طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۸ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۸| پنجشنبه ۱۴۰۲/۳/۱۱ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
جناب حجهالاسلام و المسلمین کاکایی
طلب و اخلاق طلبگی جلسۀ هجدهم ۱۱/۳/۱۴۰۲
قال اللّه تعالی:
«فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ» (رعد، 40)
و قال علی علیهالسلام امیرالمؤمنین:
«عِبَادَ اللَّهِ زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا وَ حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا»
مباحثی که تحت عنوان طلب و اخلاق طلبگی خدمت دوستان بودیم، به بحث توبه انجامید.
در مراحل سلوک عرفا و اهل معرفت یکی از مسائلی که بعد از بیداری و توبه مطرح میشود «محاسبه» است.
محاسبه یعنی انسان از خود حساب بکشد؛ حساب کار و اعمال و قلب خود را داشته باشد. «مراقبه» هم همین است؛ یعنی انسان بر اعمال و رفتار و واردات قلب خویش مواظبت و مراقبه داشته باشد
در آیهای که تلاوت شد، خدا به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میفرماید: «فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَ عَلَیْنَا الْحِسابُ». ای پیامبر، وظیفۀ شما ابلاغ و تبلیغ است و حساب مردم با ماست؛ «علینا الحساب».
ظاهر قضیه این است که در قیامت، وقتی به پیشگاه خداوند وارد میشویم، از اعمال ما حسابرسی میکنند که چه کردی؛ چطور بودی؛ چه آوردی؟ دنیا محل اکتساب است و قیامت محل حساب. دربارۀ چگونگی این حساب هم خدای تعالی میفرماید:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»
هرکس بهاندازۀ وزن ذرّهای کار خیر انجام داده باشد، آن را میبیند و کسی هم شرّ انجام داده باشد، آن را میبیند «یره». این تجسم و تجسد است.
پس قیامت روز حساب و وزنکشی است؛ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ…».
امّا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند:
«عِبَادَ اللَّه» ای بندگان خدا «زِنُوا أَنْفُسَکُمْ» خود را وزن کنید ببینید چقدر وزینید، «مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا» قبل از اینکه در قیامت وزنتان کنند.
وزن کردن هم با این دستگاههایی که روی آن میایستند نیست. وزن ما آن چیزی است که جزو جان ما شده، جان ما با آن آمیخته، تجسم و تجسد پیدا کرده. در واقع عملمان ما را رشد میدهد، فربه میشویم، اگر وزین باشیم. اگر هم پوک و توخالی باشیم، بحث دیگری است.
لازمۀ اینکه خود را وزن کنیم این است که ابتدا خود را بشناسیم، بعد ببینیم وزنمان چقدر است. «من عرف نفسه عرف ربه».
محاسبۀ نفس یعنی مواظبت داشته باشیم بر نفس که چه آوردیم، چه فهمیدیم، چقدر میفهمیم. ابوسعید ابوالخیر در یک رباعی زیبا میگوید:
فردا که زوال شش جهت خواهد بود
قدر تو بهقدر معرفت خواهد بود
«قدر تو» یعنی وزن تو «به قدر معرفت خواهد بود» چقدر می فهمیم، چقدر عرفان و محبّت خدا را داریم.
در حسن صفت کوش که در روز جزا
حشر تو به صورت صفت خواهد بود
هرچه کسب کردیم، حشر ما به همان صورت است. اگر صفت مَلکی است، حشرمان فرشتهگونه است، بهصورت ملکیم. اگر هم به صفت شهوتیم، بهترین صورتش صورت برزخی گاو است، اگر خوک نباشیم. اوصافی که کسب میکنیم، از فضائل و رذایل، میشود وزن و قدر ما.
شیخ شبستری گفت:
برو ای خواجه خود را نیک بشناس
که نبود فربهی مانند آماس
خودت را خوب بشناس! محاسبه همین است که خود را خوب بشناسی، ببینی چقدر معرفت داری، چقدر محبّت داری، صفتت چیست، علمت کدام است. «فربه» یعنی کسی که توپُر است و وزین است.
برخی پف میکنند، آماس میکنند. اگر بگویی حجهالاسلام فلان، باد میکند. کسی که پف دارد، اگر بر ترازو بایستد، وزنی ندارد؛ چون فقط باد است، وزن نیست.
لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود «زنوا انفسکم» نفس خود را وزن کنید، قبل از اینکه وزنتان کنند. خودت را بسنج، قبل از رفتن به آنجا که همه را با میزان میسنجند، لکن برای سنجیدن باید الگو داشته باشیم.
«وزنوا بالقسطاس المستقیم» ترازو و وسیلۀ سنجش باید صاف و مستقیم باشد. در بعد معنوی باید خود را با میزان علی علیهالسلام بسنجیم که ببینیم چقدر وزن داریم.
