سخنرانی شب اول محرم ۱۳۹۲
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۲
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب اول محرم | دوشنبه ۱۳۹۲/۰۸/۱۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شیخ جعفر شوشترى در مقدمه کتاب «خصائص الحسینیه» پس از آن که از گذشته و به خصوص دوران جوانى خود تأسف مىخورد که به نحو کامل در بندگى پروردگار و تحصیل معرفت خداى تعالى کوشش نکرده است، مىنویسد :
به نفس خود خطاب کردم: تو گذشتهها را گذراندى و سرمایهاى براى آیندهى عمرت در عالم برزخ و قیامت ذخیره نکردهاى و مهم، جوانىات بود که آن هم گذشت. این مقدار مختصر عمرت را چگونه مىخواهى بگذرانى؟ نگاه به درون خود کردم، ببینم آیا ایمانى دارم که مرا مخلّد در آتش جهنّم نکند، دیدم ندارم؛ پس چه کنم؟
ایمان دو مرحله دارد؛ مرتبهى پایین آن، به تعبیر امام صادق علیه السلام این است که وقتى مؤمن کار خوبى انجام مىدهد، خرسند مىشود و چون کار بدى مىکند، غمگین مىشود. مرتبهى بالاى آن این است که پیوسته از خوف خدا گریان و ترسان، و به رحمت او امیدوار است و چون یاد خدا مىکند، قلبش آرام مىشود.
گفتم: من از امّت مرحومه هستم؛ از شیعیان على ولى الله؛ از دوستان اهل بیت، مگر نه این است که اگر کسى دوستى على را داشته باشد، مخلّد در آتش نخواهد شد و آتش او را نمىگیرد؟ من هم اظهار دوستى على و اولاد او را دارم و ادعا دارم از امّت مرحومه هستم، امّا از طرفى نگاه کردم، دیدم که علامت دوستى، تبعیت است؛
(قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ)[1]
«بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروى کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد که او آمرزنده و مهربان است.»
اگر على را دوست دارم باید از او و ائمه اطهار تبعیت کنم، ولى آن چنان تبعیتى در خود ندیدم. چه کنم که همراه این ادعا، عمل یا واقعیتى نیست.
برگشتم و دوباره نگاه کردم، دیدم از میان مؤمنینى که اظهار ایمان مىکنند و مىگویند: ما مخلّد در آتش نیستیم، اگر اثرى از آثار ائمه اطهار به خصوص حسین بن على در آنها باشد، اهل نجات خواهند بود و مخلّد نمىشوند. نگاه کردم، دیدم از حسین بن على علیهماالسلام نقل شده که فرمود: «انا قتیل العبره…» من کشتهى اشکم. نزد هیچ مؤمنى یاد من نشود مگر آن که چشمش گریان شود. پس کمى به خود مطمئن شدم که ایمان دارم، زیرا وقتى مصیبت حسین بن على را مىشنوم، اشکم جارى مىشود، یا لااقل همّ و غمّ مرا مىگیرد و همچنین دیدم در این جهت هم تابع ائمه اطهار هستم؛ همهى امامان وقتى محرم فرا مىرسید، غم و اندوه قلبشان را فرامىگرفت و این اندوه اضافه مىشد تا روز عاشورا. امام رضا علیه السلام در این ایام پردهاى مىزدند میان مردها و زنها، اگر مرثیه سرایى مىآمد، مىفرمودند مرثیهاى بخواند. اگر هم کسى نبود خود ایشان مصائب حسین بن على را یاد مىکردند و گریان مىشدند. در روز اول محرّم مصائب جدّ شریف خود را براى ریّان بن شبیب خواند و فرمود : اى ریّان! هرگاه خواستى بر چیزى گریه کنى، بر حسین علیه السلام گریه کن که او را ذبح کردند همچنان که گوسفند را ذبح مىکنند. سایر ائمه اطهار هم همچنین، على الخصوص امام زمان عجّل اللهتعالى فرجه که فرمود: همه عمر به مصیبت تو مىگریم و اگر اشک چشمم تمام شود برایت خون مىبارم.
دیدم روایتى رسیده که شیعیان ما از مابقى گل ما خلق شدند و با نور ولایت ما و با محبّت ما گره خوردهاند. مصیبتى که بر ما وارد مىشود مثل این است که بر آنها وارد شده است. وقتى نگاه کردم، دیدم در ایام محرم من هم همین حال را دارم پس از کسانى نیستم که در آتش جهنّم مخلد باشم. امّا شاید یک وضعى پیش آید که آتش مرا بگیرد. ممکن است این چیزها مانع خلود من شود، امّا امکان دارد که وارد آتش بشوم؛ پس باید کارى بکنم و در پى وسیلهاى باشم که وارد آتش نشوم.
