![دوم رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب 1 رمضان ۱۴۴۰](https://dastgheibqoba.info/wp-content/uploads/2020/04/20-Ramazan-1398-02-05-mp3-image.jpg)
دوم رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
از جمله اموری که خیلی باید از آن ترسید و اگر پیش آمد، واقعاً باید پناه بر خدا برد، پذیرش مسؤلیتهای سنگین و دست گرفتن کار مردم است. هرچه مسؤلیت بالاتر رود، کار سختتر میشود. مشکلات و مظالم بسیار در این مسیر است و نکات فراوان در این اشاره نهفته!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
دوم رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ | چهارشنبه ۱۳۹۸/۲/۱۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
فضل قرآن
در روایات اهلبیت سفارشِ فراوان به آموختن قرآن، حفظ کردن آن و قرائت با الحان عرب شده است. برخی روایات نیز حاکی از ثواب کسانی است که قرآن را با سختی و مشقت میآموزند؛ از جمله این روایت از امام صادق علیهالسلام:
«إِنَ الَّذِی یُعَالِجُ الْقُرْآنَ وَ یَحْفَظُهُ بِمَشَقَّهٍ مِنْهُ وَ قِلَّهِ حِفْظٍ لَهُ أَجْرَانِ»[1]
«کسى که بهخاطرِ قرآن رنج میکشد و با مشقّت آن را حفظ مىکند، دو اجر دارد.»
یک اجر بهخاطرِ اینکه قرآن میخواند و حفظ میکند، یکی هم بهخاطرِ سختی این کار.
روایت دیگری از امام باقر علیهالسلام نقل شده که میفرماید:
«مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً فِی صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَهَ حَسَنَهٍ وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ خَمْسِینَ حَسَنَهً وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی غَیْرِ صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَات»[2]
«هرکس قرآن را در حال ایستاده در نمازش بخواند، خداوند به هر حرفى صد حسنه برایش بنویسد، و هرکس آن را در نمازش نشسته بخواند، خداوند به هر حرفى پنجاه حسنه برایش بنویسد و هرکه قرآن را در غیر نماز بخواند، خداوند به هر حرفى ده حسنه برایش بنویسد.»
روایت دیگر از امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«مَا یَمْنَعُ التَّاجِرَ مِنْکُمُ الْمَشْغُولَ فِی سُوقِهِ إِذَا رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَنْ لَا یَنَامَ حَتَّى یَقْرَأَ سُورَهً مِنَ الْقُرْآنِ فَتُکْتَبَ لَهُ مَکَانَ کُلِّ آیَهٍ یَقْرَؤُهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ یُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَات»[3]
«چه باز مىدارد بازرگان شما را که چون از شغلِ بازارش به خانه برمىگردد، نخوابد تا یک سوره از قرآن بخواند تا برایش نوشته شود بهجاى هر آیه ده حسنه و محو شود از او ده سیئه!»
این روایت که از جهت سند هم خوب است، منحصر به کسبه و اهل بازار نیست و شامل کارمند و کارگر و دانشآموز و دانشجو و هر شغل دیگری هم میشود.
در سیئات، خدای تعالی به لطف و کرم خود بیش از اینها عنایت میکند، امّا بعضی گناهان باید حتماً تلافی شود؛ مثل حقالناس. کسی که مال مردم را برده، باید بازگرداند یا اگر دیه برعهده دارد؛ مثلاً کسی را کتک زده، حتی اگر بچهاش باشد، اگر عفو نکنند، ذمّهاش مشغول است. اگر غیبت کسی کرده و به گوشش رسیده و ناراحت است، باید عذرخواهی کند. تهمت بدتر از این است.
صراط مستقیم
صحبت دربارۀ تفکر بر قرآن بود و تأمل در معنای صراط مستقیم. خدای تعالی در آیات متعدد میفرماید هرکس را بخواهد به راه راست هدایت میکند و هرکس را بخواهد گمراه میکند. حال ببینیم ارادۀ پروردگار به هدایت چه کسانی تعلق میگیرد. در سورۀ مائده میفرماید:
﴿یا أَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثیراً مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتابِ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ ۞ یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ﴾[4]
«اى اهل کتاب! فرستادۀ ما بهسوى شما آمد تا بسیارى از حقایق کتاب را که پنهان مىداشتید، برایتان بیان کند و از بسیارى دیگر صرفنظر مىکند. بهراستى از جانب خدا براى شما نور و کتابى آشکار آمده است ۞ خداوند بهوسیلۀ آن طالبان و پیروانِ خشنودیش را به راههاى سلامت هدایت مىکند و به ارادۀ خویش از تاریکىها به نور مىبرد و آنها را به راهى راست هدایت مىکند.»
