سوره مومنون آیه ۹۰ تا ۹۲ | جلسه ۲۳
خدایا بهحق محمّد و آل محمّد کمک کن آنچه را میگوییم ملتفت شویم و به گفتارمان عمل کنیم.
خودت به ما بفهمان و هر روز فهممان را بیشتر کن.
کمک کن بفهمیم جز تو کسی کارهای نیست. هرکس کاری میکند به قدرت و علم توست.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مومنون آیه ۹۰ تا ۹۲ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۹ | جلسه ۲۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ (90)
بلکه حق را برایشان آوردیم و آنان قطعاً دروغگویند.
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ (91)
خداوند هرگز فرزندی نگرفته و با او خدایی نبوده است. اگر جز این بود، هر خدایی مخلوقات خود را میبرد و بر هم برتری میجستند. منزه است خداوند از آنچه توصیف میکنند.
عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ فَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ (92)
دانای پنهان و پیداست. بسی برتر است از آنچه شرک میورزند.
«بَلْ أَتَیْناهُمْ» بلکه آوردیم برای آنان «بِالْحَقِّ» حق را «وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ» و آنان دروغ میگویند. (90)
«مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ» خداوند فرزندی اختیار نکرده «وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ» و با او هیچ خدایی نیست. «إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ» اگر جز این بود هر خدایی میبرد «بِما خَلَقَ» مخلوقات خود را «وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ» و بر هم برتری میجستند. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» منزه است خدا از آنچه توصیف میکنند. (91)
«عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ» دانای پنهان و پیداست. «فَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ» برتر از آن است که شریک او قرار میدهند. (92)
بنای مشرکان بر دروغگویی بود.
بَلْ أَتَیْناهُمْ بِالْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُون؛ آیات قبل دربارۀ گفتگوی خدای تعالی با مشرکان و کفّار بود. خداوند آنان را متوجه اصلشان کرد و سؤالاتی از آنان پرسید که اگر بنا بر صداقت بود، اقرار میکردند که جز خدا خالق و مدبر و مؤثری ندارند.
در اینجا میفرماید ما حق را بهوسیلۀ پیامبر به آنها رساندیم و آنها را بهسوی خود دعوت کردیم. پیامبر نیز مطلب را رساند و وحی ما را به آنها تذکر داد. آنان هم خوب فهمیدند، امّا بنایشان بر دروغگویی بود.
چرا دروغ درونشان جا گرفته، از آن دست برنمیدارند؟ چون فکر میکنند اگر دست از عقاید باطل خود بردارند، دیگر چیزی برایشان نمیماند. اینگونه شیطان حق و واقع را در نظرشان برعکس جلوه داده بود.
حقیقت این است که خدا همهکاره است، ولی آنها گمان میکردند خودشان یا جلودارانشان همهکارهاند. جلودارها هم میترساندندشان. بعضی هم آنقدر پایین رفته بودند که بتها را خالق و مدبر خود میدانستند.
از آن جهت خداوند آنان را دروغگو میخواند که خودشان میدانستند این عقیده باطل و خلاف است؛ زیرا دروغگو به کسی میگویند که حقیقت را میداند و عمدا خلاف آن میگوید و عمل میکند.
آنها میدانستند از این سنگ و چوبها کاری بر نمیآید، امّا چنان در عقاید باطل و خیالات خود غرق بودند که فکر میکردند اگر بگویند کاری از بتها ساخته نیست بدبخت میشوند؛ لذا باورشان شده بود که آب و نانشان به دست این بتها یا جلودارانشان است.
مثل کسی که قرار گذاشته نماز نخواند. میگوید نماز چه فایدهای دارد. فایدۀ نماز را در این میبیند که پولدار شود یا حاجتش برآورده شود. در حالی که نماز ربطی به پولدار شدن ندارد. این طور نیست که هرکه نماز خواند کاروبارش خوب شود.
نماز برای رسیدن به انسانیت است. آنکه نماز میخواند بهتدریج از تقلید در عقاید بیرون میآید؛ روی پای خود میایستد و خالقش را میشناسد.
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَد؛ خداوند هیچ فرزندی اختیار نکرده.
«اتخذ» بهمعنای گرفتن و اختیار کردن، بار معنایی زیباتر و دقیقتری نسبت به «داشتن» همراه دارد؛ یعنی اصلاً امکان ندارد فرزندی داشته باشد.
او جسم نیست و خصوصیات مادی ندارد که فرزند بزاید؛ پس حتی بهعنوانِ شرافت هم کسی را به فرزندی نگرفته است.
وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ؛
هرگز با او خدایی نبوده و نیست است. هیچ اله و معبودی که بتواند در کنار خدای یکتا کسی را به خود وابسته کند، هرگز نبوده است؛ نه اکنون و نه در گذشته.
إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ؛ اگر همراه پروردگار یکتا اله و خالق دیگری بود، باید مخلوقاتی میداشت. کجاست مخلوقات او؟
اللّه جلّجلاله مخلوقات خود را به این گستردگی و تنوع که در این عالم میبینیم، نشان داده است. اگر خالق دیگری هم هست باید مخلوقاتش را نشان دهد یا کسانی خبری از آن بیاورند. کو؛ کجاست آن خالق و مخلوقاتش؟
وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض؛ امکان ندارد دو نفر صاحب قدرت تاموتمام باشند؛ قطعاً یکی باید کاستی و ضعفی داشته باشد که در این صورت زیردست و تحت احاطۀ آن دیگری قرار میگیرد.
اصولاً خالق کسی است که هرچه اراده کند، انجام شود؛ پس اگر اراده کند دیگری نباشد، باید انجام شود؛ از این رو دیگر محلی برای عرضاندام خالق دیگری باقی نمیماند. اگر هم بگوییم هردو قدرت ناقص دارند، هیچکدام نمیتوانند خدا باشند.
همچنین اگر دو اله و خالق بود، میان مخلوقاتشان هم تنازع به وجود میآمد و مخلوقات هر یکی دیگری را کنار میزد و آن که قویتر بود چیره میشد.
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُون؛ خدای تعالی منزه است از این سخنان بیهوده و توصیفاتی که مشرکان برای او میشمارند.
خدای تعالی در سورۀ مریم میفرماید:
﴿وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً ۞ لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا ۞ تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا ۞ أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً ۞ وَ ما یَنْبَغی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً ۞ إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً﴾[1]
«کافران گفتند: خدای رحمان فرزندی اختیار کرده.بهراستی سخن ناپسندی گفتید. نزدیک است آسمانها از این سخن پاره شود و زمین بشکافد و کوهها فروریزد. از اینکه برای خدای رحمان قائل به فرزند شدند. سزاوارِ خداوند نیست که فرزندی برگزیند. هرچه در آسمانها و زمین است به بندگی نزد خدای رحمن میآیند.»
در سورۀ توحید نیز میخوانیم:
﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ۞ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾
«بگو او خداوند یکتاست. خدای بینیاز است. نزاییده و زاییده نشده و هیچکس همتای او نیست.»
«صمد» یعنی پر و سرشار؛ چیزی به آن اضافه نشده، مرکب نیست. او هرگز فرزندی نداشته، حتی بهصورتِ تشریفاتی هم چنین نفرموده. در هیچ کتاب آسمانی چنین چیزی نیامده است.
مسیحیان گفتند عیسی فرزند خداست و یهودیان نیز عُزَیر را پسر خدا خواندند. خداوند میفرماید چنین نیست و او هرگز این سخنان پوچ را قبول ندارد. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُون».
جایگاه پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام نزد خداوند
ما مسلمانان بههیچوجه قائل نیستیم که پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام همتراز خدا هستند. ایشان بندۀ خدایند و هرروز در نماز شهادت میدهیم: «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله».
همۀ انبیاء بندۀ خدا هستند و همه معترف بودند «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا»[2] (من بندۀ خدایم. او به من کتاب داده، مرا پیامبر کرده است).
وقتی رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله بنده خداست، قطعاً وصی ایشان، علی مرتضی علیهالسلام نیز بنده خداست. آن حضرت خود را بنده و غلام رسول اللّه صلّیاللّهعلیهوآله میدانست و معترف بود پیامبر هزار در علم به رویش گشوده که از هر در هزار در باز میشود.
همۀ بزرگواری حضرات معصومین علهیمالسلام در همین بندگی آنان بود. بنده یعنی کسی که خدا را خالق خود میداند و در اطاعت کامل اوست؛ لذا اطاعت و کوچکی و فقر ایشان در مقابل خدای تعالی از همه بیشتر بود.
هر ولی خدایی هرچه بزرگ و مقرّب باشد، از برکت پیامبر و اهلبیت است. چون ایشان را دوست داشته و اطاعت کرده، مورد عنایت خداوند قرار گرفته است.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رحمهاللّه مقابل ضریح امام رضا علیهالسلام روی پا میایستاد، زیارتنامه میخواند و مانند یک عبد ذلیل اشک میریخت و تواضع میکرد. در مقابل همۀ امامان همین طور بودند.
در مقابل استاد خود، آیتاللّه انصاری زمین میافتاد و پای ایشان را میبوسید. چنین کسی اگر مولا علی علیهالسلام را میدید چه میکرد؟
هرکس معرفتش به خدا و ائمۀ اطهار علیهمالسلام بیشتر باشد تواضعش هم بیشتر است. اگر کسی در مقابل ایشان ادعایی داشت، معلوم میشود هیچ ندارد و نمیفهمد.
هیچ مؤمنی در مقابل هیچیک از مخلوقات خدا خود را بالا نمیگیرد و خود را برتر از احدی نمیداند.
در روایت است که خداى تعالى به جناب موسى وحى فرمود: وقتى براى مناجات آمدى کسى را که تو بهتر از او هستى به همراه بیاور.
