تفسیر سوره اعراف

سوره اعراف آیه ۱۰ و ۱۱ | جلسه ۵

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره اعراف  آیه ۱۰ و ۱۱ | یکشنبه ۱۳۹۳/۱۰/۱۴ | جلسه ۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف

 

 

وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الاْرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ

و شما را در زمین توانمندى دادیم و در آنجا براى شما وسایل زندگى قرار دادیم. تعداد اندکى شکرگزارند.(10)

 

وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ

و شما را آفریدیم؛ سپس صورتبندیتان کردیم؛ آن گاه به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» پس همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.(11)

 

 

وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الاْرْضِ؛ خداى تعالى زمین را مسخّر انسان کرد تا براى تأمین زندگى خود از آن بهره گیرد و شکرگزار خدا باشد، ولى اندکى از مردم شکرگزارند. «مَکَّنّاکُم» یعنى قدرت و تمکین دادن؛ قرار دادن و جا دادن نیز معنا شده است. قرار دادن بشر در زمین، یک معناى ظاهرى دارد و یک معناى باطنى؛ از نظر ظاهرى، انسان از زمین غذاى خود را بدست مى‌آورد؛ در آن رفت و آمد مى‌کند و تقریبآ تمام نیازهاى مادّى خود را از زمین تأمین مى‌کند. از نظر باطنى، زمین بستر رشد و پیشرفت معنوى انسان است؛ یعنى از ابتداى نوجوانى و جوانى که به مرز بلوغ و عقل مى‌رسد، ملتفت مى‌شود که چه رابطه‌اى با خالق خود دارد و باید در برابر او چگونه باشد. همچنین با عنایت خداوند، خصوصیات خود را مى‌شناسد و آنچه را موجب سعادتش مى‌شود، فراهم مى‌کند. به عبارت دیگر کلیه اعمال و رفتار انسان در این کره خاکی است که اگر مطابق با امر و نهی پروردگار شد آنچه گفته شد حاصل می شود و اگر مطابق نبود طور دیگری است.

خداى تعالى در سوره «حج» مى‌فرماید :

(وَ لَیَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ یَنْصُرُهُ اِنَّ اللهَ لَقَوِیُّ عَزیزٌ * الَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الاْرْضِ أقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ وَ أمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَهُ الاُمُورِ )

«و به طور قطع خدا به کسى که او را یارى کند، یارى مى‌دهد؛ مسلمآ خداوند نیرومند و شکست‌ناپذیر است. * کسانى که اگر در زمین قدرتشان دهیم، نماز بپا مى‌دارند و زکات مى‌دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى‌کنند و پایان همه کارها با خداست.»

یعنى اقتدار و توانمندى در زمین فقط براى بهره‌بردارى مادّى از آن نیست، بلکه لازم است هدفى الهى نیز در کار باشد و آن، اجراى دستورهاى خداوند است. مردمى که چون امکان یافتند، نماز بپا مى‌دارند، بى‌شک به واجبات دیگر نیز اهتمام مى‌ورزند؛ حقوق واجب و مستحب خود را اعم از وجوهات، نفقات و صدقات مى‌پردازند؛ همدیگر را در دین خدا یارى مى‌دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى‌کنند، و پاک و مطهّر به سوى خدا بازمى‌گردند.

وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ؛ «عیش» هم به معناى زندگى مادّى است و هم زندگى معنوى. در بعد مادّى، بدن نیاز به غذا، لباس و وسایل زندگى دارد که خدا همه را مهیّا ساخته است. در بعد باطنى نیز آنچه وسیله حیات و سعادت معنوى و رشد و حرکت به سوى خداوند است، در اختیار بشر نهاده شده است؛ از جمله رسولان الهى و کتاب‌هاى آسمانى و نیز مؤمنانى که از مادّه وارسته‌اند و هدایتگر دیگران مى‌شوند.

هدف از زندگى مادّى و معنوى، شناخت خداست. او بر همه‌ى مخلوقات خویش منّت دارد؛ چراکه آنها را به وجود آورده است؛ بشر را از نطفه‌اى گندیده، به موجودى عاقل و کامل تبدیل کرد و آسمان و زمین را مسخّرش ساخت. به راستى خدایى که این همه نعمت به انسان بخشیده، شایسته پرستش است؛ باید در برابر او سر به خاک نهاد و به بزرگى، ستایشش کرد؛ «سُبحانَ رَبّى الأعلى وَ بِحَمدِه» امّا اندکند بندگان شکرگزار!

قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ؛ شکر خدا، به بندگى او است. کسى که نعمت مهمّى از دیگرى دریافت مى‌کند، یک عمر خود را مدیون او مى‌داند و همواره از او تشکر مى‌کند؛ ما نیز چون متوجّه نعمت‌هاى خدا شدیم، باید شکرگزار او باشیم. «شکر نعمت نعمتت افزون کند»

شکر نعمت، عنایت‌هاى معنوى خداوند را افزایش مى‌دهد؛ خضوع را براى انسان به ارمغان مى‌آورد؛ نفس را از تکبّر مى‌اندازد و سرکوب مى‌کند، و شیطان را سرنگون مى‌سازد. شکر، اقرار به این حقیقت است که هر چه داریم از خداست، امّا (وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ )

وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ؛ خداوند بشر را از خاک آفرید. مایه اولیه خلقت آدم، گِل یا خاک بود که در سوره‌هاى مختلف به آن اشاره شده است. هر انسانى مراحل نطفه، علقه، مضغه و استخوان بندى را پیمود تا خلقتش کامل شد. خداى تعالى به همراه خلقت، بشر را صورتبندى کرد و با چشم، گوش، بینى، دهان، گونه و… به او زیبایى ظاهرى بخشید. خالق بى‌همتاى بشر، هم در خلقت و هم در صورتبندى «أحسنُ الخالقین» است. جز او، هیچ کس دخالتى در آفرینش خود و دیگرى ندارد، حتّى پدر و مادر نیز در کیفیت خلقت و صورتبندى فرزندشان هیچ نقشى ندارند.

ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لآدَمَ؛ چون آدم آفریده شد، خداوند به ملائکه دستور داد براى او سجده کنند. در هفت سوره سخن از سجده ملائک براى آدم به میان آمده است، امّا چرا ملائکه باید به آدم سجده کنند؟ خداوند در سوره «بقره» علّت این سجده را مقام «خلیفه اللهى» بشر بیان مى‌فرماید :

(وَ اِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاْرْضِ خَلیفَهً )

«و هنگامى که پروردگارت به ملائکه گفت: من در زمین جانشینى قرار خواهم داد.»

فرشتگان با علمى که به آینده بشر یا سابقه‌اى که از آدمیان پیش از آدم داشتند، پرسیدند: آیا کسى را جانشین خود مى‌گمارى که در زمین فساد و خونریزى مى‌کند؟ خداوند فرمود: من چیزى مى‌دانم که شما نمى‌دانید. این آدم قرار است معلم شما باشد؛

(وَ عَلَّمَ آدَمَ الاْسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى المَلائِکَهِ فَقالَ أنْبِئُونی بِأسْماءِ هوُلاءِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ )

«و همه‌ى نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه کرد و فرمود: اسامى این‌ها را به من خبر دهید اگر راست مى‌گویید.»

بنابراین سجده ملائکه به آدم، به خاطر این بود که او علمى داشت که به آنها نیز آموخت و در واقع معلم آنها شد. همین «علم» او را خلیفه خدا در زمین نمود. خلیفه یعنى کسى که صاحب اسما و صفات پروردگار است؛ همه‌ى انسان‌ها شأن و استعداد خلیفه شدن را دارند، امّا تعداد اندکى، این استعداد را به فعلیت مى‌رسانند و اسما و صفات او را در خود ظاهر مى‌سازند؛ از جمله این افراد، رسول گرامى اسلام و اهل بیت مطهر ایشان علیهم السلام هستند که تا روز قیامت زمین از ایشان خالى نخواهد بود، حتّى پس از ظهور و شهادت حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه رجعت اتّفاق خواهد افتاد. البتّه درباره جزئیات رجعت و امامانى که خواهند آمد، اختلافات زیادى در روایات وجود دارد، امّا اصل آن قطعى است؛ «مُصَدِقٌ بِرِجعَتِکُم». اگر هم بگوییم رجعت معناى معنوى دارد و باید روایات به تأویل برده شود، بعد از ظهور و حکومت حضرت صاحب الزمان، قیامت واقع خواهد شد.

ناگفته نماند که رجعت به معناى پذیرش تناسخ نیست؛ یعنى به نص صریح آیات قرآن و روایات قطعى اسلامى، نظریه تناسخ که معتقد است اوراح انسان‌ها در دوره‌هاى مختلف زمانى، در قالب بدن‌هاى مختلف به دنیا باز مى‌گردند، به طور قطع مطرود است؛

(وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ )

«و پشت سر آنان برزخى است، تا روزى که برانگیخته شوند.»

سجده ملائکه به آدم، منحصر به حضرت آدم ابوالبشر نبود؛ تا روز قیامت هر بشرى که بر زمین پا مى‌گذارد، مسجود ملائکه است، به شرط آن که مانند حیوانات نشوند! ملائکه به آدم سجده مى‌کنند، نه به حیوان؛ پس اگر کسى «کَالأنْعامِ» شد، «أضَلُّ سَبیلا» مى‌شود. گل سر سبد آدمیان، پیامبر اسلام و اهل بیت او و سپس سایر انبیا و اولیایند و همه‌ى این‌ها مسجود ملائکه هستند؛ چراکه شخص آدم منظور نبود، بلکه خصوصیات معلم ملائکه و خلیفه‌ى پروردگار بودن و اسما و صفات پروردگار را داشتن، او را مسجود ملائکه کرد و هر کس چنین باشد، چنان خواهد بود.

این سجده، ظهور تواضع آنها براى آدم بود و تا روز قیامت بیشتر آنها در خدمت انسان‌هایند و آنها را یارى و فرمانبردارى مى‌کنند.

شاید سؤال شود مگر سجده براى غیر خدا جایز است؟

خیر. سجده ملائکه به عنوان تواضع براى آدم بود، نه به عنوان پرستش. آنها فهمیدند که آدم، حامل اسما و صفات پروردگار است و بدین جهت براى او سجده کردند. بعضى هم مى‌گویند: آدم، قبله ملایک شد، لکن خداوند مى‌فرماید : «لآدَم» یعنى سجده براى آدم بود.

فَسَجَدُوا اِلّا اِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدین؛ ابلیس در زمره سجده کنندگان نبود. خداوند به او فرمان سجده داد، امّا او تکبّر کرد و فرمان خدا را زیر پا گذاشت.

هر کس در باطن براى خدا خاضع است و با تمام وجود و با حواس جمع براى پروردگار یکتا سجده مى‌کند، بداند نعمت مهمى دارد و شاکر خدا باشد، ولى کسى که از سجده متنفر است یا به زور و در ظاهر، خدا را سجده مى‌کند، باید پناه بر خدا ببرد. سجده، بینى شیطان را به خاک مى‌مالد و او را عاجز مى‌کند، مخصوصآ سجده‌هاى طولانى در دل شب‌ها، به شرط آن که بعد از آن مغرور نشود!

 



 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است