سوره توبه آیه ۱۱۵ و ۱۱۶ | جلسه ۷۹
تفسیر سوره توبه آیه ۱۱۵ و ۱۱۶ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۹/۰۱ | جلسه ۷۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ (۱۱۵)
خدا بر آن نیست قومی را بعداز آنکه هدایت کرد، گمراه کند، مگر آنچه را باید از آن پرهیز کنند، برایشان روشن سازد. خداوند بر همهچیز داناست.
إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا نَصِیرٍ (۱۱۶)
خداست که فرمانروایی آسمانها و زمین مخصوصِ اوست؛ زنده میکند و میمیراند و جز خدا ولیّ و یاوری برای شما نیست.
شأن نزول آیه
بعداز آنکه خداوند در آیۀ قبل فرمود: برای کفّار و کسانیکه اهل جهنّم هستند، طلبِ آمرزش نکنید، هرچند اقوام شما باشند، بعضی به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله گفتند ما برای برخی اقوامِ زنده یا مردۀ خود استغفار میکردیم، آیا بهخاطرِ این نهی، گناهی مرتکب شدهایم؟ آیه نازل شد که تا آن وقت چنین نهیای نیامده بود. پس قبحِ عِقابِ بلا بیان شاملِ حالِ شما میشود؛ یعنی دربارۀ چیزی که هنوز بیان نشده، مؤاخذهای ندارید.
شیخ طوسى از حسن بصرى نقل میکند: عدهاى از مسلمین بعداز اسلام آوردن و قبلاز آنکه نماز و روزه و سایر فرائض واجب شده باشد، از دنیا رفتند. سایر مسلمین گفتند: یا رسول اللّه برادرانِ مسلمانِ ما که قبلاز وجوبِ فرائض و تکالیف مردهاند، منزلتشان نزد خداوند چگونه خواهد بود؟ در پاسخِ آنان این آیه نازل شد.
پیامبر وظیفه دارد احکام خدا را برای مردم بیان کند. پساز آن اگر کسی تخلف کرد، عقوبت میشود، ولی تا هنوز واجب و حرامی از طرفِ خداوند بهوسیلۀ پیامبر نرسیده، انجام ندادن، تخلف محسوب نمیشود.
گاه ممکن است برای کسانیکه مؤمن و تسلیمِ امر خدا هستند، چیزهایی مشتبه شود؛ مثلاً فکر کنند چیزی جایز است و انجام دهند، بعد معلوم شود حرام بوده یا گمان کنند چیزی واجب نبوده و ترک کنند، بعد معلوم شود واجب بوده، در این صورت اگر مقصر نبوده باشند یا احتمالِ خلاف نمیدادند، گناهی بر آنها نیست، بهشرطِ آنکه جستجوهای لازم را به عمل آورده باشند. همچنین در چیزهایی مثل نماز و روزه که قضا دارد، باید قضا بهجا آورند.
طبقِ حدیثِ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله نُه چیز از امّت برداشته شده که یکی از آنها جهل است؛ مثل مورد فوق. یکی دیگر فراموشی است یعنی اگر کسی واجب یا حرامی را فراموش کرد و تخلف کرد، اگر مقصر نبوده باشد، گناه و عذاب ندارد، ولی درصورت لزوم باید قضا بهجا آورد.
یکی دیگر از آن نه چیز، اجبار است؛ یعنی اگر کسی را مجبور کردند حرامی انجام دهد؛ مثلاً خواستند او را بکشند یا مالش را ببرند یا آبروی خود یا خانوداهاش را بریزند تا شراب بخورد یا مدح و ثنای ظالم کند -مثل زمان شاه- میتواند این کار را انجام دهد و گناهی بر او نیست، مگر در قتل؛ پس اگر به کسی گفتند باید فلان شخص مسلمان را بکشی، وگرنه خودت را میکشیم، حق ندارد برای زنده ماندن خود، او را بکشد.
إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیم؛ اگر ما واقعاً اعتقاد داریم که خدای تعالی بر هر چیزی داناست و خدا را حاضر و ناظر میدانیم؛ خدایی که مالکِ آسمانها و زمین است، نباید در محضرِ او خلافی انجام دهیم. مؤمن همیشه خود را در محضرِ پروردگار میبیند.
إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض؛ مُلکِ آسمانها یعنی سلطنتِ خدای تعالی؛ یعنی هرطور بخواهد آنها را میچرخاند؛ از جهتِ خلقت، ادامۀ حیات، تدبیر و چرخشِ افلاک و در نهایت نابودی و نیستیِ آنها. قدرتِ مطلق در دستِ اوست.
