طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۵ | بیست و هفتم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۵ | بیست و هفتم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | ۱۴۰۲/۰۱/۲۹ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
قال اللّه تعالی فی کتابه المبین:
«ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم»
ماه رمضان ماه خداست «شهر اللّه». ماه بادهنوشی اولیاء الهی رو به اتمام است، دو یا سه روز بیشتر از این ماه باقی نمیمانده. به عمل خود نگاه کنیم، ببینیم چه در دست داریم!
عرض کردیم که خدا بهانه درست کرده، صدا زده، دعوت کرده «دُعِیتُمْ إِلَى ضِیَافَهِ اللَّه» گفته بیایید؛ همهچیز هم فراهم کرده. حال اگر ما گیری داریم که داریم، از خود ماست. در این چند روز از خدا میخواهیم این گیر را رفع و رجوع کند.
مولانا داستانی در مثنوی دارد که عاشقی خیلی دلش برای معشوق میتپید و وصال او را میخواست. بالأخره روزی معشوق پیام داد که فلان وقت و فلان جا بیا که وقت دیدار است، وقت وصال.
او رفت و در انتظار معشوق نشست، امّا چون مدتی گذشت، خوابش برد. معشوق هم آمد و دید عاشق بیچاره خواب است.
بعد نصفاللیل آمد یار او
صادقالوعدانه آن دلدار او
خدا صادقالوعد است. دعوت کرده، وعده داده ماه رمضان بیایید.
عاشق خود را فتاده خفته دید
اندکی از آستین او درید
گردکانی چندش اندر جیب کرد
که تو طفلی، گیر این، میباز نرد
جیب درست کرد و چند گردو در آن گذاشت؛ یعنی تو هنوز بچهای، اندازۀ عشقبازی نشدی. برو گردوبازی کن.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»
مشغول دنیایی، چه میفهمی عشقبازی چیست.
چون سحر از خواب عاشق برجهید
آستین و گردکانها را بدید
گفت شاه ما همه صدق و وفاست
آنچه بر ما میرسد آن هم زماست
از خدا بخواهیم این کمبودها را در این چند روز برطرف کند، دستی از ما بگیرد، دری برایمان باز شود.
محبوب خدا
بحثمان راجع به عشق و محبّت خدا بود. از عاشقان بگوییم که ذکرشان شاید دلمان را روشن کند.
با شهید حبیبب روزیطلب، در جاده اهواز خرمشهر، بهطرف خط میرفتیم. تابلوهایی در مسیر زده بودند. روی یکی از آنها این سخن امام خمینی رحمهاللّه را نوشته بودند: «شما رزمندگان محبوب خدای تعالی هستید».
حبییب لبخندی زد و به شوخی و جدی گفت: عوضی ننوشتهاند؟ خدای تعالی محبوب ماست. ما که باشیم که محبوب خدا باشیم؟ بعد دوباره لبخندی زد و گفت: خیر اشتباه ننوشتند، امام هم اشتباه نگفت، و این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا».
خدا مجاهدان را دوست دارد. ما هم خدا را دوست داریم. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ».
موقع عملیات فتحالمبین که نزدیکیهای عید هم بود، روی تپهها شقایقهای قرمز روییده بود. حبیبب همیشه دیوان حافظ و مفاتیحالجنان در کولهپشتیاش بود. حافظ را برداشت و از چادر مقر بیرون آمد و تفألی زد، این شعر آمد:
شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان
«صفشکنان» اهل جبهه بودند.
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرینسخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بندۀ من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان
قبلاً که پنجرهها کوچک بود، از روزنهای که آفتاب به اتاق میتابید، ذرات معلق در شعاع نور خورشید دیده میشدند و گویی بهطرف خورشید بالا میروند. در ادبیات عرفانی ما این ذرّهها میل خورشید دارند. «مهربروز» عشق ورزیدن است.
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدانِ کهاند این همه خونینکفنان
داغ خیلی از بچهها در دل امثال شهید حبیبب روزیطلب بود. آن شقایقها و لالهها هم گویی داغ شهیدان به دل داشتند.
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیریندهنان
خوشا به حالشان! چیزی را که خدا دوست داشت، انجام دادند. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ صَفًّا».
