سخنرانی شب ششم محرم ۱۳۹۲
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۲
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب ششم محرم | شنبه ۱۳۹۲/۰۸/۱۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
امانت
قرآن کریم در شش مورد سخن از امانت و امانتدارى به میان آورده است؛ از جمله در سوره نسا مىفرماید :
(اِنَّ اللهَ یَأْمُرُکُمْ أنْ تُودُّوا الاْماناتِ اِلى أهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّ اللهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ اِنَّ اللهَ کانَ سَمیعآ بَصیرآ)[1]
«خدا به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش برگردانید و چون میان مردم داورى کردید، به عدالت داورى کنید. خداوند پند نیکو به شما مىدهد. خدا شنوا و بینا است.»
در اواخر سوره احزاب مىفرماید :
(اِنّا عَرَضْنَا الاْمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الاْرْضِ وَ الْجِبالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها وَ أشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْنْسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلُومآ جَهُولا)[2]
«ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، همه از برداشتن آن سربرتافتند و از آن ترسیدند ولى انسان آن را پذیرفت. به راستى او ستمکارى نادان بود.»
در سوره بقره مىفرماید :
(فَإنْ أمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضآ فَلْیُودِّ الَّذِی اوْتُمِنَ أمانَتَهُ وَ لْیَتَّقِ اللهَ رَبَّهُ)[3]
«و اگر بعضى از شما بعضى دیگر را امین شمرد، آن که امین دانسته شده، امانت را باز گرداند و از خدایى که پروردگار او است پروا کند.»
در سوره مؤمنون، در بیان ویژگىهاى اهل ایمان مىفرماید :
(وَ الَّذینَ هُمْ لاِماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ)[4]
«و آنان که امانتها و پیمانهاى خود را رعایت مىکنند.»
روایات فراوانى در کتب روایى و اخلاقى ما درباره حفظ امانت، از حضرات معصومین علیهم السلام وارد شده است. در وسائل الشیعه، کتاب العشره، روایات مفصلى درباره روش پسندیدهى زندگى و آداب اسلامى نقل شده که در آنجا به اداى امانت سفارش فراوان گردیده است.
ابى اسامه، زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: به آنان که از من اطاعت و به سخنانم عمل مىکنند سلام برسان و به آنها بگو: شما را به تقواى خداى عزّ و جل و پرهیزکارى در دین و کوشش در راه خدا و راستى در گفتار و برگرداندن امانت به صاحبانش و سجده طولانى و خوشرفتارى با همسایگان سفارش مىکنم؛ زیرا محمد صلّى اللهعلیه وآله به همین منظور مبعوث شده است. به کسانى که به شما اعتماد مىکنند، نیکوکار باشند یا بدکار، امانت را برگردانید؛ زیرا رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله حتّى به بازگرداندن سوزن و نخ آن هم فرمان داده است. با خویشان خود پیوند داشته باشید و در تشییع جنازه آنها شرکت کنید و به عیادت بیمارانشان بروید و حقوقشان را بپردازید؛ زیرا به کسى از شما مىتوان جعفرى مذهب گفت که در دینش پرهیزکار و درست گفتار و امانتدار و با مردم خوشخو باشد. چنین شخصى با این کارهایش مرا مسرور مىسازد و این است روش و آیین جعفرى. اگر شیعه ما داراى این صفات نباشد برایم مایه اندوه و ننگ است و مردم مىگویند: این است آیین جعفر صادق علیه السلام.
به خدا سوگند پدرم به من فرمود: کسى از شیعیان على علیه السلام در قبیلهاى بود و زینت آن قبیله به شمار مىرفت. از همهى آنها در اداى امانت بهتر و در برآوردن حقوق و راستگویى بهتر بود. اهل قبیله وصیتها و سپردههاى خود را به او مىسپردند و اگر درباره او سوال مىشد، مىگفتند: کیست مانند فلانى؟ او از همهى ما در امانتدارى و راستگویى بهتر است.[5]
عبد الرحمن بن سبایه گوید: وقتى که پدرم از دنیا رفت، یکى از دوستانش به در منزل ما آمد و مرا تسلیت داد و گفت: آیا پدرت چیزى برایت باقى گذاشته است؟ گفتم: خیر. او همیانى محتوى هزار درهم به من داد و گفت: اصل این پول را حفظ کن و از سود آن استفاده نما. من خوشحال شدم و نزد مادرم رفتم و او را از این اتفاق باخبر ساختم. با آن پول کار کردم و خداوند خیر فراوانى در آن قرار داد، تا موسم حج فرا رسید. به قلبم افتاد که به حج روم. ماجرا را به مادرم گفتم. او گفت: ابتدا درهمهاى فلانى را به او برگردان. من نیز همین کار را کردم. پس از اتمام مراسم حج، به مدینه رفتم و به خانهى امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالى که همه اجازه ورود داشتند.
