سخنرانی شب اول محرم ۱۳۹۵
امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود: آیا به دور هم مىنشینید و از ما یاد مىکنید؟ گفت: آرى، فدایت شوم. فرمود: «به راستى من این گونه مجلسها را دوست دارم. آرى، امر ما را زنده کنید. اى فضیل! خدا رحمت کند کسى را که امر ما را زنده مىکند. اى فضیل! هر کس ما را یاد کند یا نزد او یادى از ما بشود و به اندازه بال مگسى اشک از دیدهاش روان گردد، خداوند گناهان او را، هر چند از کفهاى دریا بیشتر باشد، مىآمرزد.
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۵
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب اول محرم | یکشنبه ۱۳۹۵/۰۷/۱۱ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
در سالهای قبل از انقلاب عدهای از کجاندیشان و منحرفان در مقام تخریب و تحریف مبانی اسلام و فضائل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و کمرنگ جلوه دادن قضیهی حضرت ابا عبداﷲ الحسین علیه السلام برآمدند. موضوع به محضر استاد مرحوم حضرت آیت اﷲ العظمی نجابت رضوان اﷲ تعالی علیه مطرح شد. ایشان با استفاده از قرآن شریف و سنّت رسول اﷲ صلّی اﷲ علیه و آله با دلایل متقن و مستدل، وجوب بهشت برای باکی حضرت ابا عبدالله علیه السلام را در چند جلسه بیان فرمودند و جمعی بیانات ایشان را نوشتند که حاصل آن در کتابی تحت عنوان «کلمه طیبه» جمعآوری شد.
از این پس در هر شب بعضی از روایات این کتاب را با توضیحات حضرت آیت اﷲ العظمی نجابت بیان میکنیم، امّا قبل از بیان روایات، بیان مقدمهای لازم است.
احکام پنجگانه که از طرف پروردگار عالم وضع گردیده؛ یعنی واجبات، محرمات، مکروهات، مستحبات و مباهات، از قرآن و سنّت استنباط میشود.
قرآن کریم، شامل آیات محکمات و متشابهات است. همچنین بعضی آیات آن، عام و بعضی مطلق هستند. در قرآن، همهی احکام بیان نشده است؛به عنوان مثال دستور به نماز داده شده، امّا درباره تعداد رکعات و دفعات آن چیزی در ظاهر آن نیست و تفصیل مسأله در سنّت پیامبر و روایات اهل بیت آمده است؛ لذا میگوییم: خدای تعالی، پیامبر را مبیّن قرآن قرار داد.
بیانات پیامبر در باب احکام نیز برخی بصورت کلی است. رسول خدا صلّی اﷲ علیه و آله فرمود: آنچه شما را به بهشت نزدیک میکند و از جهنّم دور میسازد، برایتان بیان کردم؛ یعنی پیامبر اکرم همهی احکام را به صورت کلی بیان فرمود، امّا بیان جزئیات آن، در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام توسط این دو امام بزرگوار و ائمهی بعد صورت گرفت؛ چراکه در آن زمان آزادی بیشتری وجود داشت و به دلایل مختلف، محدودیتها و اذیت و آزار خلفا به نسبت سایر ائمه کمتر بود.
فقها در سالها و قرون بعد، مجموعهی احکامی را که حضرات معصومین علیهم السلام بیان فرمودند، با کمک قواعد فقهی و اصولی مورد بررسی قرار داده، احکام شرع را از آنها استنباط کردند و در قالب رسالههای عملیه به مقلدان خود ارائه دادند.
این را هم باید توجه داشت که روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام، در یک تقسیمبندی بر دو نوع است ؛خبر واحد و خبر متواتر. خبر واحد یعنی درباره موضوعی، یک یا دو یا سه روایت از امام معصوم صادر شده باشد. در مقابل اگر در یک موضوع خاص، روایات بسیاری با مضامین یکسان وارد شده باشد، آن روایات را خبر متواتر مینامند.
