سخنرانی شب هفتم محرم ۱۳۹۵
کسی که چشمانش برای حضرت سید الشهدا علیه السلام اشکبار است، امّا با همان چشم به نامحرم نگاه میکند؛ کسی که مصائب امام را گوش میدهد و با همان گوش معصیت خدا میکند، آیا این کارها بر امام علیه السلام سخت نیست؟
کسی که میگوید حسین علیه السلام محبوب و معشوق من است و برای او ضجه و ناله میزند، اگر آبروی کسی را بریزد؛ اذیت و ظلم به دیگران کند؛مال مردم را ببرد و امثال این کارها، آیا حساب و کتاب ندارد؟ آیا برای محبّ حسین علیه السلام این کارها مباح است؟ آیا این کارها سیلی زدن به حسین علیه السلام نیست؟
کسی که برای حسین بن علی علیهما السلام اشک میریزد، باید خود را اصلاح کند؛ باید از مولای خود مدد بگیرد از این پس دور گناه نرود؛ کاری نکند که آن حضرت و پدر، مادر و جد شریفش از دست او ناراضی شوند، علی الخصوص اکنون که از برکت مجلس ارباب، پاک شده است.
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۵
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب هفتم محرم | شنبه ۱۳۹۵/۰۷/۱۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شرح دعای عرفه
«اِلَهِی اِنَّ اخْتِلاَفَ تَدْبِیرِکَ وَ سُرْعَهَ طَوَاءِ مَقَادِیرِکَ مَنَعَا عِبَادَکَ الْعَارِفِینَ بِکَ عَنِ السُّکُونِ اِلَى عَطَاءٍ وَ الیَأسِ مِنْکَ فِی بَلاَءٍ»
«ای خدا! گوناگونی تدبیرات و سرعت تقدیراتت مانع میشود که بندگان اهل معرفت، از عطا و نعمتت آسودهخاطر شوند و در بلا، از لطفت ناامید گردند.»
إِلَهِی إِنَّ اخْتِلاَفَ تَدْبِیرِک؛ تدبیرهای خدای تعالی همیشه یکسان نیست؛ بعضی سنتهای ثابت دارد؛ برخی چیزها را محو میکند و چیز دیگری جای آن مینشاند، در حالی که هر کدام از این تغییرات علتهایی دارند که ممکن است بر همگان، حتی بر پیامبران و ائمه علیهم السلام مخفی باشد.
وَ سُرْعَهَ طَوَاءِ مَقَادِیرِک؛ تقدیراتی که در لوح محفوظ برای مردم معین شده،از جهت سرنوشت و اعمالشان، ممکن است دستخوش تغییرات شود و به جای آنها چیزهای دیگر نوشته شود.
مَنَعَا عِبَادَکَ الْعَارِفِینَ بِکَ عَنِ السُّکُونِ الىٰ عَطَاء؛ این اختلاف تدبیرات و تغییر تقدیرات الهی باعث شده اهل معرفت نتوانند به آنچه از عطای پروردگار به آنها رسیده یا مقاماتی که به آنان عنایت شده، تکیه کنند و بگویند: «این مال ماست و همیشه باقی خواهد ماند». چه بسا مشیت پروردگار بر این تعلق گیرد که به خاطر جهاتی همه چیز را بر هم زند و تغییر دهد.
وَ الیَأسِ مِنْکَ فِی بَلاَء؛ همین اختلاف تدبیر و تغییر تقدیر، در عین حال مانع از این میشود که بندگان فهیم، به خاطر نزول بلا و سختیها، از رحمت پروردگار ناامید شوند.
عُجب و یأس
امام حسین علیه السلام در این فقرات دعای عرفه، به دو صفت از صفات ناپسند پرداخته، در صدد معرفی و سپس ازالهی آن از افراد است؛ آن دو صفت، عُجب و یأس است. عجب به خاطر اعمال و حالات خوب و آنچه در معرفت خدا برای انسان حاصل گشته است و یأس از رحمت پروردگار به خاطر بلاهایی که به او رسیده است.
