سوره حج آیه ۳۴ و ۳۵ | جلسه ۱۹
این قربانی انفاقی است که میکنی و تمرینی است برای تکرار آن در آینده. هرچه دستت میرسد؛ شتر، گاو، گوسفند، هر چند تا که میتوانی. پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام گاهی سی شتر برای قربانی میبردند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج آیه ۳۴ و ۳۵ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۰۱/۱۱ | جلسه ۱۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَهِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتینَ (34)
برای هر امّتی روشی در ذبح قرار دادیم تا نام خدا را بر چهارپایانی که روزیشان کردیم یاد کنند. خدای شما خدای یکتاست؛ پس همه تسلیمِ او باشید و فروتنان را بشارت ده!
الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقیمِی الصَّلاهِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (35)
آنان که چون یاد خدا شود، دلهایشان ترسان میشود و بر آنچه به آنان میرسد، صبر میکنند و نماز به پا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند.
«وَ لِکُلِّ أُمَّهٍ» برای هر امّتی «جَعَلْنا مَنْسَکاً» راهوروشی قرار دادیم «لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ» تا نام خدا را یاد کنند «عَلى ما رَزَقَهُمْ» بر آنچه روزیشان کردیم «مِنْ بَهیمَهِ الْأَنْعامِ» از چهارپایان. «فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» خدای شما خدای یکتاست «فَلَهُ أَسْلِمُوا» پس تسلیم او باشید «وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتین» فروتنان را بشارت ده! (34)
«الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ» آنان که چون یاد خدا شود «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» دلهایشان ترسان میشود «وَ الصَّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُمْ» و بر آنچه به آنان میرسد صبر میکنند «وَ الْمُقیمِی الصَّلاهِ» و نماز به پا میدارند «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» و از آنچه روزیشان کردیم انفاق میکنند. (35)
خداوند یکتا و یگانه
فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِد؛ برای اهل ایمان واضح است که پروردگار آنها؛ یعنی همهکاره و آنکه دل آنان وابسته به اوست، خدای یکتاست؛ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد».
احد یعنی یک است و دو نیست. او نهتنها همراه مؤمنان و مسلمانان، بلکه همراه همۀ مردم، از اولین تا اخرین و حتی همراه همۀ موجودات است. هیچ مخلوقی نیست که او همراهش نباشد.
این همراهی، با بشر گسستناپذیر است؛ خودش میفرماید: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم»[1].
چنین خدایی میفرماید: «فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِد» تکتک میلیاردها بشری که در زمین زندگی میکنند و شاید در کرات دیگر هم باشند، خدایشان یکی است و همراهشان است. او همان خدایی است که همراه حضرت آدم بود و نام مبارکش «اللّه» جلّجلاله است. هبچ شریک و همتایی ندارد.
این چیزی نیست که کسی بتواند منکر شود. اگر کسی پا بر وجدان خود بگذارد و بگوید خدایی نیست، صرفا حرفی به زبان آورده، در دل نمیتواند قبول کند؛ لذا در سختیهایی که همۀ درها بسته میشود، ناگهان از ته دل میگوید «یا اللّه».
با اینکه عمری بتپرست بوده یا هیچچیز را قبول نداشته، وقتی در اضطرار قرار میگیرد و راه نجاتی نمیبیند، خدا را به هر اسمی که میداند صدا میزند و خدا هم نجاتش میدهد
فَلَهُ أَسْلِمُوا؛ خدا میفرماید برای چنین خدایی تسلیم شوید!
هرکس بهاندازۀ خود تسلیم او شود تا بهتدریج بالا رود و به مقام «راضِیَهً مَرْضِیَّهً» برسد؛ در زمرۀ بندگان خاص پروردگار درآید و در بهشتهای عدن و جنت صدق پروردگار داخل شود؛ یعنی هیچ فاصلهای با پروردگار خود نداشته باشد.
خدای تعالی چنین جایگاهی را برای ما معیّن فرموده، اگر تسلیمش شویم.
بشارت به الْمُخْبِتین
وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتین؛ وقتی تسلیم این خدا شدید، چنان محو او میشوید که عشق و محبّتش در دلتان ولَه میزند. «مُخبت» یعنی آنکه واله پروردگار است. «اللَّهُمَ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَه».
مخبت هم به معنای فروتن است، هم به معنای کسی که شوق و عشقِ فراوان در دل دارد.
