سخنرانی شب چهارم محرم ۱۳۹۰
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۰
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب چهارم محرم | سهشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقآ(69)
و هر کس خدا و پیامبر را اطاعت کند با کسانى که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و صدّیقان و شهدا و شایستگان خواهد بود و چه نیکو رفیقانى هستند.
شأن نزول
این آیه درباه «ثوبان» بندهى آزاد شدهى پیامبر نازل شده است. او نسبت به پیامبر علاقه شدیدى داشت و از دورى او نمىتوانست صبر کند. روزى نزد پیامبر آمد در حالى که رنگش پریده و تنش لاغر شده بود. پیامبر فرمود: تو را چه شده؟ عرض کرد: بیمار نیستم و دردى ندارم مگر آنکه اشتیاق ملاقات شما را پیدا کردم آن گاه، به یاد آخرت افتادم و ترسیدم که در آنجا دیگر شما را نبینم چرا که جنابتان در مقام پیامبرانید و من اگر به بهشت وارد شوم پایینتر از شما خواهم بود و اگر هم در بهشت داخل شوم هرگز شما را نخواهم دید. پس از آن، این آیه شریفه نازل شد.
رسول الله صلی الله علیه و آله آن مرد را احضار کرده آیه را برایش خواند و به همنشینى خود مژدهاش داد. (تفسیر مجمع البیان، ذیل همین آیه)
در تفاسیر مختلف نزدیک به هفده روایت در تبیین مصادیق این آیه ذکر شده که در غالب آنها نبیّین، شخص پیامبر صلی الله علیه و آله؛ صدّیقین، مولا على علیه السلام؛ شهدا، امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن و امام حسین علیهما السلام و صالحین، دوازده امام و یا در برخى دیگر از روایات مؤمنین و شیعیان ائمه اطهار علیهم السلام عنوان گردیدهاند.
کسانى که صاحب نعمت گشتهاند
همه ما در نمازهاى پنج گانه، روزى ده مرتبه از خداى تعالى مىخواهیم که
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ * صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ».
«خدایا ما را به راه راست هدایت فرما، راه کسانى که به آنها نعمت ارزانى کردهاى».
صراط در لسان روایات، گاه به مولا على علیه السلام و گاه به تمامى ائمه اطهار علیهم السلام اطلاق مىشود در بعضى روایات نیز صراط در دنیا امام حق و در آخرت، راهى که باید همگان از آن عبور کنند معرّفى شده است. هر کس صراط دنیا را بیابد و در راه آن قدم بردارد از صراط آخرت به راحتى خواهد گذشت.
تفسیر المیزان توضیح مفصلى درباره صراط دارد که در اینجا بخشهایى از آن با اختصار و تعدیل ذکر مىشود.
توضیحى درباره صراط
حرکت همه موجودات به سوى خداوند
وجود همه افراد بشر از خداى تعالى است؛ البته خداوند به عنوان واجب الوجود و مخلوقات به عنوان ممکن الوجود؛
معنى لا اله الا الله هر چه بینى بود ز یک بنگاه
این همان معناى إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ است. مالک همه موجودات خداى تعالى است آن هم ملکیّتى واقعى و نه اعتبارى و مجازى و غیر او هیچ کس مالک حقیقى موجودات عالم نیست.
همه موجودات به سوى خداى تعالى در حرکتند؛ «إلَیْهِ تُحْشَرُونَ». در سوره انشقاق مىفرماید :
«یا أَیُّهَا الاِْنْسانُ إنَّکَ کادِحٌ إلى رَبِّکَ کَدْحآ فَمُلاقیهِ». (انشقاق/6)
«اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد».
انسان، چه مؤمن باشد و چه کافر، راه به سوى خداى تعالى مىپیماید؛
«أَلا إلَى اللهِ تَصیرُ الاُْمُورُ». (شورى/53)
«آگاه باشید که رجوع همه چیز به سوى پروردگار است».
