سوره حج آیه ۱ و ۲ | جلسه ۱
این غلط است که بگوییم آزادی بیان است. آزادی بیان این است که اگر مثلاً به رئیسجمهور انتقادی بکنند، بپذیرد. اگر هم انتقاد وارد نباشد، جوابش را بدهند. معنای آزادی بیان این نیست که به مقدسات دینی توهین کنند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سوره حج | آیه ۱ و ۲ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۲۱ | جلسه ۱ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
ثواب قرائت
عَنِ الْحَسَنِبْنِعَلِیِّبْنِسَوْرَه عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ علیهالسلام قَالَ: «مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الْحَجِّ فِی کُلِّ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ حَتَّی یَخْرُجَ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ إِنْ مَاتَ فِی سَفَرِهِ دَخَلَ الْجَنَّهَ قُلْتُ فَإِنْ کَانَ مُخَالِفاً قَالَ یُخَفَّفُ عَنْهُ بَعْضُ مَا هُوَ فِیهِ»[1]
علیبنسوره از امام صادق علیهالسلام نقل کرده: «هرکس سورۀ حج را هر سه روز یکبار بخواند، همان سال به زیارت خانۀ خدا میرود و اگر در این سفر بمیرد، وارد بهشت میشود. پرسیدم: اگر اهل سنّت باشد چطور؟ امام فرمود: از عذابش کاسته میشود.»
عن النبی صلّیاللّهعلیهوآله: «مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الْحَجِ أُعْطِیَ مِنَ الْأَجْرِ کَحَجَّهٍ حَجَّهَا وَ عُمْرَهٍ اعْتَمَرَهَا بِعَدَدِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فِیمَا مَضَی وَ فِیمَا بَقِیَ»[2]
«هرکس سورۀ حج را بخواند، به تعداد کسانی که در گذشته و آینده حج و عمره بهجا آورده یا خواهند آورد، به او پاداش حج و عمره میدهند.»
بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَوْرَهَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال: «مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الْحَجِ فِی کُلِ ثَلَاثَهِ أَیَّامٍ لَمْ تَخْرُجْ سَنَتُهُ حَتَّی یَخْرُجَ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ إِنْ مَاتَ فِی سَفَرِهِ دَخَلَ الْجَنَّهً»[3]
«هرکس سورۀ حج را هر سه روز یک بار بخواند، در همان سال به خانۀ خدا میرود و اگر در طول سفرش بمیرد وارد بهشت میشود.»
ثوابهایی که در این روایات نقل شده به این معنا نیست که هرکس در هر درجه و با هرچه گناه باشد، اگر این سوره را بخواند این ثوابها نصیبش شود، البته خدای تعالی رحمان و رحیم است و دادن این اجرها برای او سخت نیست.
از آن طرف نعمتهای خدای تعالی به افرادی که با کمک و توفیق او اهل تقوا هستند و مراتبی در این راه طی کردهاند، چنان بزرگ است که هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است؛ «لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر».
بنابراین عنایتی که پروردگار در خواندن این سوره به مؤمن میکند، از جانب خدای تعالی اصلاً بعید و عجیب نیست و برای بزرگان و اولیاء خدا اینها اجرها و عنایات معمول خداوند است.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیْءٌ عَظیمٌ (۱)
ای مردم! از پروردگارتان بترسید که زلزلۀ قیامت حادثۀ بزرگی است.
یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ (۲)
روزی که آن را ببینید. هر مادرِ شیردهی طفل شیرخوارش را فراموش میکند و هر آبستنی بار خود را بر زمین میگذارد و مردم را مست میبینی، در حالی که مست نیستند، بلکه عذاب خدا شدید است.
