سخنرانی شب اول محرم ۱۳۹۱
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۱
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب اول محرم | پنجشنبه ۱۳۹۱/۰۸/۲۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
ثواب گریه بر امام حسین علیه السلام
مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در منتهى الآمال نزدیک به چهل روایت درباره گریه بر امام حسین علیه السلام آورده است. آیت الله العظمى نجابت رحمت الله علیه در سال 1353 به خاطر شیوع بعضى شبهات و انکار گریه بر امام حسین علیه السلام ـ مانند این که آن حضرت با شهادت، به درجات عالى کمال رسید و گریهى بر او بىمعنا است و باید بساط شادى و طرب، به خاطر این فیض عظیم برپا کرد ـ به جمعآورى روایاتى درباره فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام همّت گماشت و آنها را به همراه مباحث علمى و اجتهادى مستدلّ، در کتاب کلمه طیبه ارائه کرد و به شبهاتى که گاه از سوى بعضى روحانیون در اینباره وارد مىشد، پاسخ داد.
جناب ابن قولویه نیز در کامل الزیارات، روایات صحیح و مستندى درباره گریه بر امام حسین علیه السلام آورده است. این کتاب به حدّى معتبر است که مرحوم آیت الله العظمى خویى تا مدّتها در مباحث فقهى، وقتى از راویان کامل الزیارات روایتى نقل مىشد، آن را قبول مىکرد و معتبر مىدانست.
ذکر چند روایت از کتاب کلمه طیبه
امام صادق علیه السلام فرمود :
«مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ» (محاسن، 1، 63)
«هر کس نام ما نزد او برده شود و چشمش گریان شود، ولو به قدر بال مگس، خداوند گناهان او را مىآمرزد، ولو به اندازه کف دریاها باشد.»
از آنجا که سخن از گریه به میان آمده است، معلوم مىشود که منظور از یاد، مجالس روضه و ذکر مصائب حضرات معصومین است، وگرنه صرف ذکر فضائل ایشان موجب گریه و اندوه نخواهد شد.
فضیل بن یسار گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: آیا به دور هم مىنشینید و از ما یاد مىکنید؟ گفتم آرى، فدایت شوم. فرمود :
«اِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ اُحِبُّهَا فَأحْیُوا أمْرَنَا یَا فُضَیْلُ فَرَحِمَ اللهُ مَنْ أحْیَا أمْرَنَا یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنَا أوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ» (بحار الأنوار، جلد 44، روایت 282)
«به راستى من این گونه مجلسها را دوست دارم. آرى، امر ما را زنده کنید. اى فضیل! خدا رحمت کند کسى را که امر ما را زنده مىکند. اى فضیل! هر کس ما را یاد کند، یا نزد او یادى از ما بشود و به اندازه بال مگسى اشک از دیدهاش روان گردد، خداوند گناهان او را، هر چند از کفهاى دریا بیشتر باشد، مىآمرزد.
«امرنا» (امر ما)، هم شامل اعتقادات و مخصوصآ ولایت ائمه اطهار علیهم السلام مىشود و هم شامل احکام دین.
در روایت دیگرى رسول خدا صلّى الله علیه و آله به فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود :
«کُلُّ مَن بَکى عَلى مُصابِ الحُسَین أخَذْنَا بِیَدِه وَ أدْخَلْناهُ الجَنَّه» (بحار الأنوار، جلد 44، روایت 293)
«هر کس بر مصائب حسین علیه السلام گریه کند، روز قیامت دستش را مىگیریم و به بهشت داخلش مىکنیم.»
امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند :
«اِنَّ البَاکی لِلْحُسَینِ علیه السلام یَفْرَحُ عِنْدَ المَوت فَرحَهً تَبْقى فِی قَلْبِه اِلى یَوْمِ القِیامَه فَاِنَّهُ یَخْرجُ مِن قَبْرِهِ وَ السُّرور عَلى وَجْهِه وَ المَلائکَه تَتَلَقّاهُ بِالبِشارَهِ بِمَا اَعَدَّ اللهُ لَه»
«گریه کننده بر حسین علیه السلام در هنگام مرگ فرحى احساس مىکند که تا روز قیامت برایش باقى مىماند. همانا او از قبر خارج مىشود در حالى که آثار شادى در صورتش نمایان است و ملائکه با بشارت او را ملاقات مىکنند، به خاطر آنچه خداوند برایش آماده کرده است.»
