سخنرانی روز عاشورا محرم ۱۳۹۰
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۰
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی روز عاشورا | سهشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَْمْوالِ وَ الاَْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ(155)
الَّذینَ إذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ(156)
أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(157)
«قطعآ شما را به پارهاى از سختیها چون ترس و گرسنگى و نقصان در مالها و جانها و محصولات آزمایش مىکنیم و صابران را بشارت ده».
آنان که چون به مصیبتى گرفتار شوند گویند: ما از خدائیم و به سوى او باز مىگردیم.
درود و رحمت پروردگار بر آنها باد و آنان هدایت یافتگانند.
سنّت خداى تعالى بر امتحان بشر و مخصوصآ مؤمنین است؛
«أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ». (عنکبوت/2)
«آیا مردم پنداشتند که چون بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و امتحان نمىشوند؟».
امتحانات الهى براى ظهور علم پروردگار و آشکار شدن وضع خود بشر است که بنا به آیه فوق از سوره بقره، ممکن است در ترس و گرسنگى و یا کاستى در اموال و جان و منافع انسان باشد.
منظور از ترس، توهّمهاى بىجا و بیهودهاى است که هیچ ریشهى عقلایى ندارند و مخصوصآ در هنگام انجام واجباتى چون جهاد یا امر به معروف و نهى از منکر، به وسوسه شیطان، بر انسان عارض مىشوند.
در طول علیهما السلام سال دفاع مقدّس، رفتن به میدان جهاد بر همهى کسانى که توانایى لازم را داشتند واجب بود و هر کس بر اثر ترس، این واجب الهى را ترک گفت، در امتحان خویش مردود شد. از آن طرف کسانى که بخاطر حفظ اسلام و بقاى احکام اسلام و اجراى سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله دست از جان شستند و گام در جبهههاى حق علیه باطل گذاشتند و بر سختنیها و گرسنگى و تشنگىهاى آن صبر کردند و بر ترس خویش غالب شدند، در میدان امحتان الهى سرافراز گشتند.
در بعد داخلى نیز با تلاش و همّت مسؤولین جمهورى اسلامى و على الخصوص بزرگانى چون جناب مهندس میر حسین موسوى و نیز آقاى کروبى که مورد تأیید امامرحمه اللهبودند، اموال بیت المال حفظ شد و با وجود سختیهاى جنگ و کاستیهاى بسیار، مردم راضى و خشنود بودند. زحمات و ایستادگىهاى آنها نیز امتحاناتى براى آنان بود.
در جریانات پس از انتخابات سال 88 و اتّفاقاتى که براى مسجد رخ داد، اصحاب مسجد و خانوادههاى معظّم شهدا، با حرف شنیدن خود، امتحانى بزرگ را از سر گذراندند و خدا را شاکریم که از هر جهت لطف خود را شامل حال همه ما کرد.
راههاى فزونى استقامت
براى آنکه استقامت انسان در امتحانات الهى زیاد شود، اول باید هدف خود را تعیین کند. اگر هدف متعالى و بزرگ باشد، صبر و استقامت بر آن نیز ارزشمند و گوارا خواهد بود.
گروهى از مؤمنین هدفشان را رسیدن به توحید پروردگار قرار دادهاند؛ یعنى آهنگ آن دارند که «لا اله الا الله» در قلبشان قرار گیرد و مؤثّر واقعى را تنها خداى یکتا بینند؛ اسباب را از نظر مندک سازند و به مسبّب واقعى نظر اندازند و از پرستش غیر او رها شوند. بفهمند که سیر کننده واقعى خداست؛ آنکه زمین را حاصلخیز مىکند، دانه را مىرویاند، آب را از آسمان مىفرستد تنها خداى یکتاست. اثر رسیدن به این فهم این است که دیگر غصّهى آب و نان را نمىخورند و کمى و زیادى دنیا بر رویشان تأثیر نمىگذارد چرا که خود را بندهى خدا مىدانند و او را تا به حال و از این به بعد، رازق و مدبّر و مولاى خویش دیده و مىبینند. چنین کسانى با عنایت پرودرگار تاب تحمّل سختیها و امتحانات را خواهند داشت و در زمرهى صابرین قرار مىگیرند.
بزرگان دین و عالمان زمان که خود را حجّت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) مىدانند وظیفه دارند حافظ قرآن و احکام شرع باشند. پس اگر ایشان از کم شدن شاگردان و مریدان و از رونق افتادن مسجد و منبر و کاستى وجوهات هراس به خود راه دهند، وظیفه خود را انجام ندادهاند و در امتحان الهى سربلند نگشتهاند.
دومین عامل مؤثّر بر فزونى استقامت آدمى، یادآورى احوال بزرگان و استقامت اولیاى دین است؛ پیامبر گرامى اسلام براى استقرار کلمهى توحید و بیرون آوردن مردم از بتپرستى رنجهاى بسیارى کشیدند. خداى تعالى براى تسلّاى خاطر شریف حضرت، گاه ایشان را متذکّر انبیاى پیشین مىنمود.
عامل سوم مؤثّر در زیاد شدن استقامت انسان یادآورى این آیه شریفه است؛
«إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ». (بقره/156)
«ما همه از خدائیم و به سوى او باز مىگردیم».
