سوره انفال آیه ۵۳ | جلسه ۳۸
بسم ﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انفال آیه ۵۳ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۰۴/۳۰ | جلسه ۳۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال
ذلِکَ بِأنَّ اللهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرآ نِعْمَهً أنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ وَ أنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیمٌ(۵۳)
این بخاطر آن است که خداوند نعمتى را که به قومى بخشیده، تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان خود را تغییر دهند و خدا شنوا و داناست.
بعد از آیاتى درباره کفّار و وجه تشابه آنان با فرعونیان، به خصوص گرفتار شدن همهى آنها به عذاب الهى، این آیه به طور کلى درباره همهى بشر مىفرماید: اگر خداوند نعمتى به کسى یا جامعهاى ارزانى داشت، آن را پس نمىگیرد و تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان تغییر رویه دهند؛ یعنى کارى کنند که نعمت تغییر کند یا از بین برود.
در پایان نیز فرمود: «أنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم» (خداوند شنوا و داناست). دعاى کسانى را که با حال اضطرار به سوى او مىآیند، مىشنود و مىداند چه وقت اضطرار را از آنها بردارد.
در سوره «رعد» مىفرماید :
(اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ )[1]
«خداوند چیزى را براى قومى تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را دارند تغییر دهند.»
عمومیت این آیه نسبت به آیه سوره انفال بیشتر است. در سوره انفال صحبت از «نعمت» است، امّا در اینجا سخن از نعمت تنها نیست و شامل نعمت و نقمت، هر دو مىشود؛ یعنى قومى که دچار گرفتارى و سختى هستند، وضعشان تغییر نمىکند و بر این حال مىمانند تا اینکه خود را تغییر دهند. اگر هم نعمتى داشته باشند، زائل نمىشود، مگر در خود تغییرى ایجاد کنند.
نعمتهاى خدا، چه ظاهرى و چه باطنى داراى دو جنبهى فردى و اجتماعى هستند. از نعمتهاى ظاهرى فردى؛ بدن و اعضاء و جوارح و سلامتى آنهاست. این نعمتها گاه در اثر گناه زائل مىشوند، امّا این طور نیست که هر کس به محض آنکه با گوش یا چشم یا زبانش گناهى کرد، عضو مربوط از کار بیفتد. بله اگر عضوى از کار افتاد یا خللى در کارش ایجاد شد، انسان باید حسابرسى و تفحص کند ببیند چه خلافى انجام داده که چنین شده است.
بطور کلى بلا براى مؤمن مایهى توجّه است؛ یعنى اگر نعمتى از شخص مؤمن گرفته شد، به خاطر این است که به خود باز گردد و متوجّه عملکرد خود شود. این نعمتها گاه با استغفار و دعا قابل بازگشتند و گاه به جاى آنها، خداوند چیزهاى دیگرى عنایت مىکند؛ پس خدا نمىخواهد مؤمن را در عذاب قرار دهد، بلکه براى این است که متوجّه او شده، به سویش آیند و بندگى خود را رها نکنند.
غیرمؤمنان هم اگر مقابل پروردگار بایستند و مرتکب ظلم شوند، باید منتظر بلا و تبدیل نعمت باشند، مگر آنکه متوجّه خدا شوند و باز گردند، هر چند عده اندکى. این تبدیل نعمت، عذاب دنیابراى آنهاست و عذاب آخرت نیز در پیش رویشان است.
قسم دیگر نعمتهاى ظاهرى، امنیت اجتماعى است؛ یعنى مردم از یکدیگر وحشت نداشته باشند و در خانه و بیرون خانه، از هر جهت در امن باشند. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود هر سرزمین و جامعهاى ناگزیر از داشتن حکومتى است که اگر در دست کافران هم باشد، باید براى همه، از جمله مؤمنان، امنیت و راحتى فراهم کند.
امنیت، گاه با زور سرنیزه است و گاه با همراهى و همدلى مردم.
اگر حکومت در دست مؤمنان باشد و طبق احکام قرآن و سنّت حرکت کند، هم خدا راضى خواهد بود و هم مردم. یقیناً در چنین جامعهاى امنیت خوبى حاکم شده، دنیا و آخرت مردم تأمین مىشود. اگر هم غیر مؤمنان حاکم باشند، باید بتوانند با قوانینى که مورد تأیید مردم است، براى آنها امنیت تأمین کنند. این امنیت وقتى از بین مىرود که حاکمیت یا مردم، به دیگرى تجاوز و ظلم کند.
