تفسیر سوره اعراف

سوره اعراف آیه ۲۱ و ۲۲ | جلسه ۱۰

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره اعراف  آیه ۲۱ و ۲۲ | چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۱/۰۱ | جلسه ۱۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف

 

وَ قاسَمَهُما اِنّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحینَ

و براى آنان سوگند خورد که من خیرخواه شمایم.(21)

 

فَدَلّاهُما بِغُرُورٍ فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَ ناداهُما رَبُّهُما أ لَمْ أنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَ أقُلْ لَکُما اِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوُّ مُبینٌ

پس با همین فریب، آنها را به سقوط کشاند و چون از آن درخت چشیدند، زشتى‌شان در نظرشان آشکار شد و شروع کردند با برگ‌هاى درختان بهشت خود را بپوشانند، و پروردگارشان آنان را ندا داد که آیا شما را از این درخت نهى نکردم و به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟(22)

 

وَ قاسَمَهُما اِنّی لَکُما لَمِنَ النّاصِحین؛ «قاسَم» از قسَم است و در این جا برای تاکید است؛ یعنى شیطان قسم‌هاى مؤکد خورد که خیرخواه آنان است.

شیطان به منظور اغواى آدم و حوّا براى آنان سوگند خورد که خیرخواه آنهاست و سابقه‌ى طولانى عبادت‌هایش را یادآورى کرد و گفت: به آنچه مى‌گویم یقین دارم و اگر از این درخت بخورید، حال ملکوتى مى‌یابید؛ هم انسان خواهید بود و هم ملک. همچنین گفت: این که خدا فرمود نخورید، براى این بود که مى‌خواهد شما را از اینجا خارج گرداند، ولى اگر از آن بخورید، همیشه در اینجا خواهید ماند.

بنابه آنچه از روایات و آیات برمى‌آید شیطان، آدم و حوّا را با هم وسوسه کرد؛ پس این سخن که ابتدا حوّا را فریفت و حوّا، آدم را گول زد، قول صحیحى نیست.

فَدَلّاهُما بِغُرُورٍ؛ «دلّی» از ریشه «دلو» است، به معناى ظرفى که در چاه مى‌اندازند و آب مى‌کشند. کنایه از این که شیطان پیوسته در حال فریب آدم و حوّا بود و مانند کسى که با خیال آسوده دلو را در چاه مى‌انداز و مطمئن است چیزى بیرون مى‌کشد، مطمئن بود که وسوسه‌هایش کارگر خواهد افتاد. «غرور» یعنى پوشاندن و برعکس نشان دادن حقیقت.

فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَهَ؛ در اینجا مى‌فرماید: «ذاقَا» (چشیدند). در سوره طه مى‌فرماید: (فَأکَلا مِنْها ) یعنى از درخت خوردند.

در بعضى روایات «علم» به غذا تعبیر شده است. در روایتى امام سجاد علیه السلام مى‌فرماید: «علم همچون طعام است، مراقب باشید طعام خود را از جاى صحیح بگیرید!» یعنى علم خود را از اساتید مطمئن دریافت کنید.

به هر حال نزدیک شدن به منطقه‌ى ممنوعه الهى، آدم و حوّا را از وضع روحانى صرف بیرون کرد.

بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما؛ «سَوآت» یعنى آنچه که باید به کنایه نام آن را بر زبان آورد. در ترجمه‌ها، آن را به معنى عورت گرفته‌اند. «سوئه» به معناى شرمگاه یا عورت است و در لغت یعنى هر چیز زشت.

ممکن است این عبارات، معناى ظاهرى خود را داشته باشند، امّا براى کسى که عمیق‌تر بنگرد، معانى دیگرى نیز به ذهن مى‌رسد؛ این عبارت مى‌تواند کنایه از این باشد که خصوصیات حیوانى آنان آشکار شد و آن وضع و حال معنوى که داشتند، از بین رفت.