حضرت موسى به هرکس رسید، جرأت نکرد بگوید من بهتر از او هستم. مردم را رها کرد و در اصناف حیوانات جستجو کرد تا آنکه به سگ گر گرفتهاى رسید. با خود گفت این سگ را با خود مىبرم. آنگاه ریسمانى در گردن سگ کرد و با خود برد. وقتى در بین راه رسید طناب را از سگ باز کرد و رهایش نمود.
وقتى به مناجات پروردگار رسید پروردگار فرمود: اى موسى! چرا آنچه امر کردم نیاوردى؟
عرضه داشت: پروردگارا! آن را نیافتم.
خداى تعالى فرمود قسم به عزت و جلالم! اگر کسى را با خود مىآوردى، اسم تو را از دیوان پیامبرى محو مىکردم.[3]
کسی که میگوید من بهترم و خود را از بندگان خدا بالا میگیرد، کمکم میگوید من خدا هستم؛ همان کاری که خدا میکند من هم میکنم. خدا نان میدهد، زمین میدهد، من هم میدهم؛ همان طور که نمرود و فرعون میگفتند.
حضرت ابراهیم به نمرود گفت خدای من آن است که زنده میکند و میمیراند.
نمرود گفت من هم زنده میکنم و میمیرانم. سپس دستور داد یک زندانی اعدامی را آزاد کنند و یک بیگناه را بکشند.
حضرت ابراهیم گفت: خدای من آن است که خورشید را از مشرق بیرون میآورد، تو آن را از مغرب بیرون آور!
نمرود متحیر و مبهوت شد؛ «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ».
عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَه؛ خدای تعالی دانای پنهان و آشکار است.
هرچه پیامبران و امامان میدانند، علم خداست و خدا همه را میداند. علومی هم وجود دارد که ایشان نمیدانند و فقط در علم پروردگار است. ایشان محیط بر خدا نیستند.
هیچکس به غیب خدا پی نمیبرد، مگر به اذن او.
﴿عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً ۞ إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول﴾[4]
«او دانای غیب است و هیچکس را به اسرار غیبش آگاه نمیکند، مگر رسولانی را که برگزیده.»
﴿وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ﴾[5]
«کلیدهای غیب در دست اوست و جز او کسی آن را نمیداند.»
«غیب» مراتبی دارد، مرتبه پایین غیب مخلوقاتی است که از دیدِ انسان پنهان است؛ مثل جنها یا ملائکه یا میکروبها و مولکولهایی که با چشم معمولی دیده نمیشوند.
«شهاده» یعنی آنچه ظاهر و پیداست. خالقِ هرچه میبینیم و نمیبینیم، اوست. همه را تدبیر میکند و روزی میدهد. چگونه ممکن است از احوال آنها بیخبر باشد.
او این علم را به هرکه بخواهد، به اندازهای که ظرفیت داشته باشد، میدهد.
فَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ؛ چه کسی را میتوان شریک و همتای خدای تعالی قرار داد؟
پس چرا این خدا را نمیبینیم؟ اگر خوب نگاه کنیم، اینهمه مخلوقات دلیل وجود اویند.
مگر باید همهچیز را با چشم دید؟ به قول امام صادق علیهالسلام آدمی نمیتواند در خورشید که یکی از مخلوقات پروردگار است، نگاه کند، چگونه میتواند به او بنگرد؟
خورشید فقط یک نور ظاهر است، نه باطن. نور آن از کیلومترها دورتر بر ما میتابد و خداوند هزاران مثل این خورشید و هزاران برابر بزرگتر دارد. حتی درک این موضوع برای انسان سخت است، حال آیا میخواهد خدا را ببیند؟
خدای تعالی شریک ندارد؛ مراقب باشیم خود را شریک خدا ندانیم؛ نگوییم خودم کارهایم را انجام میدهم! همهچیز تو دست خداست؛ روحت، بدنت، سلولها و اعضاء و جوارحت، همه دست خداست. کدامیک از اعضای بدنت را خودت ساختهای؛ چشمت، گوشت، قلبت، ریهات، کدام را؟
وقتی مرگ میرسد، آیا کسی میتواند آن را از خود دور کند یا لحظهای به تأخیرش اندازد؟ اگر همه پزشکان دنیا با همۀ امکاناتشان جمع شوند، نمیتوانند جلو مرگ کسی را بگیرند. شاید مدتی او را با دستگاه زنده نگه دارند، ولی آیا این حیات انسانی است؟ «فَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ».
خدایا بهحق محمّد و آل محمّد کمک کن آنچه را میگوییم ملتفت شویم و به گفتارمان عمل کنیم.
خودت به ما بفهمان و هر روز فهممان را بیشتر کن.
کمک کن بفهمیم جز تو کسی کارهای نیست. هرکس کاری میکند به قدرت و علم توست.
[1]. مریم، ۸۸ تا ۹۳.
[2]. مریم، ۳۰.
[3]. عدهالداعی، ۲۱۸.
[4]. جن، ۲۶ و ۲۷.
[5]. انعام، ۵۹.