سخنرانی شب اول محرم ۱۳۹۷
غرور یعنی اینکه بگوید من در طول سال گناه میکنم و ده شب برای امام حسین علیهالسلام گریه میکنم و سینه میزنم، همۀ گناهانم بخشیده میشود. این فریب دادن مردم است. کسیکه محبّت حسین بن علی علیهالسلام در دل دارد و میگوید من عاشق حسین هستم، نباید به نامحرم نگاه کند؛ نباید فحاشی کند؛ نباید اذیتِ پدر و مادر کند و گناهان دیگر انجام دهد. یادمان باشد که گناه سیلی زدن به حسین علیهالسلام است.
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۷
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب اول محرم | دوشنبه ۱۳۹۷/۰۶/۱۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
روایتی از امام حسین علیهالسلام
«أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ یُحَوِّلَهُ عَمَّا یَکْرَهُ إِلَى مَا یُحِبُ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخَافُ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ یَأْمَنُ الْعُقُوبَهَ مِنْ ذَنْبِهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُخْدَعُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» (تحفالعقول، ۲۴۰)
«شما را به تقواى الهى سفارش مىکنم؛ زیرا خدا ضمانت کرده کسى را که پرهیزکارى پیشه کند، از آنچه ناخوش باشدش بدانچه او را خوش آید، انتقال دهد و از آنجا که گمان نمیبرد، روزى رساند. مبادا از کسانى باشى که بهخاطرِ گناهانِ بندگانِ خدا بر سرنوشتِ آنان بیمناک است، ولى از سزاى گناه خویش غافل است و خاطرى آسوده دارد؛ زیرا خداى تبارک و تعالى دربارۀ بهشتش فریب نمىخورد و آنچه (از نعمتّهای آخرت) نزد اوست جز به طاعت و فرمانبردارى بهدست نیاید، انشاءاللَّه.»
أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّه؛ شما را سفارش میکنم به تقوای الهی. تقوا یعنی پرهیز از محرمات، انجام واجبات، انجام مستحباتِ مؤکده که در کتابهای توضیحالمسائل نوشته شده و همچنین پرهیز از مکروهات غلیظ. این درجۀ اول تقوای الهی از جهت اعتقاد قلبی است که خدا نصیب کند. بعد هم مراتب دیگر ایمان را خدای تعالی عنایت میکند.
در اصول کافی از امام صادق علیهالسلام روایت شده که ایمان هفت درجه است؛ درجه اول این است که انسان ایمان به اصول عقاید یعنی توحیدِ خدای تعالی، نبوت، معاد، عدل و امامت داشته باشد. درجۀ بعد، تقواست و درجاتِ دیگر را حضرت مفصل توضیح میدهند.
فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ یُحَوِّلَهُ عَمَّا یَکْرَه إِلَى مَا یُحِبُ؛ خدای تعالی برای کسیکه تقوای الهی داشته باشد، ضمانت کرده او را از چیزی که دوست نمیدارد به چیزی که دوست میدارد منتقل کند. کسی که تقوا داشته باشد، قطعاً ایمان هم دارد؛ یعنی واجبات را انجام میدهد و حرام را ترک میکند. در سورۀ توبه میفرماید:
﴿إِنَ اللَّهَ یُحِبُ الْمُتَّقینَ﴾ (توبه، ۷)
«خدا اهل تقوا را دوست میدارد.»
شخصِ متقی که ایمان به خدای تعالی دارد، چه چیزی دوست میدارد؟ قطعاً دوست دارد عاقبت بهخیر شود و بهشتی که در قرآن وعده داده شده، نصیبش شود. خدای تعالی برای مؤمنِ متقی این را ضمانت کرده است. همچنین قول داده او را از آنچه میترسد؛ یعنی جهنّم و عاقبت بهشرّی و گرفتاری در عالم برزخ و قیامت، دور بدارد.
وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ رزق و روزی مؤمن را از جایی که گمان ندارد، میدهد.
در سورۀ طلاق میفرماید:
﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ۞ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه﴾ (طلاق، ۲و۳)
«هرکس تقوای الهی در پیش گیرد، خداوند راه نجاتی برایش میگشاید ۞ و از جایی که فکر نمیکند، روزیاش میدهد و هرکس بر خدا توکل کند، او کفایتش میکند.