قرآن را که نگاه کنید، خدای تعالی در آنجا میفرماید چه کسانی را دوست دارد.
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین» خدا احسانکنندگان را دوست دارد، امّا خدایا ما که احسانی نداریم.
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» خدا متوکلان را دوست دارد، توکل را دوست دارد، کو توکل ما!
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ» اهل تقوا را دوست دارد، امّا کو تقوای ما!
«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ» خدا صابران را دوست دارد. کدام صبر؛ ما نه صبر بر عبادت داریم، نه صبر از معصیت.
«یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» خدا آنها را که اهل طهارت و خلوص قلب هستند دوست دارد. کو قلب طاهر و خاشع؟
ما به جای همۀ اینها گناه فراوان داریم. آیا این باعث یأس ما میشود؟ امّا یک آیۀ دیگر هم دارد؛ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین». غیر از راه متوکلین و محسنین و مجاهدین و… راه توبه را هم باز گذاشت که مخصوص گناهکاران است.
فرمودند راههای بهسوی خدا متعدد است. «الطرق الی اللّه بعدد انفاس الخلایق».
خدایا گناه زیاد داریم، ولی این راه توبه را تو باز کردی. تا گناه نباشد که توبه نیست. پس از گناهت مأیوس نشو که خدا توبهکنندگان را دوست دارد؛ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین».
امام سجاد علیهالسلام در مناجاتالتائبین (مناجات توبهکنندگان) به ما یاد میدهند چطور روبروی خدا بنشینیم؛
«إِلَهِی أَلْبَسَتْنِی الْخَطَایَا ثَوْبَ مَذَلَّتِی» خدایا این گناهان لباس ذلّت و بدبختی به ما پوشانده.
«وَ جَلَّلَنِی التَّبَاعُدُ مِنْکَ لِبَاسَ مَسْکَنَتِی» دوری از تو لباس فقر و مسکنت و بدبختی بر تن من کرده. فقر این است. دستم خالی است خدایا!
«وَ أَمَاتَ قَلْبِی عَظِیمَ جِنَایَتِی» قلبم که به آن باید زنده باشم، این گناهان بزرگ قلبم را میرانده.
«فَأَحْیِهِ بِتَوْبَهٍ مِنْکَ» قلب مرا با توبهای از خودت زنده کن!
اگر این روزهای باقی مانده هم از دست برود، شاید به ما هم بگویند تو اهل نیستی، گردوبازی کن.
«فَإِنْ طَرَدْتَنِی مِنْ بَابِکَ فَبِمَنْ أَلُوذُ» خدایا، اگر از درت برانیام به که پناه بَرم؟
«وَ إِنْ رَدَدْتَنِی عَنْ جَنَابِکَ فَبِمَنْ أَعُوذُ» اگر مرا از پیشگاهت برانی، کجا استعاذه کنم و به که پناه ببرم؟
«فَوَا أَسَفَا مِنْ خَجْلَتِی وَ افْتِضَاحِی» وا اسفا از این خجالت و افتضاحی که در مقابل تو داشته باشم. چقدر خدای کریم و بزرگ و رحمانی بودی و من چگونه با گناهانم در پیشگاه تو، چنگ در روی تو انداختم!
«وَ وَا لَهْفَا مِنْ سُوءِ عَمَلِی وَ اجْتِرَاحِی» خدایا از این عمل سوء و مجروج شدن قلب و درگیر گناه شدنم، جز تأسف هیچ ندارم.
همین را صائب گفت:
در آتشم بیفکن و نام گنه نبر
کآتش بگرمی عرق اعتذار نیست
گناه یک طرف، اینکه الآن شرمنده، روبروی خدا نشستهایم هم یک طرف.
هیچ گناهی را کوچک نشمارید. معصوم فرمود نگاه نکن به گناهت که کوچک است یا بزرگ، ببین چه کسی را عصیان میکنی.
توبه دری برای آشتی با خداست، با خدا آشتی کنیم. با تشبیه و تنزیه، گاهی رابطۀ عاشقانه خلل پیدا میکند. خدا همیشه دوستمان دارد، از ماست که عهد شکستیم.