«یا أَیُّهَا النَّاسُ» ای مردم «اتَّقُوا رَبَّکُم» از پروردگار خود بترسید «إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ» که زلزلۀ قیامت «شَیْءٌ عَظیمٌ» حادثۀ بزرگی است. (1)
«یَوْمَ تَرَوْنَها» روزی که آن را ببینید. «تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ» فراموش میکند هر مادرِ شیردهی «عَمَّا أَرْضَعَتْ» طفلِ شیرخوارش را «وَ تَضَعُ» و بر زمین میگذارد «کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ» هر بارداری، آبستنی «حَمْلَها» بار خود را «وَ تَرَى النَّاسَ سُکارىٰ» و مردم را مست میبینی «وَ ما هُمْ بِسُکارىٰ» در حالی که مست نیستند «وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ» لکن عذاب خدا شدید است. (2)
این سوره چون در اوایل هجرت نازل شده، بیشتر حول اصول دین صحبت میکند و مختصری به فروع میپردازد؛ فقط در چند آیه برخی احکام حج را بیان میفرماید.
عمران بن حصین گوید: دو آیۀ آغازین این سوره در یکی از شبهای جنگ با بنی المصطلق که گروهی از طایفۀ خزاعه بودند نازل شد درحالیکه مسلمانان مشغول حرکت بهسوی میدان جنگ بودند. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله مسلمانان را صدا زد و آنها مرکبهایشان را شتابان تاختند و گرداگرد پیامبر حلقه زدند. حضرت این آیات را بر آنان خواند و چنان بر آنها اثر گذاشت که مسلمانان گریانتر از آن شب دیده نشدند.
چون شب را به صبح رساندند به قدری به دنیا و زندگی دنیا بیاعتنا شده بودند که هنوز زین چهارپایان را پایین نیاورده و خیمهای برپا نساخته بودند. گروهی گریه میکردند و گروهی غمگین نشسته و در فکر فرورفته بودند.
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله فرمود: آیا میدانید قیامت چه روزی است؟
گفتند: خدا و رسولش آگاهترند.
فرمود: آن روز روزی است که خداوند به آدم میفرماید: دوزخیانِ از فرزندانت را بهسوی آتش بفرست. آدم گوید: از کدام گروه و چه تعداد؟ خداوند عزّوجلّ فرماید: از هر هزار نفر، ۹۹۹ نفر را سوی آتش و یک نفر را سوی بهشت.
این سخن بر مسلمانان سخت آمد و به گریه افتادند و گفتند: ای رسول خدا! پس چه کسی نجات خواهد یافت؟
پیامبر فرمود: بشارت باد بر شما! چراکه در میان شما یأجوج و مأجوجی هستند که در هرچیز وارد شوند آن را آکنده سازند؛ شما در میان امّتها از نظر تعداد مانند مویی سفید در پوستِ گاو نرِی سیاه یا یک برآمدگی در ساق گاوی جوان و یا خالی در پهلوی یک شتر هستید. آنگاه فرمود: من امید دارم که شما یکچهارم اهل بهشت باشید.
مسلمانان تکبیر گفتند.
سپس فرمود: من امید دارم که شما یکسوم اهل بهشت باشید. سپس فرمود: من امید دارم که شما دوسوّم اهل بهشت باشید، چرا که اهل بهشت، ۱۲۰ ردیف هستند و ۸۰ ردیف از آنها امّت من هستند.
آنگاه فرمود: از امّت من هفتادهزار نفر بدون حساب وارد بهشت میشوند.[4]
بعید نیست این تعداد مربوط به زمان پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله باشد، وگرنه تا روز قیامت بسیارند کسانی که بیحساب وارد بهشت میشوند، چه بسا هزاران نفر در مقامات بلندِ قرب الهی و بهشتهای عدن پروردگار جای گیرند.
منظور از «در میان شما یأجوج و مأجوجی هستند که در هرچیز وارد شوند» کنایه است از اینکه شیاطین و دشمنان شما را راحت نمیگذارند و ممکن است از هر دری وارد شوند و در اصول یا فروع دین انحراف به وجود آورند.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم؛ آیه خطاب به همۀ مردم است و از آنها میخواهد تقوای الهی پیشه کنند.
اگر اهل دین نیستید و اصول دین را قبول نکردید، قبول کنید و با دل و جان آن را بپذیرید. اگر هم اصول را قبول دارید، بر فروع مراقبت کنید. خلاصه در هر مرتبهای هستید، سعی کنید در همان مرتبه تقوا داشته باشید تا خدای تعالی شما را بالاتر ببرد.
إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَیءٌ عَظیم؛ در ادامه خدای تعالی هشدار میدهد که زلزلۀ قیامت حادثۀ بسیار بزرگی است.
منظور از «زلزله الساعه» زلزلهای است که قبل از قیامت رخ میدهد و از نشانههای آن است. در حالی که مردم زندگی عادی خود را دارند، ناگهان با این زلزله همهچیز به هم میریزد؛ کوهها به حرکت میآیند و وضع بسیار وحشتناکی ایجاد میشود، طوری که خداوند از آن تعبیر به «شیء عظیم» میفرماید.
بعضی گفتهاند: مراد از زلزله الساعه، شدت قیامت و هول آن است، لکن این سخن چندان با ظاهر آیه مناسبت ندارد.
یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَت؛ وحشت این روز چنان است که مادر طفلِ شیرخوارش را رها میکند و میگریزد.
«تَذهَلُ» از «ذهول» به معنای رها کردن با وحشت و دهشت است. «مُرضِعه» یعنی زنِ شیرده. تفاوت آن با «مُرضِع» این است که به زن شیرده بهطورِ مطلق در هر وقتی میگویند مرضع، امّا وقتی پستان زن در دهان بچه باشد، میگویند مرضعه.
در واقع خدای تعالی میفرماید: همان زمان که مادر در حال شیر دادن به کودک خویش است، از وحشت زلزلۀ قیامت او را رها میکند و میگریزد.
وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها؛ «ذات حمل» اشاره به زن حامله است. از وحشت این زلزله زنان باردار حمل خود را بر زمین میگذارند.
وَ تَرَى النَّاسَ سُکارىٰ وَ ما هُمْ بِسُکارىٰ وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدید؛ مردم چنان سرگشته و حیراناند که گویی عقل از سرشان پریده و مست کردهاند، امّا مست نیستند، عذاب خدا چنان سخت است که عقلها را از بین میبرد.
وقوع قیامت ناگهانی است؛ یعنی یکباره اوضاع به هم میخورد و کوهها ریزریز میشود و مردم میمیرند.
﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ۞ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ ۞ وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ ۞ وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَت﴾[5]
«هنگامی که خورشید در هم پیچد؛ و ستارگان خاموش شوند؛ و کوهها به حرکت آیند؛ و اموال باارزش رها شوند.»
عمرِ همهچیز در آفاق به سر میآید و همه میمیرند، حتی فرشتگان مقرّب الهی؛ جبرئیل، میکائیل، اسرافیل -بعد از دمیدنِ اول در صور- و بعد از همه حضرت عزرائیل میمیرند. ارواحی که در عالم برزخ هستند نیز حالتی مثل خواب یا نزدیک به مرگ را تجربه میکنند.
مطابق روایات فقط پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله، ائمۀ اطهار علیهمالسلام و برخی پیامبران بزرگ و همچنین کسانی که مراتبی را در بندگی خدا طی کردهاند، در مبدأ اعلیٰ در کنار پروردگار به حیات طیّب خویش ادامه میدهند؛ چراکه آنان از این مراحل گذشتهاند و زلزلهها و سختیهایی که باید برای دیگران پیش آید، از سر گذراندهاند و حتی عالم برزخ را در همین دنیا طی کردهاند.
آنان عنایت خاص خدای تعالی را خواستند و رها نکردند تا رسیدند.
[1]. ثواب الأعمال، ۱۰۸ و تفسیر نورالثقلین، ۳، ۴۶۹.
[2]. مستدرک الوسائل، ۴، ۳۴۵ و تفسیر نورالثقلین، ۳، ۴۶۹.
[3]. ثواب الأعمال، ۱۰۸و وسائلالشیعه، ۱۱، ۱۶۱.
[4]. تفسیر نورالثقلین، ۳، ۴۶۹ و تفسیر صافی، ۳، ۳۶۱.
[5]. تکویر، ۱ تا ۴.