تفسیر سوره اعرافرمضان المبارک ۱۳۹۴-۱۴۳۶

سوره اعراف آیه ۱۰۲ | جلسه ۵۴ | ۷ رمضان ۱۴۳۶

روایات متعددى داریم مبنى بر این که همه‌ى دوستان اهل بیت، اهل بهشتند، امّا در بدست آوردن درجات عالى ایمان بکوشید!

فیلم جلسه
 

 


صوت جلسه

دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۴


متن تفسیر
   

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره اعراف آیه  ۱۰۲  جلسه ۵۴ | چهار‌شنبه ۱۳۹۴/۰۴/۰۳ | ۷ رمضان ۱۴۳۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

روایت روز (فهم در دین)

 

عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «لَوَدِدْتُ أنَّ أصْحَابِی ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّیَاطِ حَتَّى یَتَفَقَّهُوا»

امام صادق علیه السلام فرمود: دوست دارم با تازیانه بر سر اصحابم بزنند تا دین را خوب بفهمند.»

 

حضرت نفرمودند مى‌زنم یا زدم. گفتند: «دوست دارم». فقیه از فقه، به معناى فهم است. در اصطلاح، فقیه به مجتهد گفته مى‌شود، امّا از نظر قرآنى به کسى مى‌گویند که اصول عقاید و احکام شرع را بفهمد؛ پس، از این نظر، فقیه در این روایت لازم نیست مجتهد باشد.

 

خداى تعالى همه‌ى ما را دوست مى‌دارد و از همه بیشتر دوستمان دارد. دوستى پیامبر و امام، از دوستى خداست، امّا خداوند، دوستان خود را به گرفتارى‌هایى مبتلا مى‌کند تا به سوى او بیایند؛ دعا کنند و عنایات او را بخواهند تا بتدریج بفهمند دنیا ارزش چندانى ندارد و ارزش واقعى، چیز دیگر و جاى دیگرى است.

با در نظر گرفتن این اصل، درباره معناى روایت فوق، فکر کنید.

 

وَ ما وَجَدْنا لاِکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ اِنْ وَجَدْنا أکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ(102)

و ما در بیشتر آنان عهدى نیافتیم و بیشتر آنان را نافرمان یافتیم.

 

وَ اِنْ وَجَدْنا أکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ؛ «فاسق» هم به معناى کافر است و هم به معناى گناهکار.

خداى تعالى در بیش از شصت آیه، اکثر مردم را ناسپاس، فاسق، نادان، غیر مؤمن و… خوانده است. فقط در سوره شعرا، هشت مرتبه فرموده است :

 

(ما کانَ أکْثَرُهُمْ مُوْمِنینَ )

«بیشتر آنان مؤمن نبودند.»

 

اشکالى که ممکن است در اینجا مطرح شود ـ در تفسیر دیگر هم بدان پرداخته شده ـ این است که اگر بیشتر مردم چنین هستند، معلوم مى‌شود خلقت بشر به گونه‌اى است که نمى‌تواند یا نمى‌خواهد برنامه‌هایى را که پیامبران از طرف خدا آورده‌اند پذیرا باشد، در حالى که مى‌دانیم این طور نیست.

 

خداى تعالى در سوره روم مى‌فرماید :

(فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفآ فِطْرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها )

«روى خود را به سوى دین حق قرار ده، همان فطرتى که خداوند مردم را بر آن سرشته است.»

 

وحدانیت پروردگار و دین حق، در فطرت و خلقت اصلى انسان قرار داده شده است؛ عشق به خداى تعالى و محبّت دوستان او در وجود همه هست؛ با این وجود چرا بیشتر مردم، پیامبران خود را که در واقع منادى فطرت بودند اجابت نمى‌کردند؟

 

از سوى دیگر امروزه حکومت‌ها بر پایه اکثریت مردم اداره مى‌شوند؛ مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان و ریاست جمهورى از طریق رأى اکثریت مردم انتخاب مى‌شوند؛ پس چرا خداوند اکثریت را تخطئه مى‌کند؟

 

پاسخ اشکال

بیشتر مردم، حقّانیّت پیامبران الهى را باطنآ درک مى‌کنند، امّا همواره طبقه مستکبران زورگو که بر اثر حبّ دنیا و حبّ ریاست، فطرت خود را پایمال کرده‌اند، با کمک قدرت و پول خود، عدّه‌اى را به خدمت گرفته، مانع گرایش مردم به انبیا و دین خدا مى‌شوند و در واقع آنان را زیر یوغ خود مى‌کشند. بیشتر مردم نیز چون ترس از دست دادن نان و آب و مقام و موقعیت خود را دارند، با آن که حقّانیّت پیامبران را مى‌فهمند، مقابل آنان مى‌ایستند.