از آن جهت که وجود از خداى تعالى است، بازگشت نیز به سوى او است لکن چگونگى این رجوع و بازگشت براى عموم روشن نیست زیرا با این وضع مادّى و فکر کوتاه، نمىتوان به حقیقت آن پى برد و آن را فهمید. براى رسیدن به این فهم باید از خود گذشت، باید مادّه را پشت سر گذاشت اما مىتوان پیرامون آن سخن گفت و بحث علمى کرد.
تفاوت مسیرهاى حرکت به سوى خدا
از سوى دیگر خداى تعالى براى انسان دو راه کلّى را تعیین فرموده؛ راه بندگى پروردگار و راه اطاعت از شیطان.
در سوره یس مىفرماید :
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوُّ مُبینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ». (یس/60 و 61)
«اى فرزندان آدم آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه راست همین است».
خداى تعالى در آیات دیگرى نیز راه بندگى و پرستش خود را به عنوان یگانه راه مستقیم به سوى خود و راه نیل به آن را نزدیک معرّفى فرموده، در مقابل راه شیطان را راهى دور و بسیار بعید قلمداد کرده است؛
«وَ إذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَإِنّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُوْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ». (بقره/186)
«و چون بندگان من درباره من از تو پرسند بگو من نزدیکم. دعاى کسى که مرا مىخواند اجابت مىکنم، پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که هدایت یابند».
در سوره غافر نیز مىفرماید :
«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ». (غافر/60)
«پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم کسانى که در عبادت من تکبّر مىورزند به زودى با خوارى به دوزخ درمى آیند».
اما کسانى که راه شیطان را مىپویند، خداوند آنها را بسیار دور از خود مىداند؛
وَ الَّذینَ لا یُوْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ (فصلت/44)
«آنها که ایمان نمىآورند گوشهایشان سنگین است و قرآن براى آنها مایهى نابینایى است گویى آنها را از راه دور صدا مىزنند».
بنابراین همه به سوى خداى تعالى حرکت مىکنند اما بعضى در صراط مستقیم و بعضى در صراط شیطانند؛ یکى بسیار نزدیک و یکى بسیار دور! بهشت و جهنّم هر دو از آن خداست و آنها که در آنند همه به سوى او مىروند اما بهشتیان به سوى جمال او و دوزخیان به سوى جلال او در حرکتند؛ یکى در اوج بلندى است و دیگرى در حضیض پستى.
المیزان در این باره چنین مىنویسد :
علاوه بر تقسیم قبلى، که راه خدا را به دو قسم دور و نزدیک تقسیم مىکرد، تقسیم دیگرى است که یک راه را به سوى بلندى، و راهى دیگر را به سوى پستى منتهى مىداند، یک جا مىفرماید :
«إنَّ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ». (اعراف/40)
«کسانى که آیات ما را تکذیب کرده، و از پذیرفتن آن استکبار ورزیدند، دربهاى آسمان برویشان باز نمىشود».
معلوم مىشود آنهایى که چنین نیستند، دربهاى آسمان برویشان باز مىشود، چون اگر هیچکس به سوى آسمان بالا نمىرفت، و دربهاى آسمان را نمىکوبید، براى درب معنایى نبود.
و در جایى دیگر مىفرماید :
«وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوى». (طه/81)
«کسى که غضب من بر او احاطه کند، او به سوى پستى سقوط مىکند».
چون کلمه (هوى) از مصدر (هوى) است، که معناى سقوط را مىدهد.
و در جایى دیگر مىفرماید :
«وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ، فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ». (بقره/108)
«کسى که ایمان را با کفر عوض کند، راه میانه را گم کرده».
که مىرساند دسته سومى هستند که نه راهشان بسوى بالا است، و نه بسوى سقوط، بلکه اصلا راه را گم کرده دچار حیرت شدهاند، آنها که راهشان بسوى بالا است، کسانى هستند که ایمان به آیات خدا دارند، و از عبادت او استکبار نمىکنند، و بعضى دیگر راهشان بسوى پستى منتهى مىشود، و آنها کسانى هستند که به ایشان غضب شده، و بعضى دیگر اصلا راه را از دست داده و گمراه شدهاند، و آنان (ضالّین) اند، و اى بسا که آیه مورد بحث به این سه طائفه اشاره کند، (الذین انعمت علیهم) طائفه اول، و (مغضوب علیهم) طائفه دوم، و (ضالین) طائفه سوم باشند.