نوع دیگر امنیت آن است که با سرنیزه و رعب و وحشت ایجاد مىشود که چندان پایدار نیست و ممکن است سرنیزهها بشکنند.
در بعد معنوى، مهمترین نعمت، ایمان است. اگر کسى کارهاى ناپسند انجام دهد؛ آنچه را ممنوع است، دنبال کند یا با افراد نااهل معاشرت کند، بتدریج ایمانش زائل مىشود.
یکى دیگر از نعمتهاى مهم معنوى، محبّت اهل بیت است. اگر انسان با دشمنان و مخالفان اهل بیت، معاشرت کند و با آنها همدل شود، محبتش کم مىشود.
از مصادیق نعمتهاى معنوى اجتماعى، اتحاد قلوب و مهربانى مردم با هم است. این اتحاد و محبّت، محبوب خداست و در روایات هم به آن اشاره شده است. اشکالى ندارد احزاب و گروههاى مختلف وجود داشته باشند، امّا مهم این است که یکدیگر را طرد نکنند و به هم بد نگویند. اگر شکر این نعمت بجا آورده نشود و احزاب و گروهها با هم درافتاده، دشمن هم شوند، مردم از هم دور مىشوند.
بحث روایى
در کتاب کافى روایات متعددى درباره تغییر نعمت و زوال آن وارد شده است. حتّى اگر برخى از این روایات از نظر سند ضعیف باشند، مطابق قرآن هستند و از مجموع آنها یقین حاصل مىشود که از معصوم صادر شدهاند. در اینجا به برخى از آنها اشاره مىشود :
عَن أبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُزْوَى عَنْهُ الرِّزْقُ»[2]
امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر بنده مرتکب گناه مىشود، رزق او کم مىشود.»
عَنْ أبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «اِذَا أذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَهٌ سَوْدَاءُ فَإنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ اِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أبَداً.[3]
امام صادق علیه السلام فرمود: «هر گاه مرد گناهى کند، در دلش نقطه سیاهى به وجود آید؛ اگر توبه کند، محو شود و اگر بر گناه بیفزاید، آن سیاهى افزایش یابد تا بر دلش غالب شود و دیگر هرگز رستگار نشود.»
عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «اِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاهَ اللَّیْلِ وَ اِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّئ أسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ»[4]
امام صادق علیه السلام فرمود: «شخص گناهى مىکند و بر اثر آن از نماز شب محروم مىشود. به راستى تأثیر کار بد در صاحبش، از تأثیر کارد در گوشت سریعتر است.»
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ کَانَ أبِی علیه السلام یَقُولُ: «اِنَّ اللَّهَ قَضَى قَضَاءً حَتْماً ألّا یُنْعِمَ عَلَى الْعَبْدِ بِنِعْمَهٍ فَیَسْلُبَهَا اِیَّاهُ حَتَّى یُحْدِثَ الْعَبْدُ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ النَّقِمَهَ»[5]
امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم مىفرمود: «خداوند حکم حتمى فرموده که هر نعمتى به بندهاى بخشاید، از او باز نگیرد، مگر زمانى که بنده گناهى کند که به سبب آن مستحق کیفر شود.»
عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ سَمِعْتُ أبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُول: «مَا أنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ نِعْمَهً فَسَلَبَهَا اِیَّاهُ حَتَّى یُذْنِبَ ذَنْباً یَسْتَحِقُّ بِذَلِکَ السَّلْب»[6]
سماعه گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: «خدا نعمتى به بندهاى نداد که از او پس بگیرد، جز آنکه گناهى کند که به خاطر آن سزاوار سلب نعمت شود.»
