سوره انفال آیات ۱۴ تا ۱۶ | جلسه ۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انفال آیات ۱۴ تا ۱۶ | یکشنبه ۱۳۹۴/۱۱/۱۸ | جلسه ۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انفال
ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ (۱۴)
این (عذاب) را بچشید و عذاب دوزخ براى کافران است.
یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الاْدْبارَ(۱۵)
اى اهل ایمان! هنگامى که با لشکر انبوه کافران روبرو شدید، به آنان پشت نکنید!
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفآ لِقِتالٍ أوْ مُتَحَیِّزاً اِلى فِئَهٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ(۱۶)
و هر کس در آن روز به آنان پشت کند، مگر آنکه براى تدبیر جنگى یا پیوستن به گروه دیگر باشد، به خشم خدا گرفتار مىشود و جایگاهش دوزخ است و چه بد جایگاهى است.
ادامهى ماجراى جنگ بدر
رسول خدا صلّى الله علیه و آله شخصى را نزد قریش فرستاد که اى گروه قریش! من میل ندارم با شما جنگ را آغاز کنم، بنابراین مرا به عرب واگذارید و راه خود را پیش گرفته، برگردید!
عُتبه این پیشنهاد را پسندید و گفت: هر قومى چنین پیشنهادى را رد کند، رستگار نمىشود. سپس شتر سرخى را سوار شد و در حالى که رسول خدا صلّى الله علیه و آله او را تماشا مىکرد، میان دو لشکر جولان مىداد و مردم را از جنگ نهى مىکرد.
رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: اگر نزد کسى امید خیرى باشد، نزد صاحب شتر سرخ است. اگر قریش او را اطاعت کنند، به راه صواب ارشاد مىشوند.
عتبه بعد از این جولان خطبهاى در برابر مشرکین ایراد کرد و گفت: اى گروه قریش مرا یک امروز اطاعت کنید و تا زندهام دیگر گوش به حرفم مدهید. مردم! محمّد یک مرد بیگانه نیست که بتوانید با او بجنگید، او پسر عموى شما و در ذمّه شماست؛ او را به عرب واگذارید! (خود مباشر جنگ با او نشوید) اگر راستگو باشد شما بیش از پیش سرفراز مىشوید و اگر دروغگو باشد همان گرگهاى عرب براى او بس است.
ابوجهل از شنیدن حرفهاى او به خشم آمد و گفت: همهى این حرفها از ترس است که دلت را پر کرده. عتبه گفت: ترسو تویى که همیشه فلان جایت از ترس صفیر مىزند، آیا مثل من کسى ترسو است؟ به زودى قریش خواهد فهمید که کدامیک از ما ترسوتر و پستتر و کدامیک مایه فساد قوم خود هستیم. آن گاه زره خود را به تن کرده و به اتّفاق برادرش شیبه و فرزندش ولید به میدان رفته صدا زدند: اى محمّد! حریفهاى ما را از قریش تعیین کن تا با ما پنجه نرم کنند.
سه نفر از انصار از لشکر اسلام بیرون شده، خود را به ایشان معرفى کردند.
گفتند: شما برگردید؛ سه نفر از قریش به جنگ ما بیاید!
رسول خدا صلّى الله علیه و آله نگاهى به عبیده بن حارث بن عبد المطلب که در آن روز هفتاد سال عمر داشت انداخت و فرمود : عبیده برخیز! سپس نگاهى به حمزه افکنده و فرمود: عمو جان برخیز! آن گاه نظر به على بن ابى طالب علیه السلام که از همه کوچکتر بود، انداخت و فرمود: على برخیز و حق خود را که خداى براى شما قرار داده از این قوم بگیرید! برخیزید که قریش مىخواهد با به رخ کشیدن نخوت و افتخارات خود نور خدا را خاموش کند، امّا خدا هر کارشکنى آنان را خنثى مىکند تا نور خود را تمام نماید.
آن گاه فرمود: عبیده تو به عتبه بن ربیعه بپرداز و به حمزه فرمود : تو شیبه را در نظر بگیر، و به على علیه السلام فرمود: تو به ولید مشغول شو!
ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أنَّ لِلْکافِرینَ عَذابَ النّارِ؛ آنها که در مقابل خدا و پیامبر سلاح دست گرفته، به جنگ برمىخیزند، در دنیا گرفتار خشم مجاهدان اسلام شده، در میدان جنگ طعم سخت هلاکت را مىچشند و در آخرت، گرفتار عذاب سخت الهى مىشوند. یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا زَحْفاً؛ هنگام رویارویى با دشمن، بر مسلمانان واجب است بایستند و بجنگند؛ چراکه دفاع از حریم اسلام و کشور اسلامى بر هر کس توانایى دارد، واجب است.
فَلا تُوَلُّوهُمُ الاْدْبارَ؛ واجب است تا آخر بایستند؛ یا پیروز شوند یا به شهادت برسند. پشت کردن به دشمن و فرار از میدان جنگ گناه بزرگى است؛ چراکه ضربه سختى به مسلمانان مىزند و آنان را دلسرد مىکند.
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفآ لِقِتالٍ أوْ مُتَحَیِّزآ اِلى فِئَهٍ؛ خداى تعالى با بیان تهدیدآمیز به مسلمانان مىفرماید: اگر کسى به دشمن پشت کند و بگریزد، مگر آنکه براى تغییر تاکتیک جنگى باشد یا بخواهد به گروه دیگرى از رزمندگان بپیوندد، به غضب خدا گرفتار مىشود.
وقتى دشمن به سرزمین اسلامى حمله مىکند، دفاع بر همه واجب است. در میدان جنگ هم باید آماده شهادت بود؛ پس هر کس بترسد و با فرار از میدان جنگ، این واجب مهم الهى را ترک کند، به خشم خدا گرفتار مىشود.
ترک میدان جنگ و عقبنشینى از جهاد، در چند صورت جایز است که به دو مورد آن در آیه اشاره شد، امّا در صورتى که تعداد افراد دشمن بیش از دو برابر نیروهاى خودى باشد نیز ترک جنگ جایز است. اصولا هدف از دفاع، جلوگیرى از پیشروى دشمن است، وقتى دشمن چنان نیرومند و در نفرات چنان زیاد باشد که مقابله با او حاصلى جز شکست ندارد، جنگیدن لازم نیست، ولى اگر عدهاى بخواهند با این وجود مقابل دشمن بایستند، اشکالى ندارد.
رسم جنگ در گذشته بر این بوده است که ابتدا از هر سپاه یک یا دو یا سه نفر جلو مىآمدند و مبارز مىطلبیدند. از طرف مقابل هم به همان تعداد به جنگ آنان مىرفتند. شکست یا پیروزى این نفرات، در روحیهى افراد نقش مهمى داشت.
امروزه که جنگها دیگر به شیوهى تن به تن نیست و از راه دور با تفنگ، هواپیما، موشک و سلاحهاى دیگر به هم حمله مىکنند، فرار از جنگ مفهوم دیگرى دارد. در اینجا لازم است اهل خبره و متخصصین این نوع جنگها بگویند که شیوه دفاع باید چگونه باشد یا با توجّه به قدرت دشمن، جنگیدن با او فایدهاى دارد یا خیر. وقتى موضوع مشخص شد، فقیه حکم مىکند که در این شرایط آیا دفاع لازم است یا خیر.
این قاعده کلى در هر مسئلهاى است؛ یعنى فقیه حکم را مشخص مىکند، امّا تعیین موضوع با خود مکلفین یا اهل خبره است؛ بعنوان مثال از نظر فقهى خوردن ماهى بدون فلس جایز نیست، ولى اینکه آیا این ماهى فلس دارد یا خیر، یا قبلا داشته و اکنون ندارد، با متخصصین است.
قاعدهى جنگ در اسلام
جنگهاى زمان پیامبر بیشتر جنبهى دفاعى داشت، جز فتح مکه و جنگ حنین. جنگ بدر نیز به اصرار کفّار مکه رخ داد.