و پر واضح است که صراط مستقیم آن دو طریق دیگر، یعنى طریق (مغضوب علیهم)، و طریق (ضالّین) نیست، پس قهرآ همان طائفه اول، یعنى مؤمنین خواهد بود که از آیات خدا استکبار نمىورزند.
انحراف ظلم از صراط مستقیم
خداى تعالى در سوره انعام چنین مىفرماید :
«الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الاَْمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» (انعام/82)
«کسانى که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم نیالودند، در امن هستند و هدایت یافتهاند».
ظلم بر دو قسم است: ظلم به نفس و ظلم به غیر. اگر کسى ایمان بیاورد اما مرتکب گناه شود و خویش را به ظلم و ستم آلوده سازد، نمىتواند بطور کامل در امن قرار گیرد و هدایت یابد به تعبیر دیگر در صراط مستقیم قرار ندارد چرا که صراط مستقیم محل ثبات و امنیّت است.
ظلم مصادیق مختلفى دارد که از مهمترین آنها، شرک است؛
«یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللهِ إنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ». (لقمان/13)
«اى فرزندم هرگز به خداوند شرک مورز که شرک ستمى بزرگ است».
کسانى که در صراط مستقیم قرار دارند از هر معصیتى مبرّایند و گناه براى آنها محال یا شبه محال است.
خداوند در آیه 69 سوره نساء فرمود :
«وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ».
منظور از اطاعت خدا و رسول، اطاعت همیشگى و دائمى، و از سر شوق و رغبت است؛ یعنى آنچه را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره اعتقادات و احکام گفتند باید تا آخر عمر و بدون هیچ وقفه و خللى نصب العین خود قرار دهد و عمل کند در این صورت است که مؤمن و متّقى قلمداد مىشود و ایمانش را با ظلم آلوده نمىسازد اما هنوز مانده که به درجه اعلى علیین وارد گردد، در عین حال با رفیقانى عالى رتبه قرین مىگردد، رفیقانى از صنف انبیا، صدیقین، شهدا و صالحین.
چنین کسى در راه سلوک الى الله است و بر ترک محرّمات مراقبت شدید دارد اما هنوز به جرگه ى صدّیقین وارد نشده؛ على گونه نگشته است. هنوز شاهد (گواه بر اعمال بندگان) نیست و صالح شمرده نمىشود ـصالح در اینجا غیر از عمل صالح است ـ به تعبیر المیزان: این مومنین با کسانى محشور و رفیقند که خدا بر آنان انعام کرده، (یعنى اصحاب صراط مستقیم)، و نفرموده: از ایشانند، و نیز فرموده: با آنان رفیقند، و نفرموده یکى از ایشانند، پس معلوم مىشود اصحاب صراط مستقیم، یعنى (الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) مقامى عالىتر از مؤمنین دارند.
نظیر آیه (69 ـ سوره نساء)، در اینکه مومنین را در زمره اصحاب صراط مستقیم ندانسته، بلکه پائینتر از ایشان مىشمارد، آیه :
«وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ». (حدید/19)
مىباشد، چون در این آیه مؤمنین را ملحق به صدیقین و شهداء کرده، و با اینکه جزو آنان نیستند، بعنوان پاداش، اجر و نور آنان را بایشان داده، و فرموده: «و کسانى که به خدا و رسولان وى ایمان آوردهاند، در حقیقت آنها هم نزد پروردگارشان صدیق و شهید محسوب مىشوند، و نور و اجر ایشان را دارند».
پس معلوم مىشود اصحاب صراط مستقیم، قدر و منزلت و درجه بلندترى از درجه مؤمنین خالص دارند، حتى مؤمنینى که دلها و اعمالشان از ضلالت و شرک و ظلم به کلى خالص است.
