سخنرانی شب دوم محرم ۱۳۹۸
اگر نماز یا گریه بر امام حسین علیهالسلام گناهان را میریزد، از رحم خداست، امّا رحم خدا شامل کسی میشود که به خودش رحم کند و نخواهد با خدا و کتاب خدا و ائمۀ اطهار علیهمالسلام دشمنی کند. اگر کسی شمشیر به امام حسین بزند و بعد بنشیند گریه کند و باز برخیزد و شمشیر بزند و باز گریه کند، آیا گناهانش پاک میشود؟ صورت واقعی گناه همین است.
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۸
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب دوم محرم | یکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۱۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
امام حسین علیهالسلام روز ۱۵ رجب سال ۶۰ از مدینه خارج و ۳ شعبان به مکه رسیدند و ماههای شبعان، رمضان، شوال، ذیقعده تا نهم ذیحجه در مکه بودند. ایشان ابتدا نیّت حج کردند، امّا چون یزید حدود ۳۰ نفر را فرستاده بود که امام را هرجا دیدند، اسیر یا شهید کنند، حضرت نیّت خود را به عمره تبدیل کردند و روز نهم مکه را به قصد کوفه ترک کردند. برای کسانی که محصور یا مسدود میشوند، حج را بعمره مفرده بر می گردانند.
اعمال عمره عبارت است از احرام، طواف، نماز، سعی، تقصیر، طواف نساء و نماز طواف نساء و دیگر وقوف در عرفات و مشعر و منی لازم ندارد؛ به همین دلیل امام حسین علیهالسلام در روز عرفه که حاجیان بهسوی عرفات میرفتند، این خطبه را بهعنوانِ خداحافظی خواندند و از مکه خارج شدند:
«ثُمَّ قَامَ خَطِیباً فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ وَ ما شاءَ اَللّٰهُ وَ لاٰ قُوَّهَ إِلاّٰ بِاللّٰه خُطَّ اَلْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ اَلْقِلاَدَهِ عَلَى جِیدِ اَلْفَتَاهِ وَ مَا أَوْلَهَنِی إِلَى أَسْلاَفِی اِشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَى یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاَقِیهِ کَأَنِّی وَ أَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلاَنُ اَلْفَلَوَاتِ بَیْنَ اَلنَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلاَءَ فَیَمْلَأَنَّ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَهً سُغْباً لاَ مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَا اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلاَئِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ اَلصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ اَلْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنَجَّزُ بِهِمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اَللَّهُ»
«حمد و سپاس مخصوص خداوند است، و مشیت از آن اوست (آنچه او خواسته واقع میشود) و هیچ قدرتی جز از خدا نیست، و درود خدا بر پیامبر.
خطِ مرگ بر فرزندان آدم حتم و کشیده شده، مانند گردنبند بر گردن و سینۀ دختران و زنان جوان، (مرگ را مانند گردنبند بر گردن فرزندان آدم انداخته اند) و چقدر واله و مشتاق نیاکان و پدران گرامی خود هستم، مانند اشتیاق یعقوب به فرزندش یوسف. برای من قتلگاهی برگزیده شده که آن را ملاقات خواهم کرد.
گویا میبینم بندبندِ اعضای خود را که گرگهای بیابان در میان «نواویس» و «کربلا» پارهپاره میکنند تا شکمهای گرسنۀ خود را از پارههای تن من پر کنند، از روزی که قلمِ تقدیر مرگِ من در لوح محفوظ نوشته شده، جز این چارهای نیست. خشنودی خداوند خشنودی ما اهلبیت است. بر بلاها و امتحانات الهی صبر میکنیم. او به ما پاداش کامل صابران را خواهد داد.
پارههای تن رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله از او جدا و دور نخواهند ماند، بلکه آن رشتههای پراکنده در پیشگاه الهی جمع خواهند شد و چشمان پیامبر به آنها روشن و به وعدههای او بر آنان وفا خواهد شد.
آگاه باشید! هر کس حاضر است با ما خون دل و روح خود را بذل کند و خود را مهیای ملاقات خدا مینماید، با ما کوچ کند؛ زیرا من همین بامداد کوچ خواهم کرد، انشاءاللّه!»