علت لشکرکشى به مکه این بود که بسیارى از ساکنان شهر طالب اسلام بودند، ولى سران قریش مانع آنها مىشدند، آن هم در حالى که پیش از این، پیامبر در طول سیزده سال حضور در مکه انواع معجزات را برایشان آورده، حجت را تمام کرده بود؛ لذا براى برداشتن مانع، راهى جز لشکرکشى باقى نماند.
در جنگ ایران و عراق نیز عراق آغاز کننده جنگ بود و شهرهاى ما را تصرف و مردم ما را قتل عام کرد، به همین دلیل جنگ براى ما جنبهى دفاعى داشت.
بناى اسلام همواره بر «دعوت» بوده است، نه جنگ و کشورگشایى. البته اگر گروه اندکى، بر عدهى زیادى مسلط و مانع گرایش آنان به دین شوند، با اذن امام معصوم و در صورت مهیّا بودن شرایط، بوسیلهى جنگ آن گروه اندک از میان برداشته مىشوند. هدف و سیرهى معصومین علیهم السلام آزاد کردن مردم بوده است، نه آنکه آنان را زیر یوغ خود آورند.
در شریعت اسلام ابتدا با ارائه دلیل، راه را نشان مىدهند، پس از آن، کسانى که از پذیرش دین سر باز زنند، اگر به گوشهاى روند و کارى به کسى نداشته باشند، کسى کارى به آنها ندارد، ولى اگر سلاح دست بگیرند و مقابل بایستند یا بخواهند مانع دیندارى مردم و تبلیغ دین خدا شوند، در مقابلشان مىایستند؛ مثل منافقان در اوایل انقلاب.
در قم در دیدار امام خمینى رحمه الله چند سؤال از ایشان شد؛ از جمله نظر ایشان درباره مجاهدان خلق مطرح گردید، گفتند: «به آنها گفتهام و قرار شد سرانشان بیایند و عقاید خود را بیان کنند؛ اگر شهادتین بگویند و مسلمان باشند، ما کارى به آنها نداریم.» یعنى تا زمانى که اسلحه دست نگرفته بودند، در امان بودند، امّا زمانى که در خیابان ریختند و دست به آشوب و ترور زدند، امام دستور برخورد با آنها را داد.
جهاد اکبر
غیر از جهاد ابتدایى و دفاعى که هر دو جهاد اصغر محسوب مىشوند، جهاد دیگرى نیز وجود دارد که جهاد اکبر به شمار مىآید و «جهاد با نفس» است.
در کتاب وسائل الشیعه باب وجوب جهاد با نفس، روایاتى در این باره آمده است. در روایت اول این باب از امام صادق علیه السلام روایت شده است :
«أنَّ النَّبِیَّ صلّى الله علیه و آله بَعَثَ سَرِیَّهً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الأصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهَادُ الأکْبَرُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْجِهَادُ الأکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»[1]
«پیامبر صلّى الله علیه و آله گروهى را به جنگ با کفّار فرستاد، چون بازگشتند، فرمود: خوشا به حال مردمى که جهاد کوچک را به پایان رساندند و جهاد بزرگتر برایشان باقى مانده است! پرسیدند : جهاد بزرگتر کدام است؟ فرمود: جهاد با نفس.»
در روایت دوم این باب امام صادق علیه السلام مىفرماید :
«احْمِلْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ یَحْمِلْکَ غَیْرُکَ»[2]
«نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقّت بیانداز؛ زیرا اگر چنین نکنى، دیگرى خودش را براى تو به زحمت نمىافکند.»
یعنى اگر کسى در صدد تهذیب نفس نباشد، دیگرى نمىتواند این کار را براى او انجام دهد. به تعبیر دیگر، وقتى انسان نخواهد با نفس خود مبارزه کند، چنانچه دیگرى نفس او را سرکوب کند، تاب نمىآورد و با او دشمنى مىکند، حتّى اگر طرف مقابل بر حق یا از اولیاء الله باشد!
در روایت پنجم این باب آمده است :
«الشدیدُ مَن غلبَ نفسَهُ»[3]
«توانمند کسى است که بر نفس خود چیره شود.»
[1] ـ وسائل الشیعه، 15، 161. [2] ـ همان. [3] ـ وسائل الشیعه، 15، 162.