سوره انفال آیه ۲۶ | جلسه ۱۷
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انفال آیه ۲۶ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۱۲/۱۹ | جلسه ۱۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال
وَ اذْکُرُوا اِذْ أنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الاْرْضِ تَخافُونَ أنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَآواکُمْ وَ أیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ(۲۶)
به یاد آورید هنگامى که شما در زمین اندک بودید و ضعیف شمرده مىشدید. مىترسیدید مردم شما را بربایند پس (خدا) شما را پناه داد و با یارى خود شما را نیرومند کرد و از چیزهاى پاکیزه روزیتان داد، شاید سپاسگزارى کنید!
وَ اذْکُرُوا اِذْ أنْتُمْ قَلیل؛ خداى تعالى به مسلمانان مىفرماید: «به یاد آورید زمانى که در مکه گروه اندکى بودید». در طول سیزده سال حضور پیامبر در مکه، مشرکان آزار و اذیتهاى بسیارى به مسلمانان روا کردند؛ بسیارى از آنها را شکنجه کرده، برخى را کشتند؛ خانهها و اموالشان را از بین بردند و آنان را محاصره اقتصادى کردند. اکنون خداى تعالى مىفرماید آن روزگار خود را به یاد آورید که بسیار ضعیف بودید و هر لحظه ممکن بود مشرکان شما را بربایند یعنى شما رایکى یکى یا گروه گروه به مکانهاى نامعلوم ببرند.
«مُسْتَضْعَفُونَ فِی الاْرْضِ تَخافُونَ أنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاس»
فَآواکُمْ وَ أیَّدَکُمْ بِنَصْرِه؛ خداى تعالى شما را یارى کرد؛ به وسیله انصار، نصرتتان بخشید؛ در جنگهاى مختلف پیروزى عطا فرمود و رزقهاى نیکو؛ از جمله غنائم جنگى نصیبتان کرد، شاید شکرگزارى کنید.
مستضعف در قرآن
خداى تعالى در قرآن کریم «مستضعف» را به سه دسته تقسیم مىکند؛ گروه اول کسانى هستند که مىخواهند دیندار باشند، امّا به علت محدودیت و کمى نفرات، توان دفاع از خود را ندارند، با این حال دین خود را رها نکرده، ملتزم به دستورات شرعى خود هستند؛ به همین دلیل مورد تعرض و آزار مشرکان قرار مىگیرند.
خداى تعالى در سورههاى یونس، نساء، قصص و اعراف از این گروه یاد کرده است. در سوره «اعراف» به سرگذشت پیامبران گذشته؛ مثل جناب هود، صالح، شعیب و موسى، اشاره کرده، ضمن بیان ضعف آنان، از تحقق نصرتى که به آنها وعده داده شده بود، خبر مىدهد. درباره قوم بنى اسرائیل مىفرماید :
(وَ أوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الاْرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتی بارَکْنا فیها وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى عَلى بَنی اِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ )[1]
«و مردمانى را که ضعیف نگه داشته شده بودند، وارث شرق و غرب زمینى کردیم که برکت در آن نهاده بودیم و وعده نیکوى پروردگارت بر بنى اسرائیل، به خاطر صبرى که کردند، تحقق یافت و آنچه فرعون و قومش مىساختند و آنچه مىافراشتند، همه را در هم شکستیم.»
در سوره «قصص» مىفرماید :
(وَ نُریدُ أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ )[2]
«و ما اراده کردهایم بر مستضعفان زمین منّت بگذاریم و آنان را پیشوایان مردم و وارثان زمین گردانیم.»
در سوره «نساء» مىفرماید :
(وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظّالِمِ أهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّآ وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرآ)[3]
«چرا در راه خدا پیکار نمىکنید و نیز در راه ]نجات[ مستضعفان، از مردان و زنان و کودکانى که مىگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمانش همه ستمگرند بیرون بر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از سوى خود یار و یاورى براى ما روانه کن!»