واله خدایی است که آسمانها و زمین را خلق کرده، همۀ بشر را روزی میدهد؛ همه را نگه داشته؛ به همه زندگی میبخشد؛ میمیراند و در جای دیگر دنیایی دیگر برایشان شروع میشود.
وقتی میفهمد خدایی با این عظمت همراه اوست، والهاش میشود.
در آیۀ بعد مشخصات مخبتین را بیان میفرماید.
خصوصیات الْمُخْبِتین
یاد خداوند
الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم؛ «وَجِل» در لغت یعنی ترس؛ هم ترس از عظمت پروردگار و هم ترس از غافل ماندن از او.
پس اولین صفت مخبتین یاد خداست و یاد خدا فقط به زبان نیست، امّا همین یاد زبانی بهتدریج به قلب و روح انسان سرایت میکند و ناگسستنی میشود؛ یعنی همانطور که خدای تعالی هرآن همراه اوست، او نیز هرآن با خداست.
در همه حال یاد خدا بودن؛ یعنی تا خواست گناهی کند، متذکر پروردگار شود و نکند؛ همینکه به واجبی رسید، بهخاطرِ خدا انجام دهد؛ در نماز حواسش جمع باشد.
وقتی میخواهد غذا بخورد، حلال بخورد؛ «بسماللّه» و «الحمدللّه» بگوید و متوجه باشد که این غذا و اسباب خوردن و هضمش را خدا داده، بخورد و شکر کند.
در حرف زدن رضای خدا را لحاظ کند؛ در نگاه کردن؛ در گوش دادن و همینطور بهتدریج در همۀ افعال و سکنات یاد خدا باشد و رضای او را ملاحظه کند.
﴿الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار﴾[2]
«آنان که در حال ایستاده و نشسته و به پهلو ]خفته[ خدا را یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند که پروردگار! اینها را بیهوده نیافریدهاى. منزّهى تو. ما را از عذاب آتش نگاه دار!»
وقتی انسان یاد خدا و یاد محبوبش میکند، مقداری از مادیات کنده میشود. وقتی یاد خدا دائم شد، عظمت او را ملتفت میشود و بهتدریج، به عنایت پروردگار «من» کنار می رود و منیت زائل میشود.
البته این مهم به این سادگی نصیب نمیشود و آسان نیست، امّا خدای تعالی آن را آسان میکند.
صبر بر ناراحتیها
وَ الصَّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُم؛ خصوصیت دیگر مخبتین این است که به هرچه میرسد، صبر و تحمل میکنند.
کدام بیامبر به خوشی در دنیا زندگی کرد و هیچ ناراحتی و مصیبتی نداشت؟ از آدم که چند نفر بیشتر نبودند تا حضرت خاتم که فرمود: «مَا أُوذِیَ نَبِیٌ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ»[3] امّا همه صبر کردند.
هرکه این مقام را میخواهد باید صبر کند. البته که همۀ ما آن را میخواهیم؛ چرا نخواهیم؛ مگر کم مقامی است؟
هرکسی در این راه بهاندازۀ ایمان و طلبش ممکن است ناراحتیهایی ببیند. برای آنکه در آغاز راه است، خدای تعالی مصیبتهای سخت پیش نمیآورد.
صبر در دو چیز لازم است؛ در مصییت و ناراحتی که از هرکس و هر جنسی پیش میآید و در نعمت. اگر پولِ زیاد آمد، روی هم نگذارد. از این دست بگیرد و از آن دست بدهد.
مقتدای ما پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند. آنها میخواستند احکام خدا را بگویند و آنچه خدا نازل کرده بیان کنند، امّا چه بر سرشان آوردند! از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله تا امروز امام زمان که در کوهها و بیابانها سرگردان است!
مراتب صبر برای افراد مختلف فرق میکند. هرچه ایمانِ شخص قویتر و به خدای تعالی نزدیکتر باشد، صبرش بیشتر میشود و امتحانات سختتر و ناراحتیهای بیشتری برایش پیش میآید. خدا هم کمک میکند.
اقامه نماز
وَ الْمُقیمِی الصَّلاه؛ سومین خصوصیت مخبتین اقامۀ نماز است. هم خودشان میخوانند و هم دیگران را دعوت میکنند.
این خصوصیات از هم جدا نیست؛ یعنی همراه یاد خدا، صبر است؛ همراه صبر نماز، و نماز خود مصداق یاد خداست.
چقدر در قرآن سفارش به نماز شده! هم بهصورتِ امر، هم ماضی و هم مضارع بارها تکرار شده است.