عَنِ الْجَعْفَرِی قَال: سَمِعْتُ أبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ مَا لِی رَأیْتُکَ عِنْدَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ یَعْقُوب؟ فَقَالَ- اِنَّهُ خَالِی فَقَالَ اِنَّهُ یَقُولُ فِی اللَّهِ قَوْلاً عَظِیماً یَصِفُ اللَّهَ وَ لا یُوصَفُ فَإمَّا جَلَسْتَ مَعَهُ وَ تَرَکْتَنَا وَ اِمَّا جَلَسْتَ مَعَنَا وَ تَرَکْتَهُ فَقُلْتُ هُوَ یَقُولُ مَا شَاءَ أیُّ شَیْءٍ عَلَیَّ مِنْهُ اِذَا لَمْ أقُلْ مَا یَقُولُ فَقَالَ أبُو الْحَسَنِ علیه السلام أ مَا تَخَافُ أنْ تَنْزِلَ بِهِ نَقِمَهٌ فَتُصِیبَکُمْ جَمِیعاً أ مَا عَلِمْتَ بِالَّذِی کَانَ مِنْ أصْحَابِ مُوسَى وَ کَانَ أبُوهُ مِنْ أصْحَابِ فِرْعَوْنَ فَلَمَّا لَحِقَتْ خَیْلُ فِرْعَوْنَ مُوسَى تَخَلَّفَ عَنْهُ لِیَعِظَ أبَاهُ فَیُلْحِقَهُ بِمُوسَى فَمَضَى أبُوهُ وَ هُوَ یُرَاغِمُهُ حَتَّى بَلَغَا طَرَفاً مِنَ الْبَحْرِ فَغَرِقَا جَمِیعاً فَأتَى مُوسَى الْخَبَرُ فَقَالَ هُوَ فِی رَحْمَهِ اللَّهِ وَ لَکِنَّ النَّقِمَهَ اِذَا نَزَلَتْ لَمْ یَکُنْ لَهَا عَمَّنْ قَارَبَ الْمُذْنِبَ دِفَاعٌ.[7]
جعفرى گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمود: چرا مىبینم که تو نزد عبد الرحمن بن یعقوب مىروى؟
عرض کرد: او دایى من است.
حضرت فرمود: او درباره خدا سخن ناجورى مىگوید. خدا را طورى وصف مىکند که توصیف نشده است (به صورت جسم توصیف مىکند) پس یا با او همنشین باش و ما را ترک کن یا با ما بنشین و او را رها کن.
عرض کردم: او هر چه مىخواهد بگوید؛ به من چه زیانى مىرسد وقتى چیزى را که او مىگوید، من نمىگویم؟
امام رضا علیه السلام فرمود: آیا نمىترسى عذابى بر او نازل شود و هر دوى شما را فرا گیرد؟ آیا ندانستى داستان کسى را که خود از یاران موسى علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون؟ پس هنگامى که لشکر فرعون به موسى رسید، آن پسر از موسى جدا شد تا پدرش را پند دهد و به موسى ملحق سازد. پدر راه خود را مىرفت و جوان با او ستیزه مىکرد تا اینکه هر دو به کنار دریا رسیدند و وقتى لشکر فرعون غرق شدند، آن دو نیز با هم غرق شدند. چون خبر به موسى علیه السلام رسید، فرمود: او در رحمت خداست، ولى چون عذاب نازل گردد، از آن که نزدیک گنهکار است، دفاعى نشود.
امام صادق علیه السلام درباره آثار گناهان مىفرماید :
«الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِی تَهْتِکُ السِّتْرَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِی تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِیعَهُ الرَّحِمِ وَ الَّتِی تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ»[8]
«گناهانى که نعمتها را دگرگون سازند، تجاوز به دیگران است. گناهانى که پشیمانى ببار آورند، قتل است. گناهانى که بلا نازل کند، ستم است؛ آنها که پرده را بدرند، شرابخوارى است؛ آنها که روزى را کم کنند، زناست؛ آنها که مرگ را جلو اندازند، قطع رحم است؛ آنها که دعا را برگردانند و فضا را تیره و تار کنند، نافرمانى و آزردن پدر و مادر است.»
این استغفار در تعقیبات نماز عصر وارد شده و خواندن آن بسیار خوب است؛
«أسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إلهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ذُو الْجَلالِ وَ الإکْرامِ وَ أسْألُهُ أنْ یَتُوبَ عَلَیَّ تَوْبَهَ عَبْدٍ ذَلِیلٍ خَاضِعٍ فَقِیرٍ بِائِسٍ مِسْکِینٍ مُسْتَکِینٍ مُسْتَجِیرٍ لا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لا ضَرّاً وَ لا مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُورا»[9]
[1] ـ رعد، 11.
[2] ـ کافى، 2، 270.
[3] ـ کافى، 2، 271.
[4] ـ کافى، 2، 272.
[5] ـ کافى، 2، 273.
[6] ـ کافى، 2، 274.
[7] ـ کافى، 2، 274.
[8] ـ کافى، 2، 447.
[9] ـ تعقیبات نماز عصر.