 

قرآن کریم در آیات متعدّد به شیوه‌ى تحمیر، تطمیع و تهدید فرعون، به عنوان وسیله‌اى براى استضعاف مردم و حکومت بر آنها اشاره فرموده است. همین شیوه در اقوام دیگر پیامبران نیز وجود داشت و مانع گرایش مردم به آنها مى‌شد.

 

بر این اساس، قرآن کریم مى‌فرماید «أکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُون» یعنى مردم، به سود و زیان واقعى خود علم ندارند؛ به خدایى که مدبّر همه‌ى کارهایشان است، علم ندارند. البتّه خمیر مایه اولیه فهم را خداوند درون آنها قرار داده است، امّا بیشترشان نخواستند به این فهم درونى اعتنا کنند.

 

هر کودکى مى‌داند تحصیل علم برایش مفید و ضامن سعادت آینده‌اش است، ولى این دانستن، به تنهایى کافى نیست و باید حرکتى وجود داشته باشد، لکن گاهى دوستان بد، تنبلى و بازیگوشى، مانع حرکت او مى‌شوند.

 

پیامبران به مردم مى‌گفتند: شما که بى اثرى بت‌ها را مى‌بینید، چرا آنها را مى‌پرستید؟

مردم به تقلید از جلوداران، جواب مى‌دادند: ما پدران خود را بر این کار دیدیم و راه آنها را ادامه مى‌دهیم.

اگر هم کسى مى‌خواست به سوى پیامبران متمایل شود، همان بزرگان و قدرتمندان یا عمّال آنها، با شکنجه و تهدید مانع آنها مى‌شدند.

 

در این میان، هم مردم عادى و هم پیشوایان آنها مقصر و معذبند؛ زیرا مردم عادى از ترس پیشوایان و بیمِ از دست دادن منافع مادّى یا خانواده خود و عدم تعقل صحیح، نتوانستند از دنیاى فانى بگذرند و به نداى درونشان بى‌اعتنایى کردند. پیشوایان هم چون آگاهانه و به خاطر حفظ منافع خود، به دشمنى با پیامبران برخاستند، مقصرند.

 

خداى تعالى در آیه 38 و 39 از همین سوره مى‌فرماید :

(قالَتْ أُخْراهُمْ لاُِولاهُمْ رَبَّنا هوُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذابآ ضِعْفآ مِنَ النّارِ قالَ لِکُلِّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ وَ قالَتْ أُولاهُمْ لاُِخْراهُمْ فَما کانَ لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ )

«پیروانشان درباره پیشوایانشان گویند: پروردگارا این‌ها ما را گمراه کردند، پس عذابشان را از آتش دو چندان کن! خداوند فرماید: براى هر کدامتان دو چندان عذاب است، ولى نمى‌دانید. و پیشوایان آنها به پیروانشان گویند: شما را بر ما هیچ امتیازى نیست؛ پس بچشید عذاب را به خاطر آنچه انجام مى‌دادید!»

 

خداى تعالى هر دو گروه را مستحق عذاب مضاعف مى‌داند؛ چراکه پیشوایان، هم خود گمراه بودند و هم مانع دیندارى مردم مى‌شدند. مردم عادى نیز وظیفه داشتند مقابل ظلم ستمگران بایستند، امّا نه تنها این کار را نکردند، بلکه تابع آنان شدند و از پیامبران روگرداندند.

 

امام حسین علیه السلام در نامه‌اى به برخى بزرگان کوفه، چنین نگاشتند :

«…أنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّى الله علیه و آله قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلاّ لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالإثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه»

پیامبر اسلام صلّى اللَّه علیه و آله در زمان زندگى خود فرمود: «هر کس پادشاه ستمگرى را ببیند، که حرام خدا را حلال کرده، عهد و پیمان خدا را شکسته، با سنّت پیامبر خدا مخالفت مى‌کند و در میان مردمان با گناه و ستم حکم مى‌راند، سپس با قول و فعل خود بر او نشورد، خدا حق دارد وى را در جایگاهى نظیر جایگاه او داخل کند.»