عجب یعنی مغرور شدن و بینیاز دیدن خود از پروردگار و حضرات معصومین علیهم السلام به خاطر اعمال خوبی که انجام داده است؛ مثلاً نماز خوبی خوانده؛ریاضتهایی تحمل کرده؛ اذکار و اورادی داشته؛ سجدههایی انجام داده و اعمال دیگر. کسی که به این اعمال مغرور شود و بگوید یا چنین حالی داشته باشد که «خوش به حال من؛ چه کسی میتواند مثل من باشد» از مصادیق این آیه شریف خواهد شد؛
(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاْخْسَرینَ أعْمالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً)[1]
«بگو آیا شما را از کردار زیانکارترین مردم آگاه سازم؟ * آنان که تلاششان در زندگى دنیا تباه شد، ولى مىپندارند کار خوب مىکنند.»
در زشتی عجب فرقی بین عالم و مردم عادی نیست؛ عالمی که در اثر درس خواندن و درس دادن، گمان میکند موفقیتهای بزرگی بدست آورده است و خود را شخصیت برجستهای میداند، در نهایت جهل است؛ زیرا کسی که واقعاً عالم به خدای تعالی باشد، خود را در نهایت کوچکی میبیند.
از سوی دیگر، یأس از رحمت پروردگار هم ناپسند است. خدای تعالی در آیات مختلف، ناامیدی را قبیح شمرده است.
(وَ لا تَیْأسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ اِنَّهُ لا یَیْأسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ اِلّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ)[2]
«و از رحمت خدا ناامید نشوید که جز گروه کافران، از رحمت خدا ناامید نمىشوند.»
شخص مؤمن هرگز از رحمت پروردگار ناامید نمیشود. یأس، از کفر و گمراهی است و امید، از ایمان سرچشمه میگیرد. در سوره حجر میخوانیم که وقتی فرشتگان الهی به حضرت ابراهیم بشارت فرزند دادند، آن بزرگوار از این بشارت تعجب کرد، امّا فرشتگان گفتند: تو را به حق بشارت دادیم و از ناامیدان مباش! جناب ابراهیم فرمود:
(وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ اِلّا الضّالُّونَ)[3]
«و جز گمراهان چه کسى از رحمت پروردگارش ناامید مىشود؟»
هیچ کس حق ندارد متکی به اعمال و عبادات خود باشد یا به خاطر گناهانی که کرده، از بازگشت به سوی خدا ناامید شود! باید همواره به رحمت خدای تعالی متکی بود و فقط به او امید داشت؛ پس هر وقت کار خوبی کرد، شکر خدا را بجا آورد و توفیق را از او ببیند، وگرنه با وجود نفس و شیطان چه کسی میتواند بیتوفیق حق تعالی عمل صالحی انجام دهد؟ همچنین ناامیدی از رحمت واسعهی پروردگار نیز غلط است. خداوند بشر را خلق کرد تا به او نعمت بدهد و چشمه سار رحمت خویش را بر او جاری کند. هر زمان، هر کس طالب رحمت پروردگار شود، از او منع نمیشود؛ پس ناامیدی غلط است.
چه بسیار کسانی که ابتدا خوب و حتی اهل کشف و کرامات بودند، امّا در اثر غفلتهایی که دامنگیرشان شد، در پی شیطان و نفس افتادند و زحماتشان از بین رفت. در این زمینه خود این اشخاص مقصرند و بیشک خدای تعالی آنان را متذکر ساخته بود. از مصادیق این افراد، بلعم باعور است که در قرآن کریم از او یاد شده است. وی با آنکه عمری عبادت خدا کرد و به مقام مستجاب الدعوه نزدیک شد، در اثر غفلت و تبعیت از نفس، از آن مقام فرو افتاد. خداوند درباره او میفرماید:
(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أخْلَدَ اِلَى الاْرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)[4]
«و اگر مىخواستیم او را با آن (آیات) بالا مىبردیم، ولى او به زمین (دنیا) میل کرد و از هواى نفس خود پیروى نمود. مَثَل او مانند سگ است که اگر به او حمله کنى، زبان از دهان بیرون آورد و اگر او را به خود واگذارى، باز زبان از دهان بیرون آورد. این مثَل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند پس این داستان را [براى آنان] باز گو کن، شاید بیندیشند.»