من در عقب مجلس نشستم و سؤالى از ایشان داشتم. مردم سؤالهایشان را مىپرسیدند و جواب مىگرفتند. وقتى مجلس خلوت شد، حضرت به من اشاره فرمود و من جلو رفتم. گفت : آیا درخواستى از من دارى؟ گفتم: فدایت شوم! من عبد الرحمن بن سیابه هستم. فرمود: پدرت چه مىکند؟ گفتم: مرد. حضرت برایش طلب آمرزش کرد و سپس فرمود: آیا چیزى برایت باقى گذاشت؟ گفتم: نه. فرمود: پس چگونه حج کردى؟ من قصهى آن هزار درهم امانت را برایش گفتم. پرسید: با آن پولها چه کردى؟ گفتم: آن را به صاحبش باز گرداندم. به من آفرین گفت و فرمود: تو را نصیحتى کنم؟ گفتم: بله. فدایت شوم!
فرمود: بر تو باد به راستگویى و ردّ امانت، که اگر چنین باشى با مردم در اموالشان سهیم خواهى بود، این گونه، سپس انگشتانشان را به هم چسباندند. من نصیحت ایشان را آویزهى گوش ساختم و اکنون سیصد هزار درهم زکات مىدهم.[6]
مصادیق امانت
یکى از مصادیق امانت، مربوط به امور مالى مىشود، اعم از قرض و ودیعه، یا قراردادهاى مالى مثل جعاله یا مضاربه یا شراکت. ودیعه چیزى است که به رسم امانت به کسى مىسپارند و او حقّ تصرف در آن را ندارد و باید در جایى بگذارد تا هر گاه صاحبش آن را طلب کرد، به او باز گرداند.
قراردادهاى مالى هم هر کدام باید طبق موازین شرع و توافق طرفین انجام شوند و طرفین در آن خیانت نکنند.
مصداق دیگر امانت سخنى است که کسى درباره خود یا نزدیکانش یا وضع زندگىاش به دیگرى بگوید و راضى نباشد این سخن پراکنده شود. برملا کردن این سخنان، خیانت در امانت است.
یکى دیگر از مصادیق امانت، نوامیس مردم هستند که گاه به خاطر مقتضیاتى به دست انسان سپرده مىشوند. نگاه حرام یا فکر حرام یا عمل حرام نسبت به آنها، خیانت در امانت محسوب مىشود. علاوه بر این که هر نوع دستدرازى به ناموس دیگران موجب تعزیر و حد و در بعضى موارد قتل مىشود.
مصداق دیگر امانت، «حق نفس» است. بدن و روح و نفس هر کس، امانت خداوند در دست او است و باید درباره آنها رسم امانتدارى را به جا آورد. از این روى آسیب رساندن به بدن و انجام فعالیتهاى جسمانى خطرناک، یا بعضى ورزشهایى که ممکن است خطر جدى براى انسان داشته باشد از نظر بنده جایز نیست.
همچنین خودکشى، حرمت قطعى دارد و از گناهان نابخشودنى محسوب مىشود؛ زیرا فرصت توبه در آن نیست.
(وَ مَنْ یَقْتُلْ مُوْمِنآ مُتَعَمِّدآ فَجَزاوُهُ جَهَنَّمُ خالِدآ فیها وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أعَدَّ لَهُ عَذابآ عَظیمآ)[7]
«و هر کس مؤمنى را به عمد بکشد سزایش جهنّم است که جاودان در آن خواهد ماند و خدا بر او خشم مىگیرد و لعنت مىفرستد و عذاب بزرگى برایش آماده کرده است.»
در کشتن مؤمن، فرقى میان خود یا دیگرى نیست.
نفس و روح انسان نیز امانت خداوند هستند که باید آنها را از آلودگىها و تاریکىهاى گناه و نافرمانى دور نگه داشت. درست است که انسان مختار است، ولى این اختیار به معناى این نیست که مالک روح و نفس و اعضا و جوارح خویش است و هر کارى مى تواند با آنها بکند. اینها همه امانتهاى خداوند هستند که باید درباره چگونگى استفاده از آنها در پیشگاه پروردگار پاسخگو باشد و نسبت به آنها امانتدار باشد.