 

در زمان فرعون، بنى اسرائیل ششصد هزار نفر بودند، امّا جمعیت فرعونیان چندان زیاد بود که آنان را گروه اندک مى‌خواندند. اگر صد یا دویست هزار نفر از همان فرعونیان، وقتى حق برایشان روشن شد، مقابل او بپا مى‌خواستند، بتدریج ترس مردم دیگر هم مى‌ریخت و کارى از فرعون برنمى‌آمد.

 

در جریان انقلاب اسلامى ایران هم اگر مردم به یارى امام خمینى برنمى‌خاستند، کارى از ایشان برنمى‌آمد و انقلابى انجام نمى‌شد. البتّه مسلم است که در این بین عده‌اى هم صدمه مى‌بینند و جان خود را از دست مى‌دهند؛ لذا در سایه استقامت مردم و رهبران، انقلاب به پیروزى رسید.

 

امّا اکثریتى که خداى تعالى آنان را مذمّت مى‌کند، آیا در همه‌ى زمان‌ها تا روز قیامت بوده‌اند؟

آنچه در قرآن به عنوان «أکْثَرُهُمْ لا یُوْمِنُونَ»؛ «أکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛ «أکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ»؛ «أکْثَرَهُمْ لَفاسِقینَ»؛ «أکْثَرُهُمُ الْکافِرُونَ»؛ «أکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ» و… آمده است، مربوط به کسانى مى‌شود که در زمان پیامبران و از جمله پیامبر اسلام، از آنان رو مى‌گرداندند. امّا امروزه آیا مى‌توانیم بگوییم بیشتر مردم کشور ما یا مردم دنیا، بى‌ایمان، کافر، فاسق و اهل دوزخند؟

 

اگر ایمان سلمان و ابوذر را مد نظر قرار دهیم، بله؛ اکثر مردم بى‌ایمانند. امّا منظور این نیست. تقریبآ تمام مردم مسلمان ایران، حتّى اهل تسنّن، دوستدار اهل بیت پیامبر هستند. البتّه بسیارى از آنان، گاه یا بیشتر اوقات، سرگرم گناه و غفلتند و چندان اعتنایى به واجبات و شرعیات ندارند ؛ لذا عباراتى که دلالت عام دارد و با «اکثر الناس» آمده، شامل آنان هم مى‌شود؛ چون نسبت به استعداد مهمى که دارند؛ یعنى استعداد خلیفه اللهى، نادان، ناسپاس و از این جهت ظالمند، امّا همین افراد نیز هنگام گرفتارى‌ها، رو به خدا مى‌آورند و متوسّل به اهل بیت مى‌شوند؛ یعنى درونشان خالى از ایمان نیست و گاه در تحولات اجتماعى، متحول شده، رو به خدا و مؤمنان مى‌آورند.

 

امّا در دیگر کشورها و ادیان، بیشتر مردم، حق را آن گونه که باید، نشناخته‌اند گاهى نیز دست‌هایى در کار بوده تا حق را برایشان مشوش سازد. بى‌شک اگر حق به روشنى براى این افراد آشکار شود، با جان و دل آن را مى‌پذیرند، همچنان که در اوایل انقلاب، بسیارى از ملت‌هاى جهان، از امام و آرمان‌هاى او استقبال کردند، لکن دولت‌ها مانع نفوذ کلام امام و آشنایى مردم با حقیقت اسلام و تشیّع شدند.

 

گذشته از این مباحث، رحمت واسعه‌ى پروردگار، بسیارى از قواعد را به هم مى‌ریزد؛ یعنى اگر به حساب عادى، بسیار از مردم امروز جهان سزاوار دوزخ باشند، برخى به خاطر گرفتارى‌هایى که قبل از مرگ تحمّل مى‌کنند و برخى پس از عذاب‌هاى عالم برزخ، آمرزیده مى‌شوند. درباره گناهکاران امّت پیامبر و دوستان اهل بیت، روایت‌هایى در تأیید این مطلب وجود دارد، لکن هیچ بُعدى ندارد که درباره همه‌ى آنها که مستضعف فکرى بودند یا باور نمى‌کردند عقیده‌اى غیر از آنچه خود دارند، صحیح باشد، رحمت و بخشایش خدا را محتمل بدانیم.