خدا فرموده رزق و روزی شخص متقی را از جایی که گمان نمیکند، میرساند، لکن به مقداری که معمول باشد. مؤمن مالِ زیاد نمیخواهد، همینکه در زندگی محتاج دیگران نباشد، برایش کافی است، البته ممکن است بعضی اوقات دیر و زود شود، ولی خدای تعالی قول داده روزیاش را برساند.
بعضی افراد از خدا چیزهایی بالاتری مثل علمِ توحید و علمالیقین و مراتبِ بلند بندگی را میخواهند؛ خواستشان عشق حسین بن علی علیهالسلام است؛ آن عشق واقعی که حاضر است زندگی و جانش را در راه حسین علیهالسلام فدا کند؛ مثل شهدا. چنین کسانی هرچه در دنیا برایشان پیش آید، از پروردگارِ خود راضی هستند. خدای تعالی برای افراد متقی که به این درجه هم نرسیده باشند، من حیث لا یحتسب روزی میدهد، لکن آنطور که خودش صلاح میداند، نه آنطور که بنده میخواهد. گاهی انسان چیزهایی از خدا میخواهد که فعلاً مصلحتش نیست و باید صبر کند تا موقعش برسد یا بهتدریج نصیبش شود.
صبر و شکر دو صفت از صفات متقین است. با شکر بر نعمتها و صبر، هم خداوند از او راضی میشود و هم روزیاش بهتدریج و بهقدرِ کفایت به او میرسد تا به تفاخر نیفتد و بهخاطرِ نعمت، به دیگران مباهات نکند.
فَإِیَّاکَ أَنْ تَکُونَ مِمَّنْ یَخَافُ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ ذُنُوبِهِم وَ یَأْمَنُ الْعُقُوبَه؛ از کسانی نباش که برای مردم از عقوبتِ گناهانشان میترسد، ولی برای خودش نه. میگوید ببین مردم چقدر گناه میکنند؛ فردا چه برسرشان میآید؟ ولی خودش در گناه فرومیرود. میگوید مردم خیلی بیبند و بار شدهاند؛ غیبت میکند؛ تهمت میزنند، امّا خودش هم ابایی از غیبت و تهمت ندارد.
فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُخْدَعُ عَنْ جَنَّتِه؛ خدای تعالی دربارۀ بهشتش فریب نمیخورد؛ یعنی چنین نیست که هرکسی هر کاری خواست بکند و تقاضای بهشت داشته باشد. خداوند بهشت را رایگان نمیدهد.
وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِطَاعَتِه؛ آنچه نزد خداست از درجات و نعمتهای عالی، با اطاعت از او نصیب میشود، نه با گناه.
شاید سؤال شود مگر نه در روایاتِ متعدد است که اگر کسی بر امام حسین علیهالسلام بگرید یا بگریاند یا خود را به حزن و گریه بزند، بهشت بر او واجب میشود؟ این دو چگونه با هم جمع میشوند؟
در جواب میگوییم این یک عنایت خاص است که خدای تعالی از برکت حسین بن علی علیهالسلام و بهخاطرِ ایثاری که برای خدا کرد، به شخص گریه کننده میکند. خداوند مقامی به حضرت اباعبداللّه علیهالسلام داد که هرکس به ایشان متوسل شود، کمکش میکند؛ از جمله کمکها این است که گناهانش بخشیده میشود، البته غیراز حقالناس که باید پرداخته شود! خداوند گناهی که بهخاطرِ حق الناس کرده، میبخشد ولی خود حقالناس برعهدۀ شخص است تا بپردازد.
خدای تعالی بهشت را به کسی رایگان نمیدهد، امّا در اثر گریهای که میکنید و دلشکسته میشوید، قلب و روح شما متوجه حسین علیهالسلام میشود. گاهی هم که دلتان نمیشکند، ناراحت میشوید و خود را توبیخ میکنید. این نشانۀ دوست داشتن حسین بن علی علیهالسلام است. در اثر این دوستی، قلب و روح شما به حسین بن علی اتصال پیدا میکند. مثل کسیکه چند ساعتی در دریا شنا کرده و آلودگیهایش از بین رفته، این شخص هم که به دریا متصل شده، دیگر چیزی از گناهانش باقی نمیماند، بهشرط آنکه بعد مواظب باشد و مغرور نشود. غرور یعنی اینکه بگوید من در طول سال گناه میکنم و ده شب برای امام حسین علیهالسلام گریه میکنم و سینه میزنم، همۀ گناهانم بخشیده میشود. این فریب دادن مردم است. کسیکه محبّت حسین بن علی علیهالسلام در دل دارد و میگوید من عاشق حسین هستم، نباید به نامحرم نگاه کند؛ نباید فحاشی کند؛ نباید اذیتِ پدر و مادر کند و گناهان دیگر انجام دهد. یادمان باشد که گناه سیلی زدن به حسین علیهالسلام است.
