سوره مومنون آیه ۹۹ و ۱۰۰ | جلسه ۲۷
عدۀ خاصی از اولیاء اللّه نیز هستند که عالم برزخ را در همین دنیا گذراندهاند و بعد از مرگ عالم دیگری را میگذرانند تا روز قیامت.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مومنون آیه ۹۹ و ۱۰۰ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۱۲/۱۱ | جلسه ۲۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99)
تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرارسد، گوید: پروردگارا مرا بازگردانید!
لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (100)
شاید در آنچه کوتاهی کردهام کار نیکی انجام دهم! هرگز؛ این سخنی است که او میگوید و پشتسرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.
«حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ» تا هنگامی که مرگ سراغ یکی از آنها بیاید «قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ» گوید: پروردگارا مرا بازگردانید! (99)
«لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً» شاید کار نیکی انجام دهم «فیما تَرَکْتُ» در آنچه ترک کردهام. «کَلاَّ» هرگز چنین نیست! «إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها» این سخنی است که او میگوید «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ» و پشتسرشان برزخی است «إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» تا روزی که برانگیخته شوند. (100)
حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُون؛ زمانی که مرگ یکی از کفّار و مشرکان و دشمنان خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام فرارسید، میگوید: پروردگارا مرا برگردان!
«قال» در اصل باید «یقول» باشد، امّا چون امری حتمی است و قطعاً در آینده اتفاق میافتد بهصورتِ ماضی آمده. این کاربرد در ادبیات عرب متداول است.
نکته دیگر اینکه چون «ربّ» مفرد است طبق قاعده باید «ارجعون» هم بهصورتِ مفرد به کار میرفت و «ارجعنی» گفته میشد، امّا چرا جمع آمده؟
در اینجا میتوان گفت این شخصِ محتضر در ابتدا متوسل به خدا میشود و بعد به ملائکهای که برای قبض روحش آمدهاند، ازجمله حضرت عزرائیل، میگوید «ارجعونی» مرا بازگردانید!
به هر حال در وجود هر انسانی میل به خدای تعالی وجود دارد، لکن به آن اعتنا نمیکند، مگر اینکه در شدائد و سختیها گرفتار شود. بعد هم که از سختی نجات یافت، باز همان آش و همان کاسه.
این شخص هم وقتی مرگ خود را میبیند و میفهمد همهچیز تمام شد، دیگر نه خانه و زندگی و ریاست، نه زن و فرزند و رفیق، هیچکدام به کارش نمیآیند و هیچکس نیست، میفهمد تنهای تنهاست.
پشتسرش دنیاست که ناگهان به آخر آمد و راهش بسته شد و پیشرویش برزخ است که خود را برای آن آماده نکرده و آنچه لازم است پیش نفرستاده؛ لذا میگوید «رَبِّ ارْجِعُون».
لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْت؛ میگوید مرا بازگردانید تا کارهای خوبی که ترک کرده بودم انجام دهم؛ به دیگران احسان کنم؛ واجباتم را انجام دهم؛ توبه کنم و با خدایی که همیشه همراه من بود و همهچیز من بود، امّا نخواستم او را بشناسم، آشنا شوم.
کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها؛ جواب میآید «کلّا» هرگز چنین نخواهد شد! این حرفی است که از دهانش بیرون میآید، امّا ترتیباثر داده نمیشود.
گاهی انسان حرفی میزند و در پی آن شروع به کاری میکند؛ تصمیم میگیرد و عمل میکند، امّا گاهی حرف میزند و هیچ اعتنایی به آن نمیکند. اگر بگویی حرفی که زدی چه شد، میگوید: خواستم چیزی گفته باشم.
خدای تعالی میفرماید «إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها» یعنی حرفی زده، امّا هیچ اعتنایی به آن نمیشود و کسی به آن اهمیتی نمیدهد؛ چراکه اگر بازگردند، همان وضع سابق را دنبال میکنند؛ «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ»[1] اگر برگردند به آنچه از آن نهی شدهاند بازمیگردند.
معمولاً افرادی که عمر خود را به بطالت و تباهی گذراندهاند و کافر و گناهکار از دنیا رفتهاند، اگر به لطف پروردگار و بهخاطرِ معلق بودن اجلشان بازگشتهاند، دوباره به همان حال سابق برگشتهاند، البته استثنائاتی هم وجود داشته است؛ یعنی کسانی هم بودهاند که اندکی از عالم آخرت را نشانشان دادهاند و به لطف پروردگار بازگشته و افراد خوب و مؤمنی شدهاند.
وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون؛ پشتسر آنها برزخی است تا روزی که مبعوث شوند.
«وراء» یعنی پشتسر، امّا برزخ پیشرو و در مقابل است. علت این تعبیر آن است که برزخ هیچکس را رها نمیکند و همۀ افراد بشر مجبورند تا روز قیامت که برانگیخته میشوند، در آنجا باشند.
عدۀ خاصی از اولیاء اللّه نیز هستند که عالم برزخ را در همین دنیا گذراندهاند و بعد از مرگ عالم دیگری را میگذرانند تا روز قیامت.
عالم برزخ
قرآن کریم دربارۀ برزخ میفرماید:
﴿اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون﴾[2]
«خداوند جانها را هنگام مرگشان مىگیرد و نیز جان کسانى را که در خواب مردهاند. پس جانهایى را که حکم مرگ بر آنها حتمى شده، نگه مىدارد و [جانِ] دیگران را تا زمانِ معیّن بازمىفرستد. قطعاً در آن، نشانههایى است براى کسانیکه مىاندیشند.»
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها» خداوند پر و کامل میگیرد روح انسان را وقتی که مرگش میرسد. «وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها» و نیز هرکس را که در خواب نمرده (جانش را میگیرد). «فَیُمْسِکُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ» آن را که مرگ برایش محرز شده، نگه میدارد. «وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى» و بقیه را برمیگرداند «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» تا زمان معیّن. «إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون» در این کار نشانههایی است برای کسانی که میخواهند فکر کنند.
از این آیه میفهمیم که خواب برادر مرگ است. زیرا اولاً: کسی که میخوابد دیگر در عالم ماده نیست؛ لذا دیگر گوش نمیشنود؛ چشم نمیبیند؛ بو را حس نمیکند؛ مغز و اعضاء و جوارح از کار میافتند، مگر در حرکات غیرارادی. این دقیقاً شبیه مرگ است.
ثانیاً: در عالم خواب مردگان را میبیند و با آنها حرف میزند.
در حدیث نبوی است: «کما تنامون تموتون و کما تستیقظون تبعثون»[3] (همان طور که میخوابید، میمیرید و همان طور که بیدار میشوید، برانگیخته میشوید.)
این شخصی که قلبش میزند، نفس میکشد و زنده است، موقع خواب چه بر سرش میآید و کجا میرود؟ آیا او همین گوشت و پوست و رگ و استخوان است؟
معلوم میشود اصلِ ما این بدن نیست. این یک مرکب است که اگر خون در آن جریان نداشته باشد و مدتی بماند، میگندد. در واقع بدن مرکب نفس و روح است؛ لذا میگوییم انگشتِ من، قلبِ من، سرِ من.
این من کیست؛ کجاست؟ این را باید بشناسیم. کسی که حقیقت خود را بشناسد، دیگر من نمیگوید، بنده میشود؛ یعنی میفهمد خالقی دارد و باید او را عبادت کند.
پس عالمی که الآن در آن هستیم عالم ماده یا عالم حیوانیت است. در اینجا غذا میخوریم، ازدواج میکنیم، فرزند میآوریم و… مثل سایر حیوانات. این عالم سِفل و پایین است، امّا این عالم متعلق به ما نیست و باید از اینجا برویم.
آنها که از خدا خواستند و با کمک او این را فهمیدند، مرگ برایشان راحت است؛ چراکه میدانند جای دیگری دارند، لکن باید آنجا را آباد کنند. راه آباد کردن هم اطاعت از دستورات پروردگار است. خداوند حیوانات را مکلف نساخته، امّا برای ما، هم عقل گذاشته، هم انبیاء و ائمه را فرستاده تا راه راست را نشانمان دهند.
پس اگر بفهمی اینجا جای تو نیست، موقع مرگ با خوشحالی میروی و غموغصهای نداری، بلکه اول سرور و شادیات است.
این را هم باید گفت که مطابق نصوص صریح قرآن و روایات اهلبیت شکی نیست که معاد جسمانی وجود دارد و خداوند روزی این بدن را جمع میکند. این کار بر خدا آسان است، لکن آن بدن غیر از این بدن دنیایی است.
در قیامت و بهشت فضله و مدفوع نیست. بدن هیچ آلودگی و کثافتی ندارد که نیاز به حمام و مستراح پیدا کند. آنجا فقط پاکی و پاکیزگی است.
[1]. انعام، ۲۸.
[2]. زمر، ۴۲.
[3]. تفسیر صافی، ۴، ۱۸.