انسان دو مرگ دارد؛ حتمی و معلق. مرگِ حتمی هیچ تقدیم و تأخیری ندارد، البته دست خدا بسته نیست، لکن خودش چنین قرار داده است. امّا مرگ غیر حتمی گاه بر اثر بعضی گناهان مثل قطع رحم ممکن است پیش بیاید و با صدقات یا با صلۀ رحم میتواند از بین برود. در این خطبه امام میفرماید مرگ حتمی برای من نوشته شده و فراری از آن ندارم.
این مرگ حتمی برای بعضی با رضایت کامل و برای برخی با ناراحتی است؛ لذا حضرت میفرماید «رِضَا اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ» یعنی هرچه خدا بخوهد، ما راضی هستم. در واقع امام میفرمایند من میدانم چه بر سرم میآید و با وجود این علم پا در این راه میگذارم.
گاهی انسان بهخاطرِ تکلیفِ حتمی باید کاری انجام بدهد که در شرایط عادی لازم نیست؛ مثل کسانی که به جبهه میرفتند در حالی که میدانستند یا خواب دیده بودند شهید میشوند؛ آیا این خودکشی است؟ خیر؛ چون این کار را برای خود واجب عینی یا کفایی میدانستند.
این شهادت هم برای حضرت اباعبداللّه واجب عینی بود؛ یعنی باید بروند تا به مردم حقیقت را بفهمانند. معاویه در مملکت اسلامی چهل سال علیه علی علیهالسلام و اوصیای پیامبر تبلیغ کرد و بنایش این بود اسلام را از بین ببرد. بعد از او هم یزیدی جانشینش شد که علنا شراب میخورد و قماربازی میکرد و میگفت من جانشین پیامبر و امام مسلمین هستم؛ لذا برای حسین بن علی علیهماالسلام تکلیف بود برود و به مردم بفهماند اسلام غیر از این است.
وقتی میفرماید «رِضَا اَللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ» یعنی من باید این کار را بکنم و خشنودم که خدا این تکلیف مهم را بر دوش من قرار داده است.
لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ لَحْمَتُه؛ هرکسی خصوصیات جد و پدرش را دارد؛ لذا سادات نورانیت فاطمۀ زهرا سلاماللّهعلیها و رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله را دارند و از این جهت سزاوارِ احتراماند.
وَ یُنَجَّزُ بِهِمْ وَعْدُهُ؛ امام حسین علیهالسلام و یارانشان شهید شدند و اهلبیتشان به اسارت رفتند تا مردم تا روزقیامت متوجه حق و حقیقت شوند؛ لذا میبینیم تا امروز دوستان امام حسین علیهالسلام برای محبّت او بر سر و سینه میزنند و این ارادت و محبّت از بین رفتنی نیست. دشمنان هرچه تلاش کنند، نمیتوانند محبّت حضرت اباعبداللّه علیهالسلام را از دل دوستانشان پاک کنند.
آیاتی دربارۀ نماز
گفته شد که یکی از پایههای اسلام در کلام امام باقر علیهالسلام «نماز» است. قرآن مجید نیز دربارۀ نماز آیات متعددی دارد که به برخی اشاره میشود.
﴿وَ أَقِمِ الصَّلاهَ إِنَ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ﴾ (عنکبوت، ۴۵)
«نماز بهپا دار که نماز از کار زشت و ناپسند بازمیدارد و ذکر خدا بالاتر است.»
«فحشا» گناهانی است که غالباً از قوای شهوی ظاهر میشود. «منکر» اعم از آن است و شامل همۀ گناهان میشود. روی هم رفته فحشا و منکر یعنی ترک واجبات و انجام محرمات.
نماز باید این اثر را داشته باشد که ما را از زشتی و منکر باز دارد. اگر کسی نماز میخواند و غیبت میکند یا تهمت میزند یا نگاه نامحرم میکند، باید در خود شک کند. نه اینکه نماز را رها کند، بلکه از خدا بخواهد توفیقش دهد نماز اثرگذاری بخواند.
