سخنرانی شب هفتم محرم ۱۳۹۸
به کار انداختن بدن در راه رضای خدا و خدمت به خلق و برداشتن باری از روی دوش مردم نیز نوعی انفاق است؛ مثل آشپزی برای امام حسین علیهالسلام.
پزشکان محترمی که بیماران فقیر را رایگان معاینه و مداوا میکنند، ثواب فراوان میبرند و کارشان انفاق محسوب میشود. اگر کسی بتواند و در این جهت کمک نکند، بعید است بتواند از تبعات منفی آن بگریزد. این کار اگر واجب نباشد، احتیاط واجب است. صاحبان سایر صنایع و حرفهها نیز همینطور.
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۸
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب هفتم محرم | جمعه ۱۳۹۸/۰۶/۱۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
روایت
امام حسین علیهالسلام فرمود: «سخاوت مایۀ دوستی و بخل عامل دشمنی است و بهشت بر بخیل حرام است.» (حکمتنامه امام حسین، ۲، ۱۶۳)
سخاوت یعنی بخششِ زیادی مال. اول به همسر و فرزند و پدر و مادر و بعد به سایر اقوام و خویشانِ فقیر و بعد از آن به مردم تنگدست. مقابل سخاوت بخل است یعنی روی هم گذاشتن و اندوخته کردن. بخل دشمنی میآورد و سخاوت دوستی و محبّت ایجاد میکند. قرآن کریم در سورههای حشر و تغابن میفرماید:
﴿وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾
«و کسانی که از بخل و حرص خویش در امان بمانند، رستگاراناند.»
کسی که از خدا بخواهد و خداوند بخلش را بردارد، رستگار است. بخیل زیادی اموالش را دور میریزد، امّا به نیازمندان نمیدهد.
روایت دیگر:
وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «شُکْرُکَ لِنِعْمَهٍ سَالِفَهٍ یَقْتَضِی نِعْمَهً آنِفَه» (نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، 80)
«شکر نعمتهای گذشته، نعمتهای جدید در پی میآورد.»
هرکس در هر اندازه است و هرچه دارد؛ اعم از سلامتی، فرزند خوب، پدر و مادر خوب و سایر نعمتها، اگر شکر کند، امید است به زودی خداوند نعمتهای جدید به او عنایت کند. قرآن کریم میفرماید:
﴿لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ﴾ (ابراهیم، 7)
«اگر شکر کنید برایتان میافزایم.»
از امام صادق علیهالسلام روایت شده:
«مَنْ أُعْطِیَ ثَلَاثاً لَمْ یُمْنَعْ ثَلَاثاً مَنْ أُعْطِیَ الدُّعَاءَ أُعْطِیَ الْإِجَابَهَ وَ مَنْ أُعْطِیَ الشُّکْرَ أُعْطِیَ الزِّیَادَهَ وَ مَنْ أُعْطِیَ التَّوَکُّلَ أُعْطِیَ الْکِفَایَهَ ثُمَّ قَالَ أَ تَلَوْتَ کِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» وَ قَالَ «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» وَ قَالَ «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ» (کافی، ۲، ۶۵)
«به هرکس سه چیز دادند، سه چیز دریغ نکردند: به هرکه دعا دادند، اجابت دادند؛ به هرکه شکرگزارى دادند، افزونى بخشیدند و به هرکس توکل دادند، کفایت در کارها عطا کردند. سپس فرمود: آیا کتاب خداى عزّوجلّ را خواندهاى: «هر که بر خدا توکل کند، او را بس است» و فرماید: «اگر سپاسگزارید، شما را افزونى دهم» و فرماید «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
روایت دیگر:
خَطَبَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ جَادَ سَادَ وَ مَنْ بَخِلَ رَذُلَ وَ إِنَّ أَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ أَعْطَى مَنْ لَا یَرْجُوه» (بحارالأنوار، ۷۵، ۱۲۱)
«مردم! هرکس سخاوت داشته باشد، آقایی و بزرگوارى مىیابد و هر کس بخل ورزد، رذل و پست مىشود. سخاوتمندترینِ مردم کسى است که به کسى ببخشد که امیدی به او ندارد.»