خدای تعالی بهوسیلۀ این قرآن کسانی را که از او پیروی کنند و در پی رضای اویند، به سبلالسلام (راههای سلامت) هدایت میکند. از قرآن میپرسیم کسانی که در پی رضای خدا هستند، یعنی میخواهند از آنها راضی باشد و قهراً آنها هم از او راضیاند چه کسانی هستند؟
پاسخ در این آیه است:
﴿یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ۞ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً ۞ فَادْخُلی فی عِبادی ۞ وَ ادْخُلی جَنَّتی﴾[5]
«اى نفس اطمینانیافته!۞ خرسند و خداپسند بهسوى پروردگار خود بازگرد ۞ و در میان بندگان من درآ ۞ و در بهشتم داخل شو!»
در اینجا میفرماید کسانی که در پی رضای خدا هستند، صاحب نفس مطمئنهاند.
نفس مراتب مختلف دارد که اولین مرتبۀ آن «نفس امّاره» است؛ یعنی نفسی که به بدیها امر میکند. کسانی که هنوز ایمان نیاوردهاند یا ایمانی ضعیف و سست دارند، نفسشان امّاره است. در سورۀ یوسف میفرماید:
﴿وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُون﴾[6]
«بیشترشان به خدا ایمان نمیآورند، مگر اینکه مشرکاند.»
ممکن است کسی ایمان داشته باشد، امّا مراتبی از شرک را نیز داشته باشد؛ یعنی قائل به وحدانیت پروردگار و بعثت انبیاء و پیامبر خاتم باشد؛ عدل و معاد را حق بداند و امامت ائمۀ اطهار علیهمالسلام را پذیرفته باشد، امّا در عین حال هنوز از شرک خالی نشده باشد.
شرک در اینجا یعنی مؤثر دانستن اسباب در کنار خداوند. میگوید مگر میشود نان نخورد و سیر شد؟ مگر میشود پول نداشت و خوشبخت بود؟ مگر میشود بدون مدرک و شغل و خانه زندگی کرد؟
ولی آیا نان و پول و خانه و مدرک مستقل از خدای تعالی کار میکنند یا وسیلهای هستند که خدای تعالی قرار داده؟ شخص موحد خود را بینیاز از اسباب نمیداند و آنها را بهکار میاندازد، امّا میداند خداست که سیری را در نان و گرهگشایی را در پول و آسایش را در خانه قرار داده است؛ لذا وقتی میخواهد غذا بخورد، اول میگوید «بسم اللّه الرحمن الرحیم». وقتی سیر میشود میگوید «الحمدللّه ربّ العالمین». یعنی توجهاش به خدای تعالی است. اگر این حال در انسان قرار بگیرد، تبدیل به «نفس مطمئنه» میشود.
بنابراین نفس ابتدا امّاره است؛ یعنی به کارهای بد دعوت میکند؛
﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی﴾[7]
«من نفسِ خود را تبرئه نمیکنم که نفس پیوسته به بدیها فرمان میدهد، جز آنکه پروردگارم رحم کند.»
نفس امّاره میگوید با چشمت هرجا میخواهی نگاه کن، چشم برای دیدن است. با زبانت هرچه خواستی بگو، این زبان برای حرف زدن است. غیبت، تهمت، مسخره هرچه شد، بگو. گوش را خدا داده برای شنیدن، ولو موسیقی بد باشد.
وقتی انسان به خدا ایمان میآورد، نفس امّاره را مهار میکند تا به اطاعت خدا و رسول درآید. در این میان ممکن است گاهی خلافی انجام بدهد یا در انجام واجبی کوتاهی کند، اینجاست که خود را سرزنش میکند و از خدا طلب آمرزش و بخشش میکند. این نفس لوامه است. قرآن کریم میفرماید:
﴿لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَهِ ۞ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه﴾[8]
«قسم به روز قیامت و قسم به نفس ملامتکننده.»
