طلب و اخلاق طلبگی

طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۷ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

 

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۷| پنجشنبه ۱۴۰۲/۲/۲۸ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

 

 

قال اللّه تعالی فی کتابه المبین:

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» (بقره، 222)

بحث‌های جلسات گذشته دربارۀ طلب و اخلاق طلبگی بود و به اینجا رسید که اگر کسی طالب و عاشق خدا باشد، کوچک‌ترین لغزش به درگاه ربوبی، او را به وضعیت خاصی می‌اندازد که نامش توبه است؛ چراکه طاقت دوری و افتادن از چشم حضرت ربّ الارباب را ندارد و برمی‌گردد. این برگشتن با عنایت خود خداست که همیشه می‌خواهد بنده‌اش برگردد.

لذا مقدمه و آنچه باعث توبه می‌شود، ابتدا این است که گناهی رخ می‌دهد، سپس حال ندامتی دست می‌دهد و بعد خداوند فرد را به‌طرف خود برمی‌گرداند و می‌کشاند.

در بحث‌های قبل گفتیم که یک پایۀ توبه گناه‌شناسی است. باید اول گناه را بشناسیم و بفهمیم گناه چیست. پایۀ دیگر توبه خداشناسی است.

اگر دقت کنیم، در گناه‌شناسی هم بحث خداشناسی مطرح است؛ یعنی به گناه نگاه نمی‌کنیم، به آن‌که معصیتش را کردیم نگاه می‌کنیم که او چقدر عظیم و عزیز و محبوب و خوب است و ما چقدر بد هستیم و لغزشی که از ما سر زد چقدر زشت است.

او رحیم و تواب است و ما را می‌خواهد، هرچه باشیم. اگر عمل ما را نمی‌خواهد، ذات ما و خود ما را که مخلوقش هستیم می‌خواهد؛ لذا تواب و رحیم است و ما را برمی‌گرداند.

پس خداشناسی و گناه‌شناسی، هر دو به شکلی به خداشناسی برمی‌گردد و از مقدمات توبه است.

همان طور در آیۀ فوق تلاوت شد «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» توبه این‌قدر مهم و بزرگ است که خدا به‌طور خاص توابین را دوست دارد. کسانی را که توبه کردند، می‌خواهد و محبّت خاص به آنها دارد، همان طور که به مجاهدان و محسنین دارد.

توبه وضعیت خاصی دارد که انسان را می‌شکند و هدف خلقت همین عبودیت و شکستگی و انسکار در برابر خداست؛ لذا این انکسار ما را بالا می‌برد. در درگاه ربوبی هرکه شکسته و متواضع شد، رفعت می‌یابد.

از حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت شده:

«لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشِیتُ‏ عَلَیْکُمْ‏ مَا هُوَ أَکْبَرُ مِنْ ذَلِکَ الْعُجْبَ‏»

«اگر گناه نکنید من از چیزی بزرگ‌تر از آن بر شما می‌ترسم و آن عُجب است.»

گناه باعث می‌شود ما بشکنیم، وقتی شکستیم دیگر عُجب نیست، تواضع است؛ اشک است و خدا فرمود «أَنَا عِنْدَ الْمُنْکَسِرَهِ قُلُوبُهُمْ‏» من نزد کسانی هستم که قلب‌هایشان شکسته است.

عجب باعث می‌شود انسان مقابل خدا انانیت و منی داشته باشد، همان که شیطان داشت و گفت من بهتر از آدم هستم «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ». شیطان را عجبش زمین زد، امّا گناهی که توبه و ندامت در پی دارد، انسان را می‌شکند.

اولین بدبختی انسان این است که بگوید ما دیگر گناه نکردیم، هیچ‌کس نمی‌تواند مثل ما گناه نکند! لذا فرمود من می‌ترسم بر شما از عجب.