مطلبی که اول از همه خدا نصیبمان کند و همیشه در نظر داشته باشیم این است که سلطانِ آسمانها و زمین خداست. آسمانها ازنظرِ ظاهری شاملِ این فضا و کرات میشود و ازنظرِ باطنی، عالمِ امر و باطنِ این عالم است که ملائکه در آنها رفت و آمد دارند. همۀ این عوالم تحتِ سلطه و تصرفِ خدای تعالی است و او بر همۀ آنها قدرتِ کامل دارد؛ زیرا وجودشان از اوست. میلیاردها سال پیش هیچکدام از اینها نبودند و خدای تعالی همۀ آنها را بوجود آورد؛ پس مالکشان است؛ هم مالک است و هم بر آنها سلطه دارد.
همچنین نسبت به بشر. همۀ ما تحتِ سلطۀ خدای تعالی هستیم. اگر کسی ناگهان سکته میکند، خدای تعالی بر او قدرت دارد. اوست که زنده میکند و میمیراند. همان خدایی که نطفه را پرورش داد تا تبدیل به انسان شد و در این دنیا به زندگی پرداخت، میتواند همهچیزِ او را بگیرد؛ یعنی وجودِ او از خداست؛ روحِ او که سایۀ وجود است، از خداست؛ هرچه دارد، از ظاهر و باطن؛ علم، قدرت و همهچیزش، از خدای تعالی است. در کنارِ همۀ اینها اختیارش هم از خداست؛ یعنی از جانبِ خدای تعالی اختیار دارد بدن را چطور بچرخاند و در چه راهی قرارش دهد. انتخاب خوبی یا بدی، دستِ خود انسان است، به اذناللّه. اگر بافهم باشد، آنها را در خوبی و در راه صحیحی که خدا نشانش داده، قرار میدهد تا هم دنیایش بهطورِ رضایتبخشی تأمین شود و هم آخرتش؛ آخرتی که شکی در آن نیست و گریزی از آن ندارد.
یُحْیِی وَ یُمِیتُ؛ باید بفهمیم که خدای تعالی زنده کننده و میراننده است؛ قدرت مالِ اوست. اگر از پیامبران یا ائمۀ اطهار علیهمالسلام یا بعضی اولیاءاللّه چیزی ازجهتِ اماته و احیا ظاهر میشود، به اذن خداست؛ بعضی از طریق دعا و درخواست است و بعضی دیگر با خواستنِ باطنی (بدون دعای ظاهری) از اوست. کسی نمیتواند از پیشِ خود کاری انجام دهد.
در سورۀ مائده میفرماید:
﴿وَ اِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ بِإذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإذْنی وَ تُبْرِىُ الأکْمَهَ وَ الأبْرَصَ بِإذْنی وَ اِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتىٰ بِإذْنی﴾[1]
«و هنگامى که به اذنِ من از گِل، چیزى شبیه پرنده مىساختى و در آن مىدمیدى و به اذنِ من پرنده مىشد و پرواز مىکرد و به اذنِ من کورِ مادرزاد و بیمارِ پیس را شفا مىدادى و به اذنِ من مردگان را زنده از گور بیرون مىآوردى.»
اگر حضرت موسی عصا را اژدها میکرد یا نیل را از خروش میانداخت، خدای تعالی چنین قدرتی در او قرار داده بود. موسی فقط یک واسطه است؛ باطن و اصلِ قدرت از خدای تعالی است که به دستِ جناب موسی جاری میشد. ما هم همینطور. نفسی که میکشیم از خداست. ما و پدران و فرزندانمان را او زنده میکند و میمیراند. قدرتِ حضرت عزرائیل از خداست. هیچکدام از ملائکه بیاذنِ خدای تعالی نمیتوانند کاری انجام دهند، نه اینکه بتوانند و نکنند.
وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیّ؛ بدانید شما، جز خدای تعالی ولیّ و بزرگتری ندارید؛ اوست که مولای شماست. ولیّ یعنی جلودار و سرپرست. اگر ثروتی نصیبتان شد و اگر فقر آمد، از خداست، البته ممکن است علتهایی هم داشته باشد. اگر قدرتِ ظاهری داشتید یا عزل شدید، از خدای تعالی است. فکر نکنید مالِ خودتان است. ولیّای غیر از خدای تعالی نیست. خوشا بهحالِ کسیکه از خدا میخواهد این را بفهمد!
وَ لَا نَصِیر؛ آنکه کمکت میکند، فقط خدای تعالی است. بشر در حالِ عادی ملتفت نمیشود، مگر اینکه در سختیهایی بیفتند که همۀ درها بهرویش بسته شود و آن وقت خدا را بخواند. مثل کسیکه میخواهد در دریا غرق شود و هیچ فریادرسی ندارد. فریاد میزند: خدایا کمکم کن از این دریا نجایت یابم!