«مَنْ أَعْطَى مَنْ لَا یَرْجُوه» دو معنا میتواند داشته باشد: یکی اینکه انسان به کسی ببخشد که امیدی به جبران از سوی او ندارد. دیگر اینکه به کسی ببخشد که او از وی ناامید بوده.
زکات
صحبت در ارکان دین بود و گفته شد امام باقر علیهالسلام فرمود اسلام بر پنج پایه بنا شده؛ نماز و زکاه و حج و روزه و ولایت. سؤال شد کدامیک برتر است؟ فرمود: ولایت؛ زیرا کلید همه است، و والى، رهبرِ آنهاست. دربارۀ نماز و زکات مطالبی مطرح شد و اکنون ادامۀ موضوع زکات:
زکات بر دو نوع است؛ زکات واجب و زکات مستحب که هرکدام اقسامی دارند. زکات واجبِ مالی در چند چیز است: غلات اربعه، انعام ثلاثه و نقدین.
نقدین یعنی طلا و نقرۀ مسکوک؛ سکههایی از طلا و نقره که در گذشته رایج بود و با آنها داد و ستد میشد. غلات اربعه یعنی گندم، جو، مویز و خرما، و انعام ثلاثه عبارت است از گاو و گوسفند و شتر. هرکدام از اینها اگر به نصاب مشخصی که در شرع ذکر شده، برسد، زکات دارد.
در اهمیت زکات همین بس که اگر کسی آن را بر عهده داشته باشد و ندهد، مثل تارکِ نماز در شمار کفّار قلمداد میشود. قرآن کریم نیز معمولاً هرجا دستور به نماز داده، بلافاصله زکات را نیز آورده است.
زکات شعبههای مختلفی دارد. یکی از آنها تزکیۀ نفس است که دربارۀ آن صحبت شد. از دیگر شعب زکات، انفاق است؛ هم انفاق واجب و هم انفاق مستحب.
نخستین مصداق انفاقِ واجب، نفقۀ زن و فرزند و پدر و مادر است. نفقۀ زن یعنی تأمین مخارج زندگی، اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیره، متناسب با شأنِ زن. این غیر از مهریه است و اگر مرد ندهد، هم معصیت کرده و هم بدهکار است.
دیگر از انفاقات واجب، پرداخت نفقۀ پدر، مادر، جد و جده است، در صورتی که آنها احتیاج داشته باشند و فرزند تمکن مالی داشته باشد. اگر کسی این نفقه را نپردازد، معصیت کرده، امّا بدهکارِ والدینش نمیشود. نفقۀ فرزند تا وقتی که توانایی کار کردن ندارد، بر عهدۀ پدر است. بعد از آن نیز اگر فرزند نیاز داشت و پدر تمکن داشت، واجب است بپردازد، ولی اگر نداد، بدهکار نیست.
انفاق کردن به کسانی که به قوت لا یموت خود محتاج هستند، بنابر احتیاط واجب لازم است، مخصوصاً دربارۀ همسایگان.
سید بحرالعلوم از علمای بزرگ شیعه و قبر شریفش در نجف اشرف است. بسیار خدمت حضرت صاحب الزمان عجّلاللّهتعالیفرجه میرٰسید. یکی از شاگرادان او، سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه نقل میکند:
در یکی از شبها در حال خوردن شام بودم که کسی درِ خانه ام را کوبید سید جواد از طرز کوبیدن در دانست که خادم سید بحرالعلوم است. با سرعت به سوی در منزل رفت، وقتی در را باز کرد، خادم سید بحرالعلوم به سید جواد گفت: سید بحرالعلوم غذا و شام را کشیده و انتظار شما را می کشد.
با عجله نزد سید بحرالعلوم رفت. وقتی چشم سید به او افتاد گفت: از خدا نمی ترسی از او شرم نداری؟
سید جواد با حال تعجب گفت: آقا چه شده؟ بحرالعلوم شروع به سخن کرد و فرمود: مردی از برادرانت از بقال محل برای خانوادهاش قرض میکند و هر شبانه روز مقداری خرمای زاهدی (بنجل) نسیه از او خریداری میکند و جز خرما چیزی نمیخورد و امروز که رفته خرما بخرد به خاطر بدهیهای فراوان همان خرما را هم به او نداده و گفته بدهی تو زیاد شده است و این همسایه شما از بقال خجالت کشیده و چیزی را خریداری نکرده و خانواده او بی شام ماندهاند تو در نعمت باشی و بخوری و کسی که خانهاش به خانه تو چسبیده و همسایه تو است در فقر و گرسنگی بسر ببرد و خودت هم او را میشناسی که فلانی است.