امیرالمؤمنین، علی علیه‌السلام در نامه‌ای که به مالک اشتر نوشت و باید نصب‌العین همۀ ما باشد، فرمود:

«إِیَّاکَ‏ وَ الْإِعْجَابَ‏ بِنَفْسِکَ‏ وَ الثِّقَهَ بِمَا یُعْجِبُکَ‏ مِنْهَا وَ حُبَّ الْإِطْرَاء فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ»

بپرهیز از آنکه معجب باشی و از چیزی که تو را به اعجاب اندازد و از اینکه خودستایی داشته باشی و دوست داشته باشی دیگران تعریفت کنند و برایت هورا بکشند و کف بزنند و تأییدت کنند، به‌عنوان اینکه بالایی. این محکم‌ترین فرصت شیطان است.

معلمی، استادی، رئیسی، هرکه هستی اگر این عجب برایت پیش آید، شیطان همۀ احسانی را که داشتی به باد می‌دهد. به همین دلیل ما همه‌چیز را از خدا می‌دانیم. می‌گوییم هیچ‌چیز از خودم نیست، هیچ نیکویی از خودم ندارم، همه‌چیز از خداست. علی علیه‌السلام در دعای کمیل فرمود:

«وَ کَمْ‏ مِنْ‏ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ‏ لَسْتُ‏ أَهْلًا لَهُ‏ نَشَرْتَهُ‏»

«ثناء جمیل» یعنی اینکه مردم حسن‌ظنّ دارند و تعریف می‌کنند، من اهل آن نیستم، از توست و تو چقدر آن را نشر دادی! امیرالمؤمنین علیه‌السلام این‌طور از اعجاب می‌پرهیزد؛ لذا آیۀ قرآن فرمود:

«ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک»

هر حسنه‌ای به تو می‌رسد از خداست و هر بدی می‌رسد از خود توست.

البته «کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» ولی شیطان بدی را به خدا نسبت می‌دهد، آدم به خودش.

داند او کو نیک‌بخت و محرم است

زیرکی ز ابلیس و عشق از آدم است

درست است که در توحید افعالی می‌گوییم همه‌کاره خداست، امّا بدی را از خودت بدان و حسنه را از خدا؛ گناه را از خودت بدان و توبه را از خدا. این‌طور نباشد که بگویی من چه خوب توبه کردم! بدان که او تواب و رحیم است. اول خدا توبه می‌کند و برمی‌گرداند، بعد آدمی توبه می‌کند و خدا می‌پذیرد.

حدیث دیگری از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت شده که از حیث سند چندان محکم نیست، ولی اهل معرفت، مثل ابن‌عربی و دیگران زیاد به آن استناد کرده‌اند و آن را به کار برده‌اند.

ابتدا این را بگوییم که یکی از اسامی خدا تواب است. گفته‌اند که اسامی خدای تعالی مظهر و جلوه می‌خواهد. اگر کسی گناه نکند، صفت تواب بودن خدا کجا ظاهر می‌شود؟ پس خیلی ناراحت و ناامید نباش. این امیدی است که به بشرِ ممکن‌الخطا می‌دهند.

حدیث این است:

«و الذی نفسی بیده لو لا أنکم تذنبون لذهب‏ اللَّه‏ بکم‏ و جاء بقوم‏ یذنبون‏ فیستغفرون فیغفر اللَّه لهم»

قسم به خدایی که نفس من در دست اوست، اگر گناه نکنید، خداوند قومی را می‌آورد که گناه کنند و سپس استغفار نمایند و خدا آنان را ببخشد.

با توبه، شما به همان محبّت خاص خدا می‌رسید که مجاهد رسید.

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا»

خیلی سخت است که انسان خود را بشکند و با خودش دربیفتد.

ما معمولاً در طول شبانه‌روز، در کوچه و خیابان یقۀ این‌وآن را می‌گیریم و با مردم درمی‌افتیم، امّا اینکه کسی با خودش دربیفتد، با خود مجاهده کند و یقۀ خود را بگیرد، مقام بلندی است. خود کشته شود و من پنداری خود را از بین ببرد.

این یکی از راه‌های به‌سوی خداست که گفته‌اند «الطرق الی اللّه بعدد انفاس الخلایق» راه‌های به‌سوی خدا به عدد نفس‌های خلایق است.

