سوره انفال آیه ۳۸ | جلسه ۲۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انفال آیه ۳۸ | یکشنبه ۱۳۹۵/۰۲/۰۵ | جلسه ۲۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال
قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا اِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ اِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الاْوَّلینَ (۳۸)
به کافران بگو: اگر از مخالفت و دشمنى با حق دست بردارند، گذشته آنان آمرزیده مىشود و اگر به روش کفر خود بازگردند، سنّت الهى درباره گذشتگان جارى شد و درباره آنها نیز جارى مىشود.
قُلْ لِلَّذینَ کَفَرُوا؛ هر کافرى؛ چه اهل کتاب و چه غیر آنها اگر مسلمان شود، خداوند گذشتهى او را مىبخشد؛ یعنى لازم نیست نماز، روزه و تکالیفى را که انجام نداده، قضا کند. در فقه قاعدهاى وجود دارد که مىگوید: «الاسلام یَجُبُّ ماسَبَق» یعنى اسلام، گذشته را جبران مىکند.
بدن، لباس و وسایل شخصى تازه مسلمان، همه طاهرند و نیازى به طهارت نیست، ولى اگر حقّ الناس بر عهده دارد، باید پس بدهد تا برىء الذمّه شود یا اگر کسى را کشته، باید دیه بدهد، امّا قصاص نمىشود. اگر به محض آنکه مسلمان و شیعه شد، بمیرد، وارد بهشت مىشود و خداوند همهى گذشتهى او را مىبخشد.
اگر شخص کافر، با فعالیتهاى ضد دینى عدهاى را از دین حق منحرف سازد و بعد مسلمان شود، گناه تکلیفى این کار از او برداشته مىشود، ولى باید کسانى را که گمراه کرده، آگاه سازد؛ پس اگر چیزى نوشته، باید اعلام کند که نوشتههایش غلط بوده و آنها را اصلاح کند. اگر هم مىداند فرصت نمىکند و ممکن است مرگش برسد، کسانى را معیّن کند تا از طرف او این کار را انجام دهند. خودش نیز تا آنجا که مىتواند شروع به اصلاح کند.
مرتّد
اگر مسلمانى کافر شود یا به دین دیگرى درآید «مرتّد» محسوب مىشود. اگر دوباره به اسلام بازگشت، باید اعمالى را که در این مدت انجام نداده، قضا کند. اگر مىداند عمرش کفاف نمىدهد، وصیت کند تا برایش انجام دهند.
مرتّد دو قسم است؛ ملّى و فطرى. مرتّد فطرى کسى است که پدر و مادرش مسلمان باشند. اگر ارتداد چنین کسى ثابت شود، قتلش لازم است. روایات فراوان و موثق درباره این حکم وجود دارد و همهى فقها بر آن اتّفاق نظر دارند، لکن بر مرتّد لازم نیست خود را در معرض محاکمه قرار دهد، برعکس قصاص.
کسى که عمدآ کسى را بکشد، براى توبه لازم است خود را تسلیم کرده، نزد قاضى عادل به گناه خویش اعتراف کند تا اولیاى دم او را قصاص کنند یا دیه بگیرند و یا اگر خواستند، ببخشند.
در گناهان دیگر هم اعتراف به گناه جایز نیست؛ پس کسى که غیبت کرده، لازم نیست براى شخص غیبت شده اعتراف کند یا کسى که مال کسى را دزدیده، لازم نیست نزد او اعتراف کند و حلالیت بطلبد؛ همین که مال دزدى را به هر شکل ممکن پس بدهد، کافى است. اگر هم ندارد، به نوعى طلب حلالیت کند؛ مثلا بگوید اگر حقى گردن من دارید، ببخشید یا وصیت کند پس از مرگش آن را بپردازند.
مرتّد ملّى آن است که پدر و مادرش کافر باشند، امّا خودش مسلمان شده، دوباره کافر شود. حکم مرتّد ملّى قتل نیست.
کسى که از دین اسلام خارج نشده، امّا با شبههافکنى، مردم را از دین بیرون کرده است، باید به عنوان توبه، فساد خود را اصلاح کند و تا آنجا که ممکن است کسانى را که منحرف کرده، دوباره به دین بازگرداند تا توبهاش پذیرفته شود.