خدایا من چقدر شبیه امیرالمؤمنین هستم؛ آیا وزن من همان قدر است؟ علی کجاست و من کجایم! اگر دورم، بیوزنم، وزن ندارم. معرفت و محبّت و عشق و صفات خوبی که امیرالمؤمنین علیهالسلام داشتند آیا دارم؟
رضوان خدا به حضرت آیتاللّه نجابت، اصلاً در قیدوبند محافظ و حفاظت نبودند، امّا مسؤلان گفته بودند باید از ایشان محافظت شد. پاسداری محافظ ایشان شده بود، خودش میگوید: شبی نشسته بودم و فیلمی تماشا میکردم که آقا تشریف آوردند. گفتند اینها که تیراندازی میکنند کیستند، چطورند؟
من هم شروع کردم به توضیح دادن دربارۀ آن فیلم.
آقا گفتند: کدامشان میگویند ما بیشتر میفهمیم؟
گفتم: هیچکدام. اینها هیچ نمیفهمند
آقا گفتند: پس بهدرد نمیخورند که فهم ندارند. فهم خوب است، باید فهم داشته باشی، دنبال معرفت بروی!
«زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا» خود را وزن کنید، از نفستان حساب بکشید! ببین چه کردی، چه نکردی، واردات قلبت چه بوده، این حرف را به چه نیّت زدی، برای خدا بوده یا برای ریا! حساب اعمال و رفتارت را داشته باش، با همان میزان الاعمالی که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است.
حضرت آیتاللّه نجابت میگفتند: کسی نماز و تعقیبات را خواند و بعد شروع کرد به حرف زدن با خدا. گفت: خدایا من اینقدر نماز خواندم، اینقدر روزه گرفتم، اینقدر خمس دادم، اینقدر زیارت رفتم… امّا تو با من حرف نمیزنی، با موسی حرف زدی، شده کلیم تو، او که یک جودی بیشتر نبود!
این منی که منّت بر سر خدا میگذارد، باید کنار رود. از نفست حساب بکش، ببین نمازت را برای چه خواندی؟ مبادا منیت خود را بیشتر کردی! خواندی که به رفیقت بگویی تو موفق نیستی، من موفقام. جای اینکه شکر خدا کنی، منیتت زیاد میشود. حواست به این نفس باشد!
به تعیر مولانا سالها نماز میخوانی، روزه میگیری، انبان را پر میکنی، به حساب خودت وزنت را زیاد میکنی، امّا موقع وزنکشی، میبینی هیچ نداری. نماز و روزهها چه شد؟
مولانا میگوید به کسی میمانی که گندم انبار میکند، امّا موش به انبار راه پیدا کرده، گندمها را میبرد. ناگهان میبینی هیچ نداری. این موش دزد، نفس است. عبادتها و حتی جهاد در راه خدا، جای اینکه برای خدا باشد، غرورت را بیشتر میکند.
ما در این انبار گندم میکنیم
گندم جمع آمده گم میکنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبان ما حفره زَدست
از فنش انبان ما ویران شدست
اول ای جان دفع شرّ موش کن
وانگهان در جمع گندم جوش کن
یا کوش کن
موش همۀ گندم زندگی ما را خورده. اول دفع موش کن. ابتدا حواست به نفست باشد، منیت نداشته باش. اگر میخواهی در این راه بیایی، اول دفع شرّ موش کن!
بشنو از اخبار آن صدرالصدور
لا صلاه تم الا بالحضور
حضور در نماز یعنی منیت و نفسانیت کنار رود.
گر نه موش دزد در انبان ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
قبل از اینکه بفهمی هیچ نداری، حواست را جمع کن. مراقب این موشِ نفس که بعد بزرگ میشود و اژدها میشود، باش «نفست اژدرهاست کو کی مرده است».
امیرالمؤمنین علیهالسلام در دعای صباح یادمان داد که اعتراف کنیم:
«اِلهی قَلْبی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلی مَغْلُوبٌ وَ هَوائی غالِبٌ وَ طاعَتی قَلیلٌ وَ مَعْصِیَتی کَثیرٌ وَ لِسانی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ»
خدایا قلبم محجوب و نفسم معیوب و عقلم مغلوب و هوای نفسم بر من غالب است. طاعتی اندک و معصیتی بسیار دارم، امّا چون تویی، توجه به تو میکنم؛ لذا مولانا میگوید:
چون عنایاتت بود با ما مقیم
کی بود بیمی از آن دزد لعین
ما که زورمان به خودمان نمیرسد، از خدا بخواهیم در این محاسبه ما را کمک کند.
معیار وزین بودن
در بحث محاسبه، اول باید نفس را بشناسی، باید بدانی تو کیستی و با چه چیزی میخواهی وزنت را زیاد کنی؟
گاهی ما خود را با چیزهای دیگر اشتباه میگیریم. خودمان را با غیر خودمان اشتباه میگیریم، در نتیجه وقتی میخواهیم خود را وزین کنیم و زینت دهیم، آن غیر را سنگین میکنیم و زینت میدهیم.
