سوره انفال آیه ۶۸ تا ۷۰ | جلسه ۴۶
بسم ﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انفال آیه ۶۸ تا ۷۰ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۰۵/۲۷ | جلسه ۴۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال
لَوْ لا کِتابٌ مِنَ اللهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فیما أخَذْتُمْ عَذابٌ عَظیمٌ(۶۸)
اگر حکم سابق خدا نبود، عذاب بزرگى به خاطر آنچه (از اسیران) گرفتید به شما مىرسید.
فَکُلُوا مِمّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیمٌ(۶۹)
از آنچه غنیمت گرفتهاید حلال و پاکیزه بخورید و از خدا بترسید. خداوند آمرزنده و مهربان است.
یا أیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فی أیْدیکُمْ مِنَ الاْسْرى اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُوْتِکُمْ خَیْراً مِمّا أُخِذَ مِنْکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ(۷۰)
اى پیامبر به کسانى که در دست شما اسیرند بگو: اگر خداوند بداند خیرى در دلهاى شماست، بهتر از آنچه از شما گرفته شد، به شما مىدهد و شما را مىبخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است.
در آیه قبل به مسلمانان فرمود: مبادا از دشمن اسیر بگیرید تا در مقابل فدیه، آنها را آزاد کنید! این کار رو کردن به دنیاست. باید در جنگ گوش به فرمان پیامبر باشید و در مقابل مشرکان طورى بجنگید و استقامت کنید که نتوانند دوباره خود را تقویت کنند و به جنگ شما بیایند. آنها دین شما را قبول ندارند.
اگر کسى مىخواست از مکه به مدینه هجرت کند، همه چیزش را مىگرفتند، حتّى در یک مورد لباسهاى جوانى را بیرون آوردند و او را لخت مادرزاد در بیابان رها کردند. او نیز نزد مادر خود رفته، پارچهاى از او گرفت؛ میان آن را برید؛ با قسمتى از آن عورت خود را پوشاند و قسمت دیگر را بر دوش انداخت و با همان حال به مدینه هجرت کرد؛ از این رو او را «ذو البجادین» مىخواندند.
در این آیه مىفرماید اگر حکم سابق نبود، به خاطر این کار (فدیه گرفتن از اسیران) گرفتار عذاب بزرگ مىشدید. اینکه «حکم سابق» چیست و «عذاب بزرگ» از عدابهاى دنیاست یا آخرت، قرآن کریم اشارهاى نکرده است؛ لذا مفسران احتملات مختلفى بیان کردهاند. یکى از آنها این است که چون رسول خدا صلّى الله علیه و آله در بین شماست، خداوند شما را به خاطر وجود شریف ایشان عذاب نمىکند.
(وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ )[1]
«و خدا بر آن نیست که آنان را عذاب کند، در حالى که تو در میانشان هستى و خدا عذابکننده آنان نیست در حالى که استغفار مىکنند.»
آیه درباره جنگ بدر و جنگهاى دیگر است و به نوعى بر لزوم اطاعت از دستورهاى پیامبر در جنگها اشاره دارد، امّا در جنگ احد عدهاى سرپیچى کردند و شکست سختى بر مسلمانان تحمیل شد.
فَکُلُوا مِمّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَیِّبا؛ این آیه بیانگر عفو و بخشش خدا بر مسلمانان است که نتیجهى آن، حلیّت فدیههایى است که در مقابل اسیران گرفتند؛ پس منظور از «ما غَنِمتُم» همان فدیههاست.
وَ اتَّقُوا الله؛ «تقوا» به مناسبت آیه، یعنى اکنون که پولها را گرفتید و غنائم را تقسیم کردید، مراقب باشید خداى تعالى را فراموش نکنید و دوستان مسلمان خود را از یاد نبرید!
به طور کلى هر مالى به انسان مىرسد، باید به دیگران هم انفاق کند؛ برخى از این انفاقها واجب و برخى دیگر مستحب است. این کار، هم براى خود شخص و هم براى دیگران سودمند است.
اِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحیم؛ هر چه انسان سعى کند باتقوا باشد، نمىتواند آن طور که شایسته بندگى خداست، او را اطاعت کند. به راستى چه کسى مىتواند ادعا کند تمام اوامر و نواهى پروردگار را اطاعت کرده، تسلیم محض و راضى به رضاى اوست؟
اگر کسى چنین ادعایى کند، امتحانات سختى برایش پیش مىآید و مشتش باز مىشود؛ لذا باید همواره از خدا بخواهیم ما را از ادعاهاى بیهوده حفظ کند.
داشتن ادعاهاى صحیح، اشکالى ندارد مثل اینکه بگوید: «من خدا را دوست دارم و محبّ اهل بیت هستم» یا آرزو کند در امتحانات الهى موفق شود و بتواند در راه محبّت اهل بیت همه چیز خود را بدهد. یقیناً این کار سختى است و از عهدهى هر کسى بر نمىآید. به زبان گفتن، آسان است، امّا موقع امتحان، ]ایستادن و استقامت کردن سخت است[، مگر آنکه خداى تعالى کمک کند.
کسى چون امام حسین علیه السلام با آن مقام بلند و بعد از آن همه امتحانات، در گودال قتلگاه مىگوید: «رضاً بقضائک تسلیماً لاِمرک لا معبود سواک».
مقام تسلیم
خواستن از خدا، براى رسیدن به مقام تسلیم، خیلى خوب و لازم است، ولى یک روز و دو روز نیست؛ سالهاى سال استقامت و صبر لازم دارد؛ زیرا تسلیم، گوهر گرانبهایى است که هر کسى بدان دسترسى ندارد و از میلیونها نفر شاید یکى دو نفر به آن دست یابند. از آن طرف ناامیدى هم غلط است. هیچ کس نباید بگوید : «من قابل نیستم». همهى ما قابل این عنایت هستیم و به قول حضرت آیت الله العظمى نجابت مىتوانیم سلمان و ابوذر شویم. اگر طلب و استقامت باشد، بعید نیست خداى تعالى عنایت فرماید. در این راه هر چه نصیب انسان شود، غنیمت است و برد کرده.
ناامیدى از خدا، هم در امور مادى غلط است و هم در امور معنوى. براى خداى تعالى هیچ چیز مشکل نیست، لکن کسى که در پى مقام تسلیم و رضاست، اگر در کنار آن، دنیا را هم خواست و نشد، نباید عصبانى شود و با خدا چون و چرا کند.
یقیناً خداى تعالى دعاى بندگانش را اجابت مىکند، امّا نه این که هر چه بنده خواست، فوراً به او بدهد، بلکه آنچه مصلحت است، مىدهد. کسى نگوید من این چیز را مىخواهم، حتّى اگر به صلاحم نباشد و دینم را خراب کند؛ این دیندارى نیست.
اِنْ یَعْلَمِ اللهُ فی قُلُوبِکُمْ خَیْراً یُوْتِکُمْ خَیْراً مِمّا أُخِذَ مِنْکُم؛ ظاهر عبارت «اِن یعلمِ الله» یعنى «اگر خدا مىدانست» امّا در واقع معناى آن این است که اگر خیرى در شما ظاهر مىشد تا علم خدا ظهور یابد.
خداى تعالى به اسیران مشرکى که در جنگ بدر گرفتار شدند و نیز اسیرانى که مسلمانان به دستور پیامبر در زمانهاى بعد گرفتند، مىفرماید: اگر رو به خدا آورید و ایمان وارد دلهایتان شود، خداوند چیزى بهتر از آنچه به عنوان فدیه از شما گرفته شد، به شما مىدهد. «خیر» یعنى ایمان و آن چیز بهتر، استقامت در دین است. بنابراین اگر به خدا ایمان بیاورید، خداوند استقامت در دین به شما مىدهد و نیز پیامبر پولهایى را که از شما گرفته شد، به شما پس مىدهد یا بهتر از آن را مىبخشد، همچنان که یکى از اسیران مسلمان شد و رسول خدا صلّى الله علیه و آله بیشتر از آنچه فدیه داده بود، از غنائم به او بخشید.