یکى دیگر از مصادیق امانت، «حق الله» است. مهمترین امانت الهى، که در آیات ابتدایى بحث نیز بدان اشاره شد و آسمان و زمین و کوهها از آن سر باز زدند، توحید پروردگار و معرفت او است. سعى کنید به هر اندازه مىتوانید در وادى معرفت خدا وارد شوید و از راهى که خداى تعالى و حضرات معصومین فرمودهاند، در این مسیر پیشرفت کنید و به علم برسید؛ (فَاعْلَمْ أنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اللهُ)[8]
امانت دیگرى که به عنوان حق الله مطرح است، ولایت ائمه اطهار علیهم السلام است. وظیفهى دوستان اهل بیت این است که علاوه بر پذیرش ولایت ایشان و اطاعت کامل از فرامینشان، با رفتار خوب و روش پسندیده خویش دیگران را نیز به این مکتب و مذهب تشویق کنند. کسى که ادعاى ایمان و دوستى اهل بیت دارد، اگر کارهاى خلاف بکند یا مرتکب ظلم و گناه شود، وجههى ایمان خدشه دار مىشود و آبروى حضرات معصومین به خطر مىافتد، همچنان که در روایت پیشین بدان اشاره شد.
همهى ما خود را پیرو امام زمان عجّل اللهتعالى فرجه مىدانیم. کشور ما یک کشور شیعى است و اکثر قریب به اتفاق مردم از دوستان اهل بیت هستند. نباید ما با هم دشمن شویم و به یکدیگر تهمت بزنیم و ناسزا بگوییم. در این مطلب اول از همه مراجع و علما مسؤلند و بعد طلاب و مؤمنین و بعد از آن سایر مردم. متأسفانه کم و بیش از گوشه و کنار شنیده مىشود که بعضى از جوانان از دین و از ائمه اطهار و از امام خمینى دلسرد شدهاند. مقصر این کار باید شناخته شود. وقتى که ما ناروا به یکدیگر تهمت مىزنیم؛ به کسانى که محبّت امام حسین علیه السلام در دل دارند و در عزاى ایشان شرکت مىکنند، توهین مىکنیم و آنها را مرتد و منافق مىخوانیم، چگونه مىتوانیم در میان اهل تسنّن براى شیعه تبلیغ کنیم و آنها را به مذهب خود جذب نماییم؟
علماى اسلام و مراجع تقلید و طلاب علوم دینى نیز امانتدار احکام اسلام هستند و تا ظهور مهدى عجّل اللهتعالى فرجه باید این امانت را حفظ کنند و اجازه ندهند احکام و آداب شرع بر زمین بماند. علما وظیفه دارند به آنچه خواندهاند عمل کنند تا مورد مؤاخذه قرار نگیرند.
مجالس عزاى امام حسین علیه السلام، دیگر امانت بزرگى است که از حضرات معصومین علیهم السلام به دست ما سپرده شده است. آن بزرگواران خود بر اقامهى عزا و نوحه سرایى براى امام شهید اهتمام داشتند و به این کار توصیه مىکردند. این همه فضیلتها که درباره شرکت در مجالس عزا و گریستن و گریاندن و تباکى بر جناب سید الشهدا وارد شده، دلایل مختلفى دارد که یکى از آنها ازدیاد محبّت در قلوب دوستان و شیعیان آنان است، به شرط آن که این عزادارىها، خالص و مؤدبانه باشد، نه براى ریا و تظاهر و تجمّل و تکبّر.
مصادیق دیگرى نیز مىتوان براى امانت و امانتدارى پیدا کرد. به دوستان عزیز توصیه مىکنیم پیرامون این موضوع فکر کنند و آنچه به ذهنشان مىرسد در جایى براى خود یادداشت نمایند.
امانتدارى حسین بن على علیهماالسلام
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام نیز اماناتى در دستشان بود، از جمله دو یادگار برادرشان، امام مجتبى علیه السلام. ایشان بهترین امانتدارى را درباره این دو آقازاده انجام دادند. تربیت ناب حسینى بر قاسم ابن الحسن، نوجوان سیزده ساله، چنان بود که وقتى در شب عاشورا حضرت بیعت را از یاران خود برداشت و پس از آن براى باقى ماندگان وقایع فردا را بازگو کرد و به شهادت در راه خدا بشارتشان داد، از آن میان جناب قاسم علیه السلام پرسید : اى عمو جان! آیا من هم در میان شهدا خواهم بود؟ حضرت فرمود: اى نور دیده! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: شیرینتر از عسل. پس حضرت فرمود: آرى تو نیز فردا کشته خواهى شد، امّا بعد از تحمل بلایى بزرگ.
[1] ـ نسا، 58.
[2] ـ احزاب، 72.
[3] ـ بقره، 283.
[4] ـ مؤمنون، 8.
[5] ـ کافى ، 2، 636.
[6] ـ کافى، 5، 135.
[7] ـ نسا، 93.
[8] ـ محمّد صلّى اللهعلیه وآله، 19.