گروه دوم مستضعفان، کسانى هستند که در سرزمین خود اسیر کافران و مشرکان بودند و با وجود آنکه مىتوانستند به سرزمینهاى دیگر هجرت کنند، نکردند و در اجراى احکام دین با مشکل مواجه شده، دست از دین و اعمال عبادى خود برداشتند. خداى تعالى ضمن سرزنش آنان مىفرماید :
(اِنَّ الَّذینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الاْرْضِ قالُوا أ لَمْ تَکُنْ أرْضُ اللهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرآ)[4]
«فرشتگان هنگام گرفتن جان کسانى که به خود ستم کردهاند، از آنان پرسند: در چه حال بودید؟ گویند: ما در زمین، از مستضعفان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود تا در آن هجرت کنید؟ جایگاهشان دوزخ است و بد سرانجامى دارند.»
پس از آن با استثناء کردن کسانى که واقعآ راه فرار پیش رویشان نبود، مىفرماید :
(اِلّا الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلاً * فَأُولئِکَ عَسَى اللهُ أنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کانَ اللهُ عَفُوّآ غَفُورآ)[5]
«مگر مردان و زنان و کودکان ناتوانى که نه چارهاى داشتند و نه راه نجاتى مىیافتند. * امید است خداوند از آنان درگذرد و خدا آمرزنده و بخشاینده است.»
گروه سوم مستضعفان در قرآن کریم کسانى هستند که دانسته، عنان خود را به دست مستکبران دادند و اسیر آنها شدند؛ به همین دلیل با آنکه مىتوانستند دین خود را نگه دارند، از ترس دنیا دست از آن برداشته، تحت سلطهى کفّار درآمدند. در سوره «سبأ» درباره آنان مىفرماید :
«در قیامت ستمکاران در پیشگاه پروردگارشان ایستاده، هر کدام گناه خود را بر عهده دیگرى مىاندازد؛
مستضعفان به مستکبران گویند: اگر شما نبودید یقینآ ما مؤمن مىشدیم.
مستکبران به آنان مىگویند: آیا ما شما را از هدایت پروردگار، بعد از آنکه به سوى شما آمد، بازداشتیم؟ خیر بلکه شما خود گناهکار بودید.
مستضفعان گویند: نیرنگهاى شبانه روزى شما ما را وادار مىکرد به خدا کافر شویم و به او شرک ورزیم.»[6]
این حال و روز همهى کسانى است که مىتوانند دیندار باشند، امّا به خاطر محبّت دنیا و تعلقات آن و نیز ترک امر به معروف و نهى از منکر، بى دین شدند و در پیشگاه الهى عذرشان پذیرفته نیست.
در روایات اهل بیت به گروه دیگرى از مستضعفان اشاره شده که قرآن به صورت کنایه از آنان یاد کرده است. آنان «مستضعفان فکرى» هستند؛ یعنى کسانى که به خاطر تربیت غلط جامعه و عدم امکان تحقیق و اطّلاع از واقع، حق را نیافتند و به ناچار از دین حق محروم ماندند. بعید نیست آیهى 98 سوره «نساء» که پیش از این به آن اشاره شد، شامل حال آنان نیز بشود.
در موقعیت کنونى، ممکن است کسانى که در نقاط دور افتاده جهان، مثل جنگلها یا صحراها زندگى مىکنند و چیزى از اسلام و شیعه به گوششان نرسیده، راه به جایى ندارند، جزء این گروه قلمداد شوند. آنان را نمىتوان جهنّمى دانست. قطعآ خداى تعالى بر حسب خلقت و موقعیتى که داشتند، آنان را با لطف خود مورد بخشش قرار مىدهد. بسیارى از اهل تسنّن که محبّت اهل بیت را در دل دارند، امّا چیزى از حقّانیّت امیرالمؤمنین به گوششان نرسیده و ایشان را خلیفه چهارم مىدانند، شاید در این گروه قرار گیرند. چه بسا اگر کسى با آنها صحبت مىکرد، مىپذیرفتند.
شمول عمومى آیه
نصرت خداى تعالى پس از ضعف مؤمنان، منحصر به صدر اسلام نیست و در زمانهاى مختلف این عنایت وجود داشته است.
همواره قیامهایى علیه خلفاى اموى و عباسى در گوشه و کنار مملکت اسلامى برپا مىشد و گاه با مدد خداى تعالى، منجر به ایجاد حکومتهاى موقت و کوچکى در اطراف و اکناف، و نجات مردم از یوغ ستم خلفا مىگشت.
