً کمک‌هایی هم از خارج، از کشورهای دور مثل امریکا و کشورهای نزدیکِ خودمان به آنها می‌‌رسد. خدا مکر آنها را به خودشان برمی‌گرداند و ذلیل می‌شوند و در ورطه‌های سختی می‌‌افتند، ولی آیا می‌‌توانند دینِ مردم را به‌طورِ کلی از آنها بگیرند یا خیر؟ البته بستگی به این دارد که مردم چقدر دینِ خود را نگه دارند و استقامت کنند و نخواهند به دین ضرر بزنند.

یقیناً همان‌طور که خدای تعالی قول داده و می‌‌شود، دیر یا زود -که طبق آنچه برخی نقل کرده‌اند، بعید است خیلی دور باشد- حضرت صاحب الزمان ظاهر می‌‌شوند و دنیا را پر از عدل و داد می‌‌کنند، درحالی که از ظلم و جور پر شده.

 

مکرهای نفس

مکرهایی که از نفس سرمی‌زند چگونه است و چطور می‌‌توان از این مکرها در امان ماند؟ مثلاً شخصی لباس روحانیت می‌‌پوشد و درس می‌‌خواند، امّا نظرش این است که مجتهد شود و مقامی به‌دست آورد تا عده‌ای دوروبرش جمع شوند و مریدش شوند. شاید این کار به‌نظرِ خودش درست بیاید، ولی درواقع نوعی مکر است؛ یعنی می‌‌خواهد با این نیتِ غیرخدایی، خودش را مطرح کند و رئیس شود؛ این کار ضرر زدن به دین است و اگر کمی تأمل کند، متوجه می‌‌شود کارش غلط است. خداوند هم همین را برایش می‌‌نویسد و در موقعِ لازم رسوایش می‌‌کند. گاهی هم به آنچه می‌‌خواهد، می‌‌رسد، امّا نمی‌‌تواند قلب‌های مردم را به خودش جذب کند. این می‌‌شود مکرِ پروردگار در برابر ضررِ او. او می‌‌خواست ضرر بزند و شاید هم بزند، ولی از آن‌طرف خدای تعالی این‌طور با او مکر می‌‌کند و ضررش را به خودش برمی‌گرداند.

امّا مکر با دیگران؛ گاهی اوقات کسی عده‌ای را دورِ خود جمع می‌‌کند و جلساتی می‌‌گذارد و بین خود و خدا می‌‌خواهد تبلیغ دین کند و نظری جز خدای تعالی ندارد. یکی دیگر حسدِ او را می‌‌برد و می‌‌خواهد کاری کند که مردم از اطرافش پراکنده شوند؛ به همین دلیل شروع می‌‌کند به آبروریزی از او. هرجا می‌‌رود می‌‌گوید: فلانی در گذشته این طور بوده؛ آن کار را کرده و… اگر آن شخص آدم خوبی باشد، خدای تعالی مکرِ این را به خودش برمی‌گرداند و با اعمال و باطنِ خودش رسوا می‌شود.

حال ما چه کنیم که از مکر شیطان و نفس در امان باشیم؟ مهم‌ترین کار این است که دلمان را با خدای تعالی صاف کنیم و همیشه خود را به او بسپاریم. شیطان قسم خورده همه را اغوا کند و نگذارد بندۀ خدا شوند؛ ﴿قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغوِیَنَّهُم أَجمَعین﴾[1] خدا هم فرمود هرچه می‌‌خواهی بکن! چون اختیار دست خودشان است، امّا ﴿إِلّا عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین﴾[2] راهی به بندگان مخلَص ندارد. مخلَص یعنی کسی‌که خدا قبولش کرده یا در این راه است؛ یعنی کسانی که زحمت کشیدند و گفتند خدایا خودت حفظمان کن. جوان‌ها گفتند خدایا کمک کن جوانی‌مان بیهوده از کف نرود؛ پیرها هم گفتند خدایا عاقبت به‌خیرمان کن و گذشته‌هامان را ببخش! کسی‌که دائم به خدا التماس و التجا می‌‌کند، شیطان کجا می‌‌تواند بر او مسلط شود؟ شیطان فریاد می‌‌زند و وسوسه می‌‌کند، امّا خدای تعالی او را نگه می‌‌دارد. شیطان مکر می‌‌کند و خدا هم علیه او مکر می‌‌کند و خودش و یارانش را هرروز فروتر می‌‌برد.

بسیارند کسانی که می‌‌خواهند جوان‌های ما را گمراه کنند، ولی آنها که خودشان را به خدا می‌‌سپارند و می‌‌گویند خدایا نگهم بدار؛ خدایا حفظم کن! خدا حفظشان می‌کند و کسانی را که می‌‌خواهند آنان را از جاده دین بیرون کنند، رسوا می‌‌کند و مکرشان را به خودشان برمی‌گرداند.

خوب است هرروز پیش‌از طلوع آفتاب و پیش‌از غروب این دعا را سه ‌مرتبه بخوانید:

«اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ وَ لا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمْرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَاب»[3]

«خدایا اى دگرگون کننده دل‌ها و دیده‌ها، دلم را بر دینت ثابت بدار و آن را پس‌از اینکه به راهم آوردى گمراه مساز و از نزد خود بر من رحمتى بخش که تویى بسیار بخشنده. به رحمتت از آتش پناهم ده. خدایا بر عمرم بیفزا و در روزی‌ام وسعت عنایت کن و رحمتت را بر من بگستران و اگر نزد تو در کتابِ تقدیر و سرنوشت بدفرجام هستم، مرا نیکبخت گردان چراکه تو آنچه را بخواهى محو و آنچه را بخواهى ثبت می‌کنى و کتابِ تقدیر و سرنوشت در اختیار توست.»

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده: چه چیز شما را بازمی‌دارد از اینکه در هر صبح و شام این دعا را سه مرتبه بخوانید؟

خدایا کمک کن هرگز دست از محبّت اهل‌بیت برنداریم، ولو چند نفر باشیم، البته این‌طور نیست و خداوند دینش را گسترش می‌‌دهد.

 

[1] ـ ص‌، ۸۲.

[2] ـ ص، ۸۳.

[3] حاشیه مفاتیح الجنان، دعاهای صبح و شام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است