انفاق
وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون؛ صفت چهارم این است که هرچه خدا نصیبشان کرده، از ظاهر و باطن، انفاق میکنند. انفاق ظاهری یعنی همین مادیاتی که خدا داده.
انفاق باطنی یعنی علم یا معنویاتی که احیانا داشته باشند.
حضرات معصومین علهیمالسلام همگی کسانی را داشتند که از نزدیکان اصحاب سرشان بودند و خدای تعالی بهوسیلۀ ایشان آنها را مشوب کرد؛ یعنی پر کرد از نعمتهای معنوی، به اندازه استعداد و طلبشان؛ مثل سلمان و ابوذر و مقداد.
دوستان ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم از جهت معنا به کسانی که طالب خدای تعالی باشند، کمک میکنند. هرکس بهقدر مؤونۀ خود و به اندازه طاقت و توانایی طرف، به او کمک میکند. این انفاق معنوی است.
ادامۀ مناسک حج
بعد از این چند آیه، خدای تعالی ادامۀ مناسک حج را بیان میفرماید. به گفتۀ بعضی مفسران این مطالب بیمناسبت با حج نیست. یاد خدا و شوقِ او در ایام حج هم وجود دارد.
طواف خانۀ کعبه بهجت خاصی برای بعضی دارد. سعی صفا و مروه حال دیگری است. هر عبادتی حالوهوای خود را دارد.
وقتی حاجی از عمرۀ تمتع بیرون میآید و آمادۀ عمرۀ حج میشود، باید باز محرم شود و از ظهر روز نهم تا غروب آفتاب را در صحرای عرفات به رازونیاز و دعا به درگاه خدا مشغول شود.
علیالخصوص دعای عرفۀ امام حسین علیهالسلام را که میخواند حالاتی برایش دارد.
بعد بهسوی مشعرالحرام حرکت میکند و مقداری قبل از اذان صبح تا نزدیکی طلوع افتاب در آنجا وقوف میکند. در مشعر هم حالات خاصی خدای تعالی عنایت میکند.
بعد از مشعر به منا میآید و آمادۀ رمی جمرات شود. همانجایی که شیطان میخواست حضرت ابراهیم علیهالسلام را فریب دهد و ابراهیم با سنگ او را زد، نماد شیطان را میزند.
شیطان سه دفعه پیش آمد تا ابراهیم را از تصمیمی که برای ذبح فرزند داشت منصرف کند. در جمرات انسان متوجه حضرت ابراهیم و امتحانی که برایش پیش آمد میشود.
حاجی! تو که لباسهای خود را درآوردی و دو تکه لباس مانند کفنی پوشیدی، یعنی همهچیز را رها کردم و بهسوی خدا آمدم.
وقتی اطراف خانۀ کعبه گشتی، یعنی خدایا میخواهم قربانت شوم و دورت بگردم، آنهم نه فقط همین الآن، بلکه همیشه.
چون در صحرای عرفات نشستی، در واقع طلب معرفت خدا کردی؛ گفتی خدایا چرا من التفات به بزرگی و عظمت تو ندارم؛ تو همهجا هستی و من نمیفهمم؟
دعاها را میخوانی و جای پای ائمۀ اطهار علیهمالسلام را به یاد میآوری.
در مشعرالحرام کمکم شعورت باز میشود و از خدا میخواهی بیشترش کند.
امّا شیطان دستبردار نیست؛ لذا در منا رمی جمرات میکنی؛ شیطان را سنگ میزنی و یاد جناب ابراهیم میکنی.
شیطان انسان را رها نمیکند، ولی میتوان با یاد خدا، از شرّ وسوسههای او در امان ماند. این ریگها نماد راندن شیطان است. امروز تمرین میکنی و فردا در امتحاناتی که پیش میآید، با یاد خدا شیطان را میرانی.
بعد هم نوبتِ قربانی کردن میرسد. یا خودت یا کسانی که معیّن میکنی، از طرف تو قربانی میکنند.
این قربانی انفاقی است که میکنی و تمرینی است برای تکرار آن در آینده. هرچه دستت میرسد؛ شتر، گاو، گوسفند، هر چند تا که میتوانی. پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام گاهی سی شتر برای قربانی میبردند.
این حیوان در واقع نفس حیوانی است که باید ذبح شود! آلت ذبح هم یاد خداست. همین نفس حیوانی است که با کمک شیطان، انسان را به هر خطایی وامیدارد.
[1]. حدید، ۴.
[2]. آلعمران، ۱۹۱.
[3]. کشفالغمه، ۲، ۵۳۷.