در زمان پهلوى نیز مردم مستضعف واقعى بودند، البته گروه اندکى مقابل ستمهاى شاه مىایستاند، حتّى در زمان رضاخان که با قلدرى روى کار آمد و اوایل حکومتش وضع وحشتناکى بود، بتدریج علما مقابلش سر برآوردند. در زمان محمّد رضا نیز مردم از نظر دینى، اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى در حصر عجیبى قرار داشتند. خداى تعالى به ضجهها و نالههاى مردم مؤمن و بیچاره اعتنا کرد و نجاتشان داد.
از سال 42 حضرت امام خمینى آمد و صحبت کرد و مردم از او پشتیبانى کردند. در همان وقت هم تعداد اندکى توان مبارزه با حکومت پهلوى را داشتند و در میان آنان، امثال تودهاىها، مجاهدین خلق و گروههاى دیگرى نیز بودند که بعدها به بیراهه رفتند.
امروز هم یکى از مخاطبان آیه، متدینین و علمایى هستند که در آن زمان زندان رفتند و شکنجه شدند. خداى تعالى به آنان مىفرماید شما اندک و مستضعف بودید، ولى امروز از برکت حضرت امام و حمایت مردم محبوب شدید و به پست و مقام و امکانات فراوان رسیدید.
در زمان شاه ناگهان در خانه افراد ریخته، آنها را با خود به مکانهاى نامعلومى مىبردند و از کسى کارى بر نمىآمد.
خداى تعالى به آقایانى هم که امروز بر سر کارند مىفرماید: به یاد آورید روزهایى را که اندک و ضعیف بودید؛ شما را مىربودند و به جاهاى مختلف مىفرستادند، امّا خدا پناهتان داد؛ محترم شدید و روزى فراوان برایتان فراهم کرد تا شکرگزار شوید؛ «وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»
شکرى که آقایان باید انجام دهند این است که کارها و ظلمهاىآنان را تکرار نکنند. در زمان پهلوى کمى از عمامه به سرها حساب مىبردند و احترام مىگذاشتند، ولى مردم عادى را مىبردند و معلوم نبود چه برسرشان مىآورند. خداى تعالى مىفرماید شما این کار را بر سر مردم نیاورید!
آنان اموال مردم را تصاحب مىکردند؛ به فقرا اعتنا نداشتند و آنها را زیر دست و پا له مىکردند؛ شما این طور نباشید. اکنون که به لطف خدا جلودار مردم شدهاید، فقرا را زیر دست و پا له نکنید؛ اگر کسى اعتراضى کرد و فریادى زد او را پایمال نکنید!
«لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون» یعنى شما مانند آنها نباشید! عدهاى از مستضعفان از صمیم دل فریاد زدند و پس از مدّتى خداوند دعاهایشان را اجابت کرد، طورى نشود که دوباره آه و ناله مستضعفان بلند شود و چیزى بگویند.
منظور افراد سرکش نیستند، با آنها کارى نداریم، بلکه منظور افرداى هستند که از درون با خداى خود خالص و صاف هستند و ناگهان ممکن است بخاطر فقر و گرفتارىهاى مختلف ناله و دعایى کنند. اگر اینها آه بکشند، خطرناک است و ممکن است همه بسوزند.
از خدا مىخواهیم به حق محمّد و آل محمّد این وضع پیش نیاید و خداى تعالى کمک کند همهى آقایان در هر کجا هستند از نظر دینى، اقتصادى، سیاسى، نظامى به تکلیف خود عمل کنند. تکلیف دینى، غیر از نظریات مندرآوردى است، در حالى که خود شخص هم مىداند این از نفس است. باید ببینیم خدا چه مىگوید و چه مىخواهد.
هر کس در حد خود، از کوچک و بزرگ باید ملتزم به این معنا باشد. هر کس هر جا هست، در مسجد، محیط کار، خانواده، در بین دوستان، باید مراقب باشد ظلمى از او صادر نشود.
از خدا مىخواهیم این جمهورى اسلامى را همان طور که پسند خود اوست قرار دهد!
[1]ـ اعراف، 137.
[2]ـ قصص، 5.
[3]ـ نساء، 75.
[4]ـ نساء، 97.
[5]ـ نساء، 98 و 99.
[6]ـ سبأ، 31 تا 33