پس تدبر و دقت در این آیات براى آدمى یقین مىآورد: به اینکه مؤمنین با اینکه چنین فضائلى را دارا هستند، مع ذلک در فضیلت کامل نیستند، و هنوز ظرفیت آن را دارند که خود را به (الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ برسانند)، و با پر کردن بقیه ظرفیت خود، همنشین با آنان شوند، و به درجه آنان برسند، و بعید نیست که این بقیه، نوعى علم و ایمان خاصى به خدا باشد، چون در آیه :
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». (مجادله/11)
«خداوند کسانى را که ایمان آوردهاند بلند مىکند، و کسانى را که علم داده شدهاند، به درجاتى بالا مىبرد».
دارندگان علم را از مؤمنین بالاتر دانسته، معلوم مىشود: برترى (الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) از مومنین، به داشتن همان علمى است که خدا به آنان داده، نه علمى که خود از مسیر عادى کسب کنند، پس اصحاب صراط مستقیم که (أنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ) بخاطر داشتن نعمتى که خدا به ایشان داده، (یعنى نعمت علمى مخصوص)، قدر و منزلت بالاترى دارند، و حتى از دارندگان نعمت ایمان کامل نیز بالاتراند، این هم یک صفت و امتیاز در اصحاب صراط مستقیم.
محبّت امام حسین علیه السلام سبب تعالى انسان
همه ما سعى داریم که از برکت امام حسین در راه سلوک الى الله قرار گیریم؛ یعنى خود را تهذیب مىکنیم تا از گناهان ظاهر و باطن پاک شویم. راحلهى ما در این راه محبّت امام حسین علیه السلام و اهل بیت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله است و بىشک این محبّت در وجود یک یک ما قرار دارد و با فطرتمان عجین شده است.
حسین علیه السلام یعنى توحید پروردگار سعى ما این است که خود را به توحید خداى تعالى وارد گردانیم ـ فعلا به عنوان علم توحید ـ شرط لازم این کار پاک شدن از گناهان است تا زمینهى لازم فراهم گردد چرا که اگر این علم بر قلب آلوده وارد شود، مانند گلابى است که بر کثافت ریخته مىشود و بوى بد از آن ساطع مىگردد. علم فقه و اصول هم اینچنین است. اگر بدون تهذیب باشد موجب سربرآوردن منیّت و تکبّر مىشود. به همین جهت فقیه را بر دو قسم عادل و فاسق تقسیم مىکنند یا عالم را عالم دنیایى و عالم آخرتى مىشمارند.
بنابراین مقدّمه لازم علم توحید، پاک شدن از گناهان و صفات ناپسند است و سرآمد همه صفات خبیثه، منیّت است که صفات ناپسند بسیارى را در پى دارد از جمله کبر، حسد، کینه، سوء ظن، ریا و…
مجالس حسین بن على علیهما السلام بهترین فرصت براى پاک شدن از صفات رذیله و خلقیات ناپسند است همچنین زیارت قبر مقدس حضرت و خواندن زیارت و یاد کردن فضائل آن حضرت. بدین ترتیب زمینه ورود علم توحید درون انسان فراهم مىشود و شخص، سالک الى الله مىگردد؛ یعنى در راه قرار مىگیرد لکن رسیدن به مقصد نیاز به کار زیاد و همّت عالى دارد با این حال ما با حسین علیه السلام خواهیم بود و ایشان نیز با ما هستند. در هر درجه از بهشت که قرار گیریم در کنار ایشان و دیگر امامان معصوم خواهیم بود؛
قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
«و أنَّ شیعَتَکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهٌ وُجوهُهُم حَولی أشْفَعُ لَهُمْ و یَکونوا غَدآ فی الجَنَّهِ جیرانی». (امالى صدوق، ص96)
پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به مولا على علیه السلام فرمود :
«شیعیان تو بر منابرى از از نور با چهرههایى سپید در کنار من قرار خواهند گرفت و من از آنان شفاعت خواهم کرد و در بهشت همسایهام خواهند بود».