دیدم روایتى را که مىفرماید: زوّار حسین علیه السلام چون قصد عزیمت دارند، ملائکه الهى به آنان مىگویند: «خداى تعالى به تو سلام مىرساند و مىفرماید: اعمال خود را از سر بگیر که خدا گناهان تو را بخشید». دیدم کسى که سلام پروردگار به او برسد، آتش او را نمىگیرد، و من از زائرین حسین بن على علیهماالسلام هستم.
امّا باز دیدم بعضى از اعمال و کارها باعث حبط و نابودى اعمال خوب مىشود و آثار آنها را از بین مىبرد، شاید من زیارت و گریه کرده باشم و همّ و غمّ داشته باشم، امّا چیزهایى از من سرزده باشد که آن آثار را از بین برده باشد. پس به این روایت برخورد کردم که روزى رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله، امام حسین علیه السلام را در دامن گرفته بودند و لب و دهان آقازاده را مىبوسیدند و به روى او خنده و تبسم مىکردند. عایشه گفت: چرا این قدر نسبت به این فرزند محبّت دارید؟ فرمود: عایشه! این فرزند مرا مىکشند. هر کس زیارت کند او را، براى او نوشته مىشود یک حج از حجهاى من. عایشه با تعجب پرسید: یک حج از حجهاى شما! فرمود: بلکه دو حج. پرسید: دو حج! رسول خدا همین طور اضافه کردند تا نود و نه حج.
با خود گفتم من به سبب زیارت حسین بن على، لااقل یک حج از حجهاى پیغمبر را دارم. کسى که یک حج از حج پیغمبر را داشته باشد، وارد آتش نمىشود و آتش او را نمىگیرد و اعمالش حبط نمىشود. پس امید دیگرى در من پیدا شد.
امّا باز گفتم شاید بر عهدهى من مظالمى باشد؛ ظلمى کرده باشم؛ مال کسى را در دست داشته و باز نگردانده باشم. در قیامت شخصى را مىآورند، در حالى که اعمال بسیار خوبى دارد، ولى طلبکارانى هم دارد. از حسنات و اعمال خوبش بر مىدارند و به طلبکار مىدهند تا راضى شود. بعد از این که چیزى از خوبىها باقى نماند از گناهان طلبکار بر مىدارند و به بدهکار مىدهند. باز حالت ناامیدى در من پیدا شد. بعد این روایت را دیدم که کسى که براى حسین بن على گریه مىکند و اشک مىریزد؛ به زیارت امام حسین مىرود و در عزاى او شرکت مىکند یا خود را به گریه مىزند یا افرادى را به گریه وامىدارد، آن قدر خداوند ثوابش مىدهد که حد ندارد. به این رسیدم که اگر مظالمى بر عهده من باشد و حسنات مرا از من بگیرند، گریه من بر امام حسین علیه السلام و زیارت ایشان، به حدى است که تمام شدنى نیست. این موجب امید دوبارهى من شد، مخصوصآ که تأثر من نسبت به امام حسین علیه السلام بیشتر از سایر ائمه اطهار است.
همهى ائمه اطهار کشتى نجات هستند، ولى حسین بن على کشتى نجاتى است که هر کس در آن قرار گیرد، از تمام هول و وحشتها در امان مىماند. همهى ائمه اطهار «مصباح الهدى» هستند، ولى حسین بن على چراغ هدایتى است که دست رد بر سینهى هیچ کس نمىزند؛ از این روى چنان به رحمت واسعهى حسین بن على امیدوار شدم که هیچ غم و غصه و ناامیدى در من نماند.[2]
بىشک کسى که حسین علیه السلام را دارد و براى ایشان غم و اندوه دارد و روز به روز بر اندوهش اضافه مىشود مشمول رحمت ایشان مىشود. گمان نمىکنم که ما کمتر از فطرس ملک باشیم. از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: خداوند ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بر ملائکه عرضه داشت، همه پذیرفتند، جز ملکى به نام فطرس. خداوند پر و بال او را شکست. وقتى حسین بن على علیهما السلام متولد شد، خداوند جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته براى تهنیت پیامبر اکرم به جهت ولادت حضرت حسین فرستاد. جبرئیل از فطرس گذشت. فطرس به او گفت: کجا میروى؟ جواب داد: خدا مرا به سوى محمّد صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده تا تهنیت بگویم به او در مورد مولودى که برایش در این شب متولد شده است. فطرس گفت: مرا هم با خود ببر و از آن جناب بخواه برایم دعا کند.