انشاءاللّه که فقط صرف شنیدن و خواندن نباشد. اگر آدمی این را ملتفت شود و در عمل بیاورد؛ یعنی پشتِ این التفات، عمل کند، سعادتمند و خوشبخت است، ولی اگر ملتفت شود و عمل نکند، مصیبت است؛ یا از او گرفته میشود یا به مصیبتهای بزرگی دچار میشود.
باید از خدا بخواهیم که آنچه هست را به ما نشان دهد و واقعیتها را به ما بفهماند. واقعیت این است که تو همهکارۀ عالمی؛ بزرگ و کوچک را تو اداره میکنی؛ قدرتِ همه از توست؛ بعضی این قدرت را در راه بد استفاده میکنند و بعضی خوب.
وجودِ همه از اوست؛ پس اگر کسی با خدا درافتاد، با خودش درافتاده؛ اگر کسی با خدا قهر کرد، با خوش قهر کرده است؛ یعنی خودش را ذلیل و لگدکوب میکند. لذا در ناراحتیهایی که برای خود و خانواده و دوستانتان پیش میآید، در عین حال که صبر میکنید، متوجه باشید خدای تعالی است که پشتِ پرده کار میکند؛ پس این را برای خودمان خوب بدانیم، البته هرکس جرمی انجام دهد، کتک میخورد و عذاب دارد، ولی ما باید حواسمان باشد که از خدای تعالی ناراضی نباشیم و بر او عضب نکنیم. این برای مؤمنی که سالها نماز خوانده، روزه گرفته و عبادت کرده، بسیار مهم است.
کسیکه یک عمر میگوید «اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَیعن» یک عمر از خدای تعالی طلب هدایت کرده «اِهدِنَا الصراطَ المُستقیم» گفته، حالا چیزهایی دربارۀاش گفتند و به گوشش رسیده یا در ناراحتیهای کوچک و بزرگی افتاده، آیا صبر میکند یا نارضایتی نشان میدهد؟ آیا میگوید: تقصیرِ خداست؛ تقصیرِ امام است؛ ما امامها را خواندیم و جوابمان ندادند؛ چرا جواب ندادند؟ من دیگر قهر میکنم و کاری به آنها ندارم! اینها بهخاطرِ نافهمی است. یعنی نعمتی که خدا به او داده، زیر پا میگذارد. درحالیکه باید شکر کند که خدا کمی به او فهمانده که ما خالق و همهکارهات هستیم؛ ما وجود به تو دادیم و روزی میبریمَت.
اگر واقعاً تابعِ رضای خدای تعالی باشی؛ او را بهعنوانِ خدایی که همهچیزت دستِ اوست، قبول داشته باشی؛ خودت را هیچکاره بدانی و بدانی بندۀ ضعیفی هستی، پروردگار در سرایی که انتها ندارد و در منازلِ عالیِ بهشتی منزلت میدهد.
عمر، هرچه باشد میگذرد، امّا برای انسان چه میماند؟ حرف شنیدن از خدای تعالی؛ از پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام و خودداری از جزع و فزعی که با رضایت از خدا منافات دارد. باید حواسمان باشد که ما هم بهدنبالِ گذشتگان خواهیم رفت؛ ما هم مثل دیگران در سختی و بلا خواهیم افتاد، سختی و مرگ برای همه است. البته این با دعا کردن منافات ندارد. دعا میکنیم؛ صدقه میدهیم؛ «أم مَن یُجیب» میخوانیم و اسبابی را که خدا قرار داده، دنبال میکنیم؛ اینها منافاتی با توحیدِ پروردگار ندارد. اگر خشکسالی شد و باران نیامد، دعا میکنیم؛ برای شفا دعا میکنیم؛ برای گشایشِ مادی و زوالِ فقر دعا میکنیم. اگر دعاها اجابت شد و باران بارید، شکر میکنیم و اگر نشد، صبر میکنیم و باز هم دعا میکنیم. از دعا کردن، نه خسته میشویم و نه ناامید، چون میدانیم کار دستِ خداست و خدا کریم است. نتیجۀ شکر در نعمتها و صبر در ناراحتیها، راضی شدن به رضای خداست.
﴿اِنْ تَشْکُروا یَرضَه لَکم﴾.
[1] ـ مائده، ۱۱۰.
[1] ـ صحیح بخارى و صحیح مسلم و تفسیر کشف الاسرار از عامه.
[2] ـ دلائل از بیهقى و حاکم و مسند احمد و تفسیر ابن مردویه که همه از عامه است.
[3] ـ کافی، ۱، ۴۴۸.
[4] ـ بحارالأنوار، ۳۵، ۸۱.
[5] ـ کافی، ۲، ۵۸۱.
[6] ـ دعای ابوحمزه ثمالی.
[7] ـ روم، ۳۰.