حسّان بن ثابت کسی بود که در غدیر خم قصیدهای در وصف مولا علی علیه السلام خواند. پیامبر به او فرمود تا زمانی که کمک ما کنی، جبرئیل بازویت را میگیرد، ولی آن بیچاره پس از مدتی از اهل بیت جدا شد و به سوی معاویه رفت. عُجب این گونه انسان را بر زمین میزند، البته خدای تعالی تذکر میدهد، ولی اگر بیاعتنایی کند، میافتد.
از آن طرف چه بسیار اشخاصی که گرفتار نفس بودند، امّا ناگهان متذکر شده، رو به سوی خدا آوردند و عاقبت به خیر شدند. این تذکر یافتنها، بیجهت نیست و علت دارد. هر کس عاقبت به شرّ شد، با اختیار خود این راه را برگزید و هر کس توبه کرد و به سوی خدا آمد، با اختیار خودش آمد.
قصهی علی زنگویی را از قول آیت اﷲ انصاری شنیدهاید که سالها دزدی میکرد، امّا ناگهان متذکر شد؛ اموال دزدی را برگرداند یا حلالیت طلبید و سرانجام در حرم امیرالمؤمنین در حالی که تائب و عذرخواه بود از دنیا رفت.
چه بسیار اشخاصی که در لوح محفوظ باید عاقبت به خیر میشدند، امّا نشدند یا بر عکس، کسانی که تقدیرشان عاقبت به شرّی بود امّا در اثر عمل خوبی، خداوند عافیت و عاقبت به خیری نصیبشان کرد. این یعنی «اختلاف تدبیر و سرعت تقدیر». این عبرتها باعث میشود افراد مؤمن و اهل معرفت بیشتر حواس خود را جمع کنند و بدانند دست خدا برای هیچ کاری بسته نیست؛
(وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ)[5]
«و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهایشان بسته باد و به کیفر گفتارشان، لعنت بر آنان باد! بلکه هر دو دست او باز است.»
(یَمْحُوا اَللّٰهُ مٰا یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْکِتٰابِ[6])
«خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و «امّ الکتاب» نزد اوست.»
امید به درگاه حسینی
مرحوم شیخ شوشتری در ابتدای کتاب «خصائص الحسینیه» مطالبی از حالات خود آورده که بیارتباط با این بحث نیست.
«من نگاه کردم، دیدم سنّم از شصت گذشته و مرگم نزدیک شده است و وسیلهاى براى نجات، در خود ندیدم. یک یک اعتقادات و اعمالم را بررسى کردم، دیدم چیزى که بتواند مرا نجات دهد ندارم. در آخر کار مىگوید: دیدم تنها یک چیز است که مىتواند نجات دهندهى من باشد و آن حسین بن على علیهماالسلام و توسل به ایشان است.
نظر کردم به ایمان؛ چراکه آن است مدار قبول شدن اعمال و مناط حصول نجات از مهالک و اهوال. نیافتم در خود علامتى از علامتهاى آن و نه اثرى از آثار وى و نه آثار تمام ایمان را و نه ناقص آن را و نه کمترین درجاتش را.