باید بدانیم که اقامت ما در دنیا موقّت است و دنیا آنقدر فانى و زودگذر است که به قول امام حسین علیه السلام: «مثل آنکه هرگز نبوده و آخرت همیشه بوده است». مانند وارد شدن از درى و بیرون رفتن از در دیگر!.
باید دانست که بدن حامل روح خدایى است، مانند صدفى که درّ گران بهایى درون خود دارد. این درّ در قالب صدف پرورش مىیابد و چون به نقطهى مشخّص رسید، صدف باز و دور انداخته مىشود اما آن درّ باقى خواهد ماند. یا به قول بعضى از شهدا بدن، عکس ماست، نه اصل ما. اصل ما، روح و عالم امر ماست که به خداى تعالى متصل است.
مهم این است که بفهمیم این بدن از بین رفتنى است، چه طعمهى گور شود، چه خوراک حیوانات وحشى و چه غذاى ماهیان دریا! آنچه در پیش روى آدمى است برزخ است و قیامت.
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ». (مؤمنین/100)
«و در برابر آنها برزخ است، تا روزى که برانگیخته شوند».
تغییر بدن دست انسان نیست و کسى نمىتواند همیشه جوان بماند یا کارى کند که چشم و گوش و دست و پایش، ضعیف و از کار افتاده نشود. حتى اگر بهترین غذاها را بخورد و پاکترین هواها را تنفّس کند سرانجام پیر مىشود و مىمیرد در این میان خوشا به حال کسى که عمر و جوانى خود را در راه خدا صرف کند؛ در زمانى که هیجان شهوات به او رو مىآورند، خود را کنترل نماید. در مواجهه با گناهان و آماده بودن بستر معصیت، خدا را به یاد آورد. اینها امتحاناتى است که براى همه پیش خواهد آمد و مىتوان با استمداد جستن از ائمه اطهار علیهم السلام خود را حفظ کرد.
اگر آدمى مراقب روح خویش باشد و آن را با کثافات گناه نیالاید، مىتواند در مواقع آمیختگى حق و باطل، حق را تشخیص دهد و جانب آن را بگیرد و به تکلیف خویش عمل کند.
حیف از مرغ جان آدمى است که در قفس گناهان و شهوات محبوس شود. این پرنده اگر بال بگشاید مىتواند به سوى عالم اعلى صعود کند و تا مقام قرب الهى عروج نماید. مىتواند حسینى شود و در سلک اصحاب امام حسین علیه السلام در آید.
بترسید از گناهانى که انسان را نسبت به همه چیز بدبین و بى تفاوت مىکند و او را به جایى مىرساند که معنویات را به کلّى انکار مىنماید. بدانید که فرو رفتن در کثافات گناه، کم و زیاد دارد و کم و زیاد آن مانند هم نیست، پس اگر به گناهى آلوده شدید گمان نکنید که دیگر آب از سرتان گذشته، چه یک کلّه و چه صد کلّه.
چهارمین عامل مؤثّر بر افزایش استقامت بر هدف، توجّه به خداى تعالى است و دانستن اینکه او ناظر بر احوال بندگان خویش است. توجه به این مهم، موجب آرامش روح و قرار قلب انسان مىشود. در این صورت است که با طیب خاطر خدا را وکیل خویش قرار مىدهد و در همه امور بر او توکل مىکند؛
«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ». (طلاق/3)
«هر کس بر خدا توکّل کند خدا او را کفایت مىکند».
ثمرهى حسینى شدن
هدف اصحاب امام حسین علیه السلام یارى پسر پیغمبر و امام زمان خویش بود و این یعنى یارى دین خدا؛ یعنى یارى خدا. اگر آنها امام خود را رها مىکردند به کدام سو مىتوانستند رو کنند؟ به کجا رفتند؟ امام علیه السلام در راه به عبدالله بن حرّ جعفى برخورد کردند و به او فرمودند: اگر در این ساعت مرا یارى کنى جدّم و پیغمبر خدا نزد خدا شفیع تو خواهند شد. عبدالله گفت: یا بن رسول الله اگر من تو را یارى کنم اولین کسى خواهم بود که در پیش تو کشته مىشود ولى این اسبم را به تو مىدهم به خدا سوگند تا به حال بر این اسب سوار نشدم مگر اینکه مرا به مقصدم رسانده است و هیچ کس مرا تعقیب ننموده مگر اینکه مرا نجات داده. امام حسین علیه السلام از او رو گردانده، فرمودند: ما به تو و اسب تو احتیاجى نداریم.
چنین کسى هدفى جز دنیا ندارد و زندگى چند روزه آن را بر هر چیز دیگرى ترجیح مىدهد در حالى که امام مىخواست سعادت ابدى را برایش به ارمغان آورد و او را به بهاى جان به وصال خداى تعالى برساند. خواسته ما از حسین بن على علیهما السلام همین است هدف ما از شرکت در مجالس حضرت سید الشهدا علیه السلام این است که ایشان ما را از کثافات بیرون آورد و از این وضع چسبندگى به دنیا خارج سازد و به سوى عالم بالا عروج دهد؛ به سوى خویش که وجه خداست.
[1] ـ یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَوُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً.
[2] ـ رافضى به معناى رها کننده است و در اصطلاح به رها کنندگان سنّت پیامبر اطلاق مىشود.
[3] ـ زیارت امین الله.