جبرئیل گفت: سوار بالم شو! سوار بال او شد و خدمت حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رسید و ایشان را تهنیت گفت و عرض کرد یا رسول اللَّه بین من و فطرس برادرى است و از من درخواست کرده از شما بخواهم برایش دعا کنید تا بال و پرش برگردد.
پیامبر اکرم به فطرس فرمود: مىپذیرى؟ عرض کرد: آرى. پیامبر اکرم به او ولایت امیرالمومنین را عرضه داشت. او پذیرفت. فرمود: اینک پناه به گهواره ببر و خود را به گهواره حسین بمال و به آن تبرک جو.
فطرس به جانب گهواره حضرت حسین علیه السلام رفت. پیامبر نیز برایش دعا مىکرد. پیامبر اکرم فرمود: مىدیدم که بال و پرش مىروید و از آن خون جارى بود. بزرگ شد تا چسبید به بال دیگرش و عروج کرد با جبرئیل تا آسمان و به محل خود برگشت.[3]
رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله درباره امام حسین علیه السلام مىفرمود: او میوهى دل من و روشنى چشم من است.
صاحب کتاب نهایه الطلب و غایه السوول حنبلى، با اسناد به ابن عباس نقل کرده است که گفت: در محضر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بودم، در حالى که فرزندش، ابراهیم را بر ران راست و حسین را بر ران چپ جاى داده بود. گاهى این و گاهى آن را مىبوسید. ناگهان جبرئیل نازل شد و پیامى از جانب پروردگار به آن حضرت ابلاغ نمود و بازگشت. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: این جبرئیل بود که به من خبر داد که خدا تو را سلام مىرساند و مىفرماید: این دو تن را در کنار یک دیگر براى تو باقى نخواهم گذاشت، باید یکى را فداى دیگرى نمایى. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به چهره ابراهیم نگاه کرد و گریه کرد و به صورت حسین نیز نگاه کرد و گریان شد! سپس فرمود: با مرگ ابراهیم جز من کسى محزون نمىشود، امّا مادر حسین، فاطمه و پدرش على، پسر عموى من است که گوشت و خون او، گوشت و خون من است؛ اگر حسینم از دنیا برود، من، پدر و مادرش محزون خواهیم شد، از این رو راضى هستم ابراهیم را فداى حسین نمایم! آنگاه به جبرئیل خطاب نمود و فرمود: ابراهیم را فداى حسین نمودم! ابن عباس گوید: بعد از سه روز ابراهیم از دنیا رفت، از آن پس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هر زمان حسین را مىدید، او را در آغوش مىکشید و رویش را بوسه مىزد و دندانهایش را مىمکید و مىفرمود: فداى تو گردم که فرزندم ابراهیم را فدایت نمودم.[4]
روزى رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله بر منبر بودند که حسین علیه السلام وارد مسجد شد و به سمت پیامبر دوید. در راه پایش گیر کرد و بر زمین افتاد، پیامبر سراسیمه پایین آمدند و فرزند گرامى خود را در آغوش گرفتند و فرمودند: نمىدانید از افتادن حسین علیه السلام تا چه حد ناراحت شدم.
رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله تمام خصوصیات عاشورا را مىدید و مصیبتها را مىدید، به همین دلیل وقتى به خانهى فاطمه زهرا سلام الله علیها مىآمد و چشمان مبارکش به على و فاطمه و فرزندان ایشان صلوات الله علیهم اجمعین مىافتاد، بسیار مىگریست. وقتى علّت گریهى ایشان را مىپرسیدند مىفرمود: از آنچه بر شمامىرود گریه مىکنم؛ بر مصیبتهایى که امّت من، بعد از من بر دخترم و برادرم و فرزندانم مىآورند و گاه یاد مىکردند از مصیبتهاى ابا عبدالله الحسین علیه السلام.
[1] ـ آل عمران، 31.
[2] ـ خصائص الحسینیه، به طور خلاصه.
[3] ـ بحارالأنوار، 26، 341.
[4] ـ کشف الیقین فی فضائل أمیرالمومنین، 321.