شهید آیتاللّه دستغیب در داستانهای شگفت این حکایت را آورده که شخصی به زیارت امام رضا علیهالسلام رفته بود. یکی از علما که این شخص مریدش بود و از سفرِ او خبر نداشت در خواب دید که این دوستش به مشهد رفته و اطراف ضریح میچرخد و به حضرت که بر حضرت تشریف دارند، سنگ میزند. چند روز بعد او را میبیند و میگوید من این خواب را برای شما دیدم. فکری میکند و میگوید بله من مشهد بودم، ولی اطراف حرم میچرخیدم و به زنها نگاه میکردم.
کسیکه محبِّ حسین بن علی علیهالسلام است باید در قدم اول به ایشان بگوید شما چه دوست میدارید؟ میفرماید «أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّه» حضرت حتی در روز عاشورا نماز را ترک نکرد و در میان آن تیرها، با آن همه مصائب به نماز ایستاد؛ پس محبِّ حسین علیهالسلام نماز را فراموش نمیکند و دست از تقوا برنمیدارد.
یقیناً حضرات معصومین علیهم السلام کارِ خود را میکنند و به هر کس که اظهار محبّت و عشق میکند، عنایت دارند، ولی ما چه؟آیا محبّ و عاشق حسین علیهالسلام نماز را عمداً ترک یا در آن مسامحه میکند؛ آیا چشمچرانی میکند؛ آیا زبانش برای هر سخنی باز است؟ خیر!
شرح دعای عرفه
حضرت اباعبداللّه علیهالسلام در قسمت دوم دعای عرفه میفرماید:
«أَمْ کَیْفَ أَخِیبُ وَ أَنْتَ الْحَفِیُ بِی هَا أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَقْرِی إِلَیْکَ وَ کَیْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمَا هُوَ مَحَالٌ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ»
«و چگونه ناامید شوم در حالی که تو به من مهربانی. خدایا من با فقری که به تو دارم به تو متوسّل میشوم و چگونه به تو متوسل شوم با چیزی که محال است به تو برسد.»
أَمْ کَیْفَ أَخِیبُ وَ أَنْتَ الْحَفِیُ بِی؛ «أخیبُ» یعنی ناامید شوم. «حَفی» یعنی مهربان. از جمله صفات کفّار که در قرآن به آن تذکر داده، یأس از رحمت خداست که معادل کفر است.
﴿وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ﴾ (یوسف، 87)
«از رحمت خدا ناامید نباشید که جز کافران از رحمت خدا ناامید نمیشوند.»
وقتی حضرت یعقوب به برادرانِ یوسف گفت به دنبال یوسف بروید، به آنها فرمود از رحمت خدا ناامید نشوید. این حرف را وقتی گفت که چهل سال از یوسف دور بود و در فراقش میگریست؛ یعنی در آن حال هم از رحمت خدا مأیوس نبود، چگونه مؤمن از رحمت خدا نامید شود!
البته غرور غیر از امید است. غرور یعنی اینکه بگوید من گناه میکنم و خدا میبخشد. همانطور که مولا علی علیهالسلام میفرماید این امید نیست. امید این است که باوجود گناهانی که کرده، به رحمت خدا رجوع کرده و میگوید خدایا مرا ببخش و خدا هم میبخشد. دنبال کار میرود و زحمت میکشد و ناامید نمیشود. میگوید خدا گفته تقوا پیشه کن تا از جایی که گمان نمیکنی روزیات دهم؛ او هم همین کار را میکند و از رحمت خدا ناامید نمیشود. میداند اگر امروز نشد، فردا میشود؛ اگر این ماه نشده، ماه دیگر میشود.
شخصی نزد امام معصوم آمد و گفت من هیچ ندارم. حضرت به او فرمود در گوشۀ بازار بنشین و منتظر باش؛ خدای تعالی رزق و روزیات را می دٔهد. او هم همین کار را کرد، طولی نکشید که یک نفر آمد و گفت این کالا را برای من بفروش و اینقدر بگیر؛ دیگری آمد و کالای دیگری داد و همینطور در عرض مدت کوتاهی خدای تعالی وسعت به او داد.