آنچه پس از خوردن میوه ممنوعه ظاهر شد، پیش از آن وجود داشت، ولى پنهان بود، و آن، جهات مادّى و شهوى آدم، اعم از شهوت خوراک و خواب و شهوات جنسى بود. با ظاهر شدن شهوات، نیاز به اسباب آن نیز پدیدار گشت و آدمى نیازمند غذا، خواب، نزدیکى و نیز محلى براى تخلیه شد. پیش از این، وقتى فرمود: «از هر چه مى‌خواهید بخورید!» صحبت از گرسنگى نبود، بلکه فقط لذّت و فرح و خوشى بود، امّا پس از آن، گرسنگى، تشنگى و سایر نیازها آشکار شدند و سختى‌ها و رنج‌ها پدید آمدند؛ چراکه باید در پى تحصیل آب و نان و مسکن و زاد و ولد برآید.

وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ؛ «طفقا» یعنى شروع کردند. «یخصِفان» از «خَصْف» به معناى پوشاندن یا وصله کردن است. کفّاش را به خاطر وصله کردن کفش، «خاصف» مى‌خوانند. بعد از آشکار شدن جهات حیوانى، آدم و حوّا خواستند با چیزهاى جزئى به حال اول خود بازگردند، لکن نتوانستند؛ برگشتن به آن حال نیازمند عنایت خداوند است.

آنها از آن وضع روحانى بیرون آمدند؛ چراکه به تعبیر آیت الله العظمى نجابت شیطان را به خود راه دادند. آن حال، با شیطان نمى‌سازد و هر کدام آمد، دیگرى دور مى‌شود.

چه بسا اگر گول شیطان را نخورده بودند، به مقامات بالاتر هم مى‌رسیدند و مسیر انسان از راه دیگرى طى مى‌شد. رحمت خدا وسیع و بى‌حد است، امّا این خود انسان‌ها هستند که خود را از آن دور مى‌کنند و در زحمت و مشقت مى‌افتند.

وَ ناداهُما رَبُّهُما؛ ندا، سخن گفتن از راه دور است. این عبارت کنایه از این است که آنان از مقام قرب پروردگار دور شدند.

أ لَمْ أنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَ أقُلْ لَکُما اِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوُّ مُبین؛ خداى تعالى به آدم و حوّا فرمود: «آیا شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم شیطان دشمن آشکار شماست؟»

در روایت است پس از هبوط آدم به زمین، چهل روز در حال سجده و گریه بود. پس جبرئیل بر او نازل شد و گفت: اى آدم! آیا جز این بود که خداوند تعالى تو را به دست خود خلق کرد و از روح خود در تو دمید و ملائک را به سجده براى تو واداشت؟ گفت : بله.

گفت: آیا تو را امر نکرد از این درخت نخور! چرا معصیت او را کردى؟

آدم گفت: اى جبرئیل! ابلیس به خدا سوگند خورد که ناصح من است و من گمان نمى‌کردم خلقى از مخلوقات خدا سوگند دروغ به خدا یاد کند.

همه‌ى ما باید مراقب خود باشیم! مراقب خود بودن در صورتى امکان‌پذیر است که انسان در احکام شرع و عقاید دین، روى پاى خود ایستاده باشد، به اذن الله، و به جاى توجّه به دیگران، متوجّه خداى تعالى باشد و بداند مؤثر و همه کاره‌اش او است، فقط!

 

حکایت سعد

ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت مى‌کند که فرمود :

«در زمان پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله مومن تنگدست بسیار نیازمندى از اهل صفّه به نام «سعد» بود که همه نمازهایش را بدون استثنا همراه پیامبر بجا مى‌آورد. پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله با مشاهده تهیدستى و غریبى او، دلش به حال وى مى‌سوخت و مى‌فرمود: اى سعد! اگر چیزى به دستم رسید، تو را بى‌نیاز خواهم کرد!