خدا در عالم ذر فرمود: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ» ما هم بله گفتیم و عهد بستیم، حال عهد شکستیم. این رابطه با خدا قطع شده. توبه راه آشتی با خداست.
یکی از متألهان مسیحی، ونسان برومر که کتاب «هنگام نیایش چه میکنیم» از اوست. اول ماه رمضان به شیراز آمد و یکیدو روز هم میهمان ما در منزل بود و با ما روزه میگرفت. خیلی همدل و واقعاً متأله بود. (متأله یعنی کسی که به علم الهیات اشتغال دارد، عابد، زاهد، خداشناس)
در دانشگاه شیراز بحثی داشت تحت عنوان آشتی با خدا. دیدگاههای خود را داشت. گفت: اگر میخواهی این را ترجمه کنی، ببر در فضای اسلامی خودتان.
منظور اینکه این رابطه از جانب خدا میآید.
بابا طاهر گفت:
نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
ولی ما دور افتادیم. یک وقت نسیم از آن بر میآید، یک وقت ما باید برویم طرف خدا. حافظ زیبا گفت:
چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد
باد وقتی در گلستان میوزد و به گلها میخورد، بوی گل پیدا میکند. این نفس ما هم، وقتی خدا را صدا میزنیم و میخواهم بهطرف او برگردیم، بوی او را میگیرد. توبه یعنی برگشتن.
فرقی ندارد؛ اگر خدا مجاهدان و شهیدان را دوست دارد، از این طرف تائبان را هم دوست دارد. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابین».
خوشا به حال آنها که توفیق توبه پیدا میکنند! جان آنها هم معطر میشود، همان طور که جان مجاهد معطر شد.
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدانِ کهاند این همه خونینکفنان
توبه یک نحوه شهادت است. آدم علیه خود میکند.
انشاءاللّه روزهای دیگر بیشتر بحث توبه را بشکافیم!
در روایت است که موسی علیهالسلام با خدا مناجات میکرد. عرض کرد: «یا اله العالمین» ای خدای عالمیان! جواب آمد: لبیک.
عرض کرد: «یا اله المطیعین» ای خدای آنها که اطاعتت میکنند! جواب آمد: لبیک.
عرض کرد: «یا اله المحسنین» ای خدای آنها که احسان میکنند! جواب آمد: لبیک.
یک وقت عرض کرد:«یا اله العاصین» ای خدای گناهکاران! جواب آمد: لبیک، لبیک، لبیک.
موسی گفت: خدایا چرا اینجا سه بار جواب آمد؟
فرمود: آنها که مطیعاند به اطاعتشان تکیه میکنند، آنها که محسناند به احسانشان، آنها که عارفاند به عرفانشان، ولی آنکه گناهکار است چیزی ندارد که به آن تکیه کند، جز من؛ لذا من زیر بازویش را میگیرم. بلند شو بندۀ من!
مگر گناهکارن غیر از خدا خدایی دارند؟
آیهای که صدر عرایض تلاوت شد، ظاهرش راجعبه سه نفر است که در یکی از جنگها از ذهنشان یا عملشان خطایی سر زد و این آیه دربارۀ آنها نازل شد.
«وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ» زمین با همۀ بزرگی بر آنان تنگ شد؛ یعنی تنگی آفاقی برایشان به وجود آمد. کجا برویم خدا!
«وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ» تنگی انفسی هم برایشان به وجود آمد. درونشان هم تنگ شد.
«وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ» یقین کردند که هیچ پناهگاهی از خدا نیست، مگر به خدا.
از خدا به خدا فرار کنید؛ «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ». او خوب خدایی است، خدای رحمان و رحیم است.
«ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا» یک توبه خدا دارد که اول زمینه را فراهم میکند، بعد آنها توبه میکنند.
«إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ» او هم تواب و رحیم است.
یعنی توبۀ عبد محفوف به دو توبۀ خداست. این قدر دوستش دارد!
این روایت را حضرت آیتاللّه سید علیمحمّد دستغیب زیاد میگفتند و از سالها پیش در ذهن داریم.
یکی از اصحاب حضرت ختمی مرتبت وارد شد، در حالی که گریه میکرد. گفتند: چرا گریه میکنی؟ گفت: جوانی دمِ در ایستاده، اینقدر گریه میکند که از گریۀ او من به گریه افتادم.