در سوره مریم میفرماید:
﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا﴾ (مریم، ۵۹)
«کسانی جانشین آنان (پیامبران) شدند که نماز را تباه کردند و تابع شهوات شدند. بهزودی گمراهی خود را خواهند دید.»
«اضاعوا الصلاه» یعنی نماز را ضایع و تباه ساختند. ضایع کردن نماز اولاً: نخواندن آن است. ثانیاً: تند خواندن آن، بدون کامل کردن رکوع و سجود و ثالثاً: نداشتن خشوع در نماز است.
خشوع یعنی قلب مشغول غیر نگردد و فکر به امور بیهوده نپردازد. وقتی میگوید «اللّه اکبر» یعنی جز خدا همهچیز را پشتسر انداختم و همۀ توجهم به حضرت ربّالعالمین است. بدین منظور باید وقتی وضو میگیرد، حواسش را جمع کند و پیش از نماز چند دقیقهای آرام بنشیند و از خدا بخواهد کمک کند حواسش پرت نشود. از خانه که بیرون میآید، بگوید خدایا برای تو میروم و میخواهم آنچه تو دستور دادی، انجام دهم، کمکم کن!
در سورۀ بقره میفرماید:
﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ﴾ (بقره، ۴۵)
«از صبر و نماز کمک بگیرید و این کار جز بر فروتنان بسیار گران است.»
صبر معانی وسیعی دارد که یکی از آنها روزه است. این صبر و نماز کار آسانی نیست و فقط افراد خاشع میتوانند از عهدۀ آن برآیند. خاشع آن است که خود را برای بندگی خدا آماده کرده، نمیخواهد بندۀ نفس و شیطان و هوای دیگران باشد. این مهم است.
در سورۀ رعد میفرماید:
﴿وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ﴾ (رعد، ۲۲)
«آنان که برای به دست آوردن خشنودی پروردگارشان صبر کردند و نماز بهپا داشتند و از آنچه روزیشان کردیم، پنهان و آشکار انفاق کردند و بدی را با خوبی پاسخ دادند، سرای آخرت ازآنِ آنهاست.»
در سورۀ توبه میفرماید:
﴿وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاهَ وَ یُطِیعُونَ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اَللّهُ اِنَّ اَللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾ (توبه، ۷۱)
«مردان و زنان با ایمان، ولیّ یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند و نماز بهپا میدارند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش اطاعت میکنند. خداوند به زودی آنان را مورد رحمت خود قرار میدهد که خدا عزیز و حکیم است.»
در سورۀ هود میفرماید:
﴿وَ أَقِمِ الصَّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ﴾ (هود، ۱۱۴)
«نماز را دو طرف روز و اوایل شب بهپا دار. بیتردید خوبیها بدیها را از بین میبرد. این تذکری است برای اهل تذکر!»
نماز در نهجالبلاغه
مولا علی علیهالسلام بیانات بلندی دربارۀ نماز ایراد فرمودهاند؛ از جمله در خطبۀ ۱۹۹ نهجالبلاغه میخوانیم:
«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاهِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا «فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللّهعلیهوآله بِالْحَمَّهِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَهُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّهُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ» وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللّهعلیهوآله نَصِباً بِالصَّلَاهِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّهِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» فَکَانَ یَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ یَصْبِرُ عَلَیْهَا نَفْسَه»
«مردم! نماز را بر عهده گیرید و آن را حفظ کنید. زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید. «نماز دستورى است که در وقتهاى خاص بر مؤمنان واجب گردیده است». آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمىدهید، آن هنگام که از آنها پرسیدند: «چه چیز شما را به دوزخ کشاند؟ گفتند: ما از نماز گزاران نبودیم».
نماز گناهان را چون برگ پاییزى فرو مىریزد و غل و زنجیر گناهان را از گردنها مىگشاید. پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نماز را به چشمۀ آبی که بر درِ خانۀ مردى جریان دارد، تشبیه کرد، اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگى در بدن او نماند.