مدّتى گذشت و چیزى به دست پیامبر نرسید. این وضعیت بر اندوه وى نسبت به سعد افزود. خداوند سبحان با آگاهى از اندوه پیامبر، جبرئیل را با دو درهم بر ایشان فرستاد. جبرئیل به آن حضرت گفت: اى محمّد صلّى الله علیه و آله! همانا خداوند از اندوه تو براى سعد آگاه است. آیا دوست دارى او را بى‌نیاز کنى؟

پیامبر صلّى الله علیه و آله فرمود: آرى! جبرئیل گفت: این دو درهم را به سعد ببخش و به او دستور بده با آنها تجارت کند.

پیامبر صلّى الله علیه و آله آن دو درهم را گرفت و براى نماز ظهر بیرون آمد. سعد نزدیک درِ خانه پیامبر صلّى الله علیه و آله منتظر وى بود. پیامبر با مشاهده سعد فرمود: اى سعد! آیا مى‌توانى خوب تجارت کنى؟ سعد گفت: به خدا سوگند! تا کنون مالى نداشته‌ام که با آن تجارت کنم!

پیامبر اکرم دو درهم را به وى داد و فرمود: با این دو درهم تجارت و روزى خدا را به سوى خود جذب کن!

سعد دو درهم را گرفت و نماز ظهر و عصر را همراه پیامبر بجا آورد. پس از نماز عصر، پیامبر به وى فرمود: اى سعد! در جستجوى روزى به پاخیز، که من نسبت به تو اندوهگینم!

سعد وارد بازار شد. هر چه را به یک درهم مى‌خرید، به دو درهم مى‌فروخت و هر چه را به دو درهم مى‌خرید، به چهار درهم مى‌فروخت. به این صورت دنیا به سعد رو آورد؛ مال و ثروتش زیاد شد و تجارتش بالا گرفت. وى نزدیک مسجد جایى را گرفت و در آنجا مشغول تجارت گردید. وقتى بلال اذان مى‌گفت، پیامبر صلّى الله علیه و آله براى نماز بیرون مى‌آمد، ولى سعد بر خلاف گذشته مشغول دنیا بود و هنوز وضو نگرفته، آماده نماز نشده بود. پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله به وى فرمود: اى سعد! دنیا تو را از نماز بازداشت.

سعد مى‌گفت: چه کنم؟ آیا مالم را تباه کنم؟ به این یکى جنس فروخته‌ام و مى‌خواهم پولش را بگیرم و از آن یکى جنس خریده‌ام و مى‌خواهم پولش را به وى بپردازم.

مشاهده وضعیت سعد براى پیامبر اندوهبارتر از مشاهده تنگدستى و فقر وى در گذشته بود. از این رو جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت: اى محمّد صلّى الله علیه و آله! خداوند از اندوه تو نسبت به سعد آگاه است. وضعیت گذشته وى براى تو محبوب‌تر است یا وضع کنونى او؟

پیامبر فرمود: اى جبرئیل! وضع گذشته وى براى من محبوب‌تر است! دنیاى سعد آخرتش را بر باد داد.

جبرئیل گفت: همانا دوستى دنیا و اموال، فریبنده و باعث فراموشى آخرت است. به سعد بگو: دو درهمى را که به وى دادى به تو بازگرداند؛ چرا که کارش را به سرعت به وضعیت گذشته بازمى‌گرداند.

وقتى پیامبر بیرون رفت و با سعد دیدار کرد، به وى گفت: اى سعد! آیا نمى‌خواهى دو درهمى را که به تو دادم به من بازگردانى؟

سعد گفت: آرى؛ بلکه به جاى آن، دویست درهم مى‌دهم!پیامبر فرمود: من فقط آن دو درهم را مى‌خواهم!

سعد دو درهم به پیامبر صلّى الله علیه و آله داد و پس از آن دنیا از سعد رو گرداند تا همه اموالش از دست رفت و به همان وضعیت پیشین بازگشت.

مطالب مهمى در این روایت نهفته شده که تفکّر و تأمل بر آن، راه‌هاى نفوذ شیطان را آشکار مى‌کند. یقینآ اگر کسى روزىِ خود را به خدا بسپارد، خداى تعالى او را بى‌نیاز و از شرّ شیطان و نفس حفظ مى‌کند.

 



 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است