امام رضا علیه السلام فرمود :
«فَعَلى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ (امالى، 128)
«گریه کنندگان، براى مثل حسین علیه السلام گریه کنند که گریهى بر او گناهان بزرگ را مىریزد.»
ابو هارون مکفوف در ضمن روایتى طولانى از امام صادق علیه السلام چنین نقل مىکند :
«مَنْ ذُکِرَ الْحُسَیْنُ علیه السلام عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِنَ الدُّمُوعِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ الْجَنَّهِ» (کامل الزیارات، 100)
«کسى که یادى از حسین علیه السلام نزدش بشود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشک خارج شود، اجر او بر خدا است و حق تعالى به کمتر از بهشت براى او راضى نیست.»
علّامه مجلسى در جلد 44 بحار الأنوار، باب 34، 38 روایت درباره گریه بر مصیبت امام حسین علیه السلام و مصائب سایر ائمه اطهار علیهم السلام نقل مىکند. در آنجا این حکایت نقل شده است :
در بعضى از کتابهاى علماى شیعه، از سیّد على حسینى حکایت شده که گفت: من با گروهى از مومنین در جوار حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام مجاور بودم. وقتى روز عاشورا فرا رسید یکى از یاران ما کتاب مقتل امام حسین علیه السلام را مىخواند تا رسید به این روایت که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام مىفرماید: کسى که چشمانش در مصیبت امام حسین علیه السلام اشک بریزد، ولو به اندازه بال یک مگس باشد، خدا گناهان او را مىآمرزد، ولو به قدر کف دریا باشند.
در آن مجلس شخصى بود که داراى جهل مرکّب (جهل مرکّب آن است که انسان نمىداند که نمىداند. این جهل را بدین جهت جهل مرکّب نامیدهاند که از دو جهل ترکیب شده: یکى این که نمىداند و دیگرى این که نمىداند که نمىداند) بود و ادّعاى علم مىکرد ولى علم و دانشى نداشت. وى گفت: این حدیث صحیح نیست و عقل به آن معتقد نمىشود. درباره این موضوع بین ما قیل و قالهایى شد تا این که از آن مجلس پراکنده شدیم، ولى آن شخص در تکذیب این حدیث اصرار داشت.
آن مرد در آن شب خوابید و در عالم خواب دید که گویا قیامت قیام کرده و مردم همه در یک زمین محشور شدهاند. میزانها نصب گردیده؛ صراط گسترده شده؛ محاسبات آمادهاند؛ نامههاى اعمال گشوده شده؛ دوزخ شعلهور گردیده و بهشت زینت شده است. او در این بین به شدّت عطشان و طالب آب بود ولى آب نبود. وقتى به طرف راست و چپ خود توجّهى نمود، با حوضى مواجه شد که فوق العاده طویل و عریض بود. مىگوید: من با خودم گفتم: این همان حوض کوثر است و داراى یک آبى است که از برف سردتر و از عسل شیرینتر است.
ناگاه دید، دو نفر مرد و یک زن نزد آن حوض هستند که نور آنان بر خلایق مىدرخشد! با این حال سیاه پوش و گریان و محزون بودند! راوى گوید: من گفتم: اینان کیانند؟ در جوابم گفته شد: این آقا محمّد مصطفى، این آقا، على مرتضى و این بانو، فاطمه زهرا سلام الله علیهم اجمعین هستند. گفتم: پس چرا لباس سیاه پوشیدهاند و گریان و محزون هستند؟ به من گفته شد: آیا امروز روز عاشورا نیست که روز قتل امام حسین علیه السلام است؟ ایشان بدین لحاظ محزونند.