اسباب عاقبت به شرّى در لسان قرآن
با مطالعه و دقت در آیات قرآن، به کسانى برمىخوریم که به فرمودهى خداى تعالى روى عاقبت به خیرى نخواهند دید و به سعادت نمىرسند، مگر آنکه توبه کنند. این افراد از این قرارند :
1) مکذّبین؛کسانى که آیات قرآن یا بعضى از آنها را تکذیب مىکنند، همچنین کسانى که منکر نبوت پیامبر یا ولایت ائمه اطهار علیهم السلام هستند. خداى تعالى در سورههاى آل عمران آیه 127، انعام آیه 11، نحل آیه 36 و زخرف آیه 25 عاقبت این گروه را ناگوار دانسته است. همچنین است کسى که احکام ضرورى دین، مثل نماز، روزه، حج و… را انکار کند. چنین کسى، اگر بر عقیده خود اصرار داشته باشد، مرتّد شمرده مىشود.
2) مجرمین؛ گناه زیاد یا اصرار بر یک گناه و انجام آن به طور مکرر، انسان را در زمره مجرمین قرار مىدهد. در سورههاى اعراف آیه 84، نمل آیه 69 و روم آیه 10 به سرانجام ناگوار این افراد اشاره شده است.
(ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذینَ أساوُا السُّوأى أنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِوُنَ )[1]
«سرانجام آنان که به کار زشت پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به تمسخر گرفتند.»
3) ظالمین؛ کسانى که به مردم ستم مىکنند یا اموال آنان را مىبرند، ظالمند. ]ظلم مختص حاکمان و رؤسا نیست[، کسى که به همسر و فرزند خود اذیت مىکند یا آنها را کتک مىزند و یا حقوق آنان را رعایت نمىکند، ظالم است و اگر توبه نکند، عاقبت به شرّ مىشود. خداوند در سورههاى یونس آیه 29 و قصص آیه 40 درباره آنان هشدار داده است.
4) مفسدین؛ مفسد کسى است که در جامعه فساد کند. فروشندگان مواد مخدر و روانگردان مفسد هستند. توبهى این افراد منوط به آن است که کسانى را که معتاد کردهاند، ترک دهند. شراب فروشى، اشاعهى فحشا و همچنین انتشار عکسها و فیلمهاى مستهجن نیز از مصادیق فساد است. اگر مسلمان و شیعهاى حتّى اهل نماز و روزه باشد و این کارها را بکند، روى عاقبت به خیرى نخواهد دید مگر انکه توبه کند و جبران نماید. خداى تعالى در سوره اعراف آیات 86، 103 و 106 و سوره نمل آیه 14 در این باره تذکّر داده است.
5) متکبران؛ قرآن کریم در سوره «قصص» مىفرماید :
(تِلْکَ الدّارُ اْلآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّآ فِی الاْرْضِ وَ لا فَسادآ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ )[2]
«این سراى آخرت را براى کسانى مهیّا کردهایم که در پى تکبّر و فساد در زمین نیستند و حسن عاقبت براى پرهیزگاران است.»
«علوّ» یعنى تکبّر، به هر شکل که باشد. از مصادیق این آیه، علماى بىعمل هستند؛ کسانى که مردم را از دروغ، رشوه، مال حرام و به طور کلى گناه، نهى مىکنند، امّا خود ابایى از انجام آنها ندارند. در حدیث قدسى آمده است که خداى تعالى به حضرت داود فرمود :
«لا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ اِنَّ أدْنَى مَا أنَا صَانِعٌ بِهِمْ أنْ أنْزِعَ حَلاوَهَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ»[3]
«میان من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستى من باز دارد؛ زیرا اینان راهزنان بندگان جویاى منند. کمتر کارى که با آنان مىکنم، این است که شیرینى مناجاتم را از دلشان بیرون مىکنم.»
6) ریاکاران؛ گاه ریا آن قدر مخفى است که بر خود شخص هم مخفى مىماند.
(یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاْذى کَالَّذی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُوْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ)[4]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! صدقات خود را با آزار و منّت باطل نکنید! مانند کسى که براى ریا انفاق مىکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد.»
از این آیه معلوم مىشود ریا، ایمان را از بین مىبرد.
اسباب عاقبت به شرّى در لسان روایات
این معانی از آیات قرآن نیز استفاده می شود.