قرآن کریم میفرماید:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا»
مال و فرزند زینت حیات دیناست، نه زینت شما. جای اینکه خود را زیبا کند، خانهاش را زیبا میکند؛ مدل ماشینش را بالا میبرد. اگر بپرسند شما کی هستید؟ برج و ماشینش را نشان میدهد، میگوید ما این هستیم. یعنی واقعاً خود را اشتباه گرفته با آن.
به جای اینکه خود را رشد دهد و وزین کند، دنیا را رشد میدهد، میگوید ما این هستیم. بعد هم متوجه میشود هیچ وزنی ندارد.
امّا قرآن میفرماید:
«وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً»
مولانا تشبیهی دارد و میگوید این کار ما مثل آن شخصی است که زمینی داشت و میخواست در آن خانه بسازد. به دلایلی مجبور بود شبها کار کند. هر شب میآمد و دیوارها را بالا میبرد و سقف میزد و کارهای دیگر تا اینکه خانه کامل شد.
یک روز که آفتاب بالا آمده بود و هوا کاملاً روشن بود، با زن و بچه برای افتتاح خانه آمد، امّا متوجه شد در زمین دیگری خانه ساخته، زمین خودش بایر و دستنخورده است. تا به حال چون شب بود نمیدانست، امّا حالا در روشنایی روز فهمید چه اشتباهی کرده!
در قیامت هم بعضی اینطورند؛ میفهمند در زمین دیگری خانه ساختهاند. جای اینکه زمین خود را آباد کنند، یک عمر زمین دیگران را آباد کردهاند.
در زمین دیگران خانه مکن
کار خود کن کار بیگانه مکن
چیست بیگانه تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
بیگانه، دنیا و مادیات و تن خاکی است. رفاه و امنیت مادی خوب است، ولی اگر به تعبیر دعا آخر همّ ما این شد؛ یعنی همۀ همّت ما صرف دنیا شد، زمین اصلی ما بایر میماند.
«حَاسِبُوهَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تُحَاسَبُوا» مبادا ناگهان چشم باز کنی ببینی هیچ نداری! همۀ عمر دنیا را آباد کردی، زینت حیات دنیا را به دست آوردی، امّا خودت را نه! برج ساختی، بالا رفتی، برج رشد کرد، ولی تو نه!
تا تو تن را چرب و شیرین میدهی
جوهر جان را نیابی فربهی
فقط از جهت مادی و بدنی فربه شدی «زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا» قبل از اینکه وزنتان کنند و ببینید هیچ ندارید، خود را وزن کنید.
تعبیر زیبایی مولانا دارد:
گر میان مُشک تن را جا شود
وقت مردن گند آن پیدا شود
اگر انسان وارد حوضی پر از مُشک یا هر عطری شود و شنا کن، تنش خوشبو میشود، امّا سرانجام این تن میگندد.
این را ما به چشم خود در جبههها میدیدم. شهدا مراتب مختلف دارند و نیازی هم به این تن ندارند. گاهی برخی جنازهها بعد از یک هفته، چشم و گوش و همۀ بدنشان کرم کرده بود.
مُشک را بر تن مزن بر دل بمال
مشک چبود نام پاک ذوالجلال
«یا من اسمه دوا و ذکره شفا» ذکر و یاد خدا درون را معطر میکند.
امیدواریم در این شب جمعه خدای تعالی درون ما را با عطر دعای امیرالمؤمنین علیهالسلام و با ذکر و نام خدای تعالی معطر گرداند.
انشاءاللّه که فکر خود باشیم، نه فکر غیر. در زمین خود خانه کنیم، نه در زمین غیر.
به برکت امیرالمؤمنین که میزان هستند، خداوند ما را آبرومند و وزین گرداند.
خدایا تو را به مقرّبان درگاهت و به همۀ کسانی که دوستت داشتد و دوستشان داشتی و همۀ انبیاء و اولیاء ما را ببخش و بیامرز، پدر و مادر ما را ببخش و بیامرز!
حقِ حقداران گردن ما، بزرگان، حضرت آیتاللّه نجابت، شهید آیتاللّه دستغیب، آیتاللّه محمّدتقی نجابت، آیتاللّه قاضی، آیتاللّه انصاری و همۀ آنها که حقی گردن ما دارند را ادا بفرما!
تو را به حسین بن علی، ما را شرمنده حسین علیهالسلام و شرمنده شهدا و شرمنده خوبان درگاهت نگردان!
طول عمر و موفقیت، توأم با عزّت به استاد گرامی آیتاللّه سید علیمحمّد دستغیب عنایت برفرما!
ما را بدار حسینوار زندگی کنیم، حسینوار بمیریم و با حسین علیهالسلام محشور شویم!