تفسیر سوره حجرمضان المبارک ۱۴۰۰-۱۴۴۲مناسبت ها

سوره حج آیه ۵۵ | جلسه ۳۳ |‌ پانزدهم رمضان ۱۴۰۰ | میلاد امام حسن (ع)

نکتۀ مهمی که حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت هم به آن اشاره می‌کنند این است که اگر صلح امام حسن علیه‌السلام و حلمی که حضرت به‌خرج دادند نبود، چیزی از دین باقی نمی‌ماند.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره حج  آیه ۵۵ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۲/۰۸ | جلسه ۳۳ | پانزدهم رمضان ۱۴۰۰  | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

میلاد امام حسن علیه‌السلام

روز پانزدهم ماه مبارک رمضان میلاد امام حسن مجتبی علیه‌السلام واقع شده است. منتهی‌الآمال آن را در سال سوم و بعضی در سال دوم گفته‌اند. از آنجا که شهادت حضرت در سال ۵۰ اتفاق افتاد، سن شریفشان ۴۷ تا ۴۸ سال بوده است.

شهادت امام در اثر زهری بود که جُعده ملعونه به تشویق معاویه در کوزه آب ریخت و حضرت شبانه از آن نوشیدند، زهر بر حضرت تأثیر گذاشت و ایشان را به شهادت رساند.

بعد از تولدِ امام حسن علیه‌السلام حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ایشان را در پارچه‌ای پیچید و خدمت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله آورد.

پیامبر در گوش ایشان اذان و اقامه گفتند؛ زبان در دهانشان گذاشتند و سپس انگشت شریف خود را در دهان آن بزرگوار نهادند و آقازاده مقداری شیر از انگشت حضرت نوشیدند.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله امام حسن مجتبی علیه‌السلام و همچنین امام حسین علیه‌السلام را جزو فرزندان خود حساب می‌کردند و می‌فرمودند «الحسن و الحسین ابنای» فرزندان من هستند.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله امام حسن علیه‌السلام را بر دوش راست و امام حسین علیه‌السلام را بر دوش چپ می‌نشاندند.

زمانی که امام حسن علیه‌السلام خواستند به زبان آیند، رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله تکبیرهالاحرام گفتند، امام حسن علیه‌السلام نیز خواستند بگویند، امّا نتوانستند.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله تکبیر را تکرار کردند و باز امام حسن نتوانستند بگویند تا هفت بار. در مرتبه هفتم امام تکبیر گفتند. از آن به بعد شش تکبیر مستحب گردید که پیش از  تکبیرهالاحرام خوانده شود.

گاهی اوقات که حضرت رسول صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در سجده بودند و امام حسن و امام حسین علیه‌السلام بر پشت آن حضرت می‌نشستند. حضرت آنان را با دست می‌گرفتند و زمین می‌گذاشتند و بعد خودشان برمی‌خواستند. (ظاهراً سجده را طول می‌دادند تا آقایان پایین روند و بعد سر از سجده برمی‌داشتند.)

جلالت و بزرگی این دو بزرگوار نزد پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله کاملاً مشهود و برای همۀ مسلمان‌ها واضح بود که چقدر به ایشان احترام می‌گذاشتند.

هنگام نزدیک شدن وفات رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بر سینه حضرت افتادند. خواستند آنان را بردارند، حضرت مانع شد و فرمود بگذارید از فرزندانم بهره بگیرم و آنان را ببویم.

همۀ این کارها اولاً: به جهت بزرگواری این دو بزرگوار بود و ثانیاً: برای این بود که مردم هم این را بفهمند.

بارها از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شد: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه»

هر دو فرزندان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هستند. لکن آنان که از دین بری شدند، مصیبت‌های فراوانی برای ایشان پیش آوردند.

رضوان خدا به حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت در یکی از سفرهای حج، در مکه اشعاری برای بعضی ائمۀ اطهار علیهم‌السلام سرودند؛ از جمله در مدح امام حسن مجتبی علیه‌السلام چهل بیت شعر به زبان عربی سرودند که بعضی ابیات آن از این قرار است:

الحسن السبط هو العلام

هو المعلم فی علوم الفتیا

امام حسن مجتبی علیه‌السلام علامه و معلم علوم دینی از همه جهت هستند.

هو المحیط بتمام الاشیاء

حتی باشجار الخبیث الدنیا

همۀ موجودات نزد ایشان حاضرند و احاطه علمی به همه دارند، مخصوصاً به بشر.

الحلم من ذات الشریف یظهر

لا بالتکلف کالخبیث الاعمی

صفت حلمی که ایشان داشتند، در ذات شریفشان ظاهر بود. با تکلف نبود، مثل بعضی خبیث‌هایی که خود را به حلم می‌‌زنند (مثل معاویه).