من نزدیک حضرت زهراى اطهر رفتم و به او گفتم: اى دختر رسول خدا! من عطشانم. ناگاه دیدم آن حضرت با حالى خشمناک به من نگریست و فرمود: تو آن شخصى هستى که منکر ثواب و فضیلت گریه کردن در عزاى فرزندم حسین مىباشى؟ همان حسینى که جان قلب من و نور چشم من و سیّد و بزرگ شهیدان است، همان حسینى که به خاطر ظلم و دشمنى به قتل رسید! خدا آن افرادى را که در حق حسینم ستم کردند و او را شهید نمودند و مانع آب آشامیدن وى شدند، لعنت کند! راوى مىگوید: من در حالى از خواب بیدار شدم که دچار جزع و خوف شده بودم و فراوان استغفار مىکردم و از تکذیب آن حدیث پشیمان شدم. آن گاه نزد آن رفقایى آمدم که با آنان بودم و پس از اینکه خواب خود را نقل کردم توبه و انابه نمودم.
همهى ما تشنهى فهم اسرار عالم و بندگى خدا هستیم. هر کس در این عالم، این بندگى را آموخت و به حسین علیه السلام متّصل شد، دیگر عطشى نخواهد داشت و خود، تا حدّى حوض کوثر مىشود، هرچند همه ما محتاج عنایات آن بزرگواران هستیم.
علّت فضیلت گریه بر امام حسین علیه السلام
اگر کسى کودک یتیمى را ببیند که بىگناه در حال کتک خوردن است، سعى مىکند به هر شکل ممکن او را نجات دهد. هر کس گریه و مظلومیت آن کودک را ببیند، متأثر و غمگین مىشود، مگر آن که اثرى از انسانیت نداشته باشد. علّت آن این است که قلب، محل فطرت است. باطن قلب، همان روح و وجود آدمى است و خداوند آن را محل رحم و شفقت قرار داده است.
وقتى مصائب امام حسین علیه السلام گفته مىشود، هر کس با حواس جمع و حضور قلب، بدون وسوسه و خیال، آنها را بشنود؛ وقتى مظلومیت مولا را که با هفتاد و دو نفر، در آن شرایط سخت و تشنگى و گرسنگى، در مقابل حداقل سى هزار نفر دشمن ایستاد، در ذهن خود تصوّر کند، ناخودآگاه دلش مىشکند و اشکش جارى مىشود. این به خاطر وجود صفت رحم در قلب است و منشأ آن از پروردگار است.
علاوه بر این در وجود همهى افراد بشر ـ به جز کسانى که در اثر ظلم خوى درندگى گرفتهاند ـ مایهى محبّت و عشق نهاده شده است. مؤمنینى که در تمام عمر دم از امیرالمؤمنین و فرزندان ارجمند او مىزنند، وقتى سخنى از رسول خدا یا اهل بیت گرامى او علیهم السلام مىشنوند، به دیدهى احترام و اطاعت در آن مىنگرند. این اثر محبّت است و موجب حرکت آنها مىشود. ذکر حسین علیه السلام باعث فوران محبّت مىشود و انسان را در وجود خداى تعالى غرق مىکند. شکستگى دل در مصیبت امام حسین علیه السلام انسان را به دریاى رحمت خداوند متّصل و در آن غرق مىکند. در این صورت حتّى اگر کسى دهها و صدها سطل نجاست درونش باشد، به خاطر اتّصال به دریا، پاک مىشود و هرگز دریا اثرى از نجاسات او نمىگیرد و بد بو نمىشود.