عمل به خبر واحد تابع شرایط خاصی است؛ از جمله این که راویان آن باید همه امامی و موثق باشند. روایات، طبق راویان آن به چند دسته تقسیم میشوند؛ از جمله صحیحه، موثقه، مرسله ، مرفوعه، ضعیف. راویان خبر واحد باید همگی ثقه و امامی باشند، البته برخی معتقدند وجود روات، ثقه و غیر امامی، ضرری به خبر واحد وارد نمیکند و میتوان به آن عمل کرد. اگر خبر واحد از جهت سند ضعیف باشد، ممکن است به خاطر وجود برخی قرائن بدان عمل نمود.
همان طور که گفته شد خبر متواتر یعنی در یک موضوع، روایات بسیاری با مضامین یکسان از معصومین صادر شده باشد، به نحوی که در صدور آن از معصوم شکی باقی نماند.
«تواتر» خود بر دو نوع است؛ تواتر لفظی و تواتر معنوی. تواتر لفظی یعنی عبارت و الفاظ در روایات مختلف به صورت یکسان بیان شود، امّا در تواتر معنوی، نیازی به تکرار عین عبارت نیست، بلکه معنا یکسان و عبارات مختلف است. وقتی مجموع روایتها از ده عدد تجاوز کند، آن را متواتر میخوانند.
در خبر متواتر بررسی سند لزومی ندارد. وقتی درباره موضوعی سی یا چهل روایت وجود دارد، دیگر بررسی سند لازم نیست؛ چراکه از ا این تواتر، قطع به صدور روایت از امام معصوم حاصل میشود؛ به شرط آن که احتمال کذب یا تبانی راویان وجود نداشته باشد.
یکی از موضوعاتی که درباره آن خبر متواتر از حضرات معصومین علیهم السلام نقل شده، گریه بر امام حسین علیه السلام است. نه تنها روایت، بلکه در دعاهای نقل شده از ایشان نیز میتوان این مسأله را فهمید.
حضرت آیت اﷲ العظمی نجابت در «کلمه طیبه» سی و هفت روایت و شیخ عباس قمی در منتهی الآمال چهل روایت درباره گریه بر امام حسین علیه السلام نقل کردهاند. روایات از نظر سند، صحیحه، موثقه و برخی هم ضعیف هستند، امّا همهی این روایات یک مضمون را دنبال میکننند و آن این که هر کس بر امام حسین علیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را میبخشد.
روایت اول
از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
«مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»[1]
«هر کس نام ما نزد او برده شود و چشمش گریان شود، ولو به قدر بال مگس، خداوند گناهان او را مىآمرزد، حتی اگر به اندازه کف دریاها باشد.»
عبارت «مَن» یعنی «هر کس» اعم از مؤمن و غیر مؤمن است. در روایت اشارهای به ذکر مصیبت نشده است، ولی ا ز قرینهی جاری شدن اشک، معلوم میشود مجلس ذکر مصیبت و دل شکستگی منظور است. بعد هم فرمود : «غفر اﷲ ذنوبه» یعنی خداوند همهی گناهانش را می بخشد، بدون هیچ قیدی.
حضرت آیت اﷲ العظمی نجابت در توضیح این روایت میفرماید:
در این حدیث شریف هیچ شرط و قیدی برای شخص باکی از جهت اسلام یا ایمان یا عصمت از گناه بیان نشده، خواه گریه کننده عالم باشد، خواه جاهل، مطیع باشد یا عاصی، بلکه از جمله «غَفَرَ اﷲ ذنوبه و لو کانت مثل زبد البحر» معلوم میشود که معصوم علیه السلام اکتفا ننموده به کلمهی «مَن» و «ذنوبه» بلکه اطلاق را تصریح فرموده نسبت به گناه. فرمودند هر چند گناهش مثل کف دریا باشد.
در حال حاضر فقط درباره روایات و توضیح آنها صحبت میکنیم و فعلاً در مقام بیان اشکالات نیستیم. البته هر کس اشکالی در ذهن دارد، به صورت مکتوب ارائه کند تا در شبهای بعد پاسخ داده شود.