بعد از نفس لوامه، نفس مطمئنه است که قرار میگیرد. حال خدای تعالی در سورۀ مائده میفرماید: «یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» یعنی خداوند بهوسیلۀ این قرآن هرکس را در پی رضای او باشد به «سبل سلام» هدایت میکند.
یعنی صبح و شام میگوید خدایا رضای تو را میخواهم و میخواهم از تو راضی باشم، کمکم کن. البته بعد از اینکه بر ایمان قرار گرفت و گناه در نظرش از حنظل تلختر شد. (حنظل یا هندوانه ابوجهل گیاهی شبیه هندوانه و بسیار تلخ است). مثلاً اگر نماز صبحش قضا شد، تمام روز ناراحت است.
وقتی از نفس لوامه و مطمئنه گذشت، بهسوی رضوان پروردگار حرکت میکند؛ یعنی در پی رضای خداست و میگوید خدایا هرطور تو بخواهی، من راضیام «بوسه و دشنام را یکیک بده». اگر خواستی نعمت بده، اگر هم خواستی بلا و مصیبت بده.
این مقام به همین آسانی نیست و امتحانهای سخت در پیش دارد. تهمتها، غیبتها، ناسزاها و… از چپ و راست میرسد و باید در همه حال آرام بود و جز شکر و رضا ظاهر نکرد؛ مثل ائمۀ اطهار علیهمالسلام و اصحاب خاصشان. این برای کسی است که میخواهد از نفس مطمئنه بالاتر رود و به راضیه و مرضیه داخل شود.
پس از این وارد «سبلالسلام» میشود یعنی راههایی که او را به صراط مستقیم میکشاند. خاصیت این راه آن است که بهاذناللّه از تاریکی بهسوی نور میرود و دیگر ظلمتی ندارد. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِه». آخر این راه نیز صراط مستقیم است. «وَ یَهْدیهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».
تفسیر المیزان ذیل سورۀ حمد دربارۀ صراط مستقیم طی چند صفحه توضیحات مفصل و خوبی ارائه داده که مطالعۀ آن به دوستان عزیز توصیه میشود. در آنجا میفرماید صراط مستقیم سالک خود را میبلعد؛ یعنی طوری از آن محافظت میکند که دیگر بیرون نرود. این برای کسی است که خود را تهذیب کرده، نفسهای متعدد را گذرانده است.
بنابراین صراط مستقیم که همیشه از خداوند میخواهیم به آن هدایت شویم، گوهر ارزشمندی است و آیات دیگری نیز دربارۀ آن وجود دارد که تأمل بر آنها مطالب جدیدی برای انسان واضح میکند.
خداوند چه کسانی را هدایت نمیکند
آیات مختلفی در قرآن حکایت از آن دارد که خدای تعالی برخی را هدایت نمیکند و دربارۀ آنها میفرماید «لا یهدی». سؤال: آیا میشود کسی طالب هدایت باشد و خدا هدایتش نکند؟ خیر، محال است. هرکس طالب هدایت باشد، قطعاً خداوند هدایتش میکند، ولی اگر خودش نخواهد، خدا هم هدایتش نخواهد کرد؛ یعنی او را در راههایی که گفته شد، وارد نمیکند.
در حقیقت همهچیز دست خداست. هیچکس حتی پیامبر اکرم نمیتواند بدون اذن پروردگار کسی را هدایت کند.
﴿إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاء﴾[9]
«قطعاً تو نمیتوانی هرکه را دوست داشتی هدایت کنی، لکن خداست که هرکه را بخواهد هدایت میکند.»
توضیح بیشتر: هدایت در یک تقسیم بر دو قسم است؛ یکی ابلاغ حق و نشان دادن راه که وظیفۀ پیامبران و اوصیای آنهاست. هرکس سخن ایشان را بپذیرد، هدایت میشود و هرکس رو بگرداند، در کفر و شرک باقی میماند و هلاک میشود.
﴿وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ﴾
«اگر از او اطاعت کنید، هدایت میشوید و بر پیامبر چیزی جز ابلاغِ آشکار نیست.»