امام حسین علیه السلام به خاطر آن که همه چیز خود را فداى خدا کرد، خدایى شد؛ لذا هر کس یاد او مىکند، به حسینى که خدایى شده، متّصل مىشود. در وجود هر مؤمنى، شعلهاى از محبّت امام حسین علیه السلام نهاده شده است؛ «اِنَّ فی قُلُوبِ مَنْ والاهُ حَرارهٌ مَکْنُونه»
همان طور که خداوند همراه همه است، حسین بن على علیهما السلام نیز همراه همه است. در واقع همهى معصومین این چنینند، امّا ویژگى منحصر به فرد حضرت ابا عبدالله این است که هر کس، حتّى اگر کافر و مشرک و گناهکار باشد ـ به شرط آن که فطرت خود را در اثر ظلم آلوده نکرده باشد ـ وقتى متوجّه ایشان مىشود و دلش مىشکند، گناهانش مىریزد و بخشیده مىشود. مگر نه این است که هر گنهکارى، به محض آن که توبه کند، بخشیده مىشود و هر مشرکى، با اظهار ایمان، اهل بهشت مىگردد، بدون آن که نیاز به جبران تکالیف فوت شده باشد؟ آیا بعید است که گریه بر امام حسین علیه السلام اثر توبه یا اثر ایمان آوردن داشته باشد؟ همان طور که «الاسلام یَجُبُّ ما سَبَقْ» (اظهار اسلام گذشته را جبران مىکند) گریه بر امام حسین علیه السلام نیز لغزشهاى گذشته را جبران مىکند.
زکریّا بن ابراهیم مىگوید: من مسیحى بودم ولى مسلمان شدم و به خانه خدا مشرّف شدم. در آنجا خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و سرگذشتم را تعریف کردم. امام به من فرمود: «چه چیزى در اسلام دیدى؟»
گفتم: این آیه قرآن را :
«ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ اْلإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُورآ نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا» (شورى، 52)
«اى رسول ما! تو آن نبودى که بدون وحى بفهمى کتاب قرآن و ایمان چیست، ولى ما آن را نورى قرار دادیم که از میان بندگانمان هر کس را بخواهیم با آن هدایت مىکنیم.»
امام فرمود: «خداوند تو را هدایت کرده است». آنگاه سه مرتبه فرمود: «بار پروردگارا او را هدایت فرما!» بعد فرمود: «هر سوالى دارى، بپرس».
گفتم: پدر و مادر و همهى خانوادهام مسیحى هستند. آیا از این به بعد با آنها زندگى کنم و در ظرفهاى آنها غذا بخورم؟ فرمود: گوشت خوک مىخوردند؟ گفتم: نه. فرمود : اشکالى ندارد. با آنها همغذا باش. در ضمن مراقب مادرت باش و به او نیکى کن. وقتى هم که از دنیا رفت، خودت عهدهدار امور او باش. به کسى هم نگو مرا دیدهاى تا انشاءالله در منی دوباره مرا ببینى.
در منى نیز امام را دیدم در حالى که مردم دورش را گرفته بودند و همانند کودکانى که از معلّمشان سوال مىکنند، هرکس چیزى از او مىپرسید.
پس از آن به کوفه برگشتم. از آن پس به مادرم خدمت و مهربانى کردم؛ غذا در دهانش مىگذاشتم و به نظافت لباسها و بدنش رسیدگى مىکردم. یک روز مادرم به من گفت : پسرم! تو که مسیحى بودى، با من چنین رفتارى نداشتى. از وقتى به مکّه رفتى و برگشتى، رفتارت عوض شده است. به مادرم گفتم: مردى از فرزندان پیامبر ما چنین دستورى به من داده است. مادرم گفت: آن مرد پیامبر است؟ گفتم: نه، ولى پسر پیامبر است. مادرم گفت: پسرم! این سفارشها، توصیهى پیامبران است. به مادرم گفتم: مادر جان! بعد از پیامبر ما پیامبر دیگرى نیست ولى این مرد پسر او است. مادرم گفت: پسرم! دین تو بهترین دین است. آن را به من نیز بیاموز.
دین اسلام را به مادرم عرضه کردم و او مسلمان شد. آن روز نماز را فرا گرفت و نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند؛ ولى همان شب حالش بد شد. به من گفت: پسرم! دوباره دینى را که پذیرفتم به من عرضه کن. من هم شهادتین را برایش بازگو کردم و او اقرار کرد و از دنیا رفت. صبح که شد مسلمانان بدنش را غسل دادند و خودم بر جنازهاش نماز خواندم و او را در قبرش گذاشتم.
ظاهرآ وقتى که خدمت امام صادق علیه السلام رسید و وضع مادر خود را بیان کرد، حضرت فرمود: او در بهشت است.