 

روایات زیادى درباره شفاعت اهل بیت از دوستداران خود وجود دارد؛ مثلا در روایت است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همچون مرغى که دانه برمى‌چیند، دوستان خود را از میان اهل محشر جدا مى‌کند و به بهشت مى‌برد.

 

حتّى بعضى از کسانى که به دوزخ مى‌افتند، پس از مدّتى، پاک شده، اهل بهشت مى‌شوند. بنابراین نمى‌توانیم بگوییم از جمعیت امروز جهان، فقط چند صد میلیون نفر بهشتى و مابقى همه اهل دوزخ مى‌شوند. دریاى رحمت پروردگار چون به خروش آید، فوج فوج مردم را در خویش فرو مى‌برد.

 

علاوه بر این، در زمان ظهور حضرت ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه، مردم همه‌ى دنیا مؤمن و متقى شده، دیگر کسى جهنّمى نمى‌شود، جز عده‌ى اندکى. آن زمان، طبق بعضى روایات هزار سال یا بیشتر طول خواهد کشید که معلوم نیست از سال‌هاى دنیا باشد یا آخرت.

 

بنابراین بیشتر مواردى که خداى تعالى با عبارت «اکثرهم» یا «اکثرالناس» مردم را مورد سرزنش قرار داده، ناظر به مردمان زمان پیامبران است که حق را به طور آشکار مى‌دیدند و ایمان نمى‌آوردند.

 

حکایتى از مولوى

مرد فقیرى از اهالى بغداد در خواب دید که اگر به مصر برود، گنج مى‌یابد. با هر زحمتى بود به مصر رفت و طبق آدرسى که در خواب گرفته بود، به جستجوى گنج پرداخت، امّا هر چه گشت، چیزى نیافت. پس از مدّتى پول غذایش تمام شد و راهى جز گدایى پیش رویش نماند، امّا چون از این کار شرم داشت، تصمیم گرفت در تاریکى شب، از مردم طلب کمک کند.

 

از آن سو، دزدهایى در شهر پیدا شده بوند که شب هنگام راه مردم را مى‌گرفتند و مالشان را مى‌بردند. حاکم شهر دستور داده بود هر کدام از مأموران، کسى را مشکوک به دزدى دیدند، بگیرند و کتک بزنند. از قضا یکى از مأموران، به گداى بغدادى مظنون شد و او را زیر باد مشت و لگد گرفت، بدون این که اجازه‌ى سخن گفتن به او بدهد.

 

مفلس بخت‌برگشته با هزار التماس، مهلتى از آن مرد گرفت و شرح حال خود را برایش بیان کرد.

مأمور گفت: اى بنده‌ى خدا چرا در پى خواب و خیالى، این همه راه آمده‌اى؟ بارها در خواب به من گفته‌اند به بغداد برو و گنجى را که در فلان محله و فلان خانه نهان شده، بیاب و بردار، امّا من هرگز به این خواب‌ها اعتنا نکرده‌ام.

 

مرد بغدادى وقتى این را شنید، بر سر خود زد و پیش خود گفت: این نشانى که در خواب به تو داده‌اند، نشانى خانه من است.

 

به قول حافظ :

سال‌ها دل طلب جام جم از ما مى‌کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا مى‌کرد

 

از یک جهت می توان گفت این همه نماز، روزه، ذکر و دعا که اولیاى دین دستور داده‌اند و همه صحیح است و باید تا آخر عمر بدان ملتزم بود، وسیله‌اى هستند براى پى بردن به گنج درون؛ گنجى که از خود انسان جدا نیست. «جام جم» چیزى است که تمام عالم در آن پیداست و آن درون همه‌ى ما وجود دارد؛ اگر قدر خود را بدانیم.

 

همه‌ى فشارها و ناراحتى‌هایى که براى مؤمن پیش مى‌آید، براى توجّه دادن به آن گنج است.

روایات متعددى داریم مبنى بر این که همه‌ى دوستان اهل بیت، اهل بهشتند، امّا در بدست آوردن درجات عالى ایمان بکوشید!

 

یادمان باشد که یکى از نام‌هاى قیامت «یوم التغابن» است یعنى روزى که همه، حتّى مؤمنان، حسرت خواهند داشت؛ زیرا درجات بالاتر از خود را مى‌بینند و غبطه مى‌خورند.

 

 

السلام علیک یا ابا الحسن یا على بن الحسین یا زین العابدین

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است