بعضی گفته‌اند «بعدد انفس» یعنی هر کسی یک راهی دارد؛ یکی از در می‌رود، یکی از دیوار می‌رود، ولی نه‌فقط هر کسی یک راه به خدا دارد، در هر نفسی راهی به خداست؛ یعنی لحظه به لحظه خدا راه باز می‌کند و توبه هم یک راه است.

حافظ فرمود:

هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است

این گدا بین که چه شایستۀ انعام افتاد

هر لحظه خدا راهی می‌گذارد که یکی توبه است و آن‌فآن هم هست. خوشا به حال کسانی که به ریسمان توبه چنگ زدند! از خودشان هم نمی‌بینند، عُجب پیدا نمی‌کنند، از خدا می‌بینند. به قول حافظ:

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود

ببین که جام زجاجی چو طرفه‌اش بشکست

بعضی طُرفه خوانده‌اند و بعضی طَرفه؛ یعنی یک طرفهالعین است. عشق توبه از توبه را می‌شکند؛ یعنی از خودت نبین، اگر خدا عشق خودش را در قلب بیاورد.

درجات توبه

توبه درجاتی دارد و هر کسی توبه‌ای دارد. کاشانی می‌گوید یکی توبۀ عُمّال است. عمّال یعنی کارگرها، کسانی که روزمزد هستند.

اگر کارگری بد کار کند، می‌گوید ببخشید، اینجا خراب شد، ان‌شاءاللّه فردا درستش می‌کنم. این هم گناه کرده، حال از عمل فاسد خود توبه و عذرخوهی می‌کند.

یکی توبۀ زهاد است که بالاتر است. توبۀ زهاد یعنی رغبت و تعلق به دنیا داشت، به دنیا پشت می‌کند. رغبت غیر از نداشتن است.

دیگر، توبۀ اهل حضور است؛ یعنی از غفلت توبه می‌کند. بعضی تسبیح دست می‌گیرند و سبحان اللّه می‌گویند که غفلت نگیرند، ولی فقط به زبان و دست نیست، اگر یک لحظه غافل از حضور شود، توبه می‌کند.

به قول حافظ:

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

مَتی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها

یکی توبۀ اهل اخلاق است، توبۀ متخلقان که نه‌فقط از عمل، از خلاق سیئه هم توبه می‌کنند. اخلاق جمع خُلق یا خلُق است.

ما یک سری اخلاق رذیله پیدا کردیم؛ مثل عجب، کبر، حسد، کینه، حقد، باید این‌ها را پاک کنیم، باید از اخلاق سیئه به اخلاق حسنه درآییم. کتاب قلب سلیم شهید آیت‌اللّه دستغیب را حتماً مطالعه کنید.

توبۀ اول که عمّال بود، از کار بد توبه می‌کند، ولی قلب هنوز سیاه است. اینجا از قلب خود هم می‌گذرد.

بعد از این توبۀ عارفان است که حسنات خود را هم نمی‌بینند.

در توبۀ اخلاقی می‌گوید خدایا این را نداشته باشم، آن را داشته باشم، ولی اینجا می‌گوید من هیچ ندارم، همۀ حسنات از خداست؛ «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ».

بالاتر از این توبۀ موحد است. آخر عرفان، وحدت و فناست. موحدان از ماسوی‌اللّه توبه می‌کنند؛ یعنی هرچه غیر خداست، کنار می‌گذارد و ازخودش هم دست می‌کشد، این فناست. ابن‌فارض می‌گوید:

و إن قلتُ ما أذنبتُ؟ قالت مجیبهً

وجودک ذنب لا یقاس به ذنب

گفتم من گناهی نکردم، در حالی که جواب می‌داد گفت: وجودت گناهی است که با هیچ گناهی برابری نمی‌کند.

همین که هستی گناه است.

شاید دیده باشید کسانی را که پیش شخص آبروداری که او را خیلی بزرگ می‌بینند، می‌خواهند آب شوند و بر زمین روند، این غیر از بحث گناه و معصیت. می‌گوید تا تو هستی، من کیستم؟

حافظ می‌گوید:

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار

که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

این خیلی بالاست. خدا به برکت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نصیب کند!