روایت فوق از نظر سند، صحیح است و روایات زیادی پشت سر آن است. از این روایت فهمیده میشود هر کس به خاطر مصائب هر یک از ائمه علیهم السلام دلشکسته شود و گریه کند، خداوند همهی گناهانش را میآمرزد.
علت این امر آن است که منشأ گریه بر مصائب اهل بیت، علی الخصوص حضرت ابا عبد اﷲ الحسین علیه السلام محبّت به ساحت ایشان است. خدای تعالی در سوره روم میفرماید:
)فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها([2]
«روى خود را به سوى آیین حنیف پروردگار کن! این سرشتی است که خداوند مردم را بر آن آفریده است.»
«فطرت» یعنی توحید پروردگار. خداوند در وجود هر کسی توحید خود را قرار داده است. همچنین به همراه این فطرت، رابطهای میان خود و مخلوقش قرار داده که «دوستی و محبّت» نام دارد. اگر این دوستی زیاد شود، به مرحله «عشق» میرسد، ولی اگر بدان بیتوجهی شود، رنگ میبازد و حتی از بین میرود. گاهی نیز افراد دچار اشتباه شده، عشق و محبّت خود را به غیر خدا میزنند و عاشق مال، جاه یا جمال میشوند.
به هر حال، خدای تعالی اصل و مایهی محبّت خود را در باطن هر انسانی قرار داده است.
روایت دوم
این روایت از جهت سند، صحیحه است یعنی همهی راویان آن ثقه و امامی هستند. اگر این روایت، خبر واحد بود، مورد توجه قرار میگرفت و به آن عمل میشد، روشن است که متواتر بودن آن، بر اهمیت و جایگاهش میافزاید.
از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
أنَّهُ قَالَ لِلْفُضَیْلِ تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ «اِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ ثُمَّ ذَکَرَ مِثْلَهُ »[3]
امام صادق علیه السلام به فضیل بن یسار فرمود: آیا به دور هم مىنشینید و از ما یاد مىکنید؟ گفت: آرى، فدایت شوم. فرمود: «به راستى من این گونه مجلسها را دوست دارم. آرى، امر ما را زنده کنید. اى فضیل! خدا رحمت کند کسى را که امر ما را زنده مىکند. اى فضیل! هر کس ما را یاد کند یا نزد او یادى از ما بشود و به اندازه بال مگسى اشک از دیدهاش روان گردد، خداوند گناهان او را، هر چند از کفهاى دریا بیشتر باشد، مىآمرزد.
منظور از «أمرنا» اول از همه این است که ایشان امامند؛ یعنی وصی پیامبر و «واجب الاطاعه» هستند. معنای واجب الاطاعه این است که واسطهی بین ما و خدای تعالی هستند؛ نه این که خداوند همراه ما نیست؛ او از رگ گردن به ما نزدیکتر است، ولی عین معیت خود را به پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام هم عنایت کرده است؛یعنی ایشان از جهت روحی به ما نزدیک و همراه ما هستند.
به عبارت دیگر همان طور که خدای تعالی «عالم» است ایشان هم عالمند، ولی علم آنها از خدای تعالی است. این ارتباط روحی میان ایشان و خداوند است. از جهت قلبی و روحی از خداوند جدا نیستند.
هر کس صاحب علم، قدرت، سخاوت و دیگر صفات خوب باشد، همهی این صفات را از خدا دارد. خداوند، قادر مطلق است و قدرت مخلوقات، ذرهای از قدرت اوست، امّا جدا از قدرت او نیست؛ یعنی این طور نیست که خداوند مقداری از قدرت خود را جدا کرده و به این و آن داده باشد. این نوعی ارتباط بین خالق و مخلوق است. حد عالی و نهایت این ارتباط را پیامبر و امام معصوم دارند.
بنابراین منظور از «أمرنا» دو چیز است: اولاً: وجوب اطاعت ایشان به عنوان امام و ثانیاً: ظهور اسما و صفات خداوند در این بزرگواران.