اگر امید باشد، خدا کارسازی میکند، ولی نباید عجله کرد. اگر کسی بگوید همین امروز باید کارم درست شود، غلط است؛ این غرور است. نباید انسان امیدش به خدای تعالی را رها کند. ما امید به بهشت داریم. امید داریم از وقتی مردیم تا ابدالاباد در رحمت خدا باشیم. وقتی چنین امیدی به خدای تعالی داریم چطور ناامید از او شویم ؟ دنیای زودگذر که چیزی نیست. نباید از رزق و روزی کم ناامید شد!
وقتی ملائکه نزد حضرت ابراهیم آمدند تا خبرِ عذابِ قومِ لوط را به او بدهند، ابتدا بشارت دادند که خداوند فرزندی به تو خواهد داد (اسحاق). جناب ابراهیم گفت آیا اکنون که به سنِ پیری رسیدهام مرا بشارت میدهید؟ گفتند تو را به حق بشارت میدهیم، از ناامیدان نباش. جناب ابراهیم فرمود:
﴿قالَ وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ﴾ (حجر، 56)
«جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟»
حضرت زکریا هم در سنینِ پیری بود که خدای تعالی یحیی را به او داد. منظور اینکه ناامیدی از رحمت خدا، از صفات گمراهان است و مؤمن هرگز از رحمت خدا ناامید نمیشود. یکی از کارهای شیطان این است که را از راههای مختلف ناامیدی را به انسان القا میکند؛ میگوید دیدی فلانی دنبال این کار بودند و نشد؟ امّا شما که اعتقاد به خدا و ائمۀ اطهار علیهمالسلام دارید، از خدا بخواهید کمک کند ناامید نشوید و شیطان بر شما مسلط نشود. در سوره زمر میفرماید:
﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ ۞ وَ أَنیبُوا إِلى رَبِّکُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ﴾ (زمر، ۵۳ و ۵۴)
«بگو ای بندگان من که بر خود اسراف کردید، از رحمت خدا ناامید نباشید که خداوند همۀ گناهان را میآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است ۞ و بهسوی پروردگارتان بازگردید و تسلیمِ او شوید، قبلاز آنکه عذاب بر شما آید و یاری نشوید!»
یقیناً خدای تعالی میبخشد، بهشرط آنکه بهسوی او بیایند و تسلیمش شوند.
امّا چرا انسان از پروردگار خود ناامید میشود؟ یکی از عواملِ آن گناهانِ زیاد است. وقتی گناه روی گناه انباشته شد، شیطان هم وسوسه میکند و میگوید خدا مرا نمیبخشد. عاملِ دیگر ناشکری از نعمتهای خداست. ناشکری و فراموش کردن نعمت، انسان را از رحمت خدا نامید میکند و وقتی ناامید شد، میگوید نه دینی وجود دارد و نه ایمانی. عاملِ مهمِ دیگر، توهین به پدر و مادر و اذیتِ آنهاست. اگر پدر و مادر آه بکشند، زندگی انسان نابود میشود. در مقابل، تقوا و سعی بر ترک گناه، شکرِ نعمت و احترام به پدر و مادر باعث میشود روز به روز امید انسان بیشتر شود.
آدابِ محرمالحرام
در باب شب اول محرم اعمال چندی گفته شده که یکی از آنها دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعداز حمد ۱۵ مرتبه سورۀ توحید است. همچنین صد رکعت نماز. احیا در این شب نیز ثوابِ فراوانی دارد.
روز اول محرم، آغاز سال قمری و روز عزا و حزن و اندوه شیعیان است. از امام رضا علیهالسلام نقل است که پدرم امام کاظم علیهالسلام روز اول محرم محزون میشدند و ما دیگر ایشان را خندان نمیدیدیم. هر روز حزنشان زیادتر میشد تا عاشورا که نهایت اندوه ایشان بود. همۀ ائمۀ اطهار علیهمالسلام همینطور بودند. امروز هم امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه از اول محرم اندوهگین هستند. امیدواریم به حق محمّد و آل محمّد خداوند ذرهای از حزن ایشان را، بهاندازهای که طاقت داریم، به ما عنایت فرماید. در روایت است:
«رحم اللّه شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا»
«خدا شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی طینت ما آفریده شدهاند و با آب ولایت ما عجین گشتهاند. در حزنِ ما محزون و در شادی ما شادمان هستند.»