همهى ما اسیر این دنیا هستیم؛ اسیر خواب، خوراک، ازدواج و دیگر نیازهاى مادى. اسیر اجتماع هستیم و نمىتوانیم با کنارهگیرى از مردم، در کوهها زندگى کنیم. بسیارى نیز اسیر صفات ناپسندند؛ اسیر ریاستطلبى، حبّ دنیا و حبّ نفس. هر کس بخواهد از این اسارتها آزاد شود، باید فدیه بدهد و فدیهى این اسارت، مخالفت با نفس است.
حضرات معصومین علیهم السلام هم ظاهرا اسیر دنیا بودند در واقع دنیا اسیر آنان بود؛ یعنى خواب، خوراک و شهوات آنان را اسیر خود نکرده بود.
کسى که با نام و یاد خدا دست به غذا مىبرد و متوجّه است که خداى تعالى او را سیر مىکند، دیگر اسیر غذا نیست. وقتى پیش از خواب خدا را یاد مىکند؛ او را به خاطر اینکه خواب را مایه سکون و آرامش وى قرار داده، شکر مىگوید و مىداند خداوند او را بیدار مىکند، اسیر خواب نیست. در زندگى زناشویى، نه زن اسیر مرد مىشود و نه مرد اسیر زن؛ چراکه هر دو دل به خدا مىدهند. مرد اسیر شهوت نمىشود تا به این دلیل همسرش را کتک بزند. فرزندى که از این زوج حاصل مىشود، فرزندى صالح با آیندهاى درخشان است. به همین ترتیب وقتى آدمى همه چیز خود را به خدا حواله مىدهد و در هر کارى او را یاد مىکند، از قید اسارتها آزاد مىشود. کسى که دل به خدا مىسپارد و به او متّصل مىشود، خوراکش نور، خوابش نور، تمام زندگىاش نور مىشود. لقمه حلال و یاد خدا، نورانیت به ارمغان مىآورد.
شبى براى صرف شام با حضرت آیت الله العظمى نجابت به منزل حاج محمّد رضا گلآرایش رفتیم. آیت الله العظمى نجابت فرمود : «این پلو را که مىخورم، همین طور نور از دستم بیرون مىآید». علت این بود که بانوى خانه براى خدا غذا پخته بود و رفقایى که آمده بودند، همه نیّت خدایى داشتند؛ لذا غذایشان نور بود.
سعى کنید حدیث عنوان بصرى را هر روز یا یک روز در میان بخوانید و بر آن فکر کنید. امام صادق علیه السلام در این حدیث مىفرمایند: آنچه را بدان میل ندارى، نخور؛ زیرا موجب حماقت و نادانى مىشود. تا گرسنه نشدى، غذا نخور و هر گاه خواستى بخورى، حلال بخور؛ «بسم اللَّه» بگو و به یاد آور سخن رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله را که فرمود: «آدمى ظرفى را بدتر از شکمش پر نکند، در این صورت اگر ناچار شد، یک سوم آن را براى غذا و یک سومش را براى نوشیدنى و یک سوم دیگر را براى نفس کشیدن بگذارد».
درباره بردبارى فرمود: اگر کسى به تو گفت: اگر یکى بگویى، ده تا مىشنوى، بگو: اگر ده تا بگویى، یکى هم نمىشنوى. اگر کسى دشنامت داد، بگو: اگر تو راست مىگویى، از خدا مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى، از خدا مىخواهم تو را ببخشد. اگر کسى تو را تهدید کرد، تو او را اندرز ده و برایش دعا کن.
«غضب» صفت خیلى بدى است. به محض آنکه انسان خشمگین مىشود، شیطان بر او سوار شده، هر طور بخواهد او را مىچرخاند. سعى کنید خشم خود را کنترل کنید؛ غضبناک نشوید؛ به محض آنکه خشمگین شدید، از جاى خود برخیزید؛ چند قدمى راه بروید؛ آبى به صورت بزنید و وضویى بگیرید. اگر کسى که از او خشمگین شدید، محرم شماست، دست بر شانهاش بگذارید و با او دست بدهید. به حرفهاى تحریکآمیز اطرافیان گوش ندهید؛ گول این چیزها را نخورید و این حرفها را با شوخى رد کنید. یقیناً اگر کسى بر کنترل خشم تمرین کند، خدا هم کمکش مىکند.
[1] ـ انفال، 33.