به اخلاق خود نظر کردم، دیدم نه تنها اخلاق حمیدهاى ندارم بلکه اضداد آن را دارم؛ نه تواضعى؛ نه حلم و کرم و رحمى و نه حسن ظنّى به خداى تعالى! برعکس، صفات مخالف آنها را دارم. به اعمال حسنه و طاعات و آنچه مىتواند باعث تقرّب من شود، نظر کردم، دیدم چیزى که بتواند مرا نجات دهد ندارم. آرام آرام حالت ناامیدى در من پیدا شد. با خود گفتم: ناامیدى کفر است. بالأخره تو امّت پیامبر خاتم و شیعه امیرالمؤمنین و از موالیان اهل بیت هستى. آنها سبیل اعظم و صراط اقوم و کهف حصین و عروه الوثقى هستند؛ «الفُلْکِ الَّتى مَنْ رَکِبَها نَجَا وَ مَن تَرَکَها غَرَق» (کشتى نجاتى که هر کس در آن سوار شود، نجات مىیابد و هر کس آن را ترک کند، غرق مىشود). با نگاه به این ائمه، اندکى به خود امیدوار شدم، امّا باز دیدم که محبّت و دوستى باید علامتى داشته باشد.
کجاست تبعیت من از امام حسین علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام؟ در خود چنین تبعیتى نیافتم لذا حال اضطرار و خوفى در من ایجاد شد.
پس از آن نظر کردم در وسایل متعلّق به ائمه علیهم السلام دیدم از میان آنها، با آن که همه کشتى نجات و چراغ هدایت و صراط اقوم هستند، امام حسین علیه السلام ویژگى دیگرى دارد و راهش وسیعتر و فایدهاش بزرگتر است. قصد ایشان کردن و به ذیل عنایاتش آویختن، آثار دیگرى دارد. با خود گفتم به قرارگاه کشتى حسین علیه السلام وارد شوید؛ «بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» پس از آن دیدم از میان خصوصیات حسین بن على علیهما السلام کدامشان مىتواند مرا از این وضع نجات دهد، دیدم حسین بن على علیهما السلام خود مىفرماید: «انا قتیل العبره ما ذکرت عند مؤمن الّا بکى و اغتم لمصابى» (من کشته اشکم؛ نزد هیچ مؤمنى یاد نشوم مگر آن که اشکش جارى شود و در مصائب من غمگین گردد) پس یافتم این حال را در خود، در وقت ذکر اسم شریف او.
دوم آنکه دیدم ائمه اطهار علیهم السلام در وقت داخل شدن محرّم، غمگین و محزون مىشوند و هر روز که به عاشورا نزدیک مىشد، حزن و اشکشان بیشتر مىشد. من نیز در خود چنین حالى یافتم و دیدم که چون ماه محرّم وارد مىشود، حال تأثّر و گریه و غمى در من به وجود مىآید، پس استدلال کردم از این، به وجود اثرى از آثار ولایت و محبّت ایشان، که فرمودند: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بنور ولایتنا» (شیعیان ما از زیادى گِل ما خلق و به نور ولایت ما عجین شدهاند).
پس از آن روایاتى را ملاحظه کردم درباره فضل زیارت امام حسین علیه السلام. حضرت زینب سلام الله علیها وقتى وارد کربلا شد، با دیدن قبر امام حسین علیه السلام اندوه فراوانى ظاهر ساخت و تربت برادر را برداشت و بویید و بر سر گذاشت و گریه کرد. من نگاه کردم دیدم چنین وضعى نسبت به کربلا دارم. وقتى به این سرزمین وارد مىشوم، اندوهگین مىشوم. به این جهت اثر شیعگى و محبّت را بیشتر در خود احساس کردم، امّا از سوى دیگر باز دیدم مگر نه این است که اولین چیزى که در قیامت سؤال مىشود، نماز است و اگر پذیرفته شود، دیگر اعمال پذیرفته مىشوند و اگر رد شود، اعمال دیگر هم رد مىشوند. دیدم من نماز درستى نخواندهام. اگر نماز من قبول نشود، چه بسا ابراز محبّتم به ساحت ابا عبدالله نیز پذیرفته نشود. امّا باز التفات کردم به این روایت که هر کس بر امام حسین علیه السلام بگرید یا بگریاند، بهشت بر او واجب مىشود.
