سوره توبه آیه ۱۶ | جلسه ۱۲
تفسیر سوره توبه آیه ۱۶ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۰۸/۱۲ | جلسه ۱۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَهً وَ اللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (۱۶)
آیا گمان کردهاید به حال خود رها میشوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کردند و جز خدا و پیامبرش و مؤمنان را محرم اسرار نگرفتهاند، معلوم نکرده است؟ و خدا به آنچه میکنید آگاه است.
أمْ حَسِبْتُمْ أنْ تُتْرَکُوا؛ برخی مسلمانان هر روز پنچ وعده نماز پشت سر پیامبر در مسجد النبی میخواندند، پس از مدتی با خود فکر کردند به سبب این کار، از همه بهتر و اهل بهشتند؛ آیه نازل شد و خداوند فرمود: صرف خواندن نمازهای پنجگانه پشت سر پیامبر، کافی نیست و باید امتحاناتی پس دهید؛ از جمله جهاد در راه خدا و دوستی با مؤمنان.
وَ لَمّا یَعْلَمِ اَللّهُ اَلَّذِینَ جٰاهَدُوا مِنْکُم؛ ظاهر عبارت یعنی ظاهر آیه به معنای این است که هنوز خداوند نمیداند چه کسانی از شما در جهاد شرکت می کنند، امّا معنای «ندانستن خدا» معدوم بودن متعلق علم است؛ یعنی خدای تعالی به چیزی که وجود ندارد، علم ندارد؛ به عنوان مثال در بحث شرک، علم خدا به شریکی برای خود تعلق نمیگیرد؛ چون وجود ندارد. اینجا هم همین طور است؛ یعنی هنوز جهاد کردن شما تحقق نیافته؛ پس علم خدا درباره مجاهد بودن شما معدوم است.
به عبارت دیگر علم خدای تعالی قرار نگرفته به کسانی که در راه او جهاد میکنند؛ چراکه هنوز مشخص نشده کدامیک از شما جهاد فی سبیل اﷲ میکنید. در واقع هنوز علم خدای تعالی در این باره ظاهر نشده است.
اهمیت این مسأله بدان جهت است که شرکت نکردن در جهاد، به معنای نقص ایمان است و نشان میدهد سایر اعمال نیز برای خدا نبوده، بلکه برای تظاهر و نشان دادن به مردم بوده است؛ پس باید معلوم شود که ریاکارید یا مخلص.
وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ اَلْمُؤمِنِینَ وَلِیجَه؛ «ولیجه» یعنی دوست صمیمی که محرم اسرار انسان است. هنوز مشخص نشده که این گروه فقط خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمی و محرم اسرار خود میگیرند یا با دیگران نیز طرح این گونه دوستیها را میریزند. در امتحانات این مسأله مشخص میشود.
آموزه آیه
هر کس ادعای دینداری دارد، باید درباره دو موضوعی که خداوند در این آیه مطرح فرمود، امتحان بدهد؛ اولاً: باید در راه خدا جهاد کند. در روایات متعدد، اساس ایمان، محبّت به خدا، پیامبر، ائمه اطهار علیهم السلام و مؤمنان معرفی شده است.
«هَلِ الدِّینِ اِلّا الحُبّ»[1]
«آیا دین، جز محبّت است؟»
کسی که خدا را دوست دارد، باید دوستی خود را در عمل ظاهر کند؛ یعنی به اندازه خود، دیگران را با محبوب خود آشنا کند؛ این نوعی جهاد در راه خداست که سختیهای خود را دارد. در این راه، شبهههایی پیش میآید که باید آماده پاسخگویی باشد و از خدا بخواهد کمکش کند. فرقی هم ندارد روحانی و عالم باشد یا کاسب و کارمند و دانش آموز. هر کسی به انداز خود و با کمک خدای تعالی، چیزهایی از درون خود میفهمد.
روزی پیامبر از کنار زنی گذشت که در حال نخ ریسیدن بود. از او پرسید:خدا را از چگونه شناختی؟ پیرزن چرخ نخریسی را رها کرد و چرخ افتاد؛ یعنی حتّی یک دوک نخریسی، بدون چرخاننده، نمیچرخد، چگونه آسمان و زمین بدون مدبّر و گرداننده پایدار باشد؟
ثانیاً؛ کسی که ادعای دوستی خدا، پیامبر و مؤمنان را دارد، نباید غیر ایشان را دوست بدارد، بلکه باید با دشمنان ایشان نیز دشمنی و آنها را رسوا کند.
پس اگر در کشورهای دیگر مردمی را دید که به قانون بسیار پایبند هستند، امّا هیچ اعتقادی به خدا، پیامبر و امام ندارند، نباید آنها را مسلمان واقعی بداند. مسلمان واقعی کسی است که خدا و محبوبان خدا را دوست بدارد و به دستورات ایشان پایبند باشد.
﴿قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾[2]
«بگو اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهان شما را بیامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.»
کسی که قرآن میخواند؛ تفسیر آن را مطالعه میکند و خود را اهل دین میداند، باید متوجه باشد که در دینداری خود امتحان میشود. اولین امتحان، جهاد با نفس است. این روایت امام سجاد علیه السلام بی ارتباط با مبارزه با نفس نیست.
«اِنَّ الْمَعْرِفَهَ بِکَمَالِ دِینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلَامَ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ وَ قِلَّهُ مِرَائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلُقِهِ»[3]
«معیار شناخت کمال دین مسلمان؛ ترک سخن بیفایده، کم کردن مجادله، خویشتندارى، صبر و حسن خلق است.»
«مِراء» یعنی جدل و بگو مگوی بینتیجه با دیگران. «حلم» یعنی نگه داشتن غضب از خانواده، دوستان و دیگران، در تمام ساعات شبانه روز، به گونهای که هیچ مسألهی کوچک و بزرگی او را از کوره به در نبرد، البته خشم بعضی اوقات لازم است مثل زمان جنگ. «صبر» یعنی بردباری در سختیها؛ در فقر، مرض؛ هنگامی که حاجتی دارد و برآورده نمیشود و مخصوصاً در برابر تهمتها، غیبتّها و آزارهای دیگران. «حسن خلق» به یک معنا یعنی خوشرفتاری با اطرافیان و این که با هر تعریف و تکذیبی آشفته نشود، امّا در معنای بلندتر؛ یعنی درون خود را از سوءظنّ، کینه، حسد، کبر و دیگر خلقیات و صفات ناپسند پاک کند.
شخص مؤمن با کسی که اهل نماز نیست، مثل کسی که نمازخوان و مؤمن است معاشرت نمیکند؛ وقتی نزد مؤمنان میرود، دلش باز و منور میشود، امّا وقتی نزد افراد تارک الصلاه مینشیند، گرفته و دلگیر میشود. در روایت است:
«المؤمن فی المسجد کالسمکه فی الماء و المنافق فی المسجد کالطیر فی السجن»
«مؤمن در مسجد، مثل ماهی در آب است و منافق در مسجد، مثل پرنده در قفس است.»
مؤمن وقتی وارد مسجد میشود، فرحناک و خوشحال است، ولی منافق یعنی کسی که هنوز لذت ایمان را نچشیده، حضور در مسجد و در جمع مؤمنان برایش سخت و کسل کننده است.
مؤمن واقعی محبوبش خداست. در مجلسی که یاد خدا و ذکر معصومین باشد، خوش است، ولی در مجلسی که حرف لغو و خندههای غافلانه باشد، دلگیر و گرفته میشود و حضور در آنجا برایش سخت است.
[3] ـ کافی، 2، 240.