از مؤمنان کسانی حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان نداشت و روشنایى چشمشان یعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشد. خداى سبحان مىفرماید: «مردانى هستند که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمىدارد». رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله پس از بشارتِ بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مىانداخت؛ زیرا خداوند به او فرمود: «خانوادهات را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش!» پس رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله همواره خانوادۀ خود را به نماز فرمان مىداد و خود نیز در انجام نماز شکیبا بود.»
«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاهِ» تعاهد یعنی عهد بین سه یا چند نفر. یعنی بهصورتِ گروهی با هم عهد کنید نماز بخوانید. این عبارت تعبیر دیگری از «اقیموا الصلاه» است که در قرآن آمده. «حافظوا علیها» نماز را حفظ کنید یعنی آداب و احکام و شرایط آن را بهجا آورید و سر وقت بخوانید.
کسی که میگوید من حسین را دوست دارم، باید بداند امام حسین علیهالسلام عاشق نماز بود، همچنان که جدش رسول خدا و پدرش علی مرتضی و دیگر ائمه علیهمالسلام عاشق نماز بودند. در روایت است که چون وقت نماز میرسید، امیرالمؤمنین علیهالسلام مثل کسی میشد که دنبال چیزی میگردد و خود را جمع و جور میکرد. میگفتند یا علی چه شده؟ میفرمود موقع نماز است!
در جنگ صفین تیری به پای حضرت خورد و هرچه خواستند آن را درآورند، حضرت از شدت درد اجازه نمیداد. امام حسن علیهالسلام فرمود صبر کنید وقتی پدرم به نماز ایستاد، آن را بیرون آورید. همین کار را کردند. بعد از نماز حضرت پرسیدند این خونها کجا بود؟ گفتند تیر از پای شما کشیدیم، فرمود ابداً ملتفت نشدم.
مولا علی علیهالسلام باید هم اینطور باشند و بقیه نیز به اندازۀ خود.
ابوحمزه ثمالی گوید خدمت امام زینالعابدین بودم. حضرت در حال نماز عبا از دوششان افتاد و آن را درست نکردند. گفتم آقا چرا عبایتان را درست نکردید؟ فرمود: وای بر تو! مگر نمیدانی با چه کسی حرف میزنم؛ آیا سزاوار است متوجه عبایم باشد؟
با توجه به روایات میتوان گفت نماز هم مثل گریه بر امام حسین علیهالسلام پاک کنندۀ گناهان است، امّا نه به این معنا که انسان هرچه خواست گناه کند، به این امید که با چند رکعت نماز پاک شود. چنین کسی کجا نمازش قبول میشود؟ قبولی نماز منوط به تقواست. همچنان که غلط است کسی بگوید یک سال گناه میکنم و دهۀ محرم با عزاداری برای امام حسین علیهالسلام همۀ گناهانم پاک میشود. این کار پا گذاشتن بر خون حسین علیهالسلام است.
اگر نماز یا گریه بر امام حسین علیهالسلام گناهان را میریزد، از رحم خداست، امّا رحم خدا شامل کسی میشود که به خودش رحم کند و نخواهد با خدا و کتاب خدا و ائمۀ اطهار علیهمالسلام دشمنی کند. اگر کسی شمشیر به امام حسین بزند و بعد بنشیند گریه کند و باز برخیزد و شمشیر بزند و باز گریه کند، آیا گناهانش پاک میشود؟ صورت واقعی گناه همین است.
برخورد با سپاه حرّ
امام حسین علیهالسلام در منزل شراف، هنگام سحر به جوانانش دستور داد آبِ بسیار بردارند و از آنجا حرکت کردند. اوائل روز با شتاب راه رفتند تا اینکه روز به نیمه رسید. ناگاه مردى از کاروان گفت: الله اکبر، به دنبالش حضرت هم فرمود: الله اکبر، براى چه تکبیر گفتى؟ مرد گفت: نخل دیدم. دو نفر گفتند: ما هرگز در اینجا حتّى یک نخل هم ندیدهایم. حسین علیه السلام فرمود: به نظر شما چه مىآید؟ گفتند به نظر ما سرهاى اسب سواران است. گفت: و اللّه من هم همین طور فکر مىکنم.