روزى رسول خدا صلّى الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را در دامن گرفته بود و او را مىبوسید. عایشه گفت: یا رسول الله! مثل این که این فرزند خود را خیلى دوست مىدارید؟ فرمود: چرا او را دوست نداشته باشم؟ او میوهى دل و نور چشم و ثمرهى عمر من است. هر کس حسین علیه السلام را زیارت کند، ثواب یک حج از حجهاى مرا خواهد داشت. عایشه با تعجب پرسید: یک حج شما؟! فرمود: بلکه دو حج… و اضافه کرد بر آن تا صد حج.
با خود گفتم: من زیارت حسین بن على علیهما السلام رفتم و این زیارت معادل حجّ رسول خدا است و حجّ رسول خدا هیچ خلل و نقصى ندارد و به سادگى از بین نمىرود.
پس از آن به روایاتى که درباره مجالس امام حسین علیه السلام وارد شده، نظر کردم، دیدم از جمله مکانهایى که آن حضرت نظر دارد و براى دوستان و شیعیانش طلب آمرزش مىکند، مجالس عزادارى ایشان است و از جدّ خود مىخواهد که واسطهى بخشیده شدن آنها شود. این روایات نیز برایم امیدوارکننده بود. باز دیدم در روایت است که هر کس به زیارت حسین بن على علیهما السلام مىرود، ملکى به او مىگوید: خداى تعالى به تو سلام مىرساند و مىگوید: اعمالت را از سر گیر که خداوند گذشتهى تو را بخشید. ملائکه او را بدرقه مىکنند تا به سلامت به وطن خود برسد. امیدوار شدم به توسّل به امام حسین علیه السلام و شروع کردم به نوشتن این کتاب (خصائص الحسینیه) تا برایم زاد و توشهاى شود.
حسابرسی از خود
همهی ما محبّ امام حسین علیه السلام هستیم؛ مصائب ایشان را میگوییم و میشنویم؛ برخی به لطف خدا دلشکسته میشوند و برخی هم نمیشوند، امّا حال اندوه به خود میگیرند و تباکی میکنند تا از رحمت حسینی بینصیب نگردند.
همهی ما میدانیم که امام حسین علیه السلام چیزهایی را دوست میدارد و از چیزهایی ناخرسند است. آن حضرت «نماز» را دوست میداشت. ما که در محضر ایشان وارد میشویم و برایشان اشک میریزیم، اگر در نماز خود مسامحه کنیم، امام حسین علیه السلام چه حالی پیدا میکند؟ از یک طرف برای او گریه کردهایم و گناهانمان بخشیده شده است، ولی از طرف دیگر با مسامحه در نماز، ایشان را ناراحت کردهایم. این قاعده دوستی نیست.
کسی که چشمانش برای حضرت سید الشهدا علیه السلام اشکبار است، امّا با همان چشم به نامحرم نگاه میکند؛ کسی که مصائب امام را گوش میدهد و با همان گوش معصیت خدا میکند، آیا این کارها بر امام علیه السلام سخت نیست؟
کسی که میگوید حسین علیه السلام محبوب و معشوق من است و برای او ضجه و ناله میزند، اگر آبروی کسی را بریزد؛ اذیت و ظلم به دیگران کند؛مال مردم را ببرد و امثال این کارها، آیا حساب و کتاب ندارد؟ آیا برای محبّ حسین علیه السلام این کارها مباح است؟ آیا این کارها سیلی زدن به حسین علیه السلام نیست؟
کسی که برای حسین بن علی علیهما السلام اشک میریزد، باید خود را اصلاح کند؛ باید از مولای خود مدد بگیرد از این پس دور گناه نرود؛ کاری نکند که آن حضرت و پدر، مادر و جد شریفش از دست او ناراضی شوند، علی الخصوص اکنون که از برکت مجلس ارباب، پاک شده است.
[1] ـ کهف، 103 و 104.
[2] ـ یوسف، 87.
[3] ـ حجر، 56.
[4] _ اعراف، 176.
[5] ـ مائده، 64.
[6] ـ رعد، ۳۹.
.