امام صادق علیه السلام در ادامه روایت، از خدا برای کسانی که امر ایشان را احیا کنند، طلب رحمت میکند؛ «فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا».
احیای امر یعنی بیان و توضیح جایگاه ایشان و توجه دادن افکار و قلوب مردم به آنچه گفته شد. «احیاء» یعنی زنده کردن این مسأله در قلبها، نفوس و روح مردم تا در روح آنان قرار بگیرد و مطلب برایشان روشن شود، به نحوی که شک و شبهات از آنان رفع شود.
شرح دعای عرفه
یَا مَنْ تَجَلَّى بِکَمَالِ بَهَائِهِ
«ای خدایی که با نهایت بزرگواری تجلی یافتی»
بهاء یعنی بزرگواری، نور و عظمت.
همهی ما نور خورشید و ماه را میبینیم. این نور، اثر تجلی خورشید و ماه است. برخی با کلام یا قلم خود متجلی میشوند؛ این تجلی آنهاست. برخی با اخلاق و صفاتشان ظهور مییابند؛ این نیز نوعی تجلی است.
خدایی که همهی مخلوقات را آفریده، به چشم اهل معرفت وجود خود را در تمام موجودات متجلی ساخته، همهی مخلوقات مظاهر صفات عالی اویند.
«اهل معرفت» یعنی کسی که مقدماتی را گذرانده است. منظور از مقدمات، انجام واجبات و ترک محرمات و به اندازه توان، رعایت مستحبات و مکروهات مؤکده است. بعد از آن به تدریج و با کمک خدای تعالی خود را مهذب میکند؛ یعنی خلقیات بد و صفات ناپسندش تبدیل به خلقیات و صفات خوب میشود؛ یعنی بخلش کنار رفته، سخاوت جای آن را میگیرد؛ ترس از بین میرود و شجاعت به جای آن میآید؛ نادانی و نافهمیاش درباره خدای تعالی رو به علم میگذارد و چیزهایی را از خدای تعالی ملتفت میشود؛ ریا در اعمال را کنار گذاشته، در مسیر اخلاص قرار میگیرد. تکبرش تبدیل به تواضع میگردد.
چنین کسی پس از سالها زحمت، به تدریج خداوند موفقش میکند بفهمد خودش و دیگران کارهای نیستند و همه کاره فقط خداست؛ قدرت، نطق، بینایی، علم و …همه از خداست.
اگر این فهم زیاد شود و دائم در حال تکامل باشد، متوجه میشود هر کس هر صفت خوبی دارد، از خداست و آن که بیشتر از همه از صفات پروردگار بهره برده و دیگران از او بهره میگیرند، وجود مقدس پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان علیهم السلام است.
کسی که اهل معرفت گشته، میفهمد پیامبر اکرم تجلی تمام اسما و صفات خدای تعالی است. البته صحبت از جسم نیست، بلکه منظور روح است که این جسم را حرکت میدهد؛ روحی که به توفیق و تربیت پروردگار با شخص حرف میزند.
پس « یَا مَنْ تَجَلَّى بِکَمَالِ بَهَائِه» یعنی پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام؛ از جمله امام حسین علیه السلام. در حقیقت تمام نور ایشان ظاهر است، امّا برا ی کسی که این معنا را ملتفت باشد. چنین کسی طوری خدای تعالی به او عنایت میکند که تمام مخلوقات را مظاهر صفات عالی خدای تعالی میداند و کمال آن را در پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام میبیند. البته به صورت طولی.
حرف زدن، غیر از فهم است و فهم، با شهود فرق دارد. آنچه گفته میشود صرف حرف نیست، بلکه از روی فهم است. از خدا میخواهیم این فهم را زیاد کند تا به شهود برسیم. این آرزوی ماست.
این مطالب در دعای رجبیه که حضرت آیت اﷲ العظمی نجابت آن را شرح دادهاند نیز آمده است.
[1] ـ وسائل الشیعه، ۱۴، 501، باب 66.
[2] ـ روم، 30.
[3] ـ وسائل الشیعه، 14، ص: 501