درجات طهارت

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین»

طهارت هم مثل توبه درجاتی دارد. شیخ محمود شبستری در گلشن‌راز می‌گوید:

موانع چون در این عالم چهار است

طهارت کردن از وی هم چهار است

نخستین پاکی از احداث و انجاس

دوم از معصیت وز شرّ وسواس

نجاست را از بدن و حدث را از نفست پاک می‌کنی؛ وضو می‌گیری؛ غسسل می‌کنی، بعد هم نفس خود را از معصیت پاک می‌کنی، ولی این تو نیستی، از برکت امیرالمؤمنین و حسین بن علی علیهم‌السلام است که فرمود: «حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَهٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ».

«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»

سوم پاکی ز اخلاق ذمیمه‌ است

که با وی آدمی همچون بهیمه‌ است

توبۀ اخلاقی، طهارت اخلاقی. شهوت و غضب و دیگر صفات بد انسان را خوک و گاو و سگ می‌کند.

چهارم پاکی سرّ است از غیب

که اینجا منتهی می‌گرددش سیر

آخرین مرحله خالی شدن از غیر است؛ «خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرند». غیر خدا باطل است. حق اوست.

هر آن کو کرد حاصل این طهارات

شود بی‌شک سزاوار مناجات

ما وقتی نماز می‌خوانیم طهارت اول را داریم؛ بدنمان نجس نیست؛ وضو گرفته‌ایم؛ غسل گردنمان نیست. حالا می‌خواهم با خدا مناجات کنیم، امّا مناجات با خدا طهارت بالاتر می‌خواهد.

با این طهارت رفع تکلیف کردی، امّا طهارت قلب، طهارت از اخلاق ذمیمه، طهارت سرّ، اگر این طهارات حاصل شد، می‌توانی اهل نجوا باشی.

مناجات باب مفاعله است، از نجوا؛ یعنی درِ گوشی حرف زدن. با کسی می‌توانی درِ گوشی حرف بزنی که نزدیک باشد. نجاست باعث دوری از خدا و طهارت باعث نزدیکی به اوست. «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین».

این چهار طهارت باعث می‌شود انسان قریب شود. بوی گندش ملائکه را آزار نمی‌دهد. می‌ تواند وارد ملکوت شود.

ان‌شاءاللّه تعالی به برکت پاکان و نیکان و مسجد و شب جمعه و دعای کمیل و امیرالمؤمنین و امام حسین علیهماالسلام، خدا این آمادگی را در ما به وجود بیاورد که اهل مناجات شویم؛ یعنی این توبه‌ها و طهارات چندگانه را داشته باشیم!

تا هنوز من داریم و فکر این هستیم که چند رکعت نماز خواندیم، به طهارت نرسیده‌ایم.

تو تا خود را به کلی درنبازی

نمازت کی شود هرگز نمازی

درست است که در نماز طهارت از نجاست و حدث داشتی، ولی آن طهارات دیگر را هم باید داشته باشی که «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین».

امیدواریم به برکت معصومین علیهم‌السلام ان‌شاءاللّه خودشان این قلب سیاه ما و وجود پر انانیت ما را تطهیر کنند و ما را شایستۀ مناجات خداوند گردانند!

خدایا خداوندا، تو را به مقرّبان درگاهت و به همۀ آنها که دوستشان داشتی، در این شب جمعه، در این محفل نورانی، ما را ببخش و بیامرز!

به ما شایستگی و صلاحیت نجوا عنایت فرما و ما را شایستۀ شاگردی کسانی که چیزی یاد ما دادند فرما!

طول عمر و موفقیت توأم با عزّت به استاد بزرگوار، آیت‌اللّه دستغیب عنایت بفرما!

ما را بدار حسین‌وار و زینب‌وار زندگی کنیم، حسین‌وار و زینب‌وار بمیریم و با حسین و زینب محشور شویم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است