سید جواد در پاسخ سید بحرالعلوم گفت: به خدا قسم من از حال او اطلاع نداشتهام.
بحرالعلوم گفت: اگر میدانستی و شام میخوردی و به او توجه نمیکردی، یهودی و کافر بودی. عصبانیت و خشم من برای این است که چرا از برادرانت بی خبری و از احوالشان جستجو نمیکنی؟ این سینی غذا را بگیر و خادم من با تو میآورد. نزد خانه، آن را به تو میدهد. به او بگو میخواهم امشب با تو شام بخورم. این کیسه پول را هم زیر تشک یا حصیر او بگذار و سینی را هم به او بسپار و برمگردان.
در آن سینی، شامی لذیذ از گوشت، مانند خوراک اشراف و اعیان و خوشگذرانان بود. سینی را تحویل آنها داده و فرمود: تا تو برنگردی و خبر شام خوردن او را در حد سیری کامل نیاوری، من شام نخواهم خورد.
سید جواد همراه خادم رفت تا در منزل آن بنده خدا رسید. سید جواد شام را از دست خادم گرفت و خادم برگشت و او در زد. صاحب خانه از غذا چند لقمه خوردند. آن مؤمن گفت: این شام از آن تو و دست پخت عرب نیست؛ چون بسیار غذای عالی و خوشمزهای است؛ از این نخواهم خورد تا گزارش آن را بدهی.
سید جواد به خوردن اصرار کرد و او به نخوردن تا اینکه داستان را برای او گفت. آن مرد مؤمن گفت: به خدا قسم هیچ کس از همسایههای من از حال من خبر ندارند تا چه رسد به آنها که دورند. این سید انسان عجیبی است هر دو از این داستان شگفت زده شدند. (مستدرک الوسایل، ۸، ۳۸۵)
از دستورات مؤکد ائمۀ اطهار علیهمالسلام رسیدگی به حال همسایه است. امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله آنقدر دربارۀ همسایه سفارش کرد که ما گمان کردیم همسایگان از هم ارث میبرند. خودِ حضرت نیز روز آخر عمر شریفشان در این باره به فرزندان خود وصیت کردند.
بنا بر احتیاط واجب مسلمان باید در حد توان به نیازهای ضروری مسلمان دیگر رسیدگی کند، مخصوصاً اگر همسایهاش باشد. امروزه در منازل آپارتمانی همسایگان هیچ خبری از هم ندارند، در حالی که ممکن است بعضی واقعاً نیازمند باشند. این اصلاً خوب نیست.
انفاقِ زیادی مال و دستگیری از نیازمندان استحبابِ اکید دارد و آثار فراوانی در روایات اهلبیت برای آن شمرده شده که بعضی را در کتاب دعا و توسل آوردهایم. قرآن کریم میفرماید:
﴿ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ ۞ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ (بقره، ۲و ۳)
«این کتاب که هیچ شکى در آن نیست، مایۀ هدایت پرهیزکاران است. آنان که به غیب ایمان دارند و نماز بهپا مىدارند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق مىکنند.»
﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ﴾ (بقره، ۲۶۱)
«مَثَل کسانى که اموالشان را در راه خدا انفاق مىکنند، مانند دانهاى است که هفت خوشه مىرویاند و در هر خوشه صد دانه است و خدا براى هرکس بخواهد افزونتر مىکند و خدا گشایشگر و داناست.»
شرط مهم قبولی انفاق این است که برای خدا و خالی از هرگونه منّت و ریا و اذیت باشد. فراموش نکنیم سخن خدای تعالی را که فرمود:
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ﴾ (بقره، ۲۶۴)
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! صدقات خود را با آزار و منّت باطل نکنید! مانند کسى که براى ریا انفاق مىکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد.»
از آفات انفاق اذیت کردن است. بهعنوانِ مثال کسی که چند مرتبه به فقیری کمک میکند و او باز هم میآید، نباید بر سرش فریاد بزند که چقدر میآیی! یکی دیگر از آفات انفاق ادعاست. اینکه با خود یا به دیگران بگوید کیست مثل من که اینهمه به مردم کمک کند یا من ماهیانه اینقدر انفاق میکنم و… این ادعا مثل اذیت کردن موجب بطلان عمل میشود.