حضرت راه خود را کج کرد و در ذو حسم منزل نمود، طولى نکشید که سپاه دشمن هم رسید. حرّ و سوارانش در گرماى نیمروزى ظهر، مقابل حسین علیه السلام توقف کردند. امام و اصحابش عمامه بر سر بسته و شمشیرهایشان را با حمایل بر دوش بسته بودند.
حضرت فرمود: قوم را سیراب کنید، به آنها آب بنوشانید، اندکى هم به اسبها آب بدهید! یارانش برخاستند و به آنها آب دادند تا اینکه سیرابشان کرده، قدحها و کاسهها و ظروف را پر کردند و نزد اسبهایشان گذاشتند.
یکی از کوفیان که ظاهراً دیر رسیده بود، وقتی خواست آب بنوشد، نتوانست و مقداری آب بر زمین ریخت. امام علیهالسلام مشک خود را آورد و با دست مبارک برای او آب ریخت و سیرآبش کرد.
وقت نماز ظهر فرار رسید. امام حسین علیه السلام به حجّاج بن مسروق جعفى دستور داد اذان بگوید، او اذان گفت. وقت اقامه که رسید حضرت با یک ملحفه و رداء و نعلین از چادر بیرون آمد. ابتدا حمد و ثناى الهى را گفت، سپس فرمود :
«اى مردم! از خداى عزّ و جلّ و شما معذرت مىخواهم. من به سوى شما نیامدهام تا زمانى که نامههایتان به من رسیدند و فرستادههایتان بر من وارد شدند، با این پیام که ما امامى نداریم، نزد ما بیا تا که شاید خداوند در پرتو شما ما را بر محور هدایت جمع کند. اگر بر دعوتتان پایبند هستید، من آمدم. اگر عهد و پیمانى را که موجب اطمینان من بشود به من مىسپارید به شهرتان وارد مىشوم و اگر این کار را نمىکنید و ورودم را خوش ندارید، از نزدتان به جایى که از آنجا به طرف شما آمدهام بازمىگردم!»
همه سکوت کردند. به موذّن گفتند: اقامه بگو! موذن اقامه نماز را گفت. سپس به حرّ فرمود: آیا مىخواهى با اصحابت نماز بخوانى؟ حرّ گفت: نه، شما نماز بخوان و ما با شما نماز مىخوانیم. امام بر ایشان نماز خواند، بعد وارد چادر خود شد و اصحابش نزد او جمع شدند. حرّ هم به جایگاه خودش بازگشت و به خیمهاى که برایش بپاکرده بودند وارد شد و جمعى از اصحابش نزد او جمع شدند،
بعد از نماز عصر امام دستور حرکت داد امّا وقتى خواستند حرکت کنند، حرّ جلو آمد و مانع شد. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه مىخواهى؟»
حرّ گفت: «به خدا قسم اگر در میان عرب جز شما کسى نام مادرم را مىبرد از او نمىگذشتم، ولى من نام مادر شما را جز به بهترین وجه نمىتوانم بر زبان آورم.»
فرمود: پس چه مىخواهى؟ حرّ گفت: والله مىخواهم تو را نزد عبید الله بن زیاد ببرم! فرمود: در این صورت من از تو تبعیّت نخواهم کرد! حرّ گفت: من هم رهایت نمىکنم.
وقتى میانشان سخن به درازا کشید حرّ گفت: من به جنگ با شما مأمور نشدهام. مأموریت من این است که از شما جدا نشوم تا شما را وارد کوفه کنم. حال اگر نمىپذیرى، راهى را انتخاب کن که شما را نه به کوفه برساند و نه به مدینه بازگرداند. این پیشنهاد حد وسطى بین من و شما باشد تا اینکه من به ابن زیاد نامه بنویسم.
دو گروه رفتند تا به کربلا رسیدند. بنا به نقل بعضى تواریخ، حضرت زینب سلام الله علیها به امام حسین علیه السلام عرض کرد: چرا از وقتى وارد این سرزمین شدیم، اندوهى جانکاه مرا فرا گرفته است؟
فرمود: خواهرم! اینجا همان جایى است که جوانان ما کشته مىشوند و زنانمان به اسیرى مىروند.