من حلمه بدا بقاء الشیعه

لو لا حلیما یهدم ارکان الهدی

به‌خاطرِ حلم حضرت مجتبی بود که ارکان شیعه برقرار شد. اگر این حلم نبود ارکان هدایت از بین می‌رفت.

اذ کان اغصان الخبیث لاحد

بالجهل و الطغیان بل فی العدوی

چراکه شجرۀ خبیثۀ بنی‌امیه که از ابوسفیان شروع شد تا معاویه و شاخه‌هایش حدی در جهل و طغیان نداشتند.

معلم الخبیر آناً یکففو

عن البیان لما رأی العدوان

امام حسن مجتبی علیه‌السلام معاویه را می‌شناختند. وقتی کید و مکر او را مشاهده کردند، از جهادی که قصد داشتند انجام دهند، صرف‌نظر کردند.

و سید الکونین قد رأهمو

بطونهم مقلوبه بل موتی

از میان آنها که به‌عنوانِ لشکریانِ امام اطراف حضرت جمع شده بودند، فقط عده قلیلی حاضر بودند تا آخر بایستند و شهید شوند، اکثرشان با وعده‌ها و پول‌های معاویه رفتند.

حضرت چندین بار آنها را امتحان کرد تا به خودشان بفهماند شما این‌طور هستید و با من نمی‌مانید.

یصلح دین الهدی محفوظ

حیث وقی نور الهدی بالتفوا

به‌وسیلۀ امام حسن مجتبی علیه‌السلام دین خدا حفظ شد، وگرنه معاویه می‌خواست دین را از بین ببرد.

و اللّه ابغائه عن الریاسه

عین تصداها بعین الاصفیاء

اینکه حضرت از ریاست کنار کشیدند و آن را به معاویه محول کردند و صلح کردند، به‌خاطرِ این بود که کسی را نداشتند. این عین تصدیشان بود؛ یعنی این کار باعث شد اسلام بماند

لو لا اتقی فی سید الکونین

لم یبق للاسلام حتی الدعوی

اگر به‌خاطرِ پرهیزی که حضرت داشتند و صلح ایجاد شد، چیزی از اسلام باقی نمی‌‌ماند، حتی از ظاهر آن.

الطاغی العین عین الشجره

خبیثه کیف تقر مع العلی

این طاغی لعین (معاویه) شجره خبیثه بود. چطور او با اسلام یک رنگ می‌شد و حاضر بود اسلام بماند؟ کوری او در نهایت بود.

کان لعینا فی کتاب الباری

یکتب حق اللّه فیه الباریء

در کتاب خدای تعالی به‌عنوانِ لعین خطاب شده، شجرۀ خبیثه همین‌ها هستند.

در ادامه از کرم حضرت ابیاتی سرودند:

و سید الاسباط کان یحفظ

شتی جهات الدین فی الزوایا

فهل کریم فی الوری مثل الحسن

ینفق فی اللّه جهات الدنیا

امام حسن علیه‌السلام کریم اهل‌بیت هستند و در جهات متعدد برای خدای تعالی انفاق می‌کردند.

و بیته احدی بیوت المأذون

له بذکر اللّه صبحا اوضحا

بیت حضرت امام حسن مجتبی خانه‌ای بود که همه اذن داشتند بیایند و مهمان شوند.

نفس شریفه اجل من بیته

فیها جمال یطهر دائماً

فینتفی فی نفسه العوالم

بل هو عرش اللّه اوسع من سماء

در ادامه مدح و ثنای امام حسن علیه‌السلام را از جهات مختلف بیان می‌کنند.

نکتۀ مهمی که حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت هم به آن اشاره می‌کنند این است که اگر صلح امام حسن علیه‌السلام و حلمی که حضرت به‌خرج دادند نبود، چیزی از دین باقی نمی‌ماند.

همین مطلب از حضرت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دربارۀ امام حسن علیه‌السلام نقل شده که فرمودند:

امید است خدای تعالی به‌وسیلۀ حسنم بین دو گروه از مسلمین را اصلاح کند. (منتهی الامال)

این اصلاح همان چیزی بود که خدای تعالی و رسول خدا برای حفظ اسلام می‌خواست.

 

روایتی از امام حسن مجتبی علیه‌السلام

وَ سُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّهِ فَقَالَ علیه‌السلام «شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِهِ وَ إِصْلَاحُهُ‏ مَالَهُ‏ وَ قِیَامُهُ بِالْحُقُوقِ»[1]

دین‌داری

از آن حضرت دربارۀ معنای مروت و جوانمردی پرسیدند، فرمود:

«نگهداری دین، اصلاح مال و ادای حقوق دیگران است.»

«شُحُّ الرَّجُلِ عَلَى دِینِه» یعنی انسان نسبت به دینش بخیل باشد و نگذارد به این زودی شک و شبهه‌ای برایش ایجاد شود. اگر شد، فوراً به هر نحوی شده خود را از شک بیرون آورد؛ با تفکر، مطالعه و سؤال کردن.