فرمودند: بگویید وارد شود. آمد و گفت: من گناهی کردم که میدانم خدا آن را نمیبخشد.
فرمود: گناه تو بزرگتر است یا دریاها؟ گفت: گناه من شاید از بالای عرش هم رد شود.
فرمود: گناه تو بزرگتر است یا خدا و رحمت خدا؟
دیگر نمیتوانست بگوید از خدا یا رحمت خدا بزرگتر است. گفت: خدا و رحمت خدا.
پیامبر اکرم فرمود: خدا تو را میبخشد.
«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»
ای کسانی که به خود ظلم کردید! که گفت «از ماست که بر ماست».
«یا عبادی» ای بندگان من! خیلی نزدیک. خدا همۀ گناهان را میبخشد، تواب و رحیم است.
باباطاهر در همین آشتی با خدا در آن دوبیتی زیبا میگوید:
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
آن «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى» من عهد بستم. آنجا گفتم: بله، تو پروردگار منی. الآن میخواهم با او مواجه شوم. میگوید: مگر من پروردگارت نبودم؟ من از آن میترسم که عهد شکستم.
مو از قالوا بلی تشویش دیرم
گنه از برگ و بارون بیش دیرم
هرچه تعداد برگها و قطرات باران است، من گناهانم بیشتر است. خیلی گناه کردم و چیزی ندارم، دستم خالی است.
اگر لا تقنطوا دستم نگیره
مو از واویلنا اندیش دیرم
دو آیه است که باباطاهر در این قسمت اشاره میکند؛
«قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا»
«ای بر ما! چه کسی ما را قبرمان برانگیخت که روبروی خدا قرار بگریم؟»
«وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا فیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرَهً وَ لا کَبیرَهً إِلاَّ أَحْصاها»
«کتاب گذاشته میشود و گناهکاران هراسان از آنچه در آن است، میگویند: وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ گناه صغیره و کبیرهای را زمین نگذاشته، الّا آن را شمرده.»
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت در کتاب بصائر، قرآن و اهلبیت این روایت را آوردهاند که سؤال شد امیدوارکنندهترین آیه کدام است؟
برخی گفتند: همین آیه «قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ…»
فرمود: خیر. نزد ما این آیه امیدوارکنندهتر است: «وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى».
ای پیامبر، تو را به مقامی میرسانیم و چیزی میدهیم که راضی شوی.
پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله که شفیع امم است، راضی نمیشود ما که عمری صلوات و درود بر او فرستادیم و خود را پیرو او دانستیم، به آتش رویم. آیا پیامبری که شفیعالامم است، همۀ امّتها را شفاعت میکند، ما را شفاعت نمیکند؟
هرکه هستی، هرچه هستی، امّت پیامبری و پیامبر اکرم نزد خدای تعالی شفاعت میکند. این خیلی امیدوارکننده است که پیامبری داشته باشیم که نزدیک، ملموس، محسوس دستگیری کند. در خیلی آیات آمده که نزد او میرفتند و از خدا بخشش میخواستند، خدا به برکت پیامبر اکرم میبخشید.
پیامبر اکرم هم همه را انتخاب میکند. اگر قرار باشد فقط خوبها را مثل حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت و آیتاللّه قاضی و شهید آیتاللّه دستغیب و شهدا را سوا کند، ما چه کنیم؟ این که نمیشود.
آنجا هم میگوییم دَرهم است آقا. سواکردنی نیست. در میان خوبهایی که سوا میکنی، نظری هم به ما کن؛ دست ما را هم بگیر، از این منجلاب گناه که قلبمان را سیاه کرده، نجاتمان بده!
خدایا خداوندا، تور ا به مقرّبان درگاهت و تو را به پیامبر محبوبت، ما را ببخش و بیامرز، گناهان ما را ببخش و بیامرز، پدر و مادر ما را ببخش و بیامرز!
دست ما را در دنیا و آخرت از دامان اهلبیت علیهمالسلام کوتاه مکن! حق حقداران گردن ما را ادا فرما!
طول عمر و موفقیت، توأم با عزّت به استاد گرامی آیتاللّه سید علیمحمّد دستغیب عنایت بفرما!