هرکس به اندازۀ ایمان و محبّتی که به ایشان دارد، اینطور است.
مختصری از احوال حضرت اباعبداللّه علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام بنا بر قول معروف در پنجشنبه سوم شعبان سال سوم هجری متولد شدند و مدت حمل ایشان شش ماه بود. چون به دنیا آمدند پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله اسماء بنت عُمَیس را فرمود فرزند مرا بیاورید.
اسماء گوید آن حضرت را در جامۀ سفیدى پیچیده، خدمت حضرت رسالت صلّیاللّهعلیهوآله بردم. حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت. در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت سپس او را بوسید و گریست و فرمود تو را مصیبتى عظیم در پیش است. خداوندا! لعنت کن کُشندۀ او را. بعد هم فرمود ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو!
چون روز هفتم شد حضرت رسول فرمود فرزند مرا بیاورید. چون او را نزد آن حضرت بردم، گوسفند سیاه و سفیدى برایش عقیقه کرد و یک رانش را به قابله داد. سپس سرِ آقازاده را تراشید و به وزنِ موى سرش نقره صدقه داد. او را بر دامن خود گذاشت و فرمود:اى اباعبداللّه! گران است بر من کشته شدن تو، و بسیار گریست.
اسماء گفت: پدر و مادرم فداى شما، این چه خبر است که در روز اول ولادت فرمودید و امروز نیز مىفرمایید و گریه مىکنید؟
فرمود: مىگریم بر این فرزند دلبندم که گروهى کافر ستمکار از بنىامیه او را خواهند کشت. خدا شفاعت مرا به ایشان نرساند. مردی او را خواهد کشت که در دین من رخنه کرده و به خداوند عظیم کافر خواهد شد. سپس فرمود: خداوندا! تو دوست دار ایشان را و دوست دار هر که ایشان را دوست مىدارد و لعنت کن هر که ایشان را دشمن میدارد؛ لعنتى که آسمان و زمین پر شود.
بارها رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله ایشان را در بغل میگرفت و میبویید و میبوسید و از آیندهاش خبر میداد. همچنین فاطمۀ زهرا، علی مرتضی و امام حسن مجتبی علیهمالسلام از شهادت ایشان خبر میدادند. خودشان هم بارها از این واقعه خبر دادند. این به حساب علمی بود که خدا نصیبشان کرده بود.
حضرت اباعبداللّه علیهالسلام در حرکتی که از مدینه به مکه و سپس به کربلا داشتند، به تکلیفی که بر عهدهشان بود عمل کردند، ولی اینطور نبود که مجبور به طی این راه باشند؛ هرچه بود با اختیار خودشان بود؛ یعنی خدا در لوح محفوظ نگاشته بود که ایشان با اختیار خود دست به این کار میزنند.
از آن جهت میگوییم تکلیفِ حضرت بود که اولاً: یزید فردی فاسق و کافر و شرابخوار بود. او و پدرش معاویه اصلاً نمیخواستند اسلامی باشد. علاناً شراب میخورد و قمار میزد. چنین کسی اکنون خلیفۀ پیامبر شده و چطور حسین بن علی علیهالسلام راضی به این وضع شود؟
ثانیاً: نامههای زیادی از کوفه به حضرت نوشته شد. وقتی ایشان در مکه بودند، کوفیان نوشتند یا حسین به سوی ما بیا. بعضی نامهها یک امضا، بعضی ده و بعضی بیست امضا داشت. در بعضی نوشته بودند اگر نیایی، به جدت شکایت میکنیم. لذا تکلیفِ حضرت بود که جوابِ مثبت به آنها بدهد تا فردا نگویند خدایا ما از حسین خواستیم بهسوی ما بیاید و خواستیم یاریاش کنیم، ولی نیامد و ما را تنها گذاشت.
ثالثاً: یزید سی نفر را معیّن کرده بود که حضرت را در مطاف ترور کنند و ایشان نمیخواست حرمت کعبه شکسته شود؛ لذا روز نهم ذیالحجه از مکه خارج شدند و روز اول یا دوم محرم وارد کربلا شدند.
همۀ ما امشب تصمیم بگیرم رفت و آمدمان برای خدا و برای محبّت حسین بن علی باشد. یاد کنید محبّت حسین بن علی علیهالسلام را تا در لحظۀ جان دادن، همانطور که خود وعده دادهاند، بالای سرمان باشند.
السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلت بفنائک