«وَ إِصْلَاحُهُ‏ مَالَهُ» مالش را صلاح کند؛ یعنی دیون مردم و دیون خدای تعالی در مالش نباشد و زیادی اموالش را نگذارد و برود، بلکه به اندازۀ خود و بچه‌هایش آنچه لازم است نگه دارد و بقیه را در راه خدا انفاق کند.

«وَ قِیَامُهُ بِالْحُقُوق» حقوقی که برعهده دارد ادا کند؛ چه حقوق عبادی، چه شخصی و چه اجتماعی.

 

تفسیرسورۀ حج آیه ۵۵ 

وَ لا یَزالُ الَّذینَ کَفَرُوا فی‏ مِرْیَهٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَهُ بَغْتَهً أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقیمٍ (55)

کافران همواره در آن شک دارند تا اینکه قیامت ناگهان فرارسد یا عذابِ روزِ عقیم (که فردایی ندارد) بر آنان فرودآید.

 

«وَ لا یَزالُ» همیشه «الَّذینَ کَفَرُوا» آنان که کافر شدند «فی‏ مِرْیَهٍ مِنْهُ» از آن در شک هستند (از قرآن و حق و خدا) «حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَهُ» تا اینکه قیامت فرارسد «بَغْتَهً» به‌طورِ ناگهانی «أَوْ یَأْتِیَهُمْ» یا بر آنان فرود آید «عَذابُ یَوْمٍ عَقیمٍ» عذاب روزی که فردایی ندارد (قیامت). (55)

 

کافر همیشه در شک است

وَ لا یَزالُ الَّذینَ کَفَرُوا فی‏ مِرْیَهٍ مِنْه؛ آنها که کافر شدند همیشه در شک و تردید هستند؛ یعنی قبول ندارند، امّا نمی‌توانند انکار کنند.

در ظاهر می‌گویند، هیچ خبری نیست، ولی باطناً مطمئن به حرف خود نیستند و همواره در شک و تردید بسر می‌برند.

حَتَّى تَأْتِیَهُمُ السَّاعَهُ بَغْتَهً؛ این تردید را تا وقت مرگ دارند و بعد از مرگ، در عالم برزخ تا قیامت شکشان ادامه دارد. نفسِ این شک و تردید عذابی برای آنهاست.

علامه در المیزان به این مطلب اشاره می‌‌کند که منظور از کافران همۀ آنها نیستند؛ چون برخی از آنها مشرف به دین اسلام شدند و برخی دیگر با همان حال کفر از دنیا رفتند؛ پس گروه اول آیه شامل آنها نمی‌شود.

البته المیزان متذکر این مطلب نمی‌شود که از میان آنها که مسلمان شدند، برخی راه نفاق پیش گرفتند و تا آخر عمر منافق بودند و صدمه‌های بسیاری به اسلام زدند.

أَوْ یَأْتِیَهُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَقیم؛ «یوم عقیم» یعنی روزی که روزِ دیگری در پی آن نیست؛ دیگر بازگشتی ندارند و نمی‌‌توانند جبرانِ مافات کنند. روز عقیم همان روز قیامت است.

نظیر این آیه در سورۀ یس نیز آمده است که کافران می‌گویند:

﴿قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ‏ بَعَثَنا مِنْ‏ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُون﴾[2]

«می‌گویند: وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که خدای رحمان وعده داده بود و پیامبران راست می‌گفتند.»

فرقی نمی‌کند زمان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله باشد یا زمان ائمه یا امروز و فردا؛ این دو دسته همیشه هستند؛ یک دسته ایمان می‌آورند و یک دسته هیچ‌چیز را قبول ندارند.

هرچه برایشان بگویی، تا آخر عمر ایمان نمی‌آورند. آنان وقتی قیامت برپا شد، می‌گویند: وای بر ما!

این خواب نیست؛ بیداری کامل است. همین الآن هم خدا نشانشان می‌‌دهد، امّا حاضر نیستند زیر بار بروند.

در سوره احقاف می‌‌فرماید:

﴿وَ یَوْمَ‏ یُعْرَضُ‏ الَّذینَ‏ کَفَرُوا عَلَى‏ النَّارِ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى‏ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾[3]

«روزی که کافران را بر آتش عرضه می‌دارند و می‌گویند: آیا این حق نیست؟ پاسخ می‌دهند: بله؛ سوگند به پروردگارمان. می‌فرماید: پس به‌خاطرِ اینکه کافر بودید عذاب را بچشید!»

این اقرار فایده‌ای ندارد؛ زیرا جلو چشمشان است و دیگر نمی‌توانند منکر شوند.

[1]. تحف‌العقول، ۲۳۵.

[2]. یس، ۵۲.

[3]. احقاف، ۳۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است