1) ترک حج؛ اگر کسى براى حج مستطیع شود، ولى عمدآ آن را بجا نیاورد، طبق روایت نمىتواند مسلمان بمیرد و هنگام مرگ به او مىگویند به دین یهود یا مسیحیت بمیر!
2) نپرداختن زکات؛ کسى که زکات بر عهده دارد و نپردازد نیز طبق روایت به دین یهود یا مسیحیت از دنیا مىرود. زکات در نُه چیز واجب است: طلا و نقره مسکوک، گاو، گوسفند، شتر، گندم، جو، خرما و مویز. هر کدام از اینها اگر به نصاب معیّن برسند، باید زکات آن را پرداخت.
3) عاق والدین؛ اگر پدر و مادر از انسان ناراضى باشند، عاقبت به خیر نمىشود. در روایت است: «هر کار خیرى مافوقى دارد، مگر شهادت در راه خدا که بالاتر از آن نیست و هر شرّ و گناهى مافوقى دارد، مگر قتل پدر و مادر که بدتر از آن وجود ندارد.»
مراتب پایینتر از قتل والدین، اذیت کردن آنهاست، به نحوى که او را عاق کنند و حاضر به بخشیدنش نباشند، البته اگر کسى توبه کند، خداوند کمک مىکند و قلب پدر و مادر نرم مىشود، ولى اگر به همین حال بمیرد، بوى بهشت را هم درک نمىکند.
در روایت است بوى بهشت با آنکه از فاصله پانصد سال به مشام مىرسد، عاق والدین آن را نمىفهمد.
6) ظلم به کسى که جز خدا یاورى ندارد؛ ابو حمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام نقل مىکند :
«لَمَّا حَضَرَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام الْوَفَاهُ ضَمَّنِی إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أوْصَانِی بِهِ أبِی علیه السلام حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ وَ بِمَا ذَکَرَ أنَّ أبَاهُ أوْصَاهُ بِهِ قَالَ: «یَا بُنَیَّ اِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً اِلّا اللَّهَ»[5]
«چون زمان مرگ على بن الحسین علیهماالسلام فرا رسید، مرا به سینه چسباند و فرمود: اى پسر جانم! تو را سفارش کنم به آنچه پدرم هنگام مرگش به من سفارش کرد و به همان چیزى که پدر او به او سفارش کرده بود، فرمود: «پسر جانم! مبادا به کسى که در برابر تو، جز خدا یاورى نیابد، ستم کنى!»
8) خوردن مال یتیم؛ کسى که مال یتیم مىخورد و توبه نمىکند، عاقبت به خیر نمىشود، ولى در صورت توبه و پس دادن اموال، خدا او را مىبخشد.
عوامل مؤثر در عاقبت به خیرى
مهمترین چیزى که در عاقبت به خیرى انسان مؤثر است «تقوا» است. قرآن کریم در سورههاى اعراف آیه 128، هود آیه 49، طه آیه 132 و قصص آیه 83 مىفرماید: «العاقِبَهُ لِلمُتَّقین»
«متقین» کسانى هستند که سعى مىکنند واجبات را انجام دهند و حرام را ترک کنند. در دعاها مىخوانیم: «وَ العَاقِبَهُ لاِهلِ التَقوا وَ الیَقین».
احسان به پدر و مادر؛ همان طور که عاق والدین عاقبت به خیر نمىشود، احسان به ایشان در آینده معنوى انسان بسیار مؤثر است.
نوازش و نگهدارى از یتیم؛ کسانى که به ایتام محبّت مىکنند؛ دست بر سرشان مىکشند و آنان را زیر بال و پر خود مىآورند، طبق روایت قلبشان نرم مىشود و از قساوت قلب بیرون مىآیند.
نیکوکارى به مردم نیز در عاقبت به خیر شدن مؤثر است، على الخصوص اگر به صورت مخفیانه باشد.
مؤمن نزد خدا اهمیّت فراوان دارد و حرمت او حتّى مهمتر از کعبه است. اگر کسى مؤمنى را اذیت کند، خدا از او نمىگذرد همچنین اگر کسى به مؤمنى خیر برساند، خداوند جبران مىکند.
[1]ـروم، 10.
[2]ـقصص، 83.
[3]ـکافى، 1، 46.
[4]ـبقره، 264.
[5]ـکافى، 2، 331.