پیامبر باید به مردم بگوید این راه است و این چاه. وضع مردم را نشانشان بدهد و آنها را به تقوای الهی و اطاعت از خویش دعوت کند؛ لذا قرآن کریم چندین مرتبه از زبان پیامبران الهی میفرماید:
﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُون﴾
«تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید!»
همچنین فرموده است:
﴿أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول﴾
«خدا را اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت نمایید!»
هدایت دیگر هدایتِ خاص است؛ یعنی شخص از خدا میخواهد راههای خاصی مقابلش باز شود. این راههای خاص همان «سبلالسلام» است که منتهی به صراط مستقیم میشود. ورود در این راهها بدون اذن خدای تعالی ممکن نیست.
﴿وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه﴾[10]
«هیچکس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به اذن خدا.»
پیامبر اکرم هم به اذن خدا میتواند مردم را هدایت کند؛ یعنی اگر کسی ایشان را واسطه و شفیع قرار دهد، باید اجازۀ پروردگار باشد تا از طریق پیامبر هدایت شود.
حال ببنیم خداوند چه کسانی را هدایت نمیکند.
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ﴾[11]
«خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمیکند.»
﴿وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین﴾[12]
«خداوند گروه کافران را هدایت نمیکند.»
﴿وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین﴾[13]
«خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند.»
﴿أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدی کَیْدَ الْخائِنین﴾[14]
«خدا مکر خائنان را هدایت نمیکند.»
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّار﴾[15]
«خداوند کسی را که دروغگو و ناسپاس است، هدایت نمیکند.»
﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب﴾[16]
«خداوند کسی را که اسرافکار و دروغگوست هدایت نمیکند.»
طبق این آیات خدای تعالی ظالم، فاسق، خائن، مسرف، ناسپاس و دروغگو را هدایت نمیکند.
ظالم کیست؟ مولا علی علیهالسلام میفرماید ظلم بر سه قسم است؛ ظلم به خود، ظلم به دیگران و ظلم به خدای تعالی. هر گناهی ظلم به خویشتن است. ظلم به دیگران، تعرض به مال و جان و آبروی آنهاست؛ دزدی، تهمت، غیبت، کتک زدن و…
ظلم به خدای تعالی که بهنوعی ظلم به مردم هم محسوب میشود، این است که دیگران را از دین بری کند؛ مثل شیطان. این ظلم ممکن است بخشیده نشود. قرآن کریم دربارۀ آن میفرماید «لا یغفر».
فاسق آن است که باکی از هیچ گناهی ندارد. در ظاهر مسلمان است ولی هر گناهی پیش بیاید، انجام میدهد.
خائن کسی است که در امانت خیانت میکند؛ مال مردم را که به او سپردهاند، پس نمیدهد؛ اسرار دیگران را که به امانت به او گفته شده، فاش میکند. فاجعهبارتر اینکه به ناموس مردم خیانت میکند؛ مثلاً دل به زنان شوهردار میبندد؛ آنها را بهسوی خود میکشاند و با آنها رابطه برقرار میکند.
از جمله اموری که خیلی باید از آن ترسید و اگر پیش آمد، واقعاً باید پناه بر خدا برد، پذیرش مسؤلیتهای سنگین و دست گرفتن کار مردم است. هرچه مسؤلیت بالاتر رود، کار سختتر میشود. مشکلات و مظالم بسیار در این مسیر است و نکات فراوان در این اشاره نهفته!
[1] ـ کافی، ۲، ۶۰۶.
[2] ـ کافی، ۱، ۶۱۱.
[3] ـ کافی، ۲، ۶۱۱.
[4] ـ مائده، ۱۵ و ۱۶.
[5] ـ فجر، ۲۷ تا ۳۰.
[6] ـ یوسف، ۱۰۶.
[7] ـ یوسف، ۵۳.
[8] ـ قیامت، ۱ و ۲.
[9] ـ قصص، ۵۶.
[10] ـ یونس، ۱۰۰.
[11] ـ مائده، ۵۱.
[12] ـ بقره، ۲۶۴.
[13] ـ مائده، ۱۰۸.
[14] ـ یوسف، ۵۲.
[15] ـ زمر، ۳.
[16] ـ غافر، ۲۸.