شخصى خدمت امام محمّدتقى علیهالسلام آمد، در حالى که آثار شادى و خرسندى از ظاهرش آشکار بود. آن جناب فرمود: «تو را شادمان مىبینم، سبب چیست؟»
عرض کرد: اى پسر رسول خدا! از پدرت شنیدم که مىفرمود: «شایستهترین روزى که انسان باید شادمان باشد، روزى است که به او از طرف خداوند توفیق انفاق، صدقه و نفع رساندن به برادر دینىاش عطا شده باشد.»
امروز ده نفر از برادران دینىام بر من وارد شدند، همه بىبضاعت و عالهمند بودند، آنها را پذیرایى کردم و به هر یک مقدارى کمک نمودم و به این دلیل خرسندم.
حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو را این شادمانى در صورتى شایسته است که آن عمل را نابود نکرده باشى یا بعد از این نابود نکنى!»
عرض کرد: «چگونه ممکن است آن را از بین ببرم با اینکه از شیعیان مخلص شما هستم؟»
امام فرمود: «هم اکنون آن نیکى و کمک به برادرانت را نابود کردى.»
پرسید: «با چه چیز آن را از بین بردم؟»
فرمود: «این آیه را بخوان: ﴿یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاْذى﴾ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! صدقات خود را با منّت نهادن و آزار رساندن باطل نکنید.»
عرض کرد: «من به کسانى که صدقه دادم، نه منّت نهادم و نه آزار رساندم.»
امام فرمود: «در آیه، خداوند نفرموده که با منّت نهادن و آزردن کسانى که به آنان صدقه دادهاید، بلکه منظور، هر نوع اذیّت است. آیا در نظر تو آزردن آنانى که به ایشان صدقه دادهاى بزرگتر است یا فرشتگانى که مأمور تو هستند و یا آزردن ما؟»
جواب داد: «آزردن شما و ملائکه بزرگتر است.»
حضرت فرمودند: «به راستى که مرا آزردى و صدقهى خود را باطل کردى.»
پرسید: «با چه کارى شما را آزردم، اى پسر رسول خدا؟»
فرمود: «با همین سخنت که گفتى: چگونه صدقهام را باطل مىکنم در حالى که از شیعیان خالص شما هستم. آیا مىدانى شیعۀى خالص ما چه کسى است؟»
با تعجّب عرض کرد: «نه!»
امام فرمود: «حزقیل، مؤمن آل فرعون و صاحب یاسین که خدا دربارهاش مىفرماید: ﴿وَ جاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعى﴾ (یس، ۲۱) و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار. آیا تو خود را با چنین اشخاصى برابر دانستى؟ آیا با این سخن ملائکه و ما را نیازردى؟»
عرض کرد: «استغفراللّه و اتوب الیه، اى پسر رسول خدا پس چه بگویم؟»
فرمود: «بگو من از دوستان شما و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم.»
عرض کرد: «همین را مىگویم و همین طور هستم و از آنچه گفتم و شما نپسندیدید، توبه کردم.»
امام فرمود: «اکنون ثوابهاى از بین رفتهى صدقهات بازگشت!» (پند تاریخ، ۴، ۱۲۵)
شیعۀ خاص اهلبیت کسی است که در تبعیتِ کامل ایشان باشد و نفسش را کاملاً در ذات خدای تعالی و طاعت او حبس کرده، نه شیطان و نه هوای نفس خودش و دیگران بر او غالب نمیشود. چنین ادعایی برای کسانی که اهل آن نیستند، سزاوار نیست و از همین رو ائمۀ اطهار علیهمالسلام همواره دوستان خود را به شدت از این ادعا نهی کردهاند. در بحارالأنوار از بیشتر امامان حکایات و روایاتی در این باره نقل شده است.
بنابراین ما میگوییم شیعیان علی علیهالسلام هستیم، نه شیعۀ خاص. شیعه یعنی پیرو. ما پیرو اهلبیت هستیم؛ احکام و مسائل زندگی خود را از ایشان میگیریم و سعی میکنیم در راه ایشان باشیم.
دیگر از جمله مصادیق انفاق نشر علم است. اگر روایت یا حکایت مفیدی خواندید یا شنیدید، خوب است آن را با فرزندان و دوستانتان هم در میان بگذارید تا آنها هم استفاده کنند. لذا از امیرالمؤمنین علیهالسلام روایت شده: «زَکَاهُ الْعِلْمِ نَشْرُه» زکات علم انتشار آن است. (غررالحکم، ۳۹۰)
همچنین چیزهایی که میدانید؛ از حرفهها و مشاغل و صنایع، به دیگران هم بیاموزید تا آنان هم کسب و شغلی با آن راه بیندازند. گاهی این کار از پول دادن بهتر است.
به کار انداختن بدن در راه رضای خدا و خدمت به خلق و برداشتن باری از روی دوش مردم نیز نوعی انفاق است؛ مثل آشپزی برای امام حسین علیهالسلام.
پزشکان محترمی که بیماران فقیر را رایگان معاینه و مداوا میکنند، ثواب فراوان میبرند و کارشان انفاق محسوب میشود. اگر کسی بتواند و در این جهت کمک نکند، بعید است بتواند از تبعات منفی آن بگریزد. این کار اگر واجب نباشد، احتیاط واجب است. صاحبان سایر صنایع و حرفهها نیز همینطور.
دیگر از مصادیق انفاق عفو و بخشش است.
﴿یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ﴾ (بقره، ۲۱۹)
«از تو سؤال میکنند چه چیزی انفاق کنند، بگو عفو.»
البته عفو به معنای زیادی مال آمده، امّا بخشش و گذشت از کسی که خلافی در حق انسان مرتکب شده، بعد از آنکه ابراز ندامت میکند، نوعی انفاق است. حتی اگر عذرخواهی و ابراز ندامت هم نکرد، شما ببخش!
دستگیری از برادران و خواهران مؤمن به هر نحو باشد، پسندیده است. اگر خواهری دید خواهر مؤمنش از جهت بچهٔداری در زحمت است، به او کمک کند و فرزندش را مدتی نگه دارد. اینها همه مصادیق انفاق است.
صفات امام در قرآن
برخی دیگر از آیاتی که دربارۀ ائمۀ اطهار علیهمالسلام در قرآن آمده و روایات صحیح دربارۀ آنها داریم از این قرارند:
أَنَّ الْأَئِمَّهَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِی صُدُورِهِم
علم به ائمه داده شده و در سینه آنها ثبت است.
قرآن کریم میفرماید:
﴿بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ (عنکبوت، ۴۸)
«بلکه این قرآن آیات روشنی است، در سینۀ کسانی که علم به آنها داده شده.»
ابو بصیر گوید: از امام باقر علیهالسلام شنیدم که این آیه را قرائت میفرمود و با دست به سینۀ خود اشاره میفرمود. (کافی، ۱، ۲۱۳)
ایشان «اوتوا العلم» هستند که هم قرآن را میدانند، هم تأویل قرآن را و هم احکام را از آن استنباط میکنند و به شیعیانشان تحویل میدهند.
أَنَّ مَنِ اصْطَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ وَ أَوْرَثَهُمْ کِتَابَهُ هُمُ الْأَئِمَّهُ علیهمالسلام
کسانى را که خدا از میان بندگانش برگزیده و قرآن را به ارثشان داده ائمه علیهمالسلام هستند.
خدای تعالی در سورۀ فاطر میفرماید:
﴿ثُمَ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ﴾ (فاطر، 32)
«این کتاب را به بندگان برگزیدۀ خویش به ارث دادیم؛ برخی از آنها به خود ستم کردند، برخی میانهرو بودند و برخی بهاذناللّه در خیرات سبقت میگرفتند. این همان فضل بزرگ است.»
از امام باقر علیهالسلام روایت شده: «سابق بالخیرات» امام است، «مقتصد» شیعیانِ امامشناس هستند و «ظالم لنفسه» آنهایند که امام را نشناختند.
أَنَّ الْأَئِمَّهَ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِمَامَانِ إِمَامٌ یَدْعُو إِلَى اللَّهِ وَ إِمَامٌ یَدْعُو إِلَى النَّار
امام در قرآن دو قسم است: امامى که به خدا میخواند و امامى که به دوزخ میکشاند.
﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾ (انبیاء، ۷۳)
«آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما مردم را هدایت میکردند.»
﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾ (قصص، ۴۱)
امام صادق علیهالسلام فرمود: ائمه در کتاب خداوند عزّوجلّ دو دستهاند: 1ـ «و آنها را امامانى قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند» نه به امر مردم. امر خدا را بر امر مردم مقدم دارند و حکم خدا را پیش از حکم مردم دانند. 2- «آنها را امامانى قرار دادیم که بهسوی دوزخ بخوانند» ایشان امر مردم را بر امر خدا مقدم دارند و حکم مردم را پیش از حکم خدا دانند و بر خلاف آنچه در کتاب خداست، طبق هوای خویش رفتار کنند. (کافی، ۱، ۲۱۶)
أَنَّ الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلْإِمَام
قرآن به امام هدایت میکند.
اگر کسی به قرآن توجه داشته باشد و دقت کند، به امام هدایت میشود.
امام صادق علیهالسلام دربارۀ آیۀ «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» (بیشک این قرآن بهسوی محکمترین هدایت میکند(اسراء، ۹) فرمود «یهدی الی الامام» بهسوی امام هدایت میکند. (کافی، ۱، ۲۱۶)
امام از هرجهت قوامش از همه بیشتر و محکمتر است؛ هم جهت علم، هم از جهت قدرت و هم سایر جهات.
أَنَّ النِّعْمَهَ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ الْأَئِمَّهُ
نعمتی که خداوند عزّوجلّ در کتابش ذکر کرده، ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود چگونه باشد حال مردمی که سنّت پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را دگرگون ساختند و از وصی او روگردان شدند؟ ایشان نمیترسند که عذاب بر آنها نازل شود؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود:
﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّم﴾ (ابراهیم، 28)
«مگر ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به ناسپاسى تغییر دادند و قوم خویش را به دوزخ که سراى هلاکت است، در آوردند؟»
سپس فرمود: ما هستیم آن نعمتى که خدا به بندگانش عطا فرموده. هرکس در قیامت کامیاب شود، بهوسیلۀ ماست. (کافی، ۲، ۲۱۷)
در روایت دیگری در همین باب آمده است امام علیهالسلام فرمودند:
﴿فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ﴾ أَ بِالنَّبِیِّ أَمْ بِالْوَصِیِّ تُکَذِّبَانِ نَزَلَتْ فِی الرَّحْمَنِ. (کافی، ۲، ۲۱۷)
«کدام نعمت پروردگارتان را تکذیب میکنید؟» پیغمبر را تکذیب میکنید یا وصی او را؟ این آیه در سورۀ الرحمن نازل شده است.»
عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِیِّ وَ الْأَئِمَّهِ علیهمالسلام
عرضۀ اعمال به پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام.
امام صادق علیهالسلام فرمود: شما را چه مىشود که پیغمبر صلّیاللّهعلیهوآله را ناراحت و اندوهگین میکنید؟ مردى گفت: چگونه ما او را ناراحت میکنیم؟ فرمود: مگر نمیدانید اعمال شما بر آن حضرت عرضه مىشود و چون گناهى در آن بیند، اندوهگین میشود؟ پس به پیغمبر بدى نکنید و او را (با عبادات و طاعات خویش) مسرور سازید. (کافی، ۱، ۲۱۹)
عبداللَّه بن ابان زیّات که نزد امام رضا علیهالسلام منزلتى داشت، گوید به آن حضرت عرض کردم: براى من و خانوادهام به درگاه خدا دعا کنید.
فرمود: مگر من دعا نمیکنم؟ به خدا که اعمال شما هر صبح و شام بر من عرضه مىشود.
عبداللَّه گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم، پس حضرت به من فرمود: مگر تو کتاب خدا را نمیخوانى که فرماید؟
﴿وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ (توبه، ۱۰۵)
«و بگو عمل کنید! بهزودی خدا و پیامبرش و مؤمنان کردارِ شما را میبینند.»
به خدا آن مؤمن على بن ابىطالب است. (کافی، ۱، ۲۱۹)
در روایات دیگر میفرمایند اگر خوبی کرده باشید، ما خوشحال میشویم و برایتان دعا میکنیم. اگر بدی کرده باشید، از طرف شما استغفار میکنیم -اگر زیاد نباشد